• کانون گرم خانواده

    به نظرم غربی ها به خوبی به این نتیجه رسیده اند که فرزندان جوانشان نیاز دارند تا عمده وقت خود را با هم نسلان و هم سنشان خود صرف کنند. جوان بیست و چند ساله نیاز روحی دارد که با حضور پدر و مادرش ارضاء نمی شود و زندگی مستقل و یا مشترک با شریک به او امکان بودن با آدم هایی که دوست دارد و سنش طلب می کند را می دهد. چند روز اخیر در شمال بودم و با این عینک جدید نوع روابط بین اعضای خانواده ها توجهم را جلب کرد. سردی روابط بین خانواده هایی که با فرزندان جوان و نوجوانشان آمده بودند به شدت برایم ملموس بود. تقریبا می توانستی ببینی که در خیلی از موارد پدر و مادرها آشکار و پنهان از نوع رفتار فرزندان دلخورند و فرزندان از فضای تکراری و کسل کننده خانواده بی زار و غم آلود. در زاویه ای دیگر روابط والدین هم دیدنی است. پدر و مادر گویی فقط هم دیگر را تحمل می کنند و ذره ای از عشق را که چسب طبیعی بودن زن و مرد در درون خانواده است در روابط بین آن ها نمی بینی. سر جمع انگار انگیزه ای جز وظیفه اعضای خانواده را کنار هم گرد نمی آورد. سر صبحانه ها دقت کردم. آدم هایی را می دیدم که حتی در زمان مسافرت که قاعدتا باید شادترین و رهاترین لحظات سال برای شان باشد ساکت و بی تفاوت کنار هم نشسته بودند و کلامی بینشان رد و بدل نمی شد. پدرهای نگران، مادرهای افسرده و فرزندان سرکش. این پدیده ای نادر در جامعه ما نیست. این “نهاد مقدس و کانون گرم خانواده” سیطره خود را بر فردیت تک تک اعضاء گسترانده و آن را کاملا کم رنگ می کند. زنانی که ذره ذره خواسته های خود را سرکوب کرده اند و جوانی شان...ادامه مطلب ...
  • نفرت و لذت

    از چه چیزهایی متنفرم یا عصبانی می شوم؟ دخالت دولت در تصمیم فردی افراد، غذای شیرین، بنیادگرایی دینی، بازی گران چادری و آرایش کرده صدا و سیما، لایی کشیدن در بزرگ راه، پدر مادرهایی که به بچه هایشان یاد می دهند مثل بزرگ ها زرنگ بازی دربیارند یا اهل آداب و اصول و مودب باشند، آدم های زیادی حقیر! مثال؟ فرزاد حسنی، نظریات اقتصادی احمد توکلی، تبختر ایرانیان خارج از کشور، تحلیل های سیاسی داخل تاکسی، پزشکانی که جواب سلام مریض را نمی دهند، منشی هایی که فکر می کنند از دماغ فیل افتاده اند، زنانی که “عمدا” روسری شان را توی کوچه روی شانه می اندازند، به مفاهیمی مثل “غیرت” یا “ناموس” اعتقاد داشتن، ملی گرایی، برای عرف اجتماعی ارزش ذاتی و اخلاقی قایل شدن، لباس مد روز، زن هایی که فکر می کنند همه مرد ها دزد بدنشان هستند و ننشسته کیف خود را با نفر بعدی حایل می کنند، آدم هایی که خلاف می کنند و بعد تملق پلیس را می گویند تا جریمه شان نکند، عوام فریبی خصوصا از نوع سفرهای استانی، بوی کسی که آب جو زیاد خورده است، کسانی که با قاطعیت راجع به تحولات آینده حرف می زنند، مقاله ای که نویسنده اش نمی فهمد چه می گوید، روزنامه حزبی، آدم هایی که از ماشین های مدل بالایشان آشغال بیرون می ریزند، هم زمان تریپ پای ثابت مراسم مذهبی و محفل حال و حول بودن، فیلمی که آخرش الکی شیرین شود، آدم چاق ریشوی پیراهن روی شلواری که با ذهنش بیمارش فکر می کند قیم دیگران است، کت و شلوار، آدم هایی که فکر می کنند زرنگ هستند و همیشه از دیگران منفعت می برند، وبلاگی که به بقیه لینک نمی دهد، کسانی که اقتصاد را درست و حسابی نخوانده اند و به خیال خودشان اقتصاد متداول را نقد می کنند، انگشتر طلای...ادامه مطلب ...
  • خاطراتی از هما

    در قبال وضعیت بد خدمات مشتری در سازمان های بخش عمومی ایران دو روی کرد اصلی می توان اتخاذ کرد. روی کرد اول این است که عصبانی شوی و به سر و پای این کشور فحش بدهی و روی کرد دوم این است که در موردش بنویسی شاید اصلاح شود. من نمونه ای از تجربه امروزم را می نویسم. ۱) چون سفرم حدود یک ماه بیش تر طول کشیده است باید زمان برگشتم را تمدید کنم. پس اولین قدم این است که به ایران ایر زنگ بزنم و راه و چاه قضیه را بپرسم. از ۱۱۸ چند بار شماره هایی را می گیرم که هیچ کدام جواب نمی دهد یا نامربوط است. روی سایت ایران ایر جست و جو می کنم و بلاخره تلفنی را پیدا می کنم. زنگ می زنم و توضیح می دهند این جا نیست ولی تلفن جای دیگر را می دهند که درست است. ۲) زنگ می زنم و درخواست می کنم که تاریخ سفرم را عقب بیندازند. اولش توضیح می دهند که باید بیست هزار تومان جریمه تغییر تاریخ بدهم و بعد تاریخ را عوض می کنند. تا این جا کار خوب پیش می رود. ولی بعد اضافه می کنند که برای تعویض برچسب باید به شعبه مرکزی خیابان ویلا بروم و از دست هیچ آژانسی کاری بر نمی آید. تعریف شعبه مرکزی و معطلی هایش را شنیده ام. ۳) از ۱۱۸ تلفن شعبه مرکزی ویلا را می گیرم ولی هیچ وقت کسی جواب نمی دهد. ۴) می روم آن جا. در ابتدای ورود دستگاهی هست که شماره می دهد و مایه امیدواری است. روی دستگاه نوشته تا ساعت سه عصر ظرفیت پذیرش تکمیل است. نمی دانم منظورش این است که آیا الان دیگر شماره نمی دهیم یا شماره بگیرید و تا بعد از ساعت سه صبر کنید. ۵) شماره ای را می خوانند و...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و ربا : حرف آخر

    ۱) در جامعه ای که اکثریتش مذهبی هستند و تعداد قابل توجهی از آن ها دست و دلشان از خوردن پول حرام می لرزد باید برای مباحث جدید راه حل شرعی پیدا کرد. ممکن است کسی روی کرد دیگری در باب روش دست یابی به ارزش های زندگی داشته باشد ولی این دلیل نمی شود که فکر کند می تواند ایده خودش را به راحتی به بقیه جامعه تحمیل کند. حتی اگر نشان دهیم که عقل روش دیگری پیش روی ما می گذارد عده زیادی از آدم ها با روش عقلی ما هم راه نخواهند شد. به نظر من یافتن روش هایی برای سازگاری بین بانک داری و بازار سرمایه مدرن و شرع در جوامع اسلامی عین اصلاح گری است. اصلاح گری که تاثیر قابل توجهی در توسعه اقتصادی این کشورها خواهد گذاشت. ۲) ماجرا فقط به سپرده گذار و وام گیرنده محدود نمی شود. دوستان بسیار با استعداد و با قابلیتی را می شناسم که می توانند متخصصان خوبی در زمینه فاینانس و شرکت های سرمایه گذاری باشند ولی به ملاحظه مسایل شرعی وارد این حوزه کار نمی شوند. ۳) فقه از جنس حقوق است. فقیه به طور صریح با کارکرد و توجیه عقلی ماجرا سر و کار ندارد هر چند در باطن از این توجیهات تاثیر می پذیرد. دوستانی که به صوری بودن راه حل ها اشکال می گیرند (و من کاملا این اشکالاتشان را درک می کنم و برای خودم هم این سوال پیش آمده است) توجه کنند که در یک قرارداد حقوقی صورت ماجرا بسیار مهم است. فقیه هم مانند حقوق دان به دنبال صورت حقوقی می گیرد که ماجرا را قابل قبول کند. زمانی هم برای این کار انگیزه خواهد داشت که حس کند که گرهی در زندگی مردم ایجاد شده که باید از درون فقه راهی برای حل آن بیابد. ۴) اگر به پیروی...ادامه مطلب ...
  • دنیای اقتصاد و نرخ بهره

    دی روز بلاخره فرصتی دست داد و خدمت دوستان عزیز روزنامه دنیای اقتصاد رسیدم. صحبت های لذت بخشی با آقای علی میرزاخانی سردبیر روزنامه، دکتر غنی نژاد، محمد طاهری، رهام وزیری، محمد یوسفی و پویا جبل عاملی داشتم. رهام را قبلا دیده بودم و با هم آشنا شده بودیم. محمد طاهری را برای اولین دیدم و بسیار دلنشین و دوست داشتنی یافتمش. محمد لطف کرده و گزارشی هم از این دیدار نوشته است. حیف که فرصت زیادی نشد که با پویا و محمد یوسفی گپ جداگانه ای بزنیم. با دکتر غنی نژاد و بقیه رفقا نزدیک به دو ساعتی صحبت کردیم و در خلال صحبت ها دکتر از تجربه هایشان در یک کارگروه مشترک بین برخی از اقتصاددانان و اساتید حوزه صحبت کردند که بسیار به بحث های قبلی این جا راجع به بهره و ربا مرتبط بود و به نظرم مفید است که این جا بیاورم. به قول دکتر غنی نژاد مهم ترین جمع بندی این نشست های چهارساله این بوده که : اشتراط در “قرض” حرام است و تغییری هم در آن نمی توان داد. یعنی من اگر به شما پولی بدهم و با هر مبلغی و هر شیوه ای شرطی برای بازدریافت آن بگذارم حرام است. ولی شرط در “معامله” به هر شکلی آزاد است. به عبارت دیگر شخص می تواند به راحتی بگوید که این جنس را اگر نقد بخری قیمتش می شود هزار تومان و اگر با اقساط یک ساله بخری باید دو هزار تومان بدهی. مادامی که این معامله مورد رضایت طرفین باشد هیچ اشکال شرعی در آن وجود ندارد و می توان از این روی کرد برای طراحی وام های بانکی با بهره استفاده کرد. ظاهرا این ایده ها را فردی به نام حجه الاسلام عباس موسویان از فضلای حوزه جمع بندی کرده است که دکتر غنی نژاد در باب تسلط ایشان نسبت...ادامه مطلب ...
  • مالیات محیط زیست

    مناطق تفریحی شمال ایران سال به سال شلوغ تر می شود. خصوصا در ایام تعطیلات طی کردن مسیر سه ساعتی در عرض هفت هشت ساعت برای مردم عادی شده بود. این روند هم چنان ادامه پیدا خواهد کرد و وضعیت بدتر هم خواهد شد. دلیل آن هم ساده است. درآمد سرانه در ایران با آهنگ ملایمی در حال افزایش است و اتفاقا بخشی از طبقه متوسط جوان – که به مسافرت علاقه بیش تری دارد- بیش از بقیه از این رشد بهره مند می شوند. بنابراین عجیب نیست که تقاضا برای مسافرت های تفریحی به طور پایداری رشد کند و عمده این تقاضا هم متوجه شمال و کیش شود. از طرف دیگر به علت محدودهای فیزیکی و ساختاری ظرفیت های مسافرپذیری – چه برای تردد و چه برای اسکان و گردش – در شمال تقریبا ثابت است و یا با آهنگ خیلی کندی رشد می کند و لذا فشار این تقاضای روز به افزون به محیط زیست لرزان جنگل ها و دریای شمال وارد می شود. وضع مرداب انزلی به عنوان یک نمونه عینی در جلو چشمان ما است. بخشی از این روند اجتناب ناپذیر است ولی راه هایی هم برای مدیریت آن و کاهش اثرات منفی آن وجود دارد. یک راهش این است که مسوولان تا دیرنشده به فکر بیفتند و بحث مالیات محیط زیستی را فعال کنند تا هم بخشی از تقاضا را مهار کند و هم درآمدی اضافی برای سرمایه گذاری در محیط زیست فراهم کند. این موضوع در دنیا بحث جاافتاده ای است. بزرگ راهی بین اتریش و آلمان وجود دارد که یک مسیر تجاری مهم را خیلی کوتاه می کند. اشکال این بزرگ راه این است که از داخل یک دره می گذرد و دره با مساله سکونت هوا مواجه است و لذا افزایش بار ترافیکی در این بزرگ راه باعث انباشه شدن آلودگی در...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و ربا : بخش سوم

    ۱) بالفرض که استدلال کاتب لیوان چای داغ در باب معادل بودن وام های صنعتی و مضاربه را بپذیریم. این استدلال چگونه در مورد وام خرید مسکن توجیه می شود؟ به نظر من اساسا هیچ تفاوتی بین انواع وام گرفتن ها نیست. وام گیرنده چه وام را برای کار صنعتی یا تجاری بگیرد، چه برای ساخت یا خرید مسکن و چه برای گذران زندگی در دوره دانش جویی (انباشت سرمایه انسانی) و چه برای جهان گردی دور دنیا در این تصمیمش یک موضوع مهم را مدنظر قرار دارد و آن هم بیش تر بودن بازده فعالیتی که پول را بابت آن صرف می کند نسبت به بهره ای است که بابت وام پس می دهد. مثلا وقتی کسی برای دریافت وام مسکن بانک پارسیان درخواست می دهد و بهره ۲۴ درصد را هم می پردازد به این جمع بندی رسیده است که منفعتی که از صاحب خانه شدن به دست می آورد – یعنی عدم پرداخت اجاره و گران شدن ملک در طول زمان – بیش از بهره ای است که بابت وام مسکنش می دهد و گرنه قطعا دست به این کار نمی زد. اگر وام مسکن با بهره ۵۰ درصد اعطا شود احتمالا کسی دیگر مشتری این وام نیست چون برایش صرف اقتصادی ندارد. ۲) در سیستم فعلی بانکی کسی که وام می گیرد حتی اگر ضرر کند هم باید بهره وام را پس بدهد در حالی که در سیستم مضاربه چنین تعهدی ندارد. من این اشکال را می پذیرم. استدلال من در همانند دانستن محتوای بهره و مضاربه در این جا دچار مساله می شود. مشکل مساله را البته با بحث بیمه سرمایه گذاری می توان تا حدی تخفیف داد. اگر کل سرمایه گذاری بانک ها بیمه شود آن وقت ممکن است بتوان شکلی پیدا کرد که وام گیرنده هم در صورت زیان پولی پرداخت نکند و...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و ربا : بخش دوم

    بخشی از کامنت ها معطوف به این عقیده بود که حرمت ربا جزو نصوص است و اصولا استدلال مبتنی بر کارکردهای مثبت نرخ بهره تغییری در مساله ایجاد نمی کند. من زمانی در اصل قضیه با این دوستان هم عقیده بودم و قبلا هم یکی دو بار در باب حرمت / حلیت ذاتی امور شرعی و مستقل بودن آن ها از کارکردهای مثبت/منفی نوشته ام. مثال گوشت ذبح شرعی را هم زدم و گفتم که استدلال بهداشتی بودن آن هیچ تاثیری بر حکم شرعی اش ندارد. الان البته نظرم تا حدی تغییر کرده است و به نظرم نمی توان تا این حد ذات گرایانه با احکام شرعی برخورد کرد و عنصر کارکرد نیز در آن وارد می شود. این حرف عجیبی نیست و به نظر می رسد بخش قابل توجهی از دین داران به آن باور دارند. سروش در بحث قبض و بحث تا اندازه مبحث تاثیر معرفت های دیگر بر معرفت دینی را مطرح کرد و از آن پس هم موضوع توسط کسان دیگری پی گیری شد. از ایده فلسفی قبض و بسط که بگذریم حتی در درون فقه شیعه دو عنصر مهم “مصلحت” و “تشخیص مصداق” وجود دارد که توسط خود روحانیون به رسمیت شناخته شده است. هر چند مثال های ما برای موارد تغییر احکام بر اساس این دو عنصر محدود است ولی همین موارد معدود نشان می دهد که تغییر تصور فقیه در باب کارکرد و موضوعیت مساله می تواند روی حکم تاثیر بگذارد. به عنوان مثال سیاست تغییر شکل یا تعلیق برخی مجازات های اسلامی (مثل سنگ سار) درست نقطه مقابل یک حکم صریح است که به رعایت مصلحت جامعه اسلامی دچار بازنگری می شود. از سوی دیگر بحث تغییر موضوعیت بازی شطرنج – که باز توسط کسانی غیر از فقیه ابراز می شود – باعث می شود تا حکم شرعی بازی که روایت های...ادامه مطلب ...
  • دیگر چه امید ماند؟ وقتی شرق را هم بستند. امیدوارم موقت باشد.
  • سفر اصفهان

    رفتیم اصفهان و از مسیر جدید و زیبایی که از یک سری روستا مثل کامو و قهرود می گذشت و به قمصر ختم می شد و نهایتا با توقفی یک شبه در کاشان برگشتیم. فرصت مغتنمی شد که مسعود برجیان و اکبر داستان پور و محسن مومنی و یکی دو نفر دیگر از دوستان جدید را ببینیم و از گپ زدن با آن ها لذت ببریم. حیف که وقت دیدار کوتاه بود. با این که دو تا غروب با بچه ها بودیم ولی آن قدر بحث گرم شد و صحبت ها جذاب بود که حس کردم دیدارمان کاملا نصف کاره ماند. با این دوستان خب طبیعی بود که بحث های جالبی در حوزه مباحث فلسفی و پژوهش های اجتماعی مطرح شود که مخ آدم را حسابی به کار بگیرد. آقای ملکیان هم که موضوع ثابت بحث ها است خصوصا اگر آدم با اکبر و محسن باشد. مسعود هم سوالات هوش مندانه ای راجع به بحث توزیع مستقیم درآمد نفت و تبعات آن مطرح کرد که برای من ایده بخش بود و خوراک یکی دو تا مطلب آتی را فراهم کرد. حسین آقای کرمان پور هم بی نهایت به ما لطف داشت و با کامنت و ایمیل و تلفن لطفش را ابراز کرده بود. حیف که درست روزی که ما رفتیم اصفهان برای کاری به تهران آمده بود و نتوانستیم زیارتش کنیم. کلاس های اصفهان را چند سالی است که دارم و هر بار می روم انرژی می گیرم. خیلی جالب است که در این کلاس ها می توانم سرنوشت یک سری شرکت های نوپا و نوآور را در طول زمان دنبال کنم. این بار چند نفر از بچه ها سر کلاس بودند که سه سال قبل بهشان طراحی کسب و کار درس داده بودم و آن موقع در ابتدای راه بودند. الان شرکت یکی شان بزرگ شده و ۱۵ نفر...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها