• تناقض رفتاری

    بسیاری از ما حاضریم دارایی های مان (مثلا ماشین یا خانه یا حتی بدنمان) را بیمه کنیم یا مثلا پول بیش تری بدهیم و ضبط صوت با گارانتی بخریم. معنی این کار چیست؟ معنی اش این است که ما افراد ریسک گریزی هستیم و دوست داریم با پرداخت مقداری هزینه بیمه ریسک را از زندگی مان دور کنیم. در مقابل همان بسیاری از ما حاضریم در بورس ایران سرمایه گذاری کنیم یا بلیط بخت آزمایی (خدای نکرده سوء تفاهم نشود منظورم برگه ارمغان بهزیستی است!) بخریم. معنی این رفتار چیست؟ ما افراد ریسک پذیری هستیم. خرید هم زمان بیمه و دارایی های ریسکی یکی از تناقض های رفتاری جالب در بین آدم ها است که توسط فریدمن و سویج صورت بندی شده است. هرچند در ادبیات جدید نظریه تصمیم راه حل هایی برای رفع این پاراداکس رفتاری ارائه شده است ولی به هر حال فکر کردن به این تناقض جالب است. پ.ن : من البته جزو آن ” ما ” نیستم چون ترجیحات خودم را می شناسم و می دانم که به لحاظ مالی کاملا ریسک گریز هستم. بنابراین فقط بیمه می خرم و هرگز و هرگز در هیچ سرمایه گذاری ریسکی وارد نمی شوم.
  • خانه بزرگ ما

    خانه دو نفری جدید ما این جا ۵۲ متر است. من وقتی تهران دانش جو بودم یک خانه همین قدری داشتم که وقتی ازدواج کردیم یک لحظه هم به زندگی در آن جا فکر نکردیم چون خیلی کوچک بود. الان این خانه ۵۲ متری برای ما کاملا کافی است. اتاق نشمین را به دو منطقه دست راستی ها و دسته چپی ها تقسیم کرده ایم و هر منطقه کتاب خانه ها و میز کار خودش را دارد. یک کاناپه راحتی هم داریم که من رویش دراز می کشم و کتاب می خوانم و گاهی شب ها رویش خوابم می برد. دو نفری روی همین کاناپه می نشینیم و فیلم می بینیم. به جای عسلی های شیک ایرانی یک سری میز سبک چهار گوش سفید” ده یورویی” خریده ایم که هم به جای میز پذیرایی استفاده می شود، هم لپ تاپ رویش می گذاریم و فیلم می بینیم و هم کاغذهای من روش است و الخ. مهمان هم که داریم چهار نفر روی همین کاناپه می نشینند و اگر خواستند شب بمانند کاناپه باز شده برای دو نفر جای خواب دارد. تازه در این خانه ۵۲ متری آش پزخانه مستقل هم داریم و یک حمام بزرگ که دو برابر حمام ایران است و یک دست شویی و یک اتاق که دقیقا اتاق خواب است. یعنی فقط یک تخت و تعدادی کمد داخلش جا می شود و نیم متر جا باقی می ماند که ازش رد شوی. داخل آشپزخانه میز غذاخوری داریم که اگر مهمان بیاید منتقل می شود وسط اتاق و تبدیل به میز شام می شود و صندلی هایش هم تبدیل به اسباب نشستن. این کل زندگی ما است که تمام وسایل چوبی و برقی و پلاستیکی و غیره اش را به کم تر از ۱۵۰۰ یورو خریده ایم. خیلی هم در این خانه راحتیم و کلی هم جا اضافه...ادامه مطلب ...
  • لینک موسیقی

    آهنگ نرینه (نارینه؟) کار گروه کامکارها جزو موسیقی های بسیار محبوب من و مریم است که خوب طبیعتا توسط مریم کشف و معرفی شده است. امشب دوباره ویدئوش را نگاه کردیم و گفتیم شما را هم در سرخوشی اش شریک کنیم.
  • بازهم در مزیت رشد ناگهانی جمعیت !

    بحث شکم هرم جمعیتی که شد یاد موضوعی افتادم که چند سال پیش به عنوان یکی از تبعات این موضوع یاد می شد. فرضیه این بود که چون سن ازدواج برای زن و مرد در ایران حدود سه سال تفاوت دارد – میانگین سن ازدواج برای مردان حدود ۲۷٫۵ و برای زنان حدود ۲۴٫۵- افزایش ناگهانی در تعداد متقاضیان ازدواج مربوط به یک نسل باعث عدم تعادل در این بازار خواهد شد. در مقطع اول این عدم تعادل، ما با تعداد زیادی دختر متولد سال های ۵۹ تا ۶۲ مواجه خواهیم بود که در نسلی که به طور عرفی سن ازدواجشان با این دختران هماهنگ است (پسرهای متولد سال های قبل از ۵۹) به اندازه کافی مرد متقاضی ازدواج وجود ندارد. در شوک بعدی پسر های متولد آخر شکم هرم جمعیتی یعنی سال های بین شصت و پنج تا شصت و هشت با کم بود هم سر بالقوه در نسل بعد از برنامه کاهش جمعیت مواجه خواهند شد. یادم هست آن موقع مرحوم افشین جعفری دو مقاله اثرگذار نوشت و این موضوع را روی هر جمعیتی نشان داد. متاسفانه اصل مقاله ها را روی شبکه پیدا نکردم. الان چند سال از زمان طرح آن فرضیه ها گذشته است و ما به شوک اول عدم تعادل نزدیک شده ایم. دوستانی که روی این مسایل کار می کنند می توانند به تر بگویند که واکنش جامعه و نتایج واقعی این عدم تعادل ها چه بوده است. موضوع پیچیده تر می شود وقتی به این واقعیت توجه کنیم که بنا بر عرف عجیب ما “متاسفانه” اکثر زنان در ایران عموما نقش فعال در انتخاب هم سر ندارند و لذا قدرت چانه زنی آن ها برای تطبیق با شرایط جدید و مثلا تصمیم به ازدواج با پسر های هم سن خود کم خواهد بود. هر چند پسرهای آخر شکم جمعیتی هم خوش شانس نخواهند...ادامه مطلب ...
  • توضیحی بر پست قبل

    چون فضای سرمقاله روزنامه محدود است مجبورم خلاصه بنویسم ولی چون در وبلاگ فضای بیش تری برای گفت و گو هست فکر کردم این مقدمه را بنویسم. شاید خواندن آن قبلا از خواندن اصل مقاله مفید واقع شود. اگر با فضای ادبیات اقتصادی آشنا باشید احتمالا حس کرده اید که بحث سیاست گذاری اقتصادی معمولا سه نوع کشور را در بر می گیرد. اولین سطح معمولا به کشورهای توسعه یافته مربوط است و مسایل اصلی در آن مدیریت چرخه های تجاری و به تبع تورم و بی کاری است. ادبیات رایج اقتصاد کلان عمدتا مرتبط با چنین فضایی است. سطح دوم مربوط به سیاست گذاری اقتصادی در اقتصادهای در حال گذر است که در آن علاوه بر مسایل سطح اول موضوعاتی مثل خصوصی سازی، بازسازی بازارهای مالی، آزادسازی اقتصاد و جذب سرمایه خارجی نیز مطرح است. نهایتا سطح سوم وارد فضای اقتصاد توسعه می شود که زبان آن به طور سنتی کمی متفاوت تر از بقیه اقتصاد است. این حوزه از یک طرف تحت نفوذ متفکران چپ است و از سوی دیگر با ادبیات حوزه هایی مثل جامعه شناسی آمیخته است. مسایل اقتصاد توسعه عموما مربوط به کشورهایی است که در آن ها نهادها و زیرساخت های پایه اقتصاد اساسا شکل نگرفته اند و ساختار تولید هم بسیار ابتدایی است. لذا متخصصان به دنبال راه های نسبتا ساده ای می گردند که بتوانند بازده تولید در اقتصادهای به شدت فقیر این کشورها را بهبود بخشند. من نمونه ای از این راه های ساده را در اصل مقاله ذکر کرده ام. نکته بسیار کلیدی از دید من که سعی کرده ام در مقاله به آن اشاره کنم خلطی است که برخی در داخل ایران بین وضع ما و وضع کشورهایی که ادبیات اقتصاد توسعه متناسب با آن ها است مرتکب می شوند. این گروه از افراد با الهام گرفتن از ادبیات...ادامه مطلب ...
  • اعتبارات خرد و ساختار اقتصاد ایران

    موافقان این سیاست ضمن اشاره به تجارب موفق برنامه‌های اعتبارات خرد در کشورهای آفریقایی و جنوب آسیا الگوهای مشابهی را برای ایران توصیه مي‌کنند. مشکل این توصیه‌ها عدم توجه به تفاوت‌هاي عظیم بین ساختار اقتصادی‌- اجتماعی ایران با کشورهايی از این دست است. چنین اشتباهی البته منحصر به این گروه نیست و برخی از جامعه‌شناسان‌، متخصصان توسعه و حتی بعضی نهادهای بين‌المللی، بین ساختار اقتصادی ایران به عنوان یک اقتصاد در حال گذر و ساختار کشورهای فوق که عمدتا در گروه کشورهای بسیار کم توسعه قرار مي‌گیرند، تمایز لازم را قائل نمي‌شوند. ایران جامعه‌اي است شهرنشین (بیش از 65درصد) با جمعیتی با تحصیلات بالا که کشاورزی بخش مهمی از اقتصاد آن را تشکیل نمي‌دهد (حدود ده درصد کل تولید ناخالص ملی) و این سهم رفته رفته هم کمتر مي‌شود، با معیار قدرت خرید درآمد سرانه ایران در ردیف متوسط و بعد از کشورهای رده دوم اروپای شرقی قرار مي‌گیرد. چنین درآمد سرانه‌اي در کنار ظرفیت‌هاي صنعتی و زیرساخت‌هاي نسبتا گسترده و حجم عظیم سرمایه انسانی در حوزه‌های مختلف ایران را کاملا متمایز از کشورهایی مي‌کند که بخش عمده جمعیت آنها روستایی هستند و اقتصاد آنها تا حد زیادی متکی بر تولیدات ساده بخش کشاورزی است. بخش عمده جمعیت این کشورها حتی از دسترسی به پایه‌اي‌ترين امکانات دنیای مدرن مثل آب سالم، تلفن یا برق محروم هستند و فناوری تولید آنها در حد امکانات قرن‌هاي گذشته است. ضمن این که درآمد سرانه آنها بین یک پنجم تا یک دهم ایران است. در چنین کشورهایی اعطای اعتباراتی در حد چند صد دلار مي‌تواند به یک‌باره فناوری تولید در بخش کشاورزی را متحول کرده و منجر به افزایش قابل توجه در بازده بخش کشاورزی یا صنایع روستایی مرتبط با آن شود. توجه کنید که منظور از تحول در فناوری، مواردی نظیر استفاده از پمپ آب، تلفن روستایی، موتور برق و دستگاه خرمن کوبی است. فناوری‌هايي که سال‌هاي سال است که در اکثریت قریب به اتفاق روستاهای ایران امری معمول است. این موضوعی درست است که بخش کشاورزی ایران با بهره‌وري به مراتب كمتر از متوسط جهانی فعالیت مي‌کند و تحول در بهره‌وري این بخش مي‌تواند به رشد اقتصادی کمک قابل توجهی کند، ولی این واقعیت را هم باید مد نظر داشت که ارتقا از سطح موجود به سطحی بالاتر با تکیه به وام‌هاي خرد چند صد‌هزار تومانی ممکن نیست. وام‌هايي در این حد سال‌ها است که در کشور موجود است. صنعت کشاورزی ایران متناسب با بقیه بخش‌هاي اقتصادی کشور نیازمند یک تحول جدی در روش‌هاي مدیریتی، اقتصادی و فنی است که تامین مالی و مدیریت آن از عهده کشاورزان خرده پا خارج است. در سطحی که اقتصاد کشور ما قرار دارد شرکت‌هاي بزرگ کشت و صنعت و فناوری‌هاي روز دنیا در بخش‌هاي مختلف زنجیره تولید مي‌تواند بازده بخش کشاورزی را دگرگون کند. تاسیس و اداره چنین شرکت‌هايي اتفاقا نیاز به سرمایه‌گذاري‌ گسترده و منابع مالی کلانی دارد که ظاهرا مسوولان کشور علاقه‌اي به اعطای آن از طریق سیستم بانکی ندارند. این نکته در مورد سایر بخش‌هاي اقتصاد کشور نیز صادق است. صاحبان ایده‌هایی مثل توسعه روستا محور یا مدعیان تحول عمیقی که طرح‌هاي مشابه مي‌تواند در کشور ایجاد کند به این واقعیت مهم توجه نمي‌کنند که رشد اقتصادی جدی برای کشوری در سطح ما مستلزم گسترش بخش‌هايي با ارزش افزوده بالا است. ارزش افزوده بالا هم جز در صنایع با فناوری بالا و شرکت‌هاي تولیدی با مقیاس و سطح کار جهانی ایجاد نمي‌شود. رونق چنین صنایعی در گرو گسترش وام‌هاي خرد نیست، بلکه نیازمند گسترش بازارهای مالی، نهادهای مالی ریسک پذیر، بانک‌هاي سرمایه‌گذاري‌ خصوصی و حضور سرمایه گذاران حرفه‌اي بزرگ در اقتصاد است.
    ادامه مطلب ...
  • چرا دانشگاه آزاد بانک ندارد؟

    در پست دانشگاه آزاد و بانک خصوصی مصطفی ایده اولیه خوبی را مطرح کرده است. پیش نهاد مصطفی با کمی اضافات از طرف من این است که خود دانشگاه آزاد با توجه به منابع مالی گسترده ای که دارد می تواند یک موسسه مالی یا بانک تخصصی ایجاد کند و به کسانی که در زمان قبولی در دانشگاه پول ندارند ولی علاقه مند به تحصیل هستند وام تحصیلی بدهد و بعدا با بهره مناسب پس بگیرد. قاعدتا این طوری هم مشتریان دانشگاه که مشکل مالی دارند (مثل همان پسر داستان ما) راضی خواهند بود و هم خود دانش گاه می تواند سود خوبی روی پول هایش ببرد. ضمن این که تقاضا برای خدمات دانشگاهی خود را افزایش می دهد. سوال کلیدی این است که چرا ما به طور طبیعی انتظار نداریم دانشگاه آزاد در عمل چنین کاری را انجام دهد؟ به نظر من یک واقعیت بسیار مهم در کشور ما ظرفیت های سازمان ها برای چنین نوآوری هایی را تخریب می کند و آن هم نامناسب بودن شیوه حکومت گری (Governanance) است. بحث ساز و کار حکومت گری یک موضوع مهم و داغ در دنیا است و راجع به این بحث می کند که چه ترکیبی از سهام داران، هیات مدیره، مدیران اجرایی و مکانیسم های دست مزد و کنترل برای بیشینه کردن کارآیی یک بنگاه موثر است. متاسفانه این عبارت “غیرانتفاعی” یا “خیریه” یا “عمومی” که روی اکثر سازمان های بزرگ کشور ما خورده است مکانیسم حکومت گری آن ها را از روش معمول در دنیا یعنی بنگاه خصوصی که دنبال حداکثر کردن سود است دور می کند. من به عنوان مشاور با نهادهای این جوری زیاد سر و کار داشته ام و به خوبی دیده ام که “فقدان” فشار از سوی سهام داران برای کسب حداکثر سود چه طور کل مجموعه را به نوعی رخوت کشانده و باعث...ادامه مطلب ...
  • جدی در باب مسابقه

    این نوشته را با طول و تفصیل لازم می نویسم تا جلوی هر نوع سوء تفاهم بی هوده ای گرفته شود. ماجرای مسابقه دویچه وله که پیش آمد و من اسم خودم را در فهرست نهایی دیدم خوش حال شدم. خوش حالی ام از این بابت بود که فکر کردم هیات داورانی از وبلاگ نویسان با تجربه و موفق ایرانی این وبلاگ ها را انتخاب کرده اند. کمی بعدتر فهمیدم که انتخاب وبلاگ ها به انتخاب شخص حسین درخشان بوده است. فهمیدن این واقعیت نگاه من را به ماهیت مسابقه عوض کرد. درست از آن به بعد بود که به نظرم رسید این مسابقه چیزی بیش از یک تفنن و تفریح نیست و نتایج آن حداقل برای خود آدم قابل اعتماد نیست. عجیب هم نبود. چرا که وبلاگ های خوبی می شناختم که با معیارهای وبلاگی از وبلاگ من و برخی دیگر از شرکت کنندگان دیگر به تر بودند و در این فهرست قرار نداشتند. از طرف دیگر این توضیح را باید بدهم که به نظرم حسین سعی کرده که در انتخابش روابط شخصی اش را دخیل نکند. احتمالا می دانید که من و او رابطه خوبی نداشتیم و الان هم رابطه دوستانه خاصی با هم نداریم. یک بار آمد وین و یک بعد از ظهر باهم با هم بودیم و دومین دیدارمان تقریبا با نوعی عدم تفاهم خاتمه یافت. از آن پس هم کامنت های انتقادآمیز من نسبت به او ادامه داشت. این توضیح را نه از بابت خودم بل که از بابت انتخاب حسین و این که عدم رفاقتمان را وارد قضیه نکرده می دهم. البته یک نگاه بدبینانه هم می تواند این باشد که عمدا این کار را کرده تا نشان دهد آدم دموکراتی است. من شخص تمایلی ندارم تا این نوع تحلیل های بدبینانه را بپذیرم. ماجرای تفریح مسابقه ای ما در جریان بود و من...ادامه مطلب ...
  • موج بچه های جدید

    آقای احمدی نژاد زمان زیادی برای مشاهده نتایج ایده جدیدش در باب فرزندان بیش تر لازم ندارد. آن بخشی از جمعیت که در فاصله سال های ۵۹ تا ۶۵ به دنیا آمده اند (Baby Boom Generation) الان به سن ازدواج رسیده اند. این که این موج باعث بی کاری و کم بود مسکن و دانشگاه می شود را همه می دانند ولی نکته ای که کم تر مطرح می شود این است که با رسیدن این نسل به سن ازدواج تعداد ازدواج های سالیانه در کشور ناگهان بالا خواهد رفت. در سال ۷۹ پروژه ای انجام دادیم که در آن پیش بینی کرده بودیم نرخ تشکیل خانواده های جدید در دهه ۸۰ (یعنی همین سال ها) حدود ۱٫۶ برابر دهه قبل خواهد بود و آمارها هم تقریبا همین موضوع را نشان می دهد. اگر فرض کنیم – که فرض غیرواقع بینانه ای نیست – که الگوی بچه دار شدن بین والدین متولد سال های پایانی دهه پنجاه و اوایل دهه شصت تفاوت معنی داری با هم ندارد باید انتظار داشته باشیم که نرخ کل تولد فرزندان جدید در کشور یک باره با ضریبی نزدیک به ۱٫۶ برابر بیش تر شود. به عبارت دیگر شکم هرم جمعیتی دوباره خودش را – هر چند با دامنه کم تر- بازتولید خواهد کرد. این موضوع به خوبی در هرم جمعیتی کشورهای دیگری مثل برزیل که با این مساله مواجه بودند دیده می شود. البته چون الان الگوی بچه دار شدن به گونه ای است که والدین معمولا فورا بچه دار نمی شوند و به طور متوسط دو تا سه سال بین ازدواج و تولد اولین فرزند فاصله است می توان انتظار ورود این شوک را در یکی دو سال آتی داشت. شوکی که در انتهای این دهه خود را در قالب شلوغ شدن مدارس ابتدایی و غیره نشان خواهد داد. خوش بختانه چون اقتصاد...ادامه مطلب ...
  • لینک موسیقی

    من موسیقی آن لاین زیاد گوش می دهم و در نتیجه مجموعه گزینش شده از لینک به موسیقی های مورد علاقه ام را می شناسم. سلیقه ام در موسیقی اصلا مدرن نیست و کاملا به سه گانه موسیقی سنتی – انقلابی- فولکوریک متمایل است. خصوصا به موسیقی هایی که یادآور نوستالژی های خاص است و من اسمشان را می گذارم موسیقی دل انگیز بسیار علاقه دارم. احتمالا می دانید که اصولا در فضای نوستالژی زیاد سیر می کنم. فکر کردم هر از چندی این جا لینک هایی از آهنگ های مورد علاقه ام را بگذارم. معنی این لینک دادن ها هم این نیست که این آهنگ ها را بقیه نمی شناسند ولی چون خودم این مشکل را دارم که گاهی نمی دانم یک آهنگ خاص را باید کجا پیدا کنم فکر کردم شاید برای کسانی که وقت کم تری دارند مفید باشد. احتمالا بعد از چند بار گوش کردن سلیقه من دستتان می آید و می فهمید که این پست ها را باید کلیک کنید یا نخوانده رد کنید. راستی یک سوال : کسی آهنگی با بیت آغازین “گرم رفتن از خویشم رو به روی آینده، تا همیشه با من باش ای طلوع پاینده” را به خاطر می آورد؟ تلویزیون در سال ۶۸ چند باری کلیپ زیبایی از این ترانه را پخش کرد و ناگهان به دلایلی که من آن موقع نفهمیدم دیگر از این آهنگ خبری نشد. هرچند بعدها خیلی گذری جایی خواندم که ظاهرا چون هایده قبلن این شعر را خوانده بود کلیپش ممنوع شد. البته هر چه هم پرس و جو کرده ام کسی آهنگ را به خاطر نمی آورد. حالا لینک اولین آهنگ : نسیم سحر صدیق تعریف، منبع ملکوت

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها