• بانک سرمایه گذاری چیست؟

    شرکتی را تصور کنید که قصد ارائه سهام اولیه (Initial Public Offering) را در بازار دارد. این شرکت با مسایل متعددی مثل قیمت گذاری سهام در زمان ورود به بازار، اطلاع رسانی به بازار و انجام معامله با خریداران و مدیریت تلاطم های قیمتی بعد از عرضه سهام مواجه است. بانک سرمایه گذاری در چنین مواقعی وارد عمل شده و مشورت و مدیریت عملیات عرضه و فروش سهام شرکت را برعهده می گیرد. نوع عرضه نیز متناسب به قرارداد بین شرکت و بانک می تواند متفاوت باشد. بانک ممکن است در نقش وکیل شرکت عمل کرده و دست مزد خود را از حجم فروش سهام دریافت دارد (مکانیسم انگیزشی در این حالت به صورتی تعریف می شود که بانک بیش ترین تلاش را برای فروش حجم بالاتری از سهام در قیمت مناسب به کار گیرد) یا این که بانک خود راسا فروش تعداد مشخصی از سهام شرکت با قیمت مشخص را تعهد کرده و درآمد ناشی از آن را به شرکت پرداخت می کند و در عوض سعی می کند تا سهام خریداری شده را شخصا در بازار به فروش برساند. طبیعی است که هرقدر فاصله بین قیمت پرداختی به شرکت و قیمت فروش به خریداران نهایی بیش تر باشد بانک سود بیش تری به دست می آورد. از طرف دیگر شرکت ممکن است علاقه مند باشد تا تامین مالی خود را به روش بدهی (Debt) صورت دهد که شکل اجرایی آن از طریق انتشار اوراق قرضه یا اوراق مشارکت خواهد بود. همانند مورد قبلی بانک های سرمایه گذاری فرآیند انتشار اوراق قرضه و جمع آوری نقدینگی از بازار را بر عهده خواهند گرفت. در این فرآیند موسسات دیگری هم که تخصص ارزیابی ریسک اوراق قرضه را دارند (مثل موسسه Moody) وظیفه ارزیابی ریسک شرکت و لذا طبقه بندی اوراق قرضه را برعهده خواهند داشت تا خریداران با آگاهی به تری نسبت به خرید این اوراق اقدام نمایند. بانک سرمایه گذاری با قراردادن نام خود ذیل اوراق قرضه شرکت کمک می کند تا خریداران اطمینان بیش تری نسبت به اعتبار اوراق منتشر شده پیدا کرده و به این ترتیب یک شرکت گمنام یا کم تر شناخته شده در بازار نیز موفق به عرضه اوراق قرضه شود. با توجه به ریسک بالای کسب و کارهای نوین (مثلا کسب و کارهای اینترنتی یا دارای فن آوری جدید) معمولا بانک های سنتی که علاقه مند پرداخت وام در ازای دریافت وثیقه های مطمئن هستند در نوع شرکت ها سرمایه گذاری نمی کنند. سرمایه گذاری خطرپذیر (Venture Capital) که به حوزه تخصصی سرمایه گذاری (و دخالت در مدیریت و هدایت شرکت های جوان) اشاره می کند از جمله دیگر حوزه هایی است که بانک های سرمایه گذاری نیز در آن وارد می شوند. طبعا به علت ریسک بالای کسب و کارهای نوآورانه تعداد قابل توجهی از آن ها در سال های اولیه فعالیت شکست خورده و کنار می روند و تعداد معدودی به موفقیت های بالایی دست می یابند که نهایتا سرمایه گذاری در پورت فولیویی از این شرکت ها را برای بانک های سرمایه گذاری توجیه پذیرمی کند. در تمامی این موارد بانک سرمایه گذاری یک طرف فروشنده دارد که معمولا شرکتی است که سهام یا اوراق قرضه خود را از طریق بانک عرضه می کند و یک طرف خریدار که می تواند از نوع صندوق سرمایه گذاری یا بانک های تجاری یا موسسات خیریه و مواردی مانند آن باشد و قصد دارد تا نقدینگی خود را در فرصت های سرمایه گذاری مناسب سرمایه گذاری نماید. نقش بانک سرمایه گذاری در این میان تسهیل اتصال دو طرف فروش و خرید به یک دیگر است. تحلیل و ارائه مشاوره به شرکت ها و حل مشکلات ناشی از ادغام ها و تملک ها (Mergers & Acquisitions) یکی دیگر از عملیات بانک های سرمایه گذاری است که معمولا در شرایط رونق اقتصادی جزو بخش های داغ بازار بوده و درآمد خوبی را برای بانک و متخصصان این حوزه فراهم می کند. علاوه بر آن این نوع بانک ها معمولا دپارتمان های تخصصی تحقیق برای ارزش گذاری وضعیت صنایع مختلف یا سهام شرکت ها جهت هدایت بازار دارند که اطلاعات آن مورد استفاده عموم سرمایه گذاران قرار می گیرد. نکته ای که نباید فراموش کرد این است که بانک های سرمایه گذاری به جهت ایفای نقش دوگانه برای خرید شرکت ها و ارزیابی قیمت سهام شرکت ها در معرض مساله تضاد منافع هستند چرا که بخش تحقیقات باید به عنوان داوری منصف ارزش واقعی شرکت را به اطلاع عموم برساند در حالی که بخش سهام به عنوان فروشنده سعی می کند تا بالاترین قیمت را برای سهامی که نمایندگی می کند به دست آورد. تبانی بین دو بخش ممکن است به اعلام ارزش بالاتر از میزان واقعی برای سهام شرکت های مرتبط با بانک منجر شود. قوانین بانک های سرمایه گذاری به این موضوع بسیار حساس بوده و هر نوع ارتباط و تبادل اطلاعات بین دو بخش بانک را ممنوع می کنند (هر چند که در عمل رسوایی های متعددی از سوء استفاده بانک های سرمایه گذاری از این وضعیت رخ داده است). تاسیس بانک های سرمایه گذاری از زاویه کیفیت بازار کار برای دانش آموختگان رشته های مالی، اقتصاد و مدیریت در ایران خبر بسیار مهمی است. کارشناسان این بانک ها باید از یک طرف با مسایل مالی آشنا بوده و از طرف دیگر اطلاعات و دید مناسب در مورد تحلیل شرکت ها و صنایع خاص و نیز فضای اقتصاد کلان داشته باشند. این ترکیب مسوولیت ها و وظایف معمولا محیط کاری غنی و دارای عناصر متعدد که نیازمند کار تحلیلی و خلاقانه بالایی نیز هست فراهم می کند که یکی از جذاب ترین فرصت های شغلی (چه به لحاظ کیفیت کار و چه به لحاظ سطح دست مزدها) در سطح جهانی برای فارغ التحصیلان رشته های فوق به حساب می آید. ضمن این که این مشاغل اجازه تماس مستمر با مدیران سطح بالای شرکت ها و حضور در فرآیند تحلیل فرصت های کسب و کار با حجم بالا را فراهم کرده و لذا چگالی تجربه ناشی از آن بسیار بالا است. در مقابل اشکال این مسیر شغلی حجم بسیار بالای کار (بیش از 80 ساعت در هفته)، استرس زیاد و عدم تحمل خطا (به علت زیان های هنگفت ناشی از خطا) است. در پایان باید اشاره کرد که هر چند فعالیت های بانک سرمایه گذاری به لحاظ مفهومی از بانک تجاری متمایز است ولی به لحاظ سازمانی این دو فعالیت می تواند در داخل یک بانک (ولی در دپارتمان های متفاوت) صورت گیرد. هم اکنون در کنار بانک های متمرکز و تخصصی مثل گولدمن اند ساکس که صرفا در حوزه بانک سرمایه ای فعالیت می کنند بسیاری از بانک های بزرگ مثل سیتی گروپ، دویچه بانک یا کردیت سویس هر دو نوع فعالیت (به علاوه انواع دیگر فعالیت های مالی مثل مدیریت دارایی ها یا خدمات بیمه ای) را انجام می دهند. در گذشته قوانین بانکی در کشورهای غربی ترکیب این دو رشته فعالیت را در داخل یک بانک ممنوع می کرد ولی این محدودیت ها رفته رفته کم رنگ شده و علاقه شرکت ها برای دریافت مجموعه ای از خدمات از یک بانک واحد نهایتا روند فعلی را شکل داده است.
    ادامه مطلب ...
  • یک نکته فیلم لیلا برای من مبهم است و هر وقت هم می بینمش به چشمم می آید. در آن صحنه شاهکار فیلم که وقتی رضا و زن جدیدش با سر و صدا وارد خانه می شوند و لیلا آرام از خانه می رود “چادر مشکی” تنش (سرش؟) کرده است و انگار آن جا متوجه می شوی که لیلا چادری است. حال آن که در صحنه های قبلی این طور نیست و مانتو می پوشد. به نظرتان مهرجویی با این تغییر لباس خواسته چه چیزی را القاء کند؟
  • جیره بندی اعتبارات

    معمولا وقتی با دوستان گفت و گو می کنیم به این نکته اشاره می کنم که بحث تعادل در بازار پول و مسایل بانکی تفاوت ظریفی با بازار کالاهای دیگر دارد ولی آن را دقیق توضیح نداده ام. موضوع اصطلاحا جیره بندی اعتبارات (Credit Rationing) است که آن را برای اولین بار استیگلیتز و وایس تئوریزه کرده و ریشه آن را در مساله اطلاعات نامتقارن (Asymmetric Information) دانستند. فرض کنید شما یک بانک هستید. وقتی کسی (یا شرکتی) برای دریافت وام مراجعه می کند بانک اطلاع درستی از میزان ریسک وام گیرنده (به اصطلاح نوع یا type او) ندارد و لذا مساله اطلاعات نامتقارن پیش می آید. طبیعی است که هر قدر احتمال ورشکستگی وام گیرنده بیش تر باشد بانک بیش تر ضرر می کند.(در کل این موضوع حتی با فرض دریافت وثیقه کامل هم چندان تخفیف نمی یابد چرا که به هر حال نقد کردن وثیقه و تاخیر زمانی ناشی از آن برای بانک هزینه زا است). به این ترتیب بانک ترجیح می دهد تا حد امکان از مشتریان پرریسک حذر کند. حال فرض کنید که بانک نرخ بهره وام هایش را افزایش دهد در این صورت متوسط ریسک (احتمال ورشکستگی) متقاضیان وام بانک افزایش یافته و سود بانک کم می شود و به اصطلاح مساله کژگزینی (Adverse Selection) رخ می دهد. دلیل موضوع این است که به علت بحث مسولیت محدود در شرکت ها وقتی شرکتی وام می گیرد هزینه وام را در دو بخش حساب می کند: پرداخت هزینه بدون ورشکستگی (پرداخت اصل و فرع وام) و هزینه در صورت ورشکستگی (پرداخت اصل و فرع فقط تا سقف دارایی های موجود در شرکت). وقتی نرخ بهره بالاتر می رود توجیه پذیری وام برای کسانی که احتمال ورشکستگی پایین دارند و در نتیجه تمام هزینه های وام را تمام و کمال خواهند پرداخت کم تر می شود و...ادامه مطلب ...
  • ۱) اگر در یک سایت دارای خواننده عمومی – مثلا الف – مطلبی بنویسی و بر اساس یک چارچوب مبتنی بر اقتصاد آزاد استدلال کنی که دولت باید بنزین آزاد را در کنار جیره بنزین (به قول صادق الحسینی) به مردم بدهد بسیاری از خوانندگان شما را خواهند ستود. در حالی که اگر عینا با همین ذهنیت و دقیقا بر اساس همان خط استدلال از آزادسازی نرخ بهره و استقلال عمل بانک های خصوصی برای تعیین نرخ بهره وام ها دفاع کنی همه بهت فحش خواهند داد. ۲) در کارگاهی که شرکت کنندگانش مدیران صنعتی بخش خصوصی بودند داشتم صحبت می کردم. بحث به مفهوم نرخ بهره حقیقی و اسمی و مقایسه ایران با خارج از کشور رسید. یکی از مدیران گیر داده بود که این بهره ها ملت را نابود کرده و الخ. من هم هرچه استدلال از جنس تعادل بازار و عرضه و تقاضا آوردم دیدم قبول نمی کند. بهش گفتم شما که بنگاه بخش خصوصی داری دوست داری دولت روی محصول شرکتت قیمت بگذارد؟ گفت هرگز! گفتم پس چرا از دولت می خواهی که برای محصول بانک خصوصی قیمت بگذارد؟ چیزی که برای خود نمی پسندی برای دیگری هم نپسند. به طرز عجیبی این استدلال خطابه ای موثر واقع شد و فوری قبول کرد.
  • To Change or Not To Change: This is the Question

    هم کلاسی لیسانس بودند با آرزوها و دغدغه هایی نسبتا شبیه به هم: توسعه، روشن فکری دینی، حقوق زنان، دموکراسی، پول و مقام و طبعا زنی رویایی … اولی تصمیم گرفت “موثر” زندگی کند. یعنی از اولش این طور نبود. اولش این طور شروع شد که در دو ماجرای عشقی پیاپی شکست خورد و به ناچار لیسانسش را شش ساله کرد و به جایش خودش را با انبوهی از کارهای سیاسی قبل و بعد دوم خرداد و پروژه های اجرایی و جلسات فلسفی و ماجراهای عاشقانه بعدی خفه کرد. آخر سر هم فوق را ایران خواند و دکترایش را هم از سوئد گرفت و وسط های دکترا هم بلاخره با آن دختری که توی جلسه انجمن سرش داد کشیده بود ازدواج کرد و دست آخر هم شد استاد شریف. استاد سخت گیری است ولی با این همه کلاس هایش پر مشتری است و دانش جوها از کلاسش به عنوان تجربه منحصر به فرد در زندگی یاد می کنند. هنوز هم کتاب خانه اش در دفترش در دانشگاه و در دفترش به عنوان رییس هیات مدیره شرکتشان و خانه شان نیمی فنی است و نیمی دیگر انباشته از تاریخ و فلسفه و ادبیات و ادیان شرقی و گه گاهی سیاست است. در دانش گاه فقط درس فنی نمی دهد بل که یک پای ثابت بیانیه ها و سخن رانی های فرهنگی – سیاسی و دوست نزدیک بسیاری از روشن فکران معروف است. شرکت خوبی هم دارد که به اتکای آن از اخراج از دانش گاه باکی ندارد و دانش جوها آرزویشان است که آن جا کارآموزی کنند. یکی از گرفتاری هایش انبوه جلسات سیاست گذاری است که دعوت می شود و وقت ندارد که برود و دو در کردن درخواست های مصاحبه از طرف مجلات و روزنامه ها و تمام کردن مقاله هایی که به خواهش این طرف و آن طرف...ادامه مطلب ...
  • Happy or Not Happy, This is …

    هم کلاسی لیسانس بودند با آرزوها و دغدغه هایی نسبتا شبیه به هم: توسعه، روشن فکری دینی، حقوق زنان، دموکراسی، پول و مقام و طبعا زنی رویایی … اولی تصمیم گرفت “هپی” زندگی کند. یعنی از اولش این طور نبود. اولش این طور شروع شد که لیسانسش را پنج ساله کرد و چند ماهی خواند و تافل ۵۹۰ آورد و جی آر ای کوانت را ۸۰۰ زد و ۱۰-۱۲ تایی فرم برای انواع یو سی ها فرستاد و آخر سر هم رفت پیش یک استاد ایرانی و دکترا گرفت و صاف هم یک جاب گرفت در یکی دیگر از همان یو سی ها. در شهری که خوب چون نزدیک “وست کوست” است آب و هوایش هم حرف ندارد. ایرانی هایش هم تحصیل کرده هستند و مدل شان با “ال ای” ای ها فرق دارند. زنش هم رشته ای اش نبود ولی همان جا دکترا گرفته بود. الان روی هم ۲۳۰ هزار تا در سال می گیرند. خانه خوبی دارند که چمن ۱۰۰۰ متری دارد و از دانشگاه به اندازه یک درایو ۴۵ دقیقه ای فاصله دارد. صبح ساعت هفت و نیم می رود و عصرها همیشه ساعت ۶ خانه است. سالی چند تا پابلیش می کند، یکی دوبار برای تدریس یکی دو هفته ای می رود سوئد یا مالزی، سالی چند بار هم کنفرانس هایی در ایرلند و کره و آفریقای جنوبی و اسپانیا به تورش می خورد و این طوری دنیا را می گردد. مشکل رفت و آمد هم ندارد چون سه سال بعد از فارغ التحصیلی گرین کارت را گرفت. تابستان ها هم یک ماه می آید ایران، هم مایه افتخار فک و فامیل است، هم خانه خوبی برای پدر و مادرش خریده، هم کنفرانس هایی می دهد – در موضوعاتی که کسی با آن آشنا نیست و لذا به رشد علمی کشورش خدمت می کند – و...ادامه مطلب ...
  • سرمایه اجتماعی؟

    به دوستان قول داده بودم که چیزی راجع به سرمایه اجتماعی و این که چرا چندان با این گفتمان جدیدی که حول موضوع شکل گرفته هم دلی ندارم بنویسم که دیدم نیما مثال مورد نظرم را برداشته و تقریبا هر حرفی که می خواستم بزنم را زده است (این تله پاتی ذهنی بین ما دو نفر تقریبا امری معمول است). خلاصه اول مطلب نیما را بخوانید. این جا فقط دو حاشیه به موضوع اضافه می کنم. ۱) نقد اولم این است که در ایران مفهوم “زیرساخت اجتماعی” که اولین بار توسط هال و جونز به عنوان یکی از متغیرهای “توضیح دهنده” تفاوت سرمایه گذاری و نرخ رشد ارائه شد را با مفهومی که قابلیت سیاست گذاری و دست کاری توسط دولت دارد را خلط کرده اند. موضوع شبیه این است که مثلا در مطالعات جهانی رشد فاکتورهای مختلفی از جمله آب و هوا و موقعیت جغرافیایی قطعا روی رشد اثر دارد ولی کسی از این متغیرها برای سیاست گذاری استفاده نمی کند و گوش فلک را با لزوم تغییر در وضعیت آب و هوا و جغرافیای کشور پر نمی کند! ذکر این خاطره به موضوع کمک می کند. فکر کنم سال ۸۲ بود که اولین سمپوزیوم سرمایه اجتماعی در دانشگاه بهزیستی و رفاه اجتماعی برگزار شد و من هم جزو سخن رانان مدعو بودم. موضوع سخن رانی ام “تاثیرات اقتصادی سرمایه اجتماعی” بود که فایل ارائه و یک خلاصه مقاله طولانی را می توانید از این جا بگیرید (هر چند الان ممکن است خودم به بخش هایی از آن نقد داشته باشم). فکر کنم سخن رانی ام کمی برای جلسه ناراحت کننده بود چون صحبتم را با این جمله شروع کردم که “بر خلاف جامعه شناسان که خیلی از مفهوم سرمایه اجتماعی ذوق زده هستند اقتصاددانان هنوز در مورد آن به اجماع نرسیده اند و برخی با تردید به آن...ادامه مطلب ...
  • چگونه در اوقات فراغت خود مدل اقتصادی بسازیم؟

    این مقاله مفید واریان را مدتی پیش خوانده بودم ولی نسخه اینترنتی اش را پیدا نمی کردم که این جا لینک بدهم تا این که دی روز تصادفی بهش برخوردم. اگر در کار مدل سازی و نوشتن تز و مقاله نویسی و این جور کارها هستید توصیه می کنم حتما بخوانیدش. خلاصه ای از توصیه های واریان از این قرار است: ۱) به جای این که در مقالات علمی دنبال ایده تحقیق بگردید در دنیای واقعی و مجلات تجاری (مثلا اکونومیست) دنبال موضوع باشید. ۲) هر وقت فکر کردید که یک فرض تحقیق خوب پیدا کرده اید باید بتوانید آن را به زبان غیرریاضی و برای غیراقتصاددانان به خوبی بیان کنید. اگر نتوانید این کار را بکنید ایده تان به درد نمی خورد. ۳) .اول مدل اولیه خودتان را بسازید و بعد سراغ ادبیات موضوع بروید. فایده این کار این است که خودتان با دست خودتان مدل را توسعه می دهید هر چند که احتمالا بعدا خواهید دید که عین کار شما را قبلا کس دیگری انجام داده ولی در عوض شما یاد گرفته اید که خودتان مدل بسازید. ۴) وقتی مدل اولیه را ساختید به جای پریدن به اثبات یا تست تجربی سعی کنید چند مثال را با آن حل کنید و شهود لازم را از این طریق کسب کنید (حامد: من خودم این را دقیقا تجربه کرده ام که چه طور یک مثال خوب توانست ایده اثبات فرضیه یک مقاله را به من بدهد که در حالت کلی بسیار برایم مشکل بود.) ۵) تا می توانید مدلتان را ساده کنید. واریان داستان بامزه ای تعریف می کند. می گوید زمانی داشتم مقاله ای را ارائه می کردم که وسطش یکی از اعضای هیات علمی گفت که او هم دقیقا روی همین موضوع کار می کند ولی مدل او “به مراتب پیچیده تر است”. واریان جواب می دهد که...ادامه مطلب ...
  • زنان و مردان

    یک مشاهده (طبعا اولیه) در مجموعه کلاس ها و سمینارهای این دفعه خصوصا در کلاس نظریه بازی برایم جالب بود. سوال های آقایان واریانس زیادی داشت به طوری که هم نکات دقیق علمی در آن بود و هم تعمیم های معمول به دنیای واقع و کاربردهای عملی که این لزوما همیشه با دقت کافی هم راه نیست. سوال ها و نکات خانم ها کاملا در چارچوب مفاهیم علمی بود به طوری که اگر از من بپرسند خواهم گفت که به طور متوسط خانم ها مفاهیم ریاضی را دقیق تر و صحیح تر از آقایان یاد گرفته بودند. بیرون کلاس هم تعداد قابل توجهی از خانم ها از من مقاله و کتاب علمی امانت گرفتند یا در مورد موضوعات تحقیق مشورت کردند ولی آقایان بیش تر در مورد چیزهایی مثل بازار کار و شیوه پذیرش سوال داشتند. خلاصه گفته باشم که اگر این مشاهده صحیح باشد با این جدیت علمی که من می بینم در عرصه های آکادمیک موقعیت آقایان در خطر است.
  • هرم های وارونه اقتصاد در ایران

    اقتصاد هم مثل هر علم جدی دیگری یک متن اصلی دارد که معمولا مورد اجماع دانشمندان این حوزه است و تعداد قابل توجهی حاشیه. مثال بزنم: پزشکی یک متن دارد که از فیزیولوژی و آناتومی و بیوشیمی شروع می شود و با اکسترنی و اینترنی در بخش های مختلف تمام می شود و همه جای دنیا هم یک سان است و آدم ها در آن یاد می گیرند که فرضا اگر نصف شبی پیرمردی با درد قفسه سینه مراجعه کرد چه باید بکنند. حاشیه هم دارد: می توانند راجع به اخلاق در پزشکی و حد و مرز دخالت علم در درمان های ژنتیکی بحث کنند، پیش فرض های علی – معلولی پزشکی را زیر سوال برده و راجع به مکانیسم های درمان آلترناتیو (مثلا هامیوپاتی) صحبت کنند، از نابودی طب سنتی در مقابل هجوم داروسازی صنعتی شکایت کنند و الخ. احتمالا عقل سلیم می گوید جامعه پزشکی باید مثلا ۹۵% انرژی اش را صرف کار اصلی اش کند و ۵% مابقی را به این مباحث که ممکن است اثر درازمدت یا حتی پارادایم شکن داشته باشد (شاید هم نداشته باشد) اختصاص دهد. حالا اگر ببینیم که در یک جامعه خیالی ۷۵% دانشجویان پزشکی اش وقت خود را صرف بحث های اخلاق پزشکی می کنند و در عوض تکس بوک های ۳۰ سال پیش را می خوانند یا مثلا در حالی که کاملا به مبحث فلسفه پزشکی مسلط هستند در تشخیص سرما خوردگی ویروسی یا استفاده از دستگاه ای سی جی اشتباه های آشکار می کنند حس می کنیم که چیزی این وسط غیرطبیعی است و آن هم غلبه حاشیه بر متن است. هرم های وارونه در علم اقتصاد در ایران زیاد است. برای مثال در کتاب فروشی ها به قفسه اقتصاد مراجعه کنید (البته فرض این که کتاب فروش داستان ما از آن نوعی که قبلا صحبتش را کردیم نباشد)....ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها