• فرضیه تله انتظارات

    دارم روی معتبر بودن یا نبودن فرضیه “اثرات روانی تورم” خصوصا در رابطه با افزایش قیمت بنزین در ایران یک کار کوچکی انجام می دهم. یکی از مدل های تا حدی مرتبط به این ماجرا فرضیه تله انتظارات است. مدلی که این فرضیه ارائه می کند بر پایه عکس العمل سیاست گذار پولی نسبت به انتظارات تورمی بخش خصوصی عمل می کند. فرض کنید که به هر دلیلی – که در این مدل برون زا است – عوامل اقتصادی انتظار تورم بالایی را دارند (مثلا به خاطر این که دولت یک باره قیمت بنزین را چند برابر کرده است). این انتظار برای تورم بالا می تواند باعث بروز دو اثر در اقتصاد شود. اول این که بنگاه ها با اطمینان از حساسیت منفی سیاست گذار نسبت به رکود، حاضر می شوند قیمت بالاتری برای دست مزد (متناسب با تورم انتظاری) بپردازند. فرض کنید اول سال است و بعد از بالا رفتن قیمت بنزین کارگران و بنگاه ها مشغول مذاکره برای تعیین مزد در سال جدید هستند. چون همه تصور می کنند که قیمت جدید بنزین باعث یک تورم مثلا ۳۰%ی در اقتصاد می شود بنگاه ها به افزایش دست مزدی در همین حدود رضایت می دهند. دلیل این رضایت هم مشخص است چرا که بنگاه انتظار دارد که از رهگذر تورم پیش بینی شده قیمت کالایش را هم افزایش دهد و اثرات دست مزد بالا را خنثی کند. اثر دیگر انتظار تورمی در قالب کاهش پس انداز و افزایش نرخ بهره (به علت ترس از افت ارزش پول آتی) بروز می کند. بعد از رخ دادن این اتفاقات سیاست گذار در معرض تصمیم قرار می گیرد. سیاست گذار دو استراتژی مهم در اختیار دارد: تورم بالا یا تورم پایین. اگر او استراتژی تورم پایین را انتخاب کند (عرضه پول را محدود نگاه دارد) باعث رکود در اقتصاد می شود چرا...ادامه مطلب ...
  • فلسفه پول

    معمولا سر کلاس های اقتصاد کلان که می خواهند بحث پول را شروع کنند از این استدلال استفاده می کنند که در غیاب پول به علت عدم تطابق هم زمان نیازها در اقتصاد کالایی بسیاری از مبادلات امکان پذیر نمی شود. فکر کنم هر استاد اقتصاد کلان برای روشن شدن جمله قبل این مثال را بزند که اگر پول وجود نداشت و هر کسی فقط کالایی که تولید می کند را برای تبادل در اختیار داشت من مجبور بودم برای راننده تاکسی که من را می برد خانه اقتصاد کلان درست بدهم و او هم که می رود سلمانی مجبور است سلمانی را به جایی ببرد تا جبران زحمت شود ولی ممکن است سلمانی خانه اش همان بغل باشد و نیازی به تاکسی نداشته باشد. طبیعتا چون راننده تاکسی هم به اندازه کافی از این و آن اقتصاد کلان شنیده است نیازی به درس جدید ندارد و استاد را به منزل نمی رساند و اقتصاد بسیار ناکارا می شود. جالب این جا است که این استدلال رایج که در بسیاری کتاب های قدیمی تر هم آمده لزوما درست نیست. می توان نشان داد که حتی بدون وجود هیچ پولی در اقتصاد و بدون تطابق هم زمان نیازها هم می توان مبادله در اقتصاد را شکل داد. چه طور؟ راننده تاکسی می داند که هر چند خودش به درس اقتصاد کلان نیاز ندارد ولی کسانی در گوشه و کنار هستند که به این درس نیاز دارند و احیانا کالاهای مورد علاقه او را در اختیار دارند یا کالاهایی دارند که دیگران که کالاهای مورد علاقه او را دارند به آن ها علاقه دارند. پس می توان یک کار کرد: راننده تاکسی استاد را به مقصد می رساند و از او کاغذی می گیرد که استاد قول می دهد در عوض خدمت راننده تاکسی اقتصاد کلان درس بدهد ولی نه لزوما الان...ادامه مطلب ...
  • افسانه خیرخواه بودن دیگران

    پیمان: در این مملکت هر کسی تنها وظیفه خود را این می داند که طوری رفتار کند که در دوره بعد هم رای بیاورد … جهان سوم جایی است که هر فرد در آنجا – چه در دولت چه در دیگر نهادهای عمومی یا خصوصی تنها وظیفه مطلق خود را حداکثر کردن تابع مطلوبیت کاملا شخصی خود می داند. حامد: پیمان جان شما دانش جوی اقتصاد هستی و لذا نباید فراموش کنی که چیزی که تصویر کرده ای دقیقا فرضیات محوری است که علم اقتصاد از رفتار انسان ها ارائه می دهد. راجع به سیاست مداران صحبت کردی. اگر نظریه انتخاب عمومی (Public Choice) را که اتفاقا حوزه ای مهم برای فهم مسایل کشور ما هم هست بخوانی می بینی که کل این نظریه با این فرض شروع می شود که سیاست مداران افراد خودخواهی هستند که تنها به بیشینه کردن نفع خود می اندیشند. ضمن این که این جمله در انتخاب عمومی مشهور است که “سیاست مداران انتخابات را نمی برند که برنامه مناسبی تنظیم کنند، آن ها برنامه را طوری تنظیم می کنند که انتخابات را ببرند”. لذا چیزهایی که نوشتی نه فقط برای جهان سوم بل که برای تک تک کشورهای دنیا صادق است. مهم این است که یک جامعه چه مکانیسم هایی طراحی و پیاده می کند که از ماحصل نفع جویی سیاست مداران و افراد منفعت طلب ترجیحات خود را محقق کند.
  • سود بانک های تجاری

    یکی از سوالاتی که سال ها قبل هم در ذهن خودم بود و هم در سال های اخیر بارها از طرف دوستان با آن مواجه شده ام این است که اساسا یک بانک تجاری (در کشور ما بانک تجاری یعنی تقریبا همه بانک ها غیر از بانک مرکزی) چگونه خلق پول می کند و چگونه سود می برد؟ با یک مثال ساده توضیح می دهم. فرض کنید من هزار تومان در بانک الف در حساب پس اندازم می گذارم. آیا بانک با این هزار تومان قرار است هزار تومان وام بدهد؟ نه! احتمالا با این هزار تومان من چیزی در حد پنج هزار تومان وام می دهد!! کمی عجیب است ولی در واقع منطق بانک داری همین است. بانک می داند که اگر مثلا هزار تومان به یک مشتری وام بدهد او قرار نیست همه پول را یک جا از حسابش به شکل اسکناس بیرون بکشد و مثلا به فروشنده خانه اش بپردازد بل که معمولا چک می کشد و بدون جا به جا کردن اسکناس خرید و فروش را انجام می دهد. فروشنده خانه هم متعاقبا برای پرداخت هزینه سیمان و تیرآهن خانه هایی که می سازد لزوما پول نقد از بانک بیرون نمی کشد بل که مجددا چک به آن ها می دهد و این چک ها همین طور یا دست به دست می گردد یا وارد یک حساب می شود و از آن حساب چک جدیدی صادر می شود. ماجرا به همین سادگی است. بانک می داند که در هر لحظه از زمان هر مشتری به احتمالی کم تر از یک (مثلا ۲۰%) سعی می کند موجودی خودش را به نقد تبدیل کند لذا با داشتن هزار تومان پول نقد در صندوقش می تواند هم زمان به پنج نفر وام هزار تومانی بدهد. به این ترتیب بانک هزار تومان را عملا تبدیل به پنج هزار تومان نقدینگی...ادامه مطلب ...
  • جهان سوم

    چندین و چند بار ایمیل های حاوی عبارت هایی مثل عبارت زیر دریافت کرده اید یا در جلسات بحث با استدلال های مشابهی مواجه شده اید؟ “آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد. — پروفسور محمود حسابی ” حالا از اینش بگذریم که مثل قضیه حضرت مهرورز که در نامه اش به جرج بوش گفته بود من استاد دانشگاهم و دانش جویان سر کلاس از من در مورد اسراییل می پرسند (ایشان استاد حمل و نقل است) این جا هم می شود پرسید که مگر دکتر حسابی جغرافیا یا مطالعات توسعه درس می داده که دانش جو سر کلاس بپرسد که جهان سوم کجا است؟ و مگر دانش جوی نروژی دست رسی به دایره المعارف نداشته که در آن به تعریف جهان سوم مراجعه کند و سر کلاس از استاد فیزیکش نپرسد. چیزی که من می خواهم اضافه کنم این است که جهان سوم جایی است که آدم ها مرتبا به چیزهایی این قدر کلی علاقه نشان می دهند. عبارت هایی که فقط به درد گپ های کافه ای و سخن رانی عمومی می خورد و هیچ حرف مشخصی فراتر از آن چیزی که همه می دانند درون آن نیست.
  • چند لینک

    ۱) حمید مظلومی که دارد در فرانسه دکترای مدیریت تکنولوژی می خواند نقدی بر نوشته “گرایش سنجی یا نقد علمی” من نوشته است که بسیار خواندنی است. اگر مباحثی که حمید بحث کرده را در عمل تجربه کرده باشید از تک تک پاراگراف های نوشته اش چیزهایی خواهید آموخت. این مطلب خصوصا برای برخی خوانندگان عزیز که روی مدیریت فن آوری تز می نویسند جالب خواهد بود. یک نکته بسیار کلیدی نوشته حمید اشاره به این موضوع است که در غیاب روش های تحقیق درست در مدیریت، دانش جوهای ایرانی بسیار تمایل به استفاده از روش های کمی و بهینه سازی مهندسی صنایع – منظورم روش های اقتصادسنجی نیست – در مطالعات مدیریت دارند که بیش تر به خوراندن زورکی یک مبحث به یک مبحث دیگر شبیه است. آن موقع ها که در کار کنفرانس های زنجیره ای مهندسی صنایع بودیم گونی مقاله های ارسالی دکتر ع.ا زبانزد همه بود. محتوای گونی را ده ها مقاله در باب کاربرد الگوریتم ژنتیک و ای.اچ.پی و ام.سی.دی.ام و الخ در مدیریت استراتژیک تشکیل می داد. مقاله هایی که عنوان هایشان معمولا فقط در ایران یافت می شد. ۲) دکتر جعفر خیرخواهان را می شناسید؟ احتمالا برخی نوشته ها و ترجمه های پر سر و صدایش را در دنیای اقتصاد دیده اید. من اولین بار با این مطلبش که راجع به استیگلیتز بود با او آشنا شدم. دکتر خیرخواهان که اگر اشتباه نکنم تز دکترایش روی اقتصاد انرژی بود جدیدا وبلاگ نویس شده و با انرژی فراوان می نویسد. یک ویژگی جالب پست هایش – علاوه بر روانی زبان و محتوی- که من خیلی خوشم می آید مستند بودنشان است. ۳) نوید غفارزادگان که در دانش گاه سانی آلبانی – با آلبانی تاواریش انور خوجه اشتباه نشود- دانش جوی دکترای سیاست گذاری عمومی است نوشته ای انتقادی در باب مشاوره مدیریت و رشته...ادامه مطلب ...
  • داوود آزاد

    دیشب پنجمین تجربه بد من از شنیدن اجرای زنده یک خواننده مورد علاقه ام بود: شهرام ناظری (سعدآباد) ، حسام الدین سراج (دشت بهشت) ، پریسا (وین) ، سیما بینا (وین) و دست آخر هم داوود آزاد (وین). تجربه هایی که باعث می شود اگر دوباره جایی فرصت رفتن به کنسرت زنده آن ها را داشته باشم رغبتی برای این کار نداشته باشم. شاید دلیلی دارد که من که متخصص نیستم نمی فهمم ولی از دید شنونده برنامه هنری نمی دانم فایده این استراتژی چیست که وقتی فرصت و امکان کافی برای تمرین ندارند سعی کنند موقع اجرا “کار جدید”ی ارائه کنند که به علت سبک ناآشنا یا کیفیت پایین آهنگ سازی یا ناهماهنگی گروه و الخ اصلا به دل ننشیند و باعث شود ملت چرت بزنند و آرزو کنند زودتر برنامه تمام شود و دست آخر مطابق رسم رایج، بعد از تشویق پایان برنامه و مثلا به اصرار جمعیت یک یا دو ترانه بخوانند که همه را به وجد بیاورد. این طوری انگار بخش اصلی فقط مقدمه ای است برای کنسرت اصلی که قرار است پنج دقیقه طول بکشد. فکر نمی کنم اشکال از گیرنده باشد. چون یک کار گروه کامکارها (بیابان بی کران که بعدا هم منتشر شد) را در دو اجرا شنیدم و به نظرم عالی رسید. پ.ن: اگر کارهای داوود آزاد را نشنیده اید من این چند کارش را توصیه می کنم. ممنون از داریوش ملکوت برای میزبانی آهنگ ها. ۱ , ۲ ، ۳٫ هر سه از نوار معروف نوربخش جان است که سال ۷۵ تولید شد و مجوز نگرفت. یک دلیلش صدای همسر (احتمالا سابق) داوود آزاد در پس زمینه اجرا و دلیل دیگر استفاده از اشعار دکتر نوربخش قطب یکی از سلسله های درویشی بود. آن موقع کلی گشتم تا یک نسخه از این نوار را پیدا کنم. فکر کنم بعدا زمان خاتمی...ادامه مطلب ...
  • ناسازگاری دینامیکی و ابزار تعهد

    فرض کنید اول ترم (مثلا در مهر ماه) راجع به تاریخ امتحان بحث می شود. احتمالا برای شما فرق چندانی نمی کند که امتحان ۹ یا ۱۰ بهمن برگزار شود. تصور کنید که به شما بگویند که امتحان روز نهم است ولی اگر کمی پول بدهید می شود آن را دهم برگزار کرد. قاعدتا شما یا پولی نمی دهید یا حاضرید مبلغ کمی بپردازید. حال فرض کنید روز هشتم بهمن است. الان حاضرید چقدر پول بدهید که امتحان یک روز عقب بیفتد؟ خیلی زیاد! فرض کنید قصد سفر دارید. می دانید که پولتان محدود است و مثلا وقتی رفتید اصفهان نباید به رستوران شهرزاد سر بزنید و لذا برنامه ریزی می کنید که ناهار را در یکی از ساندویچی های کنار چهار باغ بخورید. متاسفانه وقتی سر خیابان کوالامپور رسیدید نمی توانید مقاومت کنید و راهی شهرزاد می شوید. دوست من از ایران آمده بود وین و رفتیم ناهار بخوریم و بعدش برویم موزه ببینیم. وقتی داشتیم از رستوران بیرون می آمدیم چشمش به کافه عربی افتاد که قلیان های بلندش وسوسه برانگیز بود. بی خیال موزه شد و گفت برویم من قلیان بکشم و تو چای داغ بخور. سیگاری هستید یا اضافه وزن دارید. می نشینید و خوب فکر می کنید و تصمیم می گیرید از فردا پرخوری یا دود کردن را ترک کنید. فردا که می رسد می گویید حالا امروز را خوش باشیم و از فردا شروع کنیم و الخ. یا مثلا می گویید اینترنت و وبلاگ را ترک می کنم و درس می خونیم. اینترنت خونتان که پایین می آید به قول مریم یک پک می زنید و دوباره از اول. دولت با شعار کنترل تورم سر کار می آید و تصمیم می گیرد کسری بودجه را کم کند. موقع بستن بودجه که می رسد وسوسه افزایش مخارج بر قول قبلی غلبه می کند و تورم...ادامه مطلب ...
  • برون سپاری و دست مزدها

    برون سپاری (Outsourcing) شیوه معمول گسترش خطوط تولید از کشورهای توسعه یافته به مناطق کم تر توسعه یافته است. در این شیوه بخشی از زنجیره تولید که جنبه استراتژیک ندارد به کشور میزبان منتقل شده و بخش های کلیدی تر در کشور مبدا باقی می ماند. مثال های این فرآیند در طول تاریخ فراوان است: طراحی کفش و لباس در ایتالیا باقی می ماند و تولیدش به چین و فیلیپین منتقل می شود، خط تولید خودرو به رومانی و چک و برزیل منتقل می شود. تجهیزات الکترونیک در مالزی و اندونزی و تایوان مونتاژ می شود. طراحی و بازاریابی نرم افزار در انگلیس و استرالیا صورت می گیرد و برنامه نویسی اش به شرکت های هندی و ایرانی سپرده می شود و الخ. سوال مهمی که پیش روی محققان بازار کار بوده تاثیر این فرآیند بر توزیع دست مزد نیروی کار در هر دو کشور اصلی و میزبان است (یک مدل تعادل عمومی برای بررسی این موضوع یکی از پیش نهاداتی بود که من در اس.او.پی ام به عنوان علاقه تحقیقی ام ذکر کرده ام). مطالعات تجربی نشان می دهد که این فرآیند باعث افزایش نابرابری بین دست مزد نیروی متخصص و نیروی کار ساده در هر دو کشور می شود. این نتیجه در نگاه اول کمی عجیب است چون معمولا تجارت بین الملل باید در دو طرف اثرات معکوس به وجود بیاورد. با این همه “تفاوت در سطح فن آوری تولید” دو کشور توضیح نظری جالبی برای مساله ارائه می کند. ماجرا این است که شرکت های کشور اصلی بخشی از فرآیند تولید را برون سپاری خواهند کرد که از فن آوری پایینی برخوردار است. این کار باعث افت تقاضا برای نیروی کار غیرماهر در کشور اصلی شده و نسبت دست مزدها را به نفع نیروی کار ماهرتر تغییر می دهد. حال به کشور میزبان نگاه کنیم. هر چند...ادامه مطلب ...
  • فال حافظ

    من این نقاشی ایمان ملکی را خیلی دوست داشتم. حس خلوت گوشه بام، چشم ها و نگاه دخترک روی زمین، فضای نوستالژیک شمال تهران، شکل واقعی نقاشی با تمام جزییات و الخ همگی عجیب زیبا و خیال برانگیز است.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها