نقد فمینیستی بر اقتصاد جریان اصلی (Mainstream Economics) از جمله نقدهایی است که در دو دهه اخیر مطرح شده است. نقد فمینیستی دو لایه تندرو و میانه رو دارد. لایه تندرو همانند برخی روی کردهای آلترناتیو دیگر در اقتصاد نقد معرفتی بر علم اقتصاد موجود داشته و مفاهیم پایه اقتصاد مثل مدل انسان اقتصادی و رفتار عقلانی را زیر سوال می برد. در مقابل لایه میانه رو به جای حمله بردن بر فرضیات و روش های پذیرفته شده علم سعی می کند در چارچوب این روش ها کار کند. اقتصاد هم همانند هر علم دیگری بر پایه مدل سازی کار می کند و مدل سازی کار خود را با انتخاب متغیرهای اصلی و فرضیات رفتاری شروع کرده و سعی می کند رابطه بین این متغیرها را توضیح دهد. می دانیم که حتی با پذیرفتن فرضیات یک سان دو مدل ساز می توانند رابطه کاملا متفاوتی بین متغیرها را توضیح دهند. اقتصاد فمینیستی میانه رو تمرکز خود را روی چنین محوری قرار می دهد مثال می زنم. روی کرد اقتصادی به بحث خانواده که توسط گری بکر شروع شده و توسط بقیه گسترش یافت سعی می کند با استفاده از مفاهیمی مثل بهره وری و تقسیم وظایف و نقش ها پدیده تک هم سری یا چند هم سری در جوامع را توضیح دهد.اقتصاددان های فمینیست های تندرو کل مبانی این مدل را که بر اساس رفتار عقلانی تک تک عوامل ایجاد شده است را زیر سوال می برند. در حالی که اقتصاددان های فمینیست میانه رو سعی می کنند این موضوع را به شکل جدیدی در قالب یک بازی چانه زنی بین زن و مرد در خانواده فرموله کنند. به این ترتیب سهم مهم اقتصاددان فمینیست می تواند این باشد که رابطه بین عوامل مدل را به ساختاری که در جهان واقعی هست و ممکن است از چشم مدل ساز غیرفمینیست...
ادامه مطلب ...