• مهارت های کاری

    الان نزدیک ده است که در ایران کار مشاوره ای و تحقیقی می کنم و در این مدت حدود ۴۰-۵۰ نفر کارشناس مستقیم با خود من کار کرده اند. با این همه وقتی تجربه کارم و نتایج همکاری ها را مرور می کنم می بینم که حاضرم (و البته بسیار مشتاقم) که با کم تر از ۱۰ نفر از آن جمع دوباره کار کنم یا آن ها را برای کار در جایی اکیدا توصیه کنم. جالب این جا است که تقریبا (شاید هم تحقیقا) همه این کارشناسان فارغ التحصیل دانشگاه های بسیار خوب (عمدتا هم شریف) بوده اند و احتمالا به لحاظ علمی نه تنها کم نداشته اند که در بسیاری موارد از خود من بیش تر می دانستند. مشکل در سواد هیچ کدام از آن ها نبود بلکه مشکل این بود که بسیاری از آنان قادر نبودند “خروجی” با استانداردهای کار حرفه ای تولید کنند. هر بار که یک پروژه جدید شروع می کنم و چند نفری را به عنوان همکار انتخاب می کنم این علامت سوال پررنگ جلوی چشمم می آید که آیا این تیم “خروجی تولید کن” هست یا نه؟ و متاسفانه خیلی وقت ها هم از بعضی ها که اطلاعات و تحلیل هایشان قبل از شروع کار جدی کاملا امیدوارکننده بود در طول کار ناامید می شوم. خروجی تولید کن برای من یعنی این که یک پاراگراف تعریف مساله به یک نفر بدهی مثلا بگویی ما در این بخش لازم داریم تا بدانیم که “بیزنس ساختمان سازی در دنیا چه ساختاری دارد” یا “هزینه های عمده کارفرما در چه نقاطی متمرکز است” یا “روندهای جدید فن آوری در صنعت آب و فاضلاب شهری چیست؟” و او برود و در اینترنت سرچ کند و اطلاعات نایافتنی در نگاه اول را با هنر خودش بیابد و کتاب و گزارش بخواند و آدم های خبره را پیدا کند و...ادامه مطلب ...
  • از نویسنده مدعو: طراحی مکانیسم

    مثال دیگر تخصیص یک واحد غیرقابل تقسیم از کالایی است به یکی از چندین متقاضی که کالا برای هر یک از آن‌ها ارزش متفاوتی از دیگران دارد. در شرایط وجود اطلاعات کامل، فروشنده مشابه یک انحصارگر عمل می‌کند و کالا را به خریداری که کالا را به بالاترین میزان ارزش‌گذاری می‌کند با قیمتی که تنها کمی از این ارزش کوچکتر است، می‌فروشد. اکنون حالتی را تصور کنید که ترجیحات هر خریدار تنها برای خود او آشکار است، در این حالت طراحی مکانیزم به بحث تئوری حراج ختم می‌شود. ‌راه‌حل مسئله فوق با هدف دستیابی به این هدف که خریداران ترجیحات واقعی خود را آشکار کنند، مکانزیمی است که حراج قیمت دوم با پیشنهادهای مخفی (Second-Price Sealed Bid Auction) نامیده می‌شود و قانون آن بدین صورت است که هر خریدار پیشنهاد قیمت خود برای کالا را در پاکت دربسته ارائه می‌دهد و برنده کسی است که بیشترین پیشنهاد را ارائه داده است و او باید دومین بیشترین پیشنهاد را بپردازد (موضوع جالب آن که به سادگی می‌توان نشان داد حاصل این مکانیزم معادل حراجهای متداول -که حراج انگلیسی خوانده می‌شوند- که طی آن افراد با افزایش قیمت در مقابل یکدیگر تلاش در به دست آوردن یک کالا دارند خواهد بود، البته به شرط برقرار بودن یک یا دو فرض ساده‌کننده). در تئوری حراج‌ها همچنین در مورد اینکه اگر ارزش کالا برای هر خریدار تابعی از نظر سایر خریداران بود و یا حالتی که بیش از یک واحد کالا برای فروش ارائه می‌شود نیز می‌پردازد. به تصور من از لحاظ عمق تئوریک، بحث حراج‌ها و قراردادها از جذاب‌ترین مباحث طراحی مکانیزم است. شاخه دیگر طراحی مکانیزم، مبحث Matching است (در برخی از متن‌ها ممکن است به عنوان طراحی بازار هم نامبرده شود، هرچند عنوان طراحی بازار موضوعات گسترده‌تری را دربرمی‌گیرد). مثال قریب به ذهن بازار ازدواج است. بازاری با تعداد متنابهی از عوامل با خصوصیاتی کیفی (توجه کنید که این خصوصیات لزوما دارای مفهوم ارزشی یکسان برای تمامی عوامل بازار نیستند) و هدف، ایجاد بیشترین تعداد پیوندهای دو به دو بین عوامل و هم‌زمان دستیابی به کمترین انحراف بین خصوصیات است. فرض کنید در یک بازار ازدواج این خصوصیات قد، وزن، سایر مشخصات فردی هر شخص و انتظاراتی که او در مورد این مشخصات در شریک خود دارد باشد. هدف این خواهد بود که مجموع فاصله خصوصیات هر فرد با انتظاراتی که طرف مقابل دارد را به حداقل برسانیم. در زمینه طراحی بازارها می‌توانید به کارهای اَل راث (Al Roth) از دانشگاه هاروارد در زمینه تبادل کلیه نگاه بیاندازید. به طور خلاصه مشکلی که راث سعی در حل آن دارد از این قرار است: افراد فراوانی هستند که نیازمند پیوند کلیه هستند و در بسیاری از موارد یکی از بستگان آن‌ها حاضر است یکی از کلیه‌های خود را به آن‌ها بدهد، مشکل در اینجاست که در بسیاری از موارد کلیه این فرد با بدن گیرنده سازگاری ندارد (گروه خون و سازگاری بافتی). حال وقتی در نظر بگیریم که در آمریکا سالانه چندین هزار از این موارد وجود دارد و خرید و فروش اعضای بدن هم ممنوع است، این راه حل به نظر می‌رسد که چرا تلاش نکنیم در بین این جامعه از زوجها (دهنده - گیرنده)، دو زوج را پیدا کنیم که با وجودی که با هم قابل Match شدن نیستند، ولی دهنده هر زوج با گیرنده زوج دیگر سازگاری دارد. در اینجا موضوع انگیزه‌های دهنده‌ها و گیرنده‌ها وتیم‌های پزشکی پیش می‌آید، مضاف بر آنکه سازگاری گروه خونی رابطه‌ای یک یه یک نیست (فردی با گروه خونی A می‌تواند از گروه‌های A و O کلیه بگیرد ولی می‌تواند به گروه‌های A و AB کلیه بدهد). اگر موضوع برایتان جالب شد سری به سایت او بزنید. چند تا از مقاله‌های او مثل این یکی که برای نشریات پزشکی نوشته شده‌اند، پیچیدگی‌های ریاضی و فنی سایر مقالات را ندارند. مثالهای دیگر طراحی مکانیزم روشهای تامین منابع کالاهای عمومی (Public Goods)، طراحی نظام‌های رای‌گیری برای بیشینه سازی مطلوبیت اجتماعی و طراحی ساختارهایی که مانع از ائتلاف برخی از بازیگران که باعث کاهش مطلوبیت کل می‌گردد است. فکر می‌کنم حجم این نوشته بیشتر اندازه مورد نظر حامد برای یک پست شد، هر چند بسیاری از موضوعات بدون اشاره باقی ماند.
    ادامه مطلب ...
  • نظرسنجی در مورد وبلاگ های اقتصادی

    صادق الحسینی کار جالبی کرده و نظرسنجی در مورد وبلاگ های اقتصادی فارسی راه انداخته است. من هم به سهم خودم دعوت می کنم که در این نظرسنجی شرکت کنید و اجازه دهید تا ما بلاگرهای اقتصادی تصویر به تری از عملکرد دسته جمعی مان به دست آوریم.
  • آربیتراژ چیست؟

    ظاهرا بحث حسابی بر سر معمای قبلی درگرفته است. من هم پاسخ ها را خواندم و بهره بردم. سال ها بود که این معما گوشه ذهنم بود و جوابی برای آن نداشتم. بعدا که بررسی کردم دیدم اتفاقا معمایی است که در علم اقتصاد هم مطرح است و محققان روی آن بحث می کنند. سعی می کنم خلاصه ای از بحث های ادبیات را این جا بنویسم ولی فکر کردم خوب است که قبل از رفتن سراغ بحث اصلی این مفهوم “آربیتراژ” که چند بار به کار برده ام و ممکن است برای برخی دوستان گنگ باشد را توضیح بدهم. آربیتراژ (و به تبع آن بازار یا قیمت بدون آربیتراژ) کلیدی ترین مفهوم برای متخصصین فاینانس است و همان نقشی را بازی می کند که “تعادل” برای اقتصاددان ها دارد. البته فهم من این است که فقدان آربیتراژ و تعادل در واقع دو روی یک سکه هستند و هر دو به مفاهیم مشترکی اشاره می کنند. حالا آربیتراژ یعنی چه؟ مفهوم آربیتراژ را می توان حداقل با دو روی کرد متفاوت (و البته معادل) توضیح داد. اولین توضیح می تواند این باشد که دقت کنیم که دارایی ها در بازار قابل بازتولید شدن توسط دارایی های دیگر هستند. یعنی می توان خروجی یک دارایی را عینا توسط ترکیبی از دارایی های دیگر به دست آورد. حال اگر قیمت دو دارایی با هم متفاوت باشد آربیتراژ رخ می دهد. تعریف دوم که تعریف ریاضی و دقیق است می گوید آربیتراژ زمانی رخ می دهد که قیمت سبدی از دارایی ها در همه حالت ها صفر یا منفی و بازده آن در همه حالت ها بزرگ تر یا مساوی صفر و در برخی حالت ها اکیدا بزرگ تر از صفر باشد. یعنی ما بدون این که هزینه ای متحمل شویم سود انتظاری مثبت به دست می آوریم. دقت کنید که این مفهوم...ادامه مطلب ...
  • Breaking News: Nobel Prize

    خوب حتما خبر را تا الان شنیده اید. جایزه نوبل امسال به هورویج و مایرسون و مسکین به خاطر کارهایشان در حوزه طراحی مکانیسم رسید. من متاسفانه سرم خیلی شلوغ است و نمی توانم مطلب مفصل بنویسم فقط چند نکته به اشاره بگویم و بعدا خدمت برسم. ۱) آفرین بر روزبه حسینی که با قاطعیت پیش بینی کرد که جایزه امسال به احتمال زیاد در حوزه طراحی مکانیسم است و هورویج و مایرسون احتمالا جزو برندگان آن هستند. دقت پیش بینی روزبه فوق العاده بود. ۲) این جایزه از این حیث برای ایران مفید است که یکی از مهم ترین و پرکاربردترین حوزه های اقتصاد که اتفاقا یکی از ناشناخته ترین و مهجورترین بخش ها در ایران هست را سر زبان ها می اندازد و باعث می شود که علاقه مندان راجع به آن چیزهای بیش تری بیاموزند. تا جایی که من می دانم مبحث طراحی مکانیسم در هیچ دانشگاه ایران تدریس نمی شود. امسال تابستان پرویز قبله علی وند کلاس بسیار خوبی در این زمینه در شریف برگزار کرد که متاسفانه عده کمی در آن شرکت کردند. من هم در سمینار و کلاس گیم تئوری اشاره مختصری به مباحث مقدماتی طراحی مکانیسم (در قالب مثال طراحی حراج و قرارداد شغلی و تعادل های بیزین کامل) داشتم که البته فرصت نشد تکمیلش کنم. ۳) حالا طراحی مکانیسم چیست؟ مساله این است: شما طراح یک مکانیسم اقتصادی (مثلا مالیات گیری یا حراج یا استخدام افراد یا اعطای وام یا قیمت گذاری هزینه مکالمه موبایل و …) هستید که باید برداری از مقادیر را به عامل های اقتصادی تخصیص دهد (مثلا مالیات هر فرد یا برنده حراج یا حقوق فرد یا نرخ بهره وام یا قیمت مکالمه یا هزینه بیمه ماشین). اگر ما می توانستیم “نوع” (یعنی ترجیحات و سایر اطلاعات ذاتی) فرد را بشناسیم مساله ساده بود. مثلا اگر در یک...ادامه مطلب ...
  • معمای آربیتراژ نرخ بهره

    نرخ ظاهری دلار در ایران نزدیک به ۷ سال است که تقریبا ثابت است و حول ۹۰۰ تومان نوسان می کند. نرخ بهره سپرده های بدون ریسک (مثلا اوراق مشارکت) هم بین ۱۴ تا ۱۷ درصد است که به وضوح بالاتر از نرخ بهره وام در کشورهای غربی است. یک استراتژی آربیتراژ می تواند این باشد که کسی از بانک های غربی مثلا یک میلیون دلار وام ۸ درصد بگیرد و آن را به ریال تبدیل کرده و در اوراق مشارکت سرمایه گذاری کند. در پایان سال دوست ما ۱۵% روی ریال سود می گیرد و چون نرخ دلار هم ثابت است به همان نرخ قبلی اصل پول (به اضافه بهره دلاری) را تبدیل کرده و مابقی را به جیبش سرازیر می کند! این قضیه مختص ایران نیست. در اروپا هم نرخ بهره بانک های سوییس به طور سیستماتیک پایین تر از بانک های اتریشی است و نرخ تبدیل فرانک سوییس به یورو هم تقریبا حول یک مقدار میانگین نوسان می کند (بخش بلندمدت این نمودار را ببینید). لذا برای وام گیرندگان صرف می کند که از بانک های سوییسی وام بگیرند. در نگاه اول این وضعیت کمی عجیب است چرا که فرصت آشکاری برای یک آربیتراژ بی دردسر است. ضمن این که مثال نقضی برای فرض توازن نرخ بهره است. به عبارت دیگر در شرایط تصویر شده در بالا باید شاهد این باشیم که سالیانه میلیاردها دلار وارد ایران می شود تا از مزایای تفاوت نرخ بهره داخل و خارج ایران + ثبات نرخ ارز سود ببرد ولی این اتفاق نمی افتد. اگر با بحث بازارهای درآمد ثابت (Fixed Income) آشنا باشید می دانید که ارقام این بازار با دقت ۴ یا ۶ رقم اعشار بیان می شود و فرصت های آربیتراژ معمولا در رقم های ۴ به بعد ممیز ظاهر می شود حالا چه طور دنیای سوداگران از...ادامه مطلب ...
  • رذیلت های اخلاقی

    من برای خودم یک طبقه بندی برای رذایل اخلاقی دارم. گروه اول را “رذایل کودکانه” می نامم و به نظرم ناشی از نپختگی است. مثلا کم تحملی یا بی احترامی یا غرور. وقتی سن آدم بیش تر می شود کم کم سر و کله رذیلت هایی از جنس زیاده خواهی و حرص و بی اعتنایی و محافظه کاری و حسادت هم پیدا می شود که اسمشان را می گذارم “رذیلت های بزرگسالی”. این یکی ها انگار از دو کشف متضاد ولی مکمل ناشی می شوند: ترس ناشی از نزدیک تر شدن مرگ و فراموشی ناشی از درک لذت. به خودت می آیی و می بینی از اولی ها خلاص نشده گرفتار دومی ها هم شدی … کلمات کلیدی: رذیلت های اخلاقی٬ رذایل کودکانه٬ رذیلت های بزرگسالی٬ ترس از مرگ٬ فراموشی ناشی از لذت
  • مقاله

    این بحث مقاله برایم جالب بود. من ایده دقیقی و مطالعه شده ای روی موضوع ندارم. لذا چند تا نکته می نویسم و ترجیح می دهم بقیه نظر بدهند و رویش بحث کنیم. راستش مقاله ای که ادعا می کرد نرخ رد مقاله در اقتصاد از بقیه علوم بالاتر است پیدا نکردم. حالا امیدوارم دفعه بعد که استادی که این را ازش شنیدم را دیدم آدرس مقاله را بگیرم. اگر کسی ایده ای راجع به مقاله مشابهی دارد لطفا بگوید. دیروز رفتم سراغ بررسی مقاله هایی که روی “انتشار مقاله” نوشته می شوند. یک چیزی که برای من عجیب بود این بود که انگار موضوع تحلیل آماری مقاله ها در علم اقتصاد جدی تر از بقیه بود چون آخر اکثر جست و جوهای عمومی به مقاله هایی راجع به اقتصاد ختم می شد (مگر این که گوگل من این قدر هوشمند باشد که بداند من به اقتصاد علاقه دارم!). مثلا این مطالعه مشهور در اقتصاد وجود دارد ولی من مطالعه مشابهی برای برخی فیلدهای دیگر نیافتم. در بررسی های دیروز ایده ای به ذهنم رسید. وقتی نسبت ارسال به پذیرش مقاله برای ژورنال های مطرح اقتصاد و فاینانس را بررسی کردم به عدد ۵-۷ درصد رسیدم ولی نتوانستم عدد مشابهی مثلا برای فیزیک یا برق پیدا کنم. در مقابل به نظرم رسید که کار دیگری بکنیم. لیست ۱۰۰۰ اقتصاددان برتر بر حسب انتشار مقاله در ژورنال را که نگاه بکنیم می بینیم که پرکارترین اقتصاددانان معاصر کم تر از ۲۰۰ مقاله منتشر کرده اند و اگر از آن ۱۰۰۰ نفر متوسط بگیریم احتمالا به چیزی حدود ۵۰-۶۰ مقاله می رسیم. اگر فرض کنیم که “هوش” و “خلاقیت” و “پرکاری” اقتصاددانان تفاوت چندانی با مثلا استادان برق یا شیمی ندارد می توانیم معیار دیگری را در نظر بگیریم. تعدادی استاد خوب رشته های دیگر را به طور تصادفی بگیریم و تعداد...ادامه مطلب ...
  • چاپ مقاله

    آقا یک نکته: توی اقتصاد و فاینانس مقاله چاپ کردن فوق العاده مشکل است. متاسفانه منبع مکتوبش را ندارم ولی به عنوان یک خبر شفاهی این را داشته باشید که آمار رد مقاله در اقتصاد بالاترین نرخ را در بین تمام علوم دارد. دلیلش هم روشن است: مقاله اقتصاد و فاینانس باید معمولا هم موضوع جذاب و بکیری را هدف بگیرد و هم تغییر مناسبی نسبت به قبل ایجاد کند و هم توضیح تئوریک و اقتصادی درستی ارائه کند و هم از ساختار ریاضی قوی برخوردار باشد. جمع کردن همه این ها با هم دیگر مشکل است. حالا چرا این را می گویم چون اکثر ایمیل هایی که از دوستان داخل برای بحث پذیرش دریافت می کنم معمولا حاوی این سوال است که برای پذیرش در دوره دکترا باید چند تا مقاله منتشر کنیم. فکر کنم اکثر این دوستان از رشته هایی مثل رایانه و برق و فیزیک و شیمی هستند که انتشار مقاله در لیسانس و فوق لیسانس در آن کار سختی نیست و احتمالا (من نمی دانم) تاثیر مثبتی در پذیرش دارد. خیالتان را راحت کنم: در اقتصاد و فاینانس کسانی که دکترا را تمام می کنند معمولا به سختی موفق به انتشار مقاله می شوند (از خیل عظیم رفقای اقتصاد خوانده ایرانی که همه هم دانش گاه های خوب بوده و هستند فکر کنم آمار کسانی که مقاله منتشر کرده اند از انگشتان دو دست کم تر است). دوره قبل از آن که اصلا صحبتش را نکن. لذا این اصلا جزو معیارهای انتخاب دانش جو نیست. بنا براین قضیه مقاله را فراموش کنید و به سه چیز بچسبید: معدل دروس ریاضی و کمی، بخش کمی و نوشتاری جی آر ای و توصیه نامه های اساتید. * نوشتن یک مقاله در حوزه های مرتبط با مسائل عددی و محاسباتی و بعد هم کارهای صرف اقتصادسنجی خیلی راحت تر...ادامه مطلب ...
  • چرا به بانک ها اعتراض نمی کنم؟

    محمدرضا حق پرست عزیز معمولا سوال هایی می پرسد که محرک ذهن است. این بار پرسیده است که اگر می گویی که همه (شاید بهتر باشد بگوییم بیش تر) عوامل رانت جو هستند چرا مثلا بانک ها را ول کرده ای و گیر داده ای به رانت جویی صنعت گران؟ جواب من این است که اگر بانک ها هم هر کدام از اقدامات زیر (و بسیاری اقدامات دیگر) از این جنس را مرتکب شوند قطعا بنده در حد توانم علیه شان خواهم نوشت: ۱) بانک ها به بانک مرکزی فشار بیاورند که چون به اندازه کافی بانک خصوصی در کشور داریم دیگر به بانک جدید مجوز ندهد. ۲) بانک ها به دولت فشار بیاورند که جلوی افتتاح شعب بانک های خارجی را بگیرد. ۳) بانک ها به دولت فشار بیاورند که برای سود سپرده سقف تعیین کند و لذا دسترسی بانک ها به منابع مالی را به هزینه دیگران ارزان کند. ۴) بانک ها به بهانه این که جوان و در حال شکل گیری هستند از دولت بخواهند که بخشی از سود سپرده ها را متقبل شود. ۵) بانک ها به دولت فشار بیاورند که استفاده از برخی خدمات بانکی را اجباری کند. ۶) یک چیزهای تخصصی هم هست مثل تخلف از مقررات احتیاطی ۷) … تا وقتی کار بانک ها این است که کسانی از روی اختیار پولشان را آن جا بگذارند و سود بگیرند و کسان دیگری هم که علاقه یا شانس دریافت وام از بانک های دیگر و یا بازارهای غیررسمی را ندارند با پای خودشان به بانک بروند و وام بگیرند و کارشان راه بیفتد موردی نمی بینم که به بانک ها اعتراض کنم. پ.ن: دکتر خیرخواهان هم وارد بحث شده است. پستش را بخوانید.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها