• دارم برای تافل و جی ار آی آماده می شوم. تجربه ام می گوید وقتی داری فهرست لغت یاد می گیری اگر کلمه ای که بلد نیستی بین دو کلمه ای باشد که قبلا بلد بودی خیلی راحت تر یاد می گیری اش تا این که چند تا کلمه ناآشنا (خصوصا از نوع لغات جی ار ای) پشت سر هم ردیف شود که هیچ کدام را بلد نیستی. در حالت دوم معمولا هیچ کدام از آن لغت ها به یادم نمی ماند. یک استراتژی خلق کرده ام به اسم استراتژی شکستن خوشه ها (کلاسترها) و خوشه لغات ناآشنای داخل لیست را می شکنم بین لغت های خوب و دوست داشتنی که می شود زود یادشان گرفت. این جوری بازدهی بالا می رود. پ.ن : الان داشتم یک وب سایتی می خوندم که این جمله توش بود. دیدم به این پست مرتبطه. A friend of mine joked of there being an inverse relationship between one’s verbal score and one’s success in getting into economics grad school.
  • اگر کسی روزه اش را در ایران شروع کرده باشد و بعد بیاید اروپا و ببیند اکثریت مسلمانان این جا (اگر خیلی دو آتشه باشید حتی می توانید فرض کنید خود شیعه های اروپا) یک یا حتی دو روز زودتر ماه رمضان را شروع کرده اند و لذا زودتر از کشور مبداء شما عید می گیرند تکلیف آن یک یا دو روزی که کم تر روزه گرفته است چه می شود؟ به عبارت دیگر ماه رمضانش می شود مثلا۲۸ یا حتی ۲۷ روز در حالی که بقیه ۲۹ روز گرفته اند. فکر کنم بفرستمش برای شورای نگهبان که به عنوان یک سوال المپیادی در آزمون کتبی اجتهاد مجلس خبرگان استفاده کنند.
  • سرگذشت من و پول و دل خوشی

    کلاس اول راهنمایی که بودم دوست داشتم مهندس برق شوم (این تصمیم تا آخر سال اول دانشگاه پابرجا ماند). آن موقع ها حقوق مهندس ها خیلی کم بود برای این که هنوز پروژه های صنعتی چندانی در کشور اجرا نمی شد و مهندسان به سختی کار پیدا می کردند که بیش تر هم کار دولتی بود. حقوق ها هم تماما کارمندی بود و از پرداخت های میلیونی امروزی شرکت های مشاوره و پیمان کاری خبری نبود. خلاصه دور و برمان هر چه مهندس (غیر از مهندسان عمران) می دیدیم با بی کاری یا مشکلات مالی جدی رو به رو بودند. بابای من هم که این وضع را می دید مرتبا با من بحث داشت که اگر مهندس برق شوی مثل فلانی و فلانی بی کار می مانی یا حقوق ماهی ده هزار تومان می گیری و سعی می کرد من را به سمت خواندن حرفه خودش یعنی پزشکی ترغیب کند. جواب من هم همیشه یک چیز بود و آن این که برایم پول مهم نیست و علاقه اولویت دارد! خلاصه یکی دو سالی درگیر بحث بودیم و وقتی دید حریفم نمی شود بی خیال شد. البته بعدا به لطف پیش رفت های دوره سازندگی و نیز گسترش بازار رایانه در ایران وضع مهندسان خوب و به خاطر سیاست های غلط آموزش پزشکی وضع پزشکان بد شد و دوره دبیرستان دیگر بابام خوش حال بود که من قرار است مهندس شوم. من هم در طی فرآیند بلوغ به این نتیجه رسیده بودم که پول مهم ترین چیز دنیا است و خلاصه به تفاهم خوبی دست پیدا کرده بودیم! دانش گاه که رفتم از همان روز اول مشغول کار شدم. اگر بعدها بخواهم زندگی نامه بنویسم می گویم که مشاغل مختلفی از تدریس دبیرستان و برنامه نویسی و کنترل پروژه و مستندسازی و نصب تجهیزات برقی و برگزاری نمایش گاه فرهنگی و...ادامه مطلب ...
  • جهیزیه و دختران امروزی

    از زاویه اقتصادی جهیزیه معنای مشخصی دارد. به تعبیری خیلی ساده شده این شیوه عمدتا در جوامعی رایج است که زنان در خانه کار می کنند و مردان در بیرون و چون حدس عمومی جامعه این بوده که بهره وری نهایی (قیمت مزد) مردان بیش از زنان است آن ها برای ایجاد تعادل در تامین هزینه های زندگی سرمایه اولیه ای را هم راه خود می آورند که جبران کننده کم تر بودن مزدشان باشد. البته تامین هزینه این موضوع بر عهده خانواده دختر است و لذا برخی آن را به عنوان پرداخت ارثیه دختر به شکلی زودرس نیز تعبیر می کنند. یک فرض مهم هم این وسط هست. خانواده دختر جهیزیه می دهند تا داماد از دخترشان به خوبی نگه داری کند. اگر دقت کنید هر قدر جوامع به سمت برابری دست مزد و فرصت های شغلی زن و مرد پیش رفته و هر قدر دو نفر مسوولیت مالی زندگی را به صورت هم سان تری بر عهده گرفته اند از اهمیت جهیزیه کاسته شده است. به گونه ای که در جوامع غربی دیگر مفهوم جهیزیه تقریبا از بین رفته است. این وسط وضع جامعه ما عجیب است. دختران تحصیل کرده ایرانی هم باید همانند هم سرانشان در بیرون خانه کار کنند و تقریبا همان قدر مزد بگیرند و هم هنوز مجبورند به خاطر عرف اجتماعی جهیزیه هم راه بیاورند. مضاف بر این که در خانه هم مسوولیت بیش تری دارند. به نظرتان چند سال طول می کشد تا این رسم از بین برود؟
  • آدم های خوب شهر* : تحویل خانه و پول پیش

    این جا مرسوم است که معمولا سه برابر اجاره خانه را به عنوان ودیعه به صاحب خانه می دهند. فرقش هم با ایران این است که صاحب خانه این پول را خرج نمی کند بل که به طور نظری آن را در حسابی نگاه داری می کند و وقتی خانه را خالی کردی خسارت های احتمالی را از آن کم کرده و پولت را با احتساب بهره آن پس می دهد (که مثلا برای ۱۵۰۰ یورو می شود ۵ یورو!). ضمنا این جا وظیفه مستاجر است که خانه را به شکلی که تحویل گرفته تحویل بدهد. مشخص ترین موضوع هم این است که خانه را کامل رنگ بزند. خانه قبلی مان را که تحویل دادیم من سعی کردیم همه چیز را درست کنم و پس بدهم. صاحب خانه را هم هیچ وقت ندیده بودم چون در شهر دیگری زندگی می کرد و ارتباطمان فقط اینترنتی بود. چون خودش در وین نیست از شانس بد ما نماینده آژانس معاملات املاک را برای تحویل فرستاد و او هم مطابق وظیفه اش گشت و ایراد های عجیب و غریبی از خانه گرفت که اگر همه شان قرار بود درست شود من کلی بده کار می شدم. به صاحب خانه گفتم خیلی از این مسایل از قبل این جا بوده یا خارج از کنترل من بوده است. مشکل کارم هم این بود که خودمان خانه را مستقیم از مستاجر قبلی گرفته بودیم و چون وارد نبودیم هیچ کدام از آن اشکال های قدیمی به چشممان نیامده بود. چون صاحب خانه موقع تحویل خانه به ما حضور نداشته در واقع این وظیفه ما بوده که خانه را درست تحویل بگیریم و اشکالات قدیمی هم یک جوری به گردن ما می افتاد. به هر حال گذشت و مدتی که ایران بودیم صاحب خانه پول پیش خانه را پس نفرستاد. ایمیل هم که می زدم جواب نمی...ادامه مطلب ...
  • تجربه می گوید زمانی که روزه هستید خرید نروید چون گرسنگی فشار می آورد و آدم دوست دارد هر چیزی که توی سوپرمارکت هست را بخرد تا زمان افطار بخورد حتی چیزهایی که قبلا برایش هیجان انگیز نبوده.
  • عدم تعادل در جوامع چند هم سری

    دارم روی بحث چند هم سری و مدل کردن اقتصادی آن کار می کنم. روزی هم که در مجله زنان صحبت داشتم خلاصه ای از یکی از مقاله های خواندنی این حوزه را ارائه کردم و این سوال همان جا هم برای من و بقیه مطرح شد که در جوامعی که چند هم سری رایج است عدم تعادل بین تعداد زنان و مردان چگونه حل می شود؟ در برخی کشورهای آفریقای سیاه چند هم سری کاملا معمول است و این یعنی این که به ازای هر مرد بیش از یک زن در خانواده وجود دارد (مثلا دو یا سه). شبیه به این در جوامع عشایری ایران و نیز در کردستان نیز معمول بوده و شاید الان هم باشد. در این صورت باید عده قابل توجهی از مردان بدون هم سر باقی بمانند که کمی عجیب است. یک ایده این است که رشد جمعیت تا حدی مشکل را تخفیف می دهد چون در بخش های پایین تر هرم سنی زنان بیش تری در دست رس هستند و به علت فاصله سنی بین زن و مرد این موضوع تا حدی تعادل ایجاد می کند ولی باز هم به نظر می رسد این جواب دقیقی برای موضوع نیست. برای این که پدیده چند هم سری از قدیم رایج بوده و رشد جمعیت در آن زمان خیلی کم بوده است. حدس دیگر این است که احتمالا مردان بیش از زنان در معرض کشته شدن در جنگ و تصادف و غیره هستند. این حدس هم با این فرض که زنان در این نوع کشورها با مرگ در زمان زایمان مواجه می شوند ضعیف می شود. خلاصه من هنوز جوابی برای موضوع ندارم. شما دارید؟
  • بر سر آموزش اقتصاد چه آمده است؟

    دنیس مولر در حوزه انتخاب عمومی (پابلیک چویس) آدم معروفی است. یک کتاب فوق العاده در این زمینه نوشته که از منابع مهم درسی به حساب می آید و فهرست طولانی از مقاله ها و کتاب های منتشر شده دارد. سال ها هم رییس انجمن انتخاب عمومی و انجمن ساماندهی صنعتی (آی او) بوده است. یکی از شانس های من در وین حضور در کلاس های انتخاب عمومی و ساماندهی صنعتی مولر و نوشتن مقاله سال اولم با او بوده که بسیار برایم درس آموز بود. اگر کتابش را بخوانید یا با او گفت و گو کنید متوجه می شوید که اطلاعات گسترده ای در حوزه های خارج از اقتصاد دارد. خصوصا در زمینه انتخاب عمومی که پیوند نزدیکی با علوم سیاسی دارد بسیار به متون کلاسیک سیاست و نظریه های رایج آن مسلط است و این ویژگی است که من کم تر در اقتصاددان های امروزی دیده ام. یکی ویژگی جالب دیگر او برای من روش تدریس شهودی و مفهومی اش حتی در کلاس های دکترا است. با این که قاعدتا فهم ریاضی اش خیلی خوب است (لیسانس ریاضی دارد و دکترایش را هم از پرینستون گرفته) ولی سر کلاس معمولا کم تر ریاضیات به کار می برد و عمدتا روی درک مفاهیم متمرکز می شود. این دقیقا شیوه ای است که من می پسندم و علاقه دارم اگر روزی اقتصاد درس دادم به همین شیوه درس بدهم. هر چند می دانم روشی است که با انتقادهای تحقیرآمیز اقتصادخوانده های عشق ریاضی مواجه می شود. معنی این حرف البته این نیست که ریاضیات لازم نیست بل که به نظر من می رسد جزییات ریاضی را به سادگی می شود خودخوانی کرد ولی معنی پشت مفاهیم را به سادگی نمی توان به طور شخصی درک کرد و مهم ترین کارکرد کلاس درس اقتصاد می تواند همین انتقال شهود پشت مفاهیم...ادامه مطلب ...
  • مدیریت ارتباطات و گله مندی دوستان

    من خوش بختانه یا متاسفانه دوستان (و یا دقیق تر مجموعه ای از دوستان و آشنایان) خیلی زیادی دارم و به واسطه نوع تعاملاتم تعداد آن ها رو به افزایش هم است. در سفر آخر که دو ماه طول کشید تقریبا هر روز با چند نفر دیدار داشتیم و بازهم دست آخر فرصت نشد که حداقل بیست نفر از رفقا را که علاقه مند بودم ببینمشان و قرار هم شده بود هم دیگر را ببینم ملاقات کنم. وقتی تعداد دوستان و ارتباطات زیاد می شود و گرفتاری های دیگر هم هست طبعا وقت کم تری هم برای تمرکز روی ارتباطات و رعایت شئونات آن باقی می ماند و دور از ذهن نیست که دوستان آدم رنجیده خاطر شوند. الان با یکی از رفقای وبلاگی – که خیل هم دوستش دارم – حرف می زدم. ایران که بودیم یک شب با خودش و خانمش رفتیم سینما به دعوت او، بعدش هم غذای دل چسبی مهمانمان کرد و خلاصه شب خوبی با هم داشتیم. منتظر فرصتی بودم که یک بار دیگر ببینیمشان و متاسفانه وقت نشد. لطف کرد و پیام هم داد که هم را دوباره ببینم و من هم قول دادم ولی روزهای آخر آن قدر کار سرم ریخته بود که وقت و حال و حوصله جواب دادن به اس ام اس ها و پیام ها را نداشتم. این قضیه جواب ندادن به پیام ها هم مثل دو در کردن کارها است. ظاهر قضیه این است که یک اس ام اس جواب دادن یک دقیقه بیش تر طول نمی کشد همان طور که ایمیل جواب دادن هم همین قدر زمان می برد ولی وقتی آدم سرش شلوغ است و یا ذهنش درگیر موضوعات مختلف است یک جوری جمع و جور کردن ذهن برای نوشتن همین یک جواب ساده غیرممکن یا خیلی مشکل می شود. الان این دوست ما و هم سر...ادامه مطلب ...
  • انتخابات شوراها، آزمون برنامه‌گرایی و واقع‌گرایی احزاب

    در نتیجه با توجه به این واقعیت که آرمان‌ها معمولا برای بیش تر مردم یکسان است، شعارهای انتخاباتی احزاب در ایران تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته و همگی محورهای نسبتا مشترکی همچون اشتغال، مهار تورم، بهبود آموزش، مبارزه با فساد، کاهش بوروکراسی و رعایت حقوق شهروندان را در بر مي‌گیرد. چنین رویکردی به جریان انتخابات به ناچار انتخاب بین احزاب را از انتخاب بین جهت‌گیری‌ها و سیاست‌های مبتنی بر هزینه و فایده به انتخاب مبتنی بر علایق قومی، محلی یا اشتراکات سیاسی تقلیل مي‌دهد. طبیعی است که در نبود سیاست‌های روشن انتخاباتی ارزیابی عملکرد احزاب نیز با دشواری مواجه خواهد بود. نبود چنین الزامي ‌برای ارائه برنامه مشخص نه تنها احزاب را به سمت ارائه برنامه‌های کلی و نشاندن اهداف به جای برنامه‌ها سوق مي‌دهد، بلکه حتی گاه فضا را برای ارائه شعارهایی مهیا مي‌کند که در ذات خود متناقض است. فی‌المثل در انتخابات قبلی شوراها یکی از احزاب سیاسی شعار خود را تبدیل کردن تهران به شهری زیبا و ارزان قرار داده بود. اقتصاددانان و متخصصان مسائل شهری مي‌دانند که انتخاب بین زیبایی و ارزانی، یک انتخاب کلیدی در برنامه‌ریزی منطقه‌ای است و در عمل به سختی بتوان این دو متغیر را به طور همزمان بیشینه کرد. اگر شهری ارزان باشد جمعیت به سمت آن هجوم مي‌آورد و دیگر زیبایی باقی نمي‌ماند. به این ترتیب شعار این حزب تنها مي‌توانست یک جمله زیبا و به یادماندنی برای ناظران و شهروندان باشد و نه یک برنامه عمل برای اداره شهر. البته این حزب در غیرواقعی بودن شعارهایش تنها نبود. به خاطر مي‌آورم که در آستانه انتخابات شوراها جلسه‌ای در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف تشکیل شد و از مجموعه‌ای از احزاب با گرایش‌های مختلف چپ و راست دعوت شد تا در یک گفت‌وگوی انتقادی به بیان برنامه‌های خود بپردازند. به علت فضای انتخاباتی آن زمان نتایج این جلسه بازتاب چندانی در جامعه نیافت ولی کسانی که شاهد این گفت‌وگوها بودند به خاطر مي‌آورند که چگونه یکی از احزاب از برنامه خود برای توسعه سریع مترو تهران سخن مي‌گفت و هیچ ایده‌ای در مورد این که بودجه لازم برای این طرح تقریبا چقدر است و چند برابر بودجه فعلی شهرداری خواهد بود، نداشت. حزب دیگری از لزوم آباد کردن جنوب تهران سخن مي‌گفت و در پاسخ به این سوال که در این صورت با سیل مهاجرت جدید به تهران چه مي‌کند، بیان داشت که فرض ما این است که دولت هم وظایف خود را به خوبی انجام مي‌دهد و شهرهای دیگر هم آباد خواهند شد! حزب دیگری از لزوم سالم‌سازی شهرداری سخن مي‌گفت ولی هیچ برنامه‌ای برای این که سالم سازی به چه معنی است و چگونه مي‌توان آن را پیاده کرد ارائه نمي‌داد و نهایتا حزب آخر علاقه‌مند بود که پس از ورود به شهرداری پروژه‌ای با حضور متخصصان اجرا کرده و برنامه‌های خود را در آن زمان تدوین کند. نتیجه تلخی که از این جلسه به دست آمد این بود که عمده احزاب کشور تصور درستی از ماهیت نهادی که برای اداره آن با هم رقابت مي‌کردند، نداشتند. اکنون چهار سال از آن زمان گذشته است، کشور دچار تحولات سیاسی گسترده‌ای شده است و احزاب تجربه بیشتری به دست آورده‌اند. انتخابات پیش رو هم انتخاب شوراها است و خصوصیات مهم آن این است که شورا باید در درجه اول به بحث تامین منابع و محل مصرف آنها در سطح شهر (بودجه شهرداری) بپردازد. اگر در بحث انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ساختار مالی دولت بر نحوه تبلیغات احزاب سایه افکنده و آنها را از شیوه‌های رایج در دنیا دور مي‌کند، انتخابات شوراها اتفاقا به ساختار جهانی نزدیک است و مدلی عینی از بحث رابطه مالیات، خدمت بین دولت محلی و شهروندان را تصویر مي‌کند. بنابراین احزاب برای عدم ارائه برنامه‌های مشخص بهانه‌ای نخواهند داشت و مي‌توان از آنها خواست که این برنامه‌ها را به صورت کاملا شفاف ارائه نمایند. از طرف دیگر مطبوعات، روشنفکران و متخصصان نیز باید فضا را به سمت نقد کردن اهداف کلی، ناسازگار یا غیر عملی هدایت کنند و احزاب را به این سمت سوق دهند که «حرف‌های مشخص» خودشان را که در چارچوب روابط شناخته شده مالیه بخش عمومي‌ مي‌گنجد و معنی دار است، ارائه نمایند. چنین فرآیندی به عمیق‌تر و واقعی‌تر شدن تاثیر انتخابات در ایران کمک شایانی خواهد کرد.
    ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها