• ابهام در بازار نفت

    موضوع مقاله ای که قرار شد با بلوم بنویسم معلوم شد. قبلا توضیح دادم که وجود ابهام باعث می شود تا انگیزه برخی افراد برای خرید دارایی کم تر شود و این خودش را در قیمت دارایی نشان می دهد. در واقع می توان به نوعی عنصر “ابهام گریزی” و سودی که افراد از آن صرف نظر کرده اند تا دارایی های بدون ابهام را جای گزین دارایی های مبهم در سبد خود کنند اندازه گرفت. همین موضوع در بازار نفت هم صادق است. تا جایی که من می دانم بازار نفت “حداقل” با دو ابهام بزرگ رو به رو است. یکی تغییراتی که در پیش بینی مربوط به ذخایر نفت رخ می دهد. با کشف هر میدان نفتی جدید پیش بینی های قبلی در مورد ظرفیت های عرضه به هم می ریزد. فکر کنم همین مثال مفهوم ابهام و فرق آن با ریسک را نشان می دهد. تا حد کمی که من با بحث اکتشاف معدن آشنا هستم فرآیند کشف یک معدن و هزینه استخراج آن کاملا غیرقابل پیش بینی است و لذا قراردادهای مالی برای تامین مالی این نوع پروژه ها با پروژه های ساده های مثل ساختمان فرق می کند. ابهام دیگر در بازار نفت به وجود فن آوری های جای گزین بر می گردد. هم اکنون تعداد زیادی برنامه تحقیقاتی روی انواع اشکال انرژی جای گزین در جریان است که یا شکست می خورند یا به صورت موردی کاربرد پیدا می کنند و یا به طور کامل جای سوخت فسیلی را خواهند گرفت. این که این فن آوری ها به کجا خواهد رسید هم توزیع احتمال چندانی ندارد و موضوع مبهمی است. حدس اولیه ما این است که وجود چنین ابهام هایی خودش را در قیمت پیش خرید نفت برای زمان های آتی نشان می دهد. فعلا قرار شده به عنوان بخش اول کار سعی کنم...ادامه مطلب ...
  • من فکر می کردم قضیه عدم فعالیت دی اه ال در ایران حل شده ولی این طور که شنیدم هنوز برقرار است. حالا اگر کسی بخواهد یک سری مدارک را در عرض سه روز از ایران به اروپا بفرستد باید چه کار کند؟ آیا پست ایران این کار را می کند؟ به موقع تحویل می دهد؟ تجربه ای داشته اید؟ جای گزینی می شناسید؟ راستی بخشی از مدارک در داخل پاکت های دربسته است که نباید توسط کس دیگری باز شود و مستقیم به دانشگاه برسد. آیا پست اصرار دارد که پاکت ها را باز کند؟ پ.ن : از همه دوستانی که لطف کردند و اطلاعات دادند بی نهایت ممنونم. تقریبا راه حل را گرفتم. خوانندگانی که با مشکل مشابه رو به رو هستند حتما کامنت ها را بخوانند. طیف وسیعی از تجارب در آن جا بیان شده است.
  • با این که یاسر کراچیان را چند سال است که ندیده ام ولی مواضع سیاسی مان خیلی شبیه همه. جوری که یک وقت هایی فقط می خوام بگم “همون که یاسر گفت”. دلیلش هم روشنه : هر دو حقوق بگیر و مزدور جمهوری اسلامی هستیم. البته اون حقوقش را از طریق شعبه جمهوری اسلامی مستقر در دانشگاه تورنتو دریافت می کرد و من از طریق شعبه مستقر در موسسه مطالعات پیش رفته وین.
  • ابهام گریزی

    تفاوت بین ریسک و ابهام (Ambiguity or Uncertainty هر دو لغت مرسوم است) را اولین بار نایت در کتاب معروفش “ریسک، عدم قطعیت و سود” در سال ۱۹۲۱ مطرح کرد. ریسک به موقعیت هایی گفته می شود که تصمیم گیرنده از نتیجه یک فرآیند اطمینان ندارد ولی توزیع احتمال روی آن را می داند. ابهام وقتی است که حتی توزیع احتمال نتایج فرآیند را هم نمی داند. پاراداکس السبرگ یکی از اولین آزمایش های تجربی برای بررسی این موضوع بود که قبلا هم همین جا یک شکلی از آن را مطرح کرده بودم. شکل اولیه این آزمایش می تواند به خوبی ماجرا را توضیح دهد. دو گلدان داریم که اولی شامل ۵۰ توپ قرمز و ۵۰ توپ سیاه هست. در مورد دومی هیچ چیزی نمی دانیم فقط می دانیم که در داخل آن ترکیبی از توپ های سیاه و قرمز وجود دارد. افراد می توانند یکی از گل دان ها را انتخاب کرده و یک توپ از داخل آن بردارند. اگر توپ قرمز باشد جایزه می گیرند. اگر در این مثال دقت کنید انتخاب یک توپ و دیدن نتیجه آن از گل دان اول ریسکی و از گل دان دوم تحت ابهام است. هر چند هیچ تضمینی نیست که نتیجه انتخاب یک توپ لزوما قرمز باشد ولی ما می دانیم که این توپ به احتمال ۵۰% قرمز خواهد بود. راجع به گل دان دوم حتی همین توزیع احتمال را هم نداریم و لذا تحت شرایط ابهام هستیم. بعد از مطرح شدن پاراداکس السبرگ در دهه ۶۰ تلاش های متعددی صورت گرفت که توابع تصمیم گیری پیش نهاد شود که مساله ابهام را هم در درون خود بگنجاند. یک کلاس مهم از این توابع بر پایه ظرفیت ها (Capacity) بنا شده اند. ظرفیت یک سنجه احتمال است که بر خلاف سنجه های سنتی که ما می شناسیم تجمعی نیست. یعنی احتمال...ادامه مطلب ...
  • نقد استدلال

    کاش بین درس های رنگارنگ و سراپا فایده نظام آموزشی ما یک درس کوچک در هر پایه درسی بود که چیزی مثل بخش نقد استدلال جی آر ای را درس می دادند و امتحان می گرفتند یا حداقل در کنار انشاهای مربوط به به تر بودن علم از ثروت و فواید گاو و گوسفند این نوع انشاء را هم تمرین می کردند. برای دوستانی که احیانا با ماجرا سر و کار نداشته اند، ایده کلی مساله این است که یک پاراگراف شسته رفته و خیلی متین و معقول می دهند و می گویند تا می توانید از استدلال این پاراگراف خطای منطقی بگیرید. خطاهای منطقی هم معمولا از چیزهایی مثل اشتباه گرفتن علیت و هم زمانی یا تعمیم یک نمونه کوچک به کل جامعه یا تکیه بر یک اثر جزیی و بخشی برای پیش نهاد یک راه حل بنیادی ناشی می شود. هر قدر پنبه پاراگراف بیچاره را بیش تر بزنید نمره به تری می گیرید. پنبه زنی که تمام شد تازه می فهمید این پاراگراف خیلی معقول و متین در واقع داشته حرف بی ربطی می زده که در نگاه اول به چشم نمی آمده است. فکر نمی کنید جامعه ما بدجوری به پرورش چنین مهارتی نیاز دارد و جای چنین آموزشی خیلی خالی است؟ پ.ن : ما البته اهل جسارت و شوخی با بزرگ ترها خصوصا خانم دکتر احمدنیای عزیز نیستم. ولی چه کنیم که در فهرست موضوعات جی آر ای که باید پنبه اش زده شود عین یکی از مطالعاتی که ایشان در پی نوشت پستشان بهش ارجاع داده اند آمده است. پ.ن ۲: مثل هر نقد دیگری مخاطب اول این پست خودم هستم. اگر با سیستم جی آر ای نقد شود پنبه خیلی از پست های خودم هم زده می شد (که معمولا هم زده می شود) و البته چه قدر خوب است.
  • مرگ دیکتاتور

    پینوشه مرد. دو روایت از نقش او در تاریخ شیلی هست. یکی چهره دیکتاتوری که چند هزار نفر را کشت و آزادی را برای سال ها در کشورش سرکوب کرد و دیگری سرباز نجات بخشی که کشورش را از غلتیدن به ورطه مارکسیسم نجات داد و ثبات و شکوفایی اقتصادی برایش ارمغان آورد. من تاریخ دان نیستم و لذا صلاحیت اظهارنظر در بخش سیاسی مساله را ندارم. فقط در مورد قسمت آخر که مربوط به شکوفایی اقتصادی است – و معمولا توسط روشن فکران تاریخ نویس وارونه جلوه داده می شود – مدتی است می خواهم چیزی بنویسم که فعلا فرصت نشده است. در هر صورت او هر چه بود در این که یک دولت دموکراتیک را که رهبری مردمی و تا حدی محبوب (توضیح : در ایران در مورد میزان محبوبیت آلنده کمی اغراق می شود) بر سر آن بود سرنگون کرد و حکومت نظامی به وجود آورد و مثل بقیه حکومت های نظامی دهه ۷۰ و ۸۰ در آمریکای لاتین سیاست سرکوب آشکار و پنهان مخالفان را در پیش گرفت شکی نیست – احتمالا حتی خشن تر و آشکارتر از کشورهایی مثل برزیل و آرژانتین -. در این قسمتش احتمالا اختلاف نظری نداریم. حال به واکنش دولت فعلی که بعد از سرنگونی عملی حکومت پینوشه سر کار آمده است دقت کنید. دولت گفته که برای مرگ او مراسم رسمی برگزار نمی کند این حرف خیلی معنی دارد چرا این اطلاع را می دهد که به لحاظ منطقی این امکان به ذهن متبادر می شده که مراسم برگزار بشود و دولت تصمیم گرفته این کار را نکند. با این حال به ارتش اجازه داده شده تا پرچم های مراکز نظامی را نیمه افراشته کند و او را با احترامات نظامی دفن کند. برداشت من از مجموعه اتفاقاتی که بعد از تغییر حکومت ها در آمریکای لاتین، آفریقای جنوبی و...ادامه مطلب ...
  • نمره تافل

    نمره تافلم آمد. کمی از حد انتظارم کم تر شد. شدم ۱۰۷ از ۱۲۰ که می شود معادل ۶۲۵ از ۶۷۷٫ هدف خودم این بود که ۶۴۰ (۱۱۰) بشوم و سه نمره کم آوردم. ریز نمرات بخش ها هم این طوری است. نوشتن ۲۹/۳۰ خواندن ۲۸/۳۰ شنیدن ۲۶/۳۰ صحبت ۲۴/۳۰ نمره صحبت به مراتب کم تر از آنی است که خودم انتظار داشتم. در مورد شنیدن هم می دانستم که به خاطر بی دقتی در یکی از متن ها نمره ام کم می شود. فکر کنم اگر دوباره امتحان بدهم با تجربه ای که در بخش صحبت دارم می توانم هدف ۶۴۰ را محقق کنم. کسانی که تجربه دارند می شود لطف کنند بگویند آیا نمره بالای ۶۴۰ به جای ۶۲۵ تاثیر قابل توجهی می گذارد یا نه؟
  • کنترل ظاهری قیمت‌ها یا تنبیه تولیدکننده؟

    در این بین موضوعی که معمولا مغفول باقی می‌ماند حقوق تولیدکننده‌های خرد بخش‌خصوصی است که از بخت بد در حوزه‌هایی فعالیت می‌کند که دولت، مجلس، مطبوعات، صدا و سیما یا جامعه روی قیمت آنها حساس هستند. نان، حمل‌و‌نقل، خدمات پزشکی و برخی محصولات غذایی تحت پوشش طرح قیمت‌گذاری، از این گروه کالاها به شمار می‌آیند. در عمل دولت با فشار آوردن بر تولیدکنندگان این محصولات و اصرار برای حفظ قیمت‌های سال قبل سعی می‌کند جامعه را راضی نگاه دارد. این در حالی است که از یکسو هزینه تولید در تک‌تک این بخش‌ها متناسب با تورم رشد می‌کند و از طرف دیگر صاحبان این مشاغل حق دارند همانند بقیه اقشار (از جمله کارمندان دولت) درآمد ظاهری خود را متناسب با تورم عمومی جامعه بالا ببرند تا قدرت خرید خود را حفظ نمایند. بحث‌های حول افزایش قیمت نان در هفته اخیر نشان می‌دهد که تا چه حد به حقوق بخش‌خصوصی تولیدکننده این محصول کم‌‌اعتنايي وجود دارد. حتی اگر قیمت آرد و انرژی مصرفی نانوایی‌ها ثابت مانده باشد باز عوامل دیگری مثل اجاره محل یا دستمزد کارگران یا هزینه تعمیر و نگهداری نانوایی وجود دارند که قیمت آنها تحت کنترل دولت نیست و معمولا متناسب با تورم رشد می‌کند. به این ترتیب نانوایی‌ها اگر بخواهند نان را با قیمت‌های سال‌های قبل عرضه کنند مجبورند یا از حاشیه سود خود بکاهند و یا برای جبران این زیان به اقدامات غیرقانونی مثل فروش آزاد سهمیه آرد دست بزنند. ماجرا در این حد هم ختم نمی‌شود. حتی اگر فرض کنیم که قیمت تمام عوامل تولید نان توسط دولت کنترل شود باز نانوایی‌ها با فروش نان به قیمت سال‌های قبل سودی معادل سال‌های گذشته کسب می‌کنند که اگر آن را با نرخ تورم تعدیل کنیم نشان از کاهش درآمد واقعی نانوایان دارد. نتیجه این سیاست علاوه بر اینكه باعث ترویج فساد در بخش تولید نان می‌شود این خواهد بود که از رغبت بخش‌خصوصی برای فعالیت در این بخش کاسته شده و مساله همیشگی کمبود نانوایی در کشور تشدید می‌شود. حرف آخر اينكه دولت اگر می‌خواهد اقشار آسیب‌پذیر را در مقابل افزایش قیمت ظاهری کالاهای اساسی حمایت کند باید آن را از طریق مکانیسم‌های مناسب تامین‌اجتماعی صورت دهد و فشار بخش‌های دیگر را به دوش تولیدکنندگان خرده‌پای بخش‌خصوصی منتقل نکند
    ادامه مطلب ...
  • این دومین باری است که از آدمی که سعی کرده بودم جلوی بقیه ازش طرف داری کنم ضربه می خورم. جالب است که خصوصیات هر دو مورد عین هم بود. اولی یک کامنت گذار با اسم مستعار بود که در وبلاگ های مختلفی سر و کله اش پیدا می شد و دومی یک آدمی که از نزدیک می شناختم. در هر دو مورد آدم های دیگری با من بحث می کردند که به علت ناپختگی شخصیتی و قضاوت ها و اظهارنظرهای بی حساب و کتاب این افراد (که گودرز را به شقیقه ربط می دهند) نباید به آن ها میدان داد. من هم متقابلا در هر دو مورد بارهای بار با بقیه دوستانم بحث کردم که این طور قضاوت نکنند. قبول داشتم که این آدم هایی که صحبتشان را می کنم به اندازه کافی عاقل نیستند ولی مرتب روی این تاکید می کردم که هر دو تیزبینی ها و نقدهای تیزی دارند که جالب است و باعث می شود آدم خطاهایش را بشناسد و لذا ارتباط با آن ها ارزشمند است. متاسفانه خودم در هر دو بار گرفتار خامی یا عدم تعادل شخصیتی این آدم ها شدم. یک مثالش این که در هر دو بار چیزهایی که به طور خصوصی برایشان نوشته بودم و معنایش صرفا در چارچوب آن ارتباط خصوصی قابل تفسیر بود مورد سوء استفاده قرار گرفت. مثال دیگر این که مورد تهمت هایی قرار گرفتم که روحم هم خبر نداشت و اتفاقا همیشه به شدت مراقب هستم که این کار را نکنم (سانسور کامنت و اغراق در مدرک تحصیلی). وقتی با آدم نابالغ طرف باشی ماجرا شبیه بچه ای است که ممکن است یک دفعه سنگ بردارد و به شیشه عینکت بزند و یا به دروغ جار بزند که تو یک دزد هستی و تو هم از این حرکت غیرقابل باور آن قدر غافل گیر شوی که...ادامه مطلب ...
  • نگاه مهندسی به برنامه ریزی صنعتی

    دارم از راه دور مختصر مشورتی به پروژه ای می دهم که راجع به برنامه ریزی جامع یک صنعت خاص است و عده ای از رفقای مهندس صنایع مسوولیت اجرای آن را بر عهده دارند. در اصل دقیقا نمی دانم که منظورشان از برنامه ریزی جامع چیست چون فقط به صورت موردی روی موضوعات اقتصادی پروژه کار می کنم. بخشی از کار من این شده که به این دوستان مهندس تفاوت بین نگاه مکانیکی – مهندسی و نگاه داروینی – اقتصادی را متذکر شوم. یک جایی از کارشناس پروژه شان خواسته بودند که بر اساس تقاضای موجود ظرفیت بهینه تولیدی این صنعت در کشور را حساب کند و او هم داشت با من مشورت می کرد. دیدم برداشتی که دوستان از مقوله ظرفیت دارند درست مثل برداشتی است که در برنامه ریزی تولید هست. یک کارخانه ای داری و سعی می کنی حساب کنی که چند تا ماشین برای تولید لازم داری. محاسبه ظرفیت بهینه در این مساله خاص معنی دارد ولی وقتی راجع به یک صنعت که از هزاران بنگاه کوچک تشکیل شده صحبت می کنی اساسا این نگاه بی معنی است. برای دوستان توضیح دادم که در نگاه اقتصادی بنگاه اصولا روی مرز بهینه خود تولید می کند و به محض این که از آن فاصله بگیرد سعی می کند به مقدار بهینه برگردد. این موضوع خصوصا در صنایعی که بحث چسبندگی ظرفیت ندارند بیش تر صادق است. لذا داده هایی که دوستان از میزان کل سرمایه و نیروی کار در صنعت دارند و تابع تولیدی که برای بنگاه ها تخمین زده شده است دقیقا نمایان گر وضع بهینه است (این فرضی است که در ابتدای هر کار اقتصادسنجی خرد انجام می دهیم) دوباره دوستان از این کارشناس خواسته بودند که توجیه کند که دوره صنایع با ارزش افزوده پایین گذشته و باید این صنعت را تعطیل کرد....ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها