• کتاب های فاینانس

    این دو سفر بررسی دقیقی روی کتاب های فاینانس در بازار کتاب ایران کردم و تعدادی هم خریدم که خوب هایش را این جا معرفی می کنم. از ایران کتاب خریدن چند حسن دارد: اول این که قیمتش یک بیستم این جا است، ثانیا اگر خوب ترجمه شده باشد سریع تر می شود خواندش، ثالثا فضای بحث در ایران دست آدم می آید و رابعا نویسندگان و متخصصان را می شناسد. حالا این هم چند کتابی که من توصیه می کنم: ۱) یک کار بسیار خوب و بروز کتاب دو جلدی “تئوری سرمایه گذاری نوین” نوشته هاگن و ترجمه پارساییان – خدارحمی انتشارات ترمه است که برای فهم بسیاری از مسایل پایه ای فاینانس کتاب عالی است. من اگر بخواهم جایی یک درس فاینانس مقدماتی بدهم حتما این کتاب را مرجع می کنم. ۲) از دکتر عبده چند کتاب گرفتم که نظر مثبتم را نسبت به او تقویت کرد. نوشته های عبده دقیق و پاکیزه و تا حد خوبی بروز است. دو تایش که الان دم دستم است یکی “مجموعه مقالات بازار سرمایه” و دیگر “مبانی بازارها و نهادهای مالی” است که ترجمه ای است از کتاب مودیلیانی و رفقا ۳) “مدیریت سرمایه گذاری پیشرفته” نوشته راعی و تلنگی کتاب قوی برای بحث مدیریت پورت فولیو است که روی کرد کاملا کاربردی دارد و بخش نظری اش هم خوب نوشته شده است. ۴) مجموعه مقالات بازار سرمایه دکتر جهان خانی چند مقاله خوب برای چند مبحث کلیدی فاینانس مثل نظریه بازار کارا دارد. ۵) دکتر ابوالقاسم جمشیدی (نمی دانم این همان جمشیدی مدیرعامل سرمایه گذاری ملی است یا نه چون دو تا دکتر جمشیدی اقتصاددان در ایران داریم) یک کتاب کوچک دارد به اسم “بازار سرمایه” که مفاهیم اولیه و کیفی را توضیح داده و برای مبتدیان مناسب است. ۶) نهایتا دیدم “مالیه بین الملل” سالواتوره ترجمه فارسی هم دارد....ادامه مطلب ...
  • صد وبلاگ برتر اقتصادی

    این جا می توانید فهرست ۱۰۰ وبلاگ برتر اقتصادی به زبان انگلیسی را ببینید. من در گوگل ریدرم بخش مهمی از آن هایی که فید داشتند را اضافه کرده ام که فایل لیستش را این جا گذاشته ام و می توانید با Import کردن آن در گوگل ریدر خودتان بدون زحمت لیست را داشته باشید.
  • اقتصاد سیاسی تورم

    به عبارت دیگر تا این جای کار درست است که «افزایش نقدینگی ناشی از کسری بودجه (استقراض از بانک مرکزی) یا افزایش درآمدهای نفتی در بودجه (افزایش پایه پولی) باعث حرکت مثبت نرخ تورم مي‌شود»، ولی از زاویه سیاست‌گذاری درک موضوع در این حد معادل این توصیه سیاستی نیست که «کسری بودجه و تزریق درآمدهای نفتی را متوقف کنید تا تورم کنترل شود». توصیه سیاستی باید در پی این سوال نیز باشد که چه مکانیسم‌هایی در اقتصاد باید دستکاری شود تا توصیه سیاستی مدنظر در عمل اجرا شود. درس مهمی که نظریه «انتخاب عمومی» به ما داده است، این است که وقتی به دنبال کاستی‌های سیاستی هستیم، فورا به دنبال این سوال باشیم که «چه ساختار انگیزشی در نظام سیاسی وجود دارد که منجر به اتخاذ مداوم شکل خاصی از سیاست‌ها مي‌شود؟». به عبارت دیگر تئوری انتخاب عمومی مي‌گوید که بسیاری از سياستمداران دقیقا مي‌دانند که از زاویه منافع عمومی کدام سیاست بهینه است ولی منافع گروه‌های ذي‌نفع یا شکل نظام چانه‌زنی و تصمیم‌گيری منجر به انتخاب سیاستی مي‌شود که لزوما (حتی برای خود سياستمدار) «بهترین گزینه» نیست. سوال کلیدی و کمتر پاسخ داده شده در اقتصاد ایران این است که چرا با این که تورم برای مردم آزاردهنده و طبعا برای دولت‌ها عامل کاهش محبوبیت است، هیچ کدام از سه دولت آقایان‌هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد در 18 سال گذشته موفق نشده‌اند تا تورم را از مقدار مشخصی پایین‌تر بیاورند؟ این مشاهده ما را به سمت این سوال پیش مي‌برد که چه ریشه‌هایی در ساختار بودجه و تصمیم‌گيری دولت وجود دارد که مانع از آن مي‌شود که حتی اگر اراده‌اي برای کنترل تورم وجود داشته باشد، در عمل توفیق آن چندان بالا نباشد؟ اگر ریشه تورم در شکاف 15 تا 30‌درصدی در هزینه‌ها و درآمدهای دولت باشد، یک اراده قوی مي‌تواند با متوقف کردن «رشد» هزینه‌های سرانه به قیمت ثابت (و نه کاستن از هزینه‌های جاری) و تکیه بر افزایش درآمدهای دولت ناشی از رشد پایه مالیاتی (که خود تابع رشد اقتصادی کشور است) آهسته آهسته این شکاف را پر کرده و رشد نقدینگی و به تبع آن نرخ تورم را کنترل کند. با این همه چنین اراده‌اي به سختی محقق مي‌شود و ریشه آن را باید در مکانیسم تصمیم‌گيری اقتصادی کشور جست و جو کرد که نهایتا خود را در سیاست‌های تمامی دولت‌ها ظاهر مي‌کند. یک مثال بارز چنین مکانیسمی به مساله پیگیری مطالبات محلی و منطقه‌اي توسط نمایندگان مجلس برمی گردد. هر کدام از نمایندگان محترم با تمرکز بر منافع موکلان خود قصد دارند تا حداکثر امکانات موجود را برای شهر و منطقه خود جذب نموده و اعتباراتی را برای ساخت جاده و فرودگاه و پالایشگاه و بیمارستان و غیره در بودجه سالانه منظور نمایند. طبعا هر نماینده‌اي وقتی به نیازهای نسبتا کوچک (در مقایسه با بودجه ملی) شهرستان محروم خود فکر مي‌کند سقف کلی بودجه ملی را در نظر نمی‌گيرد ولی جمع این نیازهای کوچک ممکن است بسیار بزرگ‌تر از درآمدهای دولت باشد. در این بین دولت باید تصمیم بگیرد که آیا به قیمت ناراضی کردن نمایندگان شهرهای مختلف سقف جدی بر هزینه‌های بودجه اعمال کرده و با حذف برخی ردیف هزینه‌های درخواست شده تورم را کنترل نماید یا در عوض به قیمت ایجاد نارضایتی در جامعه حمایت نمایندگان مجلس (از هر دو جناح متبوع یا مخالف خود) را جلب نماید. نکته دیگری هم که نباید فراموش شود، این است که تدوین و اجرای بودجه بر عهده دولت است ولی این مجلس است که درآمدها و هزینه‌های بودجه را تصویب مي‌کند و لذا مي‌تواند با ملاحظه منافع نمایندگان حتی بر اراده دولت هم فایق آید. تجربه گذشته نشان مي‌دهد که نقطه تعادل این فرآیند چانه زنی نهایتا منجر به رشد مداوم هزینه‌ها شده است. در این بین فقدان استقلال بانک مرکزی و نبود ابزارهای مالی لازم برای مدیریت نقدینگی از طرف این بانک هم یکی از مکانیسم‌های تعدیل‌كننده تورم را در نظام مدیریت اقتصادی کشور غیرفعال کرده است. یک بانک مرکزی فعال و مجهز به ابزارهای مبادله نقدینگی حال و آتی مي‌تواند با عکس‌العمل به موقع دست به کاهش نقدینگی جامعه زده و نرخ تورم را کنترل کند. وابستگی بانک مرکزی به دولت امکان چنین مداخله مستقلی را در اقتصاد ایران تضعیف کرده است. مورد فوق نمونه‌اي از موارد متعددی است که مي‌توان از آن به عنوان ریشه‌های اقتصاد سیاسی تورم اسم برد و از زاویه حل مساله تورم جزو اولویت‌های پژوهش سیاست‌گذاری در ایران است.
    ادامه مطلب ...
  • نشسته ام در سالن رایانه دانش گاه فنی وین و در ساعت استراحت طولانی کنفرانس روش های پیش رفته ریاضی در فاینانس که به مدت یک هفته این جا برگزار می شود کار و تفریح می کنم. اول یک سرمقاله برای روزنامه نوشتم، بعد کمی وب گردی کردم و ایمیل جواب دادم و دست آخر هم نشستم فیلم “مرد مرمری” از ساخته های معروف آندره وایدا را ببینم. مخفف دانشگاه فنی وین به آلمانی می شود TU ولی معروف است که در واقع همان Tehran University است چون هم کف و سالن رایانه اش پر است از جماعت ایرانی. من این قضیه را باور نداشتم تا این که در این سه روزی که ظهرها می آیم این جا موضوع را به عینه لمس کردم. از کل سالن صدایی نمی آید جز حرف زدن مداوم تعدادی دختر و پسر ایرانی. حالا حرفم این است: شاید در این سه روز بیش تر از ۲۰ نفر جوان ایرانی دیده ام (در واقع گفت و گوهایشان را شنیده ام و تیپشان دستم آمده است) ولی هیچ علاقه ای در خودم برای برقراری ارتباط با آن ها حس نکرده ام. الان وسط فیلم از بس صدای خنده هایشان روی اعصابم بود که فیلم را قطع کردم و گفتم این را بنویسم. راستش من بعد از سه سال هنوز در بین ایرانیان مقیم وین (غیر از دوستان گروه چای داغ که تعدادشان به نسبت کل ایرانی های این جا نزدیک به صفر است) احساس غریبی مطلق می کنم و هر بار که در جایی هستم که جمع ایرانی هم آن جا هست (مثلا سالن انتظار فرودگاه) همین حس به شدت برایم زنده می شود. کاری با سلطنت طلبان و فرش فروش های سبیل دار و کراوات پهن و رستوران دارها و خانم های با آرایش دهه پنجاه و پناهندگان واقعی و دروغین دهه شصت و هفتاد...ادامه مطلب ...
  • سهام داران بزرگ و فرآیند خصوصی سازی

    1)وقتی سهامداران بزرگ در مجمع یک شرکت حضور دارند قیمت سهام این شرکت ارتقا مي‌یابد. این موضوع ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی بین بازار و تیم مدیریتی شرکت است که باعث مي‌شود تفکیک شرکت‌های خوب و بد از یک دیگر برای سهامداران جزء چندان آسان نباشد. حضور سهامداران بزرگ این علامت را به بازار مي‌دهد که کسانی در ترکیب سهام شرکت حضور دارند که به علت قابلیت‌های خاص یا برتری اطلاعاتی نسبت به سهامداران جزء قادر به کشف بهتر ماهیت واقعی شرکت هستند و لذا بودن آنها در یک شرکت احتمال موفق بودن شرکت در حال حاضر را افزایش مي‌دهد. 2)موضوع صرفا به این جا ختم نمي‌شود. سهامداران مي‌توانند به جای نقش منفعل عمل کرد فعالی را در باب بهبود عملیات و رفع تعارضات منافع بین سهامداران و مدیران شرکت در پیش بگیرند. با توجه به این که نظام نظارت بر عمل کرد شرکت توسط بانک‌های وام دهنده (به اصطلاح نظام آلمانی / ژاپنی) در ایران چندان فعال نیست عمل کرد شرکت‌ها باید توسط بازار سرمایه مدیریت شود که وجود سهامداران بزرگ یکی از عناصر تسهیل‌کننده آن است. این کار از طریق گماردن افراد مناسب در هیات مدیره و طراحی مناسب مکانیسم‌های انگیزشی برای مدیران و نظارت‌های قانونی صورت مي‌گیرد. طبعا هر سهامداری مي‌تواند چنین موضعی را در قبال شرکت خود داشته باشد ولی سهامداران کوچک (که طبعا درصد اندکی از سهام شرکت را در اختیار دارند) در این موضوع با مساله سواری مجانی (Free Riding) مواجه هستند که در آن یک طرف (مثلا سهامدار علاقه‌مند به بهبود شرکت) باید هزینه‌ای را برای بهبود عملکرد صرف كند ولی همه سهامداران از مزایای تلاش او بهره‌مند شوند. چنین موقعیتی باعث مي‌شود که سهامداران خرد نقش فعالی را برای خود در قبال عمل کرد شرکت تعریف نكنند. در مقابل سهامداران بزرگ از یک طرف دارای سهم قابل توجه بوده و ثانیا قادرند که تلاش‌های بهبوددهنده را با یک دیگر هماهنگ كرده و در قالب «مجمع سهامداران بزرگ» شرکت ظاهر شوند. در این حالت مساله سواری مجانی به شدت تضعیف شده و سهامداران بزرگ انگیزه دارند تا متناسب با هزینه تلاش‌ها و نتیجه‌ای که از تلاش‌های خود مي‌گیرند انرژی لازم را برای نظارت و بهبود عمل کرد شرکت صرف كنند. این موضوع خصوصا در ایران که بسیاری از سهامداران خرد (مثلا دریافت‌کنندگان سهام عدالت) فاقد اطلاعات و تخصص لازم برای ایفای نقش موثر در اداره شرکت هستند از اهمیت بیشتری برخوردار مي‌شود. 3)سهامداران بزرگ به شدت به کیفیت عمل کرد مدیریت شرکت‌ها حساس بوده و قادرند که در صورت لزوم دست به تعویض مدیریت شرکت بزنند. عملی کردن چنین تصمیمي‌ از سوی سهامداران خرد تقریبا غیرممکن است. از این حیث حضور چند سهامدار عمده در مجمع شرکت همواره مدیریت را در معرض ریسک برکناری قرار داده و لذا به وی انگیزه بیشتری برای بهبود عمل کرد مي‌دهد. در نبودن چنین سهامداران فعال و چابکی مدیریت احساس اطمینان بیشتری کرده و لذا احتمال ارائه عمل کرد ضعیف افزایش مي‌یابد. 4)علاوه بر موارد قبلی با توجه به کم‌عمق بودن بازارهای مالی در ایران مساله تامین مالی شرکت از طریق سهامداران بزرگ (خصوصا در زمان‌های بحرانی) تبدیل به یک موضوع کلیدی مي‌شود. در اختیار داشتن درصد قابل توجهی از سهام باعث مي‌شود تا سهامداران بزرگ در زمانی که شرکت با بحران نقدینگی رو‌به‌رو است و لذا تحت فشار هزینه‌های بالای تامین یا در مرحله بعدی ورشکستگی قرار دارد نقش جدی در تامین منابع مالی (از طریق افزایش سرمایه یا وام‌های غیررسمی) شرکت ایفا كرده و به کاهش هزینه‌های مالی و خطر ورشکستگی شرکت کمک کنند. طبیعی است که انتظار ایفای چنین نقشی از سوی سهامداران خرد غیرواقع‌بینانه است.
    ادامه مطلب ...
  • آدم ها چه طور تصمیم می گیرند؟

    مساله تصمیم گیری برای محل سوار شدن در قطار به لحاظ ماهیت بسیار شبیه به رفتار افراد در تصمیم گیری های اقتصادی خصوصا در بازارهای دارایی تحت عدم اطمینان (مثلا بازارهای مالی دارای نرخ بهره تصادفی) است. جالب است که در همین مساله ساده سه دسته مدل تصمیم گیری متفاوت از طرف دوستان ارائه شد: ۱) چندین نفر از دوستان اشاره کردند که انتخاب وسط قطار (حتی در حالتی که مستلزم ۵۰ متر راه پیمایی بیش تر است) به خاطر “ریسک گریزی” افراد است. به عنوان یک پدیده شناخته شده می دانیم که اکثریت انسان ها به گشتاور اول (میانگین) و دوم (واریانس) توزیع منافع توجه می کنند و باز برای اکثریت مطلق افراد (غیر از کسانی مثل قماربازها) ضریب گشتاور دوم منفی است. این به این معنی است که اگر دو گزینه میانگین یک سانی داشته باشند گزینه با واریانس کم تر را انتخاب کنند. حتی ممکن است گزینه ای با میانگین “کم تر” و واریانس “کم تر” را ترجیح بدهند (مثلا خرید بیمه اتومبیل در مقابل بیمه نکردن آن). این توضیح هم بد نیست که اصطلاح “ریسک پذیری” در ایران معمولا به اشتباه به کار می رود و مثلا گفته می شود کارآفرینان ریسک پذیر هستند. کارآفرینان هم ریسک گریز هستند چون یک گزینه قطعی را به گزینه ریسکی با همان میانگین ترجیح می دهند. ۲) فرناز روی کرد دیگری را مطرح کرده است و آن بحث ماکسیمم کردن مینیمم ها (MaxMin) است. هدف از این روی کرد کمینه کردن تاسف (Regret) است. فردی که تحت این روی کرد تصمیم می گیرد بیش از این که به واریانس توجه کند به بدترین حالت هر گزینه توجه می کند. دقت دارید که تحت این مدل تصمیم گیری ممکن است نتیجه ای کاملا متفاوت از حالت اول (مطلوبیت انتظاری) به دست آید. مثلا دو گزینه را تصور کنید که یکی...ادامه مطلب ...
  • سر قطار یا ته قطار

    فرض کنید قرار است سوار متروی بلند شوید و بسیار عجله دارید که به یک اتوبوس که در یکی از ایستگاه های بعدی است برسید. یا اصلا تصور کنید که از پله ها که بالا آمدید درست در اول مترو می ایستید. نکته این است که نمی دانید در ایستگاه بعدی که باید از مترو پیاده شوید از کدام در ایستگاه باید خارج شوید. ممکن است خروجی منتهی به ایستگاه اتوبوس در اول مترو یا بر عکس درست در آخر مترو باشد (اگر در وین زندگی کنید و اقتصاد خوانده باشید ۲۰% مغزتان دائم مشغول جمع آوری اطلاعات و مدل کردن این مساله برای صدها ایستگاه قطار است 🙂 ) و خوب فاصله بین سر تا ته مترو هم چند دقیقه پیاده روی است. فرض کنید طول قطار ۱۰۰ باشد و من هم موقع سوار شدن (Ex Ante) هیچ تخمینی از این که در خروجی بعدی کدام سمت قطار است ندارم. الان هم ده دقیقه وقت دارم تا قطار برسد و باید تصمیم بگیرم که کجا بایستم که سریع تر به اتوبوس برسم یا در ایستگاه بعدی راه کم تری بروم. فعلا سه گزینه پیش رویم است: وسط قطار، سر قطار، ته قطار. برای این که تصمیم بگیرم چه کار کنم امیدریاضی (میانگین) مسافتی که در هر حالت باید طی کنم را محاسبه می کنم: ۱) سر قطار: به احتمال ۵۰% ۱۰۰ متر باید بروم و به احتمال ۵۰% هیچ راهی نمی روم و صاف از در می روم بیرون. ۲) وسط قطار: به احتمال ۵۰% باید ۵۰ متر بروم و به احتمال ۵۰% دیگر هم باز ۵۰ متر ۳) ته قطار: به احتمال ۵۰% ۱۰۰ متر باید بروم و به احتمال ۵۰% هیچ راهی نمی روم و صاف از در می روم بیرون. اگر دقت کنید در هر سه حالت فوق میانگین مسافتی که باید بروم ۵۰ متر است...ادامه مطلب ...
  • چه خبر از کتاب؟

    به نظرم بازار کتاب در ایران کمی بهتر شده بود. من چندتایی کتاب خوب گیرم آمد که به شما هم معرفی می کنم: ۱) یک دوره جدید معرفی فیلسوفان با عنوان “نام آوران فرهنگ” و با ترجمه روان خشایار دیهیمی از انتشارات طرح نو: سه جلد راجع به جان استوارت میل، هانا آرنت و جان راولز را خریدم و خصوصا از خواندن جلد مربوط به آرنت بسیار لذت بردم. خوبی کتاب ها این است که هم امهات آرای افراد را با دقت بحث می کند و هم جزییاتی از زندگی شان را روایت می کند که ضمن هیجان انگیز بودن به فهم اندیشه کمک فراوان می کند. ۲) سرزمین موعود اثر کلاسیک ولادیسلاو ریمونت نویسنده لهستانی برنده جایزه نوبل ادبیات با ترجمه دکتر روشن وزیری. کتاب ماجرای روابط بین سه گروه لهستانی (کارگر) و آلمانی (سرمایه دار صنعتی) و یهودی (بانک دار) ساکن شهر لودز (مرکز صنعت نساجی لهستان) را در اواخر قرن ۱۹ روایت می کند ضمن این که نگاه نقادانه ای به شیوه زندگی اشراف و بورژواها دارد. دوستان لهستانی ام معتقدند که تصویر کتاب بسیار به واقعیت لهستان آن موقع نزدیک است. داستان کمی کشدار است و نمی توانم بگویم ترجمه اش عالی است ولی اگر به شناخت حال و هوای اروپای شرقی در اوایل قرن بیستم علاقه مند هستید قطعا به خواندنش می ارزد. مترجمش خانمی است از خانواده بزرگ علوی که خودش نسل دوم یک خانواده ایرانی مقیم لهستان است و قبلا هم کتاب درس هایی کوچک در باب مقولات بزرگ را ترجمه کرده است. از روی این داستان آندره وایدا کارگردان معروف لهستانی و پدر موج نوی سینمای لهستان فیلمی به همین عنوان ساخته که من درست مقارن با اتمام کتاب تماشایش کردم. از حیث فهم ماجرا به نظرم کتاب و فیلم مکمل هم هستند. ۳) همیشه دنبال کتاب هایی بودم که برای آدم...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد یا ام.بی.ا ؟

    شاید اغراق نباشد اگر بگویم به طور متوسط هفته ای یک ایمیل در این رابطه دریافت می کنم و این هفته تعداد این ایمیل ها آن قدر زیاد شد که فکر کردم خوب است یک بار به طور روشن نظرم را این جا بنویسم. سوال تکراری این است: “من مهندسی خوانده ام و حالا بین اقتصاد و ام.بی.ا شریف در تردید هستم. کدام را توصیه می کنید؟”. ۱) اقتصاد به طرز معنی داری سخت تر از ام.بی.ا است. شاید وقتی اقتصاد کلان دکتر نیلی یا سنجی دکتر سوری را بگیرید معنی درس سخت را برای اولین بار در عمرتان حس می کنید. ام.بی.ا به طرز قابل ملاحظه ای آسان تر است. دقت کنید که معنی این حرف این نیست که لزوما ام.بی.ا زمان کم تری نیاز دارد چون حجم تکالیف یا پروژه های مدیریتی هم ممکن است قابل توجه باشد ولی هر چه باشد فهم درس هایش نیاز به فسفر سوزاندن چندانی ندارد. ۲) ام.بی.ا به دنیای عمل بسیار نزدیک تر است. اگر می خواهید مستقیما از دانشگاه به بازار کار با دست مزد بالاتر وارد شوید ام.بی.ا راه به تر و کم ریسک تری است. چرا کم ریسک تر؟ چون یک ام.بی.ا ای متوسط هم در بازار کار خوب پیدا می کند ولی در اقتصاد باید کاملا خوب باشید تا کار دل خواه پیدا کنید. ضمن این که هنوز هم متوسط دست مزد فارغ التحصیلان ام.بی.ا (حداقل در میان مدت) بالاتر از فارغ التحصیلان اقتصاد است. ۳) شانس رفتن به خارج در اقتصاد کاملا بالاتر است. اقتصاد به استانداردهای دنیای علمی نزدیک تر است و دانشکده اقتصاد شریف هم کم کم شناخته شده است. ورود به مدارس مدیریت نیاز به تلاش و شانس (و گاهی پول) بیش تری دارد. ۴) گروه اساتید ام.بی.ا بزرگ تر است و طیف متنوع تری از دروس نسبت به اقتصاد در آن ارائه می...ادامه مطلب ...
  • بانک ها چه طور سود می برند؟

    در بحث مربوط به بانک ها یکی از دوستان نوشته بود “اگر قبول کنیم که بانکداری سود بیشتری نسبت به صنایع دارد پس در این مطلب که لابد برای صنایع صرف دارد که وام میگیرند خدشه وارد می شود”. این گزاره به کل اشتباه است و احتمالا از این تصور ناشی می شود که وقتی بانک نرخ برگشت سرمایه بالاتری نسبت به صنعت دارد پس باید بهره ای که از سرمایه اش از صنعت می گیرد بیش از سود صنعت باشد در نتیجه صنعت همیشه متضرر است. مشکل این استدلال این است که بین Return on Investment (ROI) و Return on Equity (ROE) بانک خلط می کند و توجه نمی کند که بانک ها بنگاه هایی با ضریب اهرمی (Leverage) بالا هستند یعنی نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام در آن ها خیلی خیلی بالاتر از صنایع دیگر است. مثلا در حالی که این نسبت در یک صنعت تولیدی ممکن است ۲ یا ۳ باشد در بانک ممکن است به ۲۰ یا ۳۰ برسد. بگذارید با یک مثال بحث را روشن تر کنیم. بانکی را فرض کنید که ۱۰ میلیارد تومان سرمایه متعلق به سهام دارانش دارد و موفق می شود که ۲۰۰ میلیارد تومان پس انداز از سپرده گذاران جذب کند. به این ترتیب این بانک ۲۱۰ میلیارد تومان “دارایی” دارد که البته ۲۰۰ میلیارد آن “بدهی” است. فرض کنید که پس از کسر هزینه های عملیاتی و هزینه سپرده قانونی بانک روی هر واحد وامی که می دهد فقط ۲% سود (اسپرید) می برد (مثلا به سپرده گذاران سود ۱۲% می دهد و وام هایش هم ۱۵% درصدی است و ۱% هم هزینه عملیاتی دارد). به این ترتیب در آخر سال بانک ما معادل ۴ میلیارد تومان از بابت آن ۲% سپرده های ۲۰۰ میلیاردی سود به دست می آورد. ۱۰ میلیارد هم خودش سرمایه داشت که فرض...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها