• رمز داوینچی

    فیلم رمز داوینچی را همان اول که آمد توی سینما دیدم و بسیار لذت بردم. چند وقت پیش یکی از دوستان خبر داد که کتاب در ایران ترجمه شده و نسخه اینترنتی آن توسط ناشر ارائه شده است. دنبالش گشتم و دیدم یکی از رفقای وبلاگی نسخه فشرده آن را جایی قرار داده است. حسن ترجمه فارسی این است که پاورقی های مفصلی هم دارد و اطلاعات خیلی خوبی ارائه می کند. اول کتاب هم توضیح می دهد که بسیاری از اطلاعات داخل فیلم واقعی است. من نصف کتاب را یک نفس خواندم. امیدوارم شما هم خوشتان بیاید. اگر قبلا فیلم را دیده باشید و شخصیت ها و صحنه ها در ذهنتان باشد خواندن کتاب فوق العاده جذاب تر می شود. توصیه می کنم اول فیلم را ببینید و بعد کتاب را بخوانید و گرنه ممکن است حوصله به آخر رساندن همه ۴۴۰ صفحه را نداشته باشید. پ.ن : راستی توی این کتاب هم چند تا انجمن مخفی غربی خصوصا دیرصهیون معرفی می شود.
  • موضوع تحقیق

    یکی از سخت ترین کارهای دنیا پیدا کردن موضوع مقاله در حوزه ای است که تسلط کافی روی ادبیاتش نداری. برای پیدا کردن موضوع تحقیق سال دومم پدرم درآمد و استاد هی موضوعات را رد کرد تا بلاخره به نظرم رسید که یک داستان خوب پیدا کرده ام. رفتم پیش استاد و گفتم من می خواهم روی بازی چانه زنی با علامت دهی دروغین کار کنم و خیلی هم مرتب توضیح دادم که طرفین چون می دانند طرف مقابل استراتژی خود را بر اساس میزان صبر آن ها انتخاب می کند می توانند در قدم های اول بازی رفتار یک بازی گر صبورتر از خود را تقلید کنند و طرف مقابل را به اشتباه بیندازند. از طرف دیگر چون تقلید نوع دیگری غیر از نوع خود هزینه زا است نمی توانند این رفتار را تا ابد ادامه دهند و الخ و نهایتا ما تعادل بازی را تحت این شرایط پیدا می کنیم. در تمام مدت استاد عزیز داشت لبخند می زد و تایید می کرد. وقتی صحبت من تمام شد گفت البته این ایده خوبی است و شروع کرد به شمردن مقاله هایی که از دهه هشتاد تا الان روی این موضوع کار شده و تعادل مورد نظر من را بررسی کرده است! خدا را شکر که وسط صحبت ها یک موضوع دیگر راجع به رای دادن مطرح شد و یک دفعه گفت دوست داری روی رای گیری کار کنی؟ و مقاله های قبلی خودش را داد و من هم یک چیزی وسط پراندم و استاد خوشش آمد و گفت هوم! تعادل هماهنگ شده در بازی رای شرکتی. همین خوبه برو روش کار کن و زندگی شیرین شد. الان دوباره باید یک موضوع مقاله به لری بلوم که تا هفته بعد هم بیش تر این جا نیست پیش نهاد بدم. خودش گفت که یک موضوع جذاب روی استفاده از تئوری...ادامه مطلب ...
  • ۱۱۰%

    این جوک – شاید هم واقعیت – را که به یک مربی فوتبال نسبت می دهند حتما شنیده اید: تیم ما هشتاد درصد آمادگی کسب کرده و سی درصد دیگه هم در طول هفته آینده کسب می کند! واقعیتش این است که آدم ها خیلی متفاوت از این رفتار نمی کنند. یک مشاهده جالب در اقتصاد رفتاری این است که برای یک سری مکانیک مشکل روشن نشدن یک خودرو را بیان می کنند و از آن ها می خواهند که بگویند به چه احتمالی این مشکل مربوط به مکانیک، برق یا سوخت رسانی خودرو است. گزینه ها هم جوری است که حالت دیگری متصور نیست و لذا جمع احتمال ها باید یک باشد. در قدم بعدی از همان آدم همین سوال را می پرسند ولی این بار یک بخش – مثلا برق – را به زیربخش ها می شکنند و به جای یک سوال پنج تا سوال که همه زیرمجموعه بخش برق هستند می گذارند. مثلا می گویند مشکل می تواند از موتور، دلکو، باطری، سیم کشی، دینام، پلاتین یا سیستم سوخت رسانی باشد. نتیجه جالب این است که مجموع احتمال هایی که آدم ها به تک تک این پنج عنصر برقی می دهند بیش از احتمالی است که در مرحله اول به کل آن ها ذیل عنوان مشکل برقی داده بودند.
  • فقر …

    جامعه ایران فشار فقر روی افراد را مضاعف می کند. آدم ها نه تنها بابت محرومیت ناشی از فقر اذیت می شوند بل که باید شرمندگی ناشی از فقیر بودن را هم بر دوش بکشند. گاهی فشار این خجالت ناشی از فقیر بودن از اصل ماجرا تلخ تر و دردناک تر است.
  • اصلاحات آموزش عالی در اتریش

    1) ظاهرا این توافق عمومی وجود دارد که اصلاحات نباید معطوف به رقابتی کردن ورود برای دوره لیسانس باشد. این را هم بگویم که بحث تفکیک مقطع لیسانس و فوق لیسانس در رشته های مختلف از چند سال پیش شروع شده و در حال گسترش است. منطق این حرف جالب است. اولا معتقدند که سن شرکت در این امتحان (18 سال) و زمان لازم برای آماده شدن برای آن (17 سالگی) دقیقا سنی است که پسران عقل درست و حسابی ندارند و تازه دارند بحران های دوران بلوغ را می گذرانند. بنابراین در این سن به اندازه کافی عاقل نیستند که بتوانند تصمیم های درست بگیرند یا خوب درس بخوانند. ثانیا امتحان رقابتی باعث می شود تا یکی دو سال از شادترین دوران زندگی دانش آموزان صرف آماده شدن برای امتحان ورودی شود و نباید به خاطر افزایش کیفیت آموزش عالی این بها را پرداخت. 2) مخالفین امتحان ورودی معتقدند که آموزش عالی فقط یک سرمایه گذاری روی سرمایه انسانی افراد نیست بل که در عین حال یک کالای مصرفی هم هست. یعنی عده ای از افراد ممکن است دوره لیسانس را طی کنند فقط به خاطر این که از بودن در دانش گاه لذت ببرند. من جواب مخالفان این استدلال را نمی دانم ولی خودم می توانم بگویم که با این تعریف (که من هم موافقش هستم) باید هزینه مصرف را از مصرف کننده بگیریم و گرنه تقاضا به سمت بی نهایت میل می کند همان طور که در عمل اتفاق افتاده است. شهریه های اندکی که از چند سال پیش فعال شده تقریبا در همین راستا است. 3) باز بودن در دوره لیسانس طبیعتا منجر به تراکم دانش جو می شود و امکان گروه بندی دانش جویان بین دانش گاه های خوب و بد را هم از بین می برد. مدافعین این سیستم معتقدند که اساسا دوره لیسانس چیزی مثل دبیرستان است و لذا لازم نیست که منابع کم یاب نظام آموزش عالی یعنی" اساتید خوب" به این بخش تخصیص داده شوند. ضمن این که عدم تفکیک دانش جویان در این مقطع باعث می شود تا افراد به لحاظ اجتماعی در جمع متنوع تری درس بخوانند و بلوغ اجتماعی به تری پیدا کنند. حرفشان برای من جالب بود. برای دوره لیسانس اساتید معمولی (که به خاطر تعدد فارغ التحصیلان دکترا عده شان خیلی زیاد است) را تخصیص دهیم و اساتید خوب و حرفه ای را برای دوره تحصیلات تکمیلی نگه داریم. 4) رقابت برای به دوره بعد از لیسانس یعنی فوق لیسانس جدید و دکترا منتقل شود. در این سن دانش جویان هم به اندازه کافی علایق خود را می شناسند و هم به حدی پخته شده اند که در یک رقابت جدی شرکت کنند. ضمن این که عده زیادی از افراد در همان مقطع اول آموزش عالی را ترک می کنند و رقابت بین عده کم تری و لذا با فشار کم تری صورت می گیرد. راست هم می گویند به تفاوت فشار بین کنکور لیسانس و فوق لیسانس در ایران دقت کنید. 5) یک نکته جالبی که من از این بحث یاد گرفتم ظرافتی است که در پیاده سازی سیستم جدید دنبال می شود. مدافعین سیستم جدید فهمیده اند که رقابتی کردن آموزش عالی یا تلاش برای بالا بردن سطح آن با مخالفت های گسترده مواجه خواهد شد. بنابراین راه هوش مندانه ای انتخاب کرده اند. گفته اند که ما اصلا دست به سیستم قبلی نمی زنیم و این سیستم همین طوری به کارش ادامه دهد. در عوض سعی دارند به صورت موازی سیستم دانش گاهی جدیدی بسازند که اسمش را الیت یونیورستی می گویند و شبیه به نظام تحصیلات تکمیلی در آمریکا است. اولین برنامه ای که به این شکل طراحی شد دوره پی.اه.دی فاینانس بود که به صورت مشترک بین موسسه ما و دو دانشگاه دیگر وین اجرا شد و سیستم کاملا آمریکایی دارد. یک دوره مشابه هم در شهر گراتز و در حوزه بیوتکنولوژی پیاده شد. صحبت های مشابهی برای رشته اقتصاد هم در جریان است که هنوز عملیاتی نشده است. من از این ظرافت خیلی خوشم آمد. در بحث مدیریت تحول می گویند که یک راه مهم تحول این است که به جای دست زدن به سیستم قدیمی در داخل همان سازمان یک بخش جدید چابک درست کنید. اگر کارکرد این بخش جدید به تر از بخش های قدیمی باشد مسیر رقابت خود به خود باعث تقویت این بخش و تضعیف و حل شدن بخش های قدیمی می شود.
    ادامه مطلب ...
  • اندر حکایت مردم ایران

    تاکسی به عنوان فضایی که امکان نمونه برداری تصادفی از جامعه ایران را فراهم می کند آزمایش گاه جالبی است. یکی از تجربه/مشاهده های من در این آزمایش گاه این بود که وقتی چهار نفر دیگر با حرارت مشغول تبادل نظر عمیق در مورد یک مساله بودند – مثلا معتقدند بودند که قیمت بنزین در ایران خیلی گران است یا مثلا کرباسچی را باید اعدام کرد – وارد بحث می شدم و کمی که صحبت می کردم می دیدم همان جمع چند دقیقه بعد با شور و حرارت سابق درست ۱۸۰ درجه خلاف حرف های قبلی را می زند و هم دیگر را تایید می کند – مثلا عمیقا معتقند که مشکل آلودگی هوا این است که بنزین ارزان است یا کرباسچی واقعا خدمت کرده است -. تا حالا برایتان پیش آمده است؟ در جامعه ای که به قول یوسفعلی میرشکاک شنیدارگرا است و حتی تحصیل کرده هایش کتاب نمی خوانند – خانه چند زوج کاملا تحصیل کرده رفته اید که کتاب خانه نداشته اند یا کتاب غیردرسی نمی خوانند؟ – و رادیو اش برنامه هایش را با دلقک بازی های عوام پسند پر می کند و تلویزیونش نرگس و فرزاد حسنی پخش می کند و در دستور کار نظام آموزشی اش تفکر تحلیلی- انتقادی اساسا جایی ندارد و روزنامه هایش خیلی وقت ها خالی از تحلیل های چارچوب مند است، نمی توان انتظار داشت عامه مردم ذهن پیچیده و منظم داشته باشند و خلاف مشاهده بالایی رفتار کنند.
  • آیا جای گزینی واردات به این سادگی است؟

    احمد سیف عزیز مطلبی نوشته و ضمن ارائه آمار و ارقام مربوط به واردات و صادرات کشور این سوال را مطرح کرده که “من نمی دانم چرا برای جانشینی بعضی از اقلام وارداتی کاری نمی کنیم؟”. به نظرم ماجرا به این سادگی که احمد تصویر کرده نیست. ۱) درآمد سرانه ایران به احتساب روش اطلس بالای ۲۰۰۰ دلار و با احتساب روش قدرت خرید حدود ۸۰۰۰ دلار است. طبیعی است که مردم هر کشوری متناسب با سطح درآمدشان سبدی از کالاهای قابل تبادل با خارج را مصرف کنند. نمی توانند درآمد سرانه ای در این حد داشت و انتظار داشت که مردم اتومبیل سوار نشوند و موبایل نخرند و رایانه نداشته باشند و الخ. مهم هم نیست که ارز کشور از کجا می آید. از نفت یا غیرنفت به هر حال درآمد ما الان در این سطح است. ۲) ممکن است گفته شود این درست ولی چرا واردات ۲۵-۴۰ میلیاردی که از خارج داریم را در داخل تولید نکنیم که هم از خروج ارز جلوگیری کنیم و هم در داخل اشتغال ایجاد کنیم؟ مقدمتا بگویم که این ایده “جلوگیری از خروج ارز” حرف خیلی دقیقی نیست. وضعیت اکستریمی را تصور کنید که ما از خروج هر ارزی جلوگیری کردیم و همه چیز را در داخل تولید کردیم. آن وقت می خواهیم با این ارزهایی که ذخیره کرده ایم چه کار کنیم؟ هر کشوری تا می تواند صادر می کند و تا می تواند پول صادراتش را برای خرید کالاهای دیگر مصرف می کند. اگر هم این کار را نکند دینامیک بازار ارز با کاهش قیمت ارز خود به خود این را تحمیل خواهد کرد. ۳) چرا با جای گزینی واردات اشتغال ایجاد نکنیم؟ همه می دانید که ایده جای گزینی واردات که دهه ۶۰ و ۷۰ در کشورهایی مثل هند و برزیل اجرا شد با شکست جدی مواجه شد و...ادامه مطلب ...
  • تضادهای نظریه تصمیم

    در حوزه مدل سازی رفتار فردی سه جریان اصلی را می شود شناسایی کرد. نظریه تصمیم که کسانی مثل آومن و سویج و اشمایدلر و اپشتاین روی آن کار می کنند و عمدتا مبتنی بر پذیرش فرض عقلانیت و تلاش برای طرح ریزی پایه های نظری آن است. جریان بعدی جریان رفتاری است که با کارهای مهم و تاثیرگذار کانمن و ترسکی شروع شد که در آن نظریه چشم انداز (Prospect) نقش محوری دارد. فرق دو روی کرد در این است که اولی نگاه نرماتیو به مقوله تصمیم گیری دارد و سعی می کند با فرض گرفتن عقلانیت پایه های خرد آن را طوری بسط دهد که به رفتار انسانی نزدیک باشد. در روی کرد رفتاری ماجرا برعکس است یعنی رفتار عامل ها مشاهده شده و از طریق آن نظریه پردازی صورت می گیرد و لذا روی کرد بیش تر توصیفی است. روی کرد سوم هم که جدیدتر است روی کرد عصبی است که سعی می کند مکانیسم تصمیم گیری تحت شرایط مختلف را از طریق ردیابی تاثیرات آن در فرآیندهای مغز روشن کند. البته در این بین کسانی هم وضعیت میانی دارند و سعی می کنند مقاله های ترکیبی منتشر کنند. دی روز تقارن جالبی رخ داد. صبح تا ظهر با لری بلوم از دانشگاه کرنل کلاس نظریه تصمیم داشتیم که کاملا در جناح اول قرار می گیرد. یکی از مقاله هایی که لری اول کلاسش به شدت توصیه کرد بخوانیم مقاله نسبتا مشهوری از گول و پسندورفر با عنوان موضوعی برای اقتصاد فراموش کار است که در آن روی کرد عصبی نقد شده و گفته که انتزاعی که اقتصاددان ها برای کارهایشان لازم دارند با انتزاع روان شناسان متفاوت است و لذا دو برنامه تحقیقاتی نمی تواند ناقض یک دیگر باشد. عصر رفتم سخن رانی پیتر بوسرت از انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا (کل تک) که جز افراد مشهور در...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) و نظریه تصمیم حالت های متعددی که تحت آن افراد به طور سیستماتیک متفاوت از مدل مطلوبیت انتظاری رفتار می کنند را مستند کرده اند. یکی از این وضعیت ها به اثر نحوه بیان (Framing Effect) معروف است و می گوید اگر به افراد اطلاعات کاملا یک سانی را با بیان های مختلف ارائه بدهیم تصمیمات متفاوتی می گیرند. یکی از مشهورترین آزمایش ها مربوط به موردی بود که از مردم می خواستند بین دو راه حل انتخاب کنند. یکی از راه حل ها ثابت است و راه حل دیگر را به دو گروه به زبان متفاوتی ارائه می دهند. به گروه اول می گویند : ” در صورت اجرای این راه حل ۲۰۰ نفر از ۶۰۰ بیمار از مرگ نجات پیدا می کنند”. به گروه دوم می گویند “در صورت اجرای این راه حل ۴۰۰ نفر از ۶۰۰ نفر بیمار می میرند” . در واقع هر دو جمله یک چیز را می گویند ولی مردم به طور معنی داری به سمت راه حلی که به شیوه اول بیان شده متمایل بودند. نمونه عملی این اثر را در زندگی روزمره می توان دید. اگر به مردم قیمت کالا را ۱۰۰ بدهیم و بگوییم با خرید نقدی آن را ۵ تومان ارزان تر می خرید یا این که قیمت خرید نقدی (۹۵ تومان) را بدهیم و بگوییم در صورت خرید با کارت اعتباری باید ۵ تومان بیش تر بپردازید باز هر دو جمله یک چیز است ولی مردم گزینه اول را ترجیح می دهند. مورد بعدی اثر وضعیت اولیه (Status Quo Effect) گفته می شود و نشان می دهد که مردم نوعی تعصب ذهنی به گزینه دیفالت در مقابل گزینه ای که باید انتخاب شود دارند. این موضوع یک بار در عمل به خوبی مشاهده شد. در یک ایالت دو نوع بسته بیمه طراحی شد که به...ادامه مطلب ...
  • نورو فاینانس

    پیتر بوسرت از کل تک امروز این جا راجع به نورو فاینانس صحبت می کند. این شاخه جدید فاینانس روی مدل کردن فرآیند های بازار مالی از طریق بررسی فرآیندهای فیزیولوژیک در مغز انسان بحث می کند. متاسفانه وقت ندارم خلاصه صحبتش را ترجمه کنم و همین طوری این جا می گذارمش. روی سایتش کلی مقاله آن لاین وجود دارد که اگر به این تیپ مباحث علاقه مند باشید برایتان جالب خواهد بود. Finance has always treated humans as black boxes, whereby behavioral rules are either imposed by decision theory (neoclassical finance) or derived from observation of actual or hypothetical choice (behavioral finance). In contrast, neuro-finance attempts to understand behavior by examining the physiological processes in the human brain when exposed to financial risk. The talk will illustrate this with the recent discovery that the brain analyzes monetary gambles by separately encoding their expected payoff and the payoff variance (even when subjects have never heard of these concepts). As such the brain uses the same inputs as Markowitz’ portfolio theory. This is in sharp contrast with economics (which includes Prospect Theory), which represents desirability of gambles through scores on a single-dimensional utility scale.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها