• تنها در کلاس

    درس هایی داشته ام که تنها دانش جوی رسمی کلاس بوده ام و تنها امتحان داده ام ولی همیشه چند نفری مستمع آزاد هم سر کلاس بوده اند و فضا را تعدیل کرده اند. این هفته یک درس دارم که تنها دانش جوی سر کلاس هستم. خیلی اوضاع ناجور است. نه می شود دیر رفت، نه می شود ۵ دقیقه بیرون رفت، نه می شود چرت زد و الخ. درسش هم ناجور ریاضی است و از آن درس هایی است که اگر یک جایی را نفهمی دیگر بقیه اش را نمی توانی دنبال کنی. در کلاس های دیگر معمولا آدم این جور موقع ها جیم می شود ولی این جا باید تا آخر تحمل کنی. تازه همه سوال های استاد را باید یکه و تنها جواب بدهم و تمرین ها را هم حل کنم و مقاله هایی که می دهد را بخوانم. گاهی هم خجالت می کشم که این بنده خدا از آمریکا کوبیده و آمده تا به من یکی تک و تنها درس بدهد. خلاصه اوضاع سختی است. خدا به خیر بگذارند. راستی درسش نسبتا جدید است. اگر دانش جوی اقتصاد یا فاینانس هستید بد نیست نگاهی به سرفصل هایش بیندازید.
  • زنگ تفریح: ارزش زندگی

    این اقتصاددان ها هم یک وقت هایی کارهایی می کنند یا مجبور هستند بکنند که شاید بقیه را خوش نیاید. یکی از این کارها تخمین قیمت زندگی افراد است. این رقم برای منظورهای مختلفی مفید است (مثلا برای کارهای شرکت های بیمه عمر یا برای ارزیابی هزینه فایده برنامه های بهداشتی و الخ). طبعا تخمین زدن چنین چیز عجیبی کار سختی است و با خطاهای متعددی هم راه است ولی شاید برایتان جالب باشد که این کار چطور انجام می شود. دو روش اصلی که من می شناسم این ها است: ۱) از روی تفاوت بین ریسک و دست مزد مشاغل مختلف: دو شغل با سطح مهارت و سختی یک سان ولی خطر متفاوت را فرض کنید (مثلا کار در معدن در مقایسه با کار در کارخانه یا کار به عنوان مهمان دار هواپیما در مقایسه با کار کارکنان زمینی). قاعدتا دست مزد مشاغل پرخطر باید مقداری بیش تر از بقیه مشاغل باشد تا افراد را تشویق به گرفتن این شغل ها کند. تفاوت ریسک جانی مشاغل را می توان از طریق بررسی آمار تلفات بین مشاغل محاسبه کرد (هر چند در کشورهای پیش رفته به علت پایین بودن رقم مرگ و میر شغلی تخمین این رقم با خطای زیادی هم راه است). حال اگر تفاوت دست مزدها و تفاوت ریسک جانی را بدانیم می توانیم ارزش زندگی را از روی آن حساب کنیم. این مقاله به عنوان مثال از این روی کرد بهره می برد و قیمت زندگی را برای کارگران یقه آبی مرد رقم ۷ میلیون دلار و برای زنان ۸٫۵ میلیون دلار تخمین زده است. ۲) این مقاله روی کرد جالب و در عین حال مورد انتقادی به کار برده است. ایده این بوده که وقتی افراد با سرعت بیش تری رانندگی می کنند شانس مرگ خود را افزایش می دهند و این رقم از روی آمار...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و بازی بهینه بانک های خصوصی

    نکته اولی که باید روشن شود این است که هزینه پول برای بانک‌های خصوصی لزوما بالاتر از 12درصد نیست. دلیل این موضوع این است که منابعی که بانک‌ها برای ارائه وام به مشتریان در اختیار دارند ترکیبی از سپرده‌های بلندمدت (با بهره بالا)، كوتاه‌مدت (با بهره پایین) و رسوب حساب‌های جاری بدون بهره) است که با توجه به ساختار منابع مالی بانک ممکن است هزینه نهایی پول را برای بانک بالاتر یا پایین تر از نرخ 12درصد ابلاغ شده قرار دهد. علاوه بر آن اگر پيش‌بيني شود که دولت تعهد و توانایی دنبال کردن سیاست نرخ ارز ثابت را در چند سال آتی دارد این بانک‌ها مي‌توانند بخشی از منابع خود را از طریق وام‌های ارزی (با انتخاب پوشش مناسب ریسک تغییرات نرخ ارز) تجهیز کنند و نهایتا به نرخ‌هایی نزدیک به 12درصد دست یابند. با همه این تفاصیل حتی اگر بانک‌های خصوصی بتوانند قیمت دست‌رسی به پول را برای خود به زیر 12درصد برسانند این لزوما به این معنی نخواهد بود که آن‌ها تمایلی به عرضه وام 12درصد به مشتریان خود خواهند داشت. بانک هم مانند هر عامل اقتصادی دیگر پیش از هر چیز «هزینه فرصت» عملیات تجاری خود را در نظر می‌گيرد. به این معنی که بانک این سوال را از خود مي‌کند که آیا بهترین راه استفاده از منابع مالی در اختیارش دریافت سود 12درصد ثابت از مشتریان است یا امکان استفاده‌های بهتر برای آن وجود دارد؟ در یک اقتصاد تورمی با نرخ تورم نزدیک به 15درصد پاسخ این سوال تقریبا روشن خواهد بود. بانک‌ها ترجیح خواهند داد تا به جای اعطای وام‌ها به مشتریان آن را مستقیما در فعالیت‌های سرمایه‌گذاری وارد کنند. لذا اگر سیاست نرخ بهره زیر تورم اجرایی شده و ادامه یابد احتمالا باید منتظر گسترش شکل‌های جدیدی از کسب و کارهای بزرگ در ایران باشیم. سرمایه‌گذاری مستقیم در پروژه‌های ساختمانی (معمولا با هم کاری شرکت‌های بزرگ سازنده) و عرضه مسکن به شکل اقساطی (بدون نیاز به وام بانکی) یک مثال مهم از شکل‌های محتمل چنین کسب و کارهایی است. سرمایه‌گذاری برای ساخت مجتمع‌های تجاری، تفریحی، ورود به بازار سهام و بورس فلزات، فعالیت‌های تجاری و شراکت با شرکت‌های صنعتی برای سرمایه‌گذاری مستقیم در پروژه‌ها دیگر زمینه‌هایی است که بانک‌ها احتمالا آن را دنبال خواهند کرد. در این بین گروه‌های لابی‌گری صنعتی و معدنی که سال‌ها است ایده کاهش نرخ بهره را دنبال مي‌کنند و آن را کلید حل مشکلات صنعت کشور قلمداد مي‌کنند زیان این ماجرا را از نزدیک احساس خواهند کرد. با این سیاست فرصت دست رسی کارآفرینان به یک شیوه نسبتا ارزان تامین مالی یعنی دریافت وام از بانک کاهش یافته و آن‌ها با کاهش جدی عرضه این خدمات از سوی بانک‌ها مواجه خواهند شد. خلاصه کلام این که اگر دولت مداخلات خود را در بازار بیش از حد فعلی گسترش ندهد بانک‌های خصوصی قادر خواهند تا هم چنان به عنوان دریافت‌كننده منابع مالی و پرداخت‌كننده سود به سپرده‌گذاران کار خود را ادامه دهند ولی مجبور خواهند بود تا فعالیت خود به عنوان عرضه‌كننده‌ این منابع را تعطیل کنند. لذا بانک‌ها در ظاهر بانک خواهند بود ولی عملا به شکل یک شرکت سرمایه‌گذاری به فعالیت خود ادامه خواهند داد. متاسفانه اولین کسانی که در این بین زیان خواهند کرد وام‌گيرندگان کوچکی هستند که وام‌های بانک‌های خصوصی را برای خرید مسکن، تحصیل یا تاسیس واحد تجاری دریافت مي‌کردند و از دریافت آن راضی بودند.
    ادامه مطلب ...
  • رابطه نقدینگی و تورم

    یکی از دوستان سوال به جایی پرسیده است. دولت جدید در یک سال گذشته حجم نقدینگی را به طور قابل توجهی افزایش داده ولی بر خلاف پیش بینی که اکثر ما داشتیم آن سطح از تورم مورد انتظار در جامعه ایجاد نشده است. همین مشاهده سریع از تجربه این سال اگر به درستی تحلیل نشود ممکن است نهایتا منجر به این برداشت شود که چنین رابطه ای وجود ندارد و بدعت جدیدی را در سیاست گذاری ایجاد کند. تا جایی که به ذهن من می رسد چند فرض می توان برای موضوع مطرح کرد: ۱) تورم ایجاد شده ولی دولت آمار واقعی آن را اعلام نمی کند: هر چند دولت ممکن است بخواهد چند درصدی تورم را پایین تر نشان دهد ولی این دست کاری نمی تواند در مورد تورم ناشی از افزایش ۴۰% در نقدینگی چندان کارا باشد. لذا من این فرضیه را خیلی صادق نمی دانم. ۲) تورم حاصل از نقدینگی خودش را نهایتا در قیمت مسکن نشان داده است: این فرضیه ای است که احتمال درست بودن دارد و باید به دقت بررسی شود. راستش چون آمار دقیق از افزایش قیمت را ندارم (یا شاید بقیه هم فعلا ندارند) قضاوت در مورد این فرضیه هم راحت نیست. یک عامل مهم هم که بر خلاف این فرضیه عمل می کند این است که به هر حال افزایش های دوره ای قیمت مسکن همیشه در اقتصاد ایران بوده و بعد از رکود دو سه سال گذشته در این بخش چنین افزایشی خیلی دور از انتظار نبوده است. ۳) بین افزایش نقدینگی و تورم تاخیر زمانی وجود دارد: اگر سری زمانی تورم و رشد نقدینگی در ایران را مشاهده کنید می بینید که تورم نقدینگی را دنبال می کند ولی دو نمودار اختلاف فازی در حدود چند ماه دارند (و لزوما هم پا به پای هم حرکت نمی کنند. برخی...ادامه مطلب ...
  • آقا این بحث بازگشت به میانگین انگار داغ شده است. از یک طرف ماجرا خیلی بی پایه نیست و از طرف دیگر انگار من مثال درستی انتخاب نکردم (فوتبال). به هر حال از دیشب که تذکرات دوستان را دیدم ذهنم روی این موضوع قفل کرده و لذا دارم سعی می کنم چیزی آماده کنم و این جا بنویسم در مورد خواص و رفتار فرآیند های تصادفی بازگشت کننده به میانگین و کاربردهای این مدل و البته اشکالاتی که پست قبلی ام داشت و از کامنت های دوستان آموختم. حالا این وسط نکته جالبی را می شود مشاهده کرد. مدل های بازگشت به میانگین نقش مهمی در تحلیل های کاربردی بازارهای دارایی و سهام ایفا می کند و لذا اگر کسی این نوع مفاهیم را خوب بداند می تواند در بازار مالی کار کند. از طرف دیگر اگر به کامنت ها دقت کنید (و کامنت دهنده ها را بشناسید) می بینید که غیر از اقتصادخوانده ها دوستان دیگری هم کامنت های کاملا مرتبط و مفیدی روی موضوع داده اند (هم مخالف و هم موافق). من که دوستانم را می شناسم می دانم که رشته هایشان چیزهایی مثل مخابرات و ریاضیات و فیزیک است. در واقع همین مثال ساده تا حدی نشان می دهد که چرا الان بازار کار فاینانس فارغ التحصیلان این تیپ رشته ها را هم با علاقه می پذیرد و چه جنبه های تخصص آن ها در این بازار خریدار دارد.
  • بازگشت به میانگین

    بسیاری از پدیده ها در دنیا خاصیت بازگشت به میانگین (Mean Reversion) دارند یعنی اگر رفتارشان را در طول زمان تماشا کنیم می بینیم که انگار وقتی از میانگین فاصله می گیرند تمایل دارند که دوباره به سمت میانگین باز گردند و لذا در بلندمدت حول یک خط نوسان می کنند. از این مفهوم در بازار دارایی زیاد استفاده می شود. وقتی قیمت دارایی ها که در بازار به این شکل رفتار می کند خیلی زیاد یا کم می شود احتمال این که دوباره به میانگین قیمت های قبلی برگردد بالاتر می رود. انگار فنری به متغیر وصل است که هر چه بیشتر از میانگینش دور می شود بیشتر او را می کشد. این ماجرا در زندگی روزمره هم فراوان است. حدس من این است که این حس گنگ که خیلی از ما نسبت به خوشی زیاد داریم و نگران هستیم که اگر خیلی شاد باشیم حتما به زودی اتفاق بدی خواهد افتاد ناشی از همین تجربه است. ما به تجربه فهمیده ایم که میزان لذت هر کس در زندگی میانگین مشخصی دارد و لذا وقتی برای مدتی خیلی زیاد شاد هستیم می فهمیم که الان باید منتظر این باشیم که اتفاقات بدی بیفتد تا خوشی ما را حول میانگین نگاه دارد. حالا جالب است که همین خاصیت بازگشت به میانگین می تواند باعث خطاهای جالبی در تحلیل نتایج یک کار شود. مثلا یک لیگ فوتبال را در نظر بگیرید. به تجربه می دانیم که احتمال این که یک تیم همه بازی هایش را ببازد یا همه بازی هایش را ببرد خیلی زیاد نیست و تیم های کمی این بلا سرشان می آید (معادلش یک دانش آموز معمولی را تصور کنید که معدل حول و حوش ۱۶ دارد و احتمال خیلی کمی دارد که همه امتحان هایش را بیست یا صفر شود.) حالا فرض کنید یک تیم متوسط به بالای...ادامه مطلب ...
  • ریشخند به غرب

    پست روز قبل واکنش های متفاوتی را بر انگیخت. به نظرم برخی دوستان متوجه منظور اصلی پست نشدند. موضوع ناراحتی (یا عصبانیت) من اختلاف فنی که با دوستم سر برداشت از مقالات داشتیم نبود بل که اعتماد به نفس بیش از حدی بود که او در تحقیر نتایج دو مقاله که هر یک توسط چند نفر از اساتید دانش گاه های خوب دنیا نوشته شده بودند نشان می داد. راستش بر خلاف نظر برخی دوستان من معتقدم این “اعتماد به نفس بیش از حد در مقابله با دنیای غرب” ویژگی منفی و معضلی بزرگ است که دامن گیر حوزه های متفاوتی در کشور ما و از جمله جامعه علمی شده است. به نظرم چنین روحیه ای نتیجه مستقیم فرهنگی است که در طی سال های اخیر با حس افراطی”خودکفایی” و نقد افراطی نظریات وارداتی در کشور ما ایجاد شده است. کتاب های درسی ما متاسفانه پر است (یا حداقل در زمان ما بود) از صفحاتی که در آن پیچیده ترین و عمیق ترین نظریات حوزه علوم انسانی (مثل نظرات مارکس و فروید و داروین و نیچه) در یکی دو پاراگراف تحلیل شده و فاتحه آن خوانده می شود (و این کار دوست من هم فرق چندانی با این روش کتاب های درسی ندارد). به نظرم یک ریشه این “ابله پنداشتن” دیگران نشناختن خصوصیات جامعه غرب و سنت های حاکم بر جامعه علمی و فرهنگی آن ها است. غربی ها بر خلاف تصور ما نه تنها کم هوش تر از ما نیستند (اگر باهوش تر نباشند) بل که دو ویژگی مهم دارند که باعث می شود انسان عاقل در انتساب خطاهای بدیهی به نتایج کارهای آن ها کمی احتیاط کند. اول این که غربی ها معمولا بسیار پر کارتر از ما هستند و مهم ترین این که در همه کارهایشان از جمله در فهم درست مفاهیم و استدلال ها بسیار “جدی”...ادامه مطلب ...
  • انجمن مدیران ایرانی

    سه نفر از دوستان قدیمی و بسیار توانمند من علی زواشکیانی (فارغ التحصیل دکترای تورنتو)، هژیر رحمانداد (فارغ التحصیل ام آی تی و استاد فعلی ویرجینیا تک) و علی مستشاری (فارغ التحصیل ام آی تی و از مدیران یو ان دی پی) به همراه جمعی از اساتید مطرح مدیریت در خارج از کشور (مثل دکتر تبریزی و دکتر شیخ الاسلامی) انجمنی غیرانتفاعی به اسم انجمن بین المللی مدیران ایرانی تاسیس کرده اند. هدف انجمنشان انتقال دانش و تجربه های مدیریتی اساتید مدیریت، مدیران و کارآفرینان ایرانی موفق در خارج از کشور به مدیران داخل کشور است. انجمن را کسانی تاسیس کرده اند که افراد جدی، پرمشغله و توانایی هستند و معمولا انرژی خود را هدر نمی دهند لذا من کاملا امیدوارم که این انجمن منشاء تحولات مفیدی در بحث مدیریت در کشور شود. فکر می کنم هر کدام از ما که به نوعی به موضوع مرتبط هستیم باید بهشان کمک کنیم تا این انجمن رونق بگیرد. از جمله کارهایی که انجمن می کند برگزاری کارگاهی با عنوان مدیریت فرصت ورزی در تیرماه امسال در تهران است. اگر علاقه مند بودید ثبت نام کنید و شرکت کنید. من خودم خیلی دوست داشتم که در آن زمان در تهران بودم و از سخن رانی ها استفاده می کردم ولی حیف که نمی توانم بروم. ضمنا این جا فرم ثبت نام الکترونیکی عضویت در انجمن است. اگر دوست دارید خبرنامه ها و اخبار انجمن را دریافت کنید در آن عضو شوید. یکی از راه هایی که می توانیم به این فعالیت کمک کنیم است که بهشان در مورد کارهایی که می توانند در ایران انجام دهند ایده بدهیم. لذا اگر ایده ای دارید این جا بگذارید. اعضای هیات موسس انجمن آن را می خوانند و پیگیری می کنند. اگر هم وبلاگ دارید خوب است که راجع به این کارگاهشان اطلاع رسانی کنید.
  • برشی از یک گفت و گوی شبه علمی در ایران

    دوستی که اگر اشتباه نکنم از دانشگاه تهران فوق لیسانس اقتصاد دارد (اسم نمی برم چون دوست ندارم اختلاف علمی با رابطه شخصی خلط شود) پستی در نقد پست طول عمر من نوشته و مدعی شده که در واقع نتیجه ای که دو مقاله (مقاله اول و مقاله دوم) گرفته اند یک سان است چون هر دو مقاله می گویند “میانگین طول عمر برندگان نوبل بیش از بازندگان آن است”. بعد هم اضافه کرده که “در صورتی که این گزاره انتخاب شود، دعوای این دو گروه به آسانی قابل رفع است. در اصطلاح خودمان: چه «رجب علی»، چه «علی رجب». از این دست مسائل در الگوهای ذهنی مبتنی بر ریاضیات بیشتر است و به نوعی بازی با الفاظ است! ” من اول برایش توضیحی نوشتم و توضیح دادم که فرق دو مقاله چیست. گفتم که اولی نتیجه گرفته بود که مسابقات شهرت باعث “افزایش طول عمر برندگان می شود” حال آن که مقاله دومی این نتیجه را رد کرده و نشان داده که این مسابقات باعث “کاهش طول عمر بازندگان می شود” (و در واقع هر دو سر این گزاره ای که دوستمان فکر می کند کشف کرده است مشترکند). دوستم جواب داد که “من هم دقیقاَ همین نکته رو گفتم. گفتم نتایج قدیم و جدید هر دوتا یکی هستند” من مانده بودم (و هنوز هم درمانده ام) که چه طور می توان این تفاوت را برای یک نفر که منکر آن است توضیح داد و برایش بیان کرد که اگر فاصله دو متغیر در دوره زمانی افزایش یافته باشد دو تفسیر ممکن از آن (افزایش یکی یا کاهش دیگری) تفاوت عظیمی با هم دارد. راستش نتوانستم راهی برای بیان موضوع پیدا کنم و فقط به این نکته اکتفا کردم که آدم اگر از قیاس “رجب علی” و “علی رجب” برای بررسی تفاوت نتایج دو مقاله اقتصادسنجی استفاده کند حتما...ادامه مطلب ...
  • تله مهارت کم کیفیت ضعیف

    این بچه های وبلاگ مسیر توسعه دو پست نوشته اند در باب این که چرا افراد در ایران روی کسب تخصص سرمایه گذاری نمی کنند؟ مقدمتا باید بگویم که احتمالا نمونه ای که استنتاجشان را بر اساس آن بنا کرده اند بیش تر محدود به حوزه های علوم انسانی بوده که این وضع در آن برجسته تر است. در رشته های مهندسی و علوم و پزشکی در ایران انگیزه برای تمرکز روی حوزه مشخص بیش تر است و در مقایسه با افراد حوزه علوم انسانی معمولا متخصصان این رشته ها روی حوزه های باریک تری کار می کنند. این مقاله ساده و قابل فهم چارچوب نظری برای فهم این موضوع فراهم می کند. حرف مقاله این است که دو بخش اقتصاد یعنی بخش نیروی انسانی و بخش تحقیقات رابطه مکمل با یک دیگر دارند. معنای اقتصادی این حرف این است که بهره وری نهایی سرمایه گذاری در هر یک از بخش ها رابطه مثبت با “سطح” انباشت سرمایه در بخش دیگر دارد. بخش تحقیقات زمانی با بازده بالا کار می کند که سطح بالایی از انباشت نیروی انسانی در اقتصاد وجود داشته باشد و سرمایه گذاری برای کسب سرمایه انسانی زمانی بهره ورتر خواهد بود که سطح فعالیت های تحقیقاتی (و در نتیجه تقاضا برای نیروی متخصص) در اقتصاد بالا باشد. در عمل تصمیم برای سرمایه گذاری توسط هر دو بخش قبل از معلوم شدن نتیجه تصمیم بخش دیگر صورت می گیرد در نتیجه کل موضوع یک بازی را شکل می دهد. مقاله نشان می دهد که تعادل انتظارات عقلانی (Rational Expectations Equilibrium) شکل گرفته در اقتصاد می تواند دارای تعادل های چندگانه باشد. یک نقطه تعادل می تواند این باشد که افراد به درستی پیش بینی کنند که بخش تحقیقات رشد خواهد کرد و لذا انرژی بیشتری برای کسب سرمایه انسانی صرف کنند و بنگاه ها هم متقابلا با...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها