• چرا دانشگاه آزاد بانک ندارد؟

    در پست دانشگاه آزاد و بانک خصوصی مصطفی ایده اولیه خوبی را مطرح کرده است. پیش نهاد مصطفی با کمی اضافات از طرف من این است که خود دانشگاه آزاد با توجه به منابع مالی گسترده ای که دارد می تواند یک موسسه مالی یا بانک تخصصی ایجاد کند و به کسانی که در زمان قبولی در دانشگاه پول ندارند ولی علاقه مند به تحصیل هستند وام تحصیلی بدهد و بعدا با بهره مناسب پس بگیرد. قاعدتا این طوری هم مشتریان دانشگاه که مشکل مالی دارند (مثل همان پسر داستان ما) راضی خواهند بود و هم خود دانش گاه می تواند سود خوبی روی پول هایش ببرد. ضمن این که تقاضا برای خدمات دانشگاهی خود را افزایش می دهد. سوال کلیدی این است که چرا ما به طور طبیعی انتظار نداریم دانشگاه آزاد در عمل چنین کاری را انجام دهد؟ به نظر من یک واقعیت بسیار مهم در کشور ما ظرفیت های سازمان ها برای چنین نوآوری هایی را تخریب می کند و آن هم نامناسب بودن شیوه حکومت گری (Governanance) است. بحث ساز و کار حکومت گری یک موضوع مهم و داغ در دنیا است و راجع به این بحث می کند که چه ترکیبی از سهام داران، هیات مدیره، مدیران اجرایی و مکانیسم های دست مزد و کنترل برای بیشینه کردن کارآیی یک بنگاه موثر است. متاسفانه این عبارت “غیرانتفاعی” یا “خیریه” یا “عمومی” که روی اکثر سازمان های بزرگ کشور ما خورده است مکانیسم حکومت گری آن ها را از روش معمول در دنیا یعنی بنگاه خصوصی که دنبال حداکثر کردن سود است دور می کند. من به عنوان مشاور با نهادهای این جوری زیاد سر و کار داشته ام و به خوبی دیده ام که “فقدان” فشار از سوی سهام داران برای کسب حداکثر سود چه طور کل مجموعه را به نوعی رخوت کشانده و باعث...ادامه مطلب ...
  • جدی در باب مسابقه

    این نوشته را با طول و تفصیل لازم می نویسم تا جلوی هر نوع سوء تفاهم بی هوده ای گرفته شود. ماجرای مسابقه دویچه وله که پیش آمد و من اسم خودم را در فهرست نهایی دیدم خوش حال شدم. خوش حالی ام از این بابت بود که فکر کردم هیات داورانی از وبلاگ نویسان با تجربه و موفق ایرانی این وبلاگ ها را انتخاب کرده اند. کمی بعدتر فهمیدم که انتخاب وبلاگ ها به انتخاب شخص حسین درخشان بوده است. فهمیدن این واقعیت نگاه من را به ماهیت مسابقه عوض کرد. درست از آن به بعد بود که به نظرم رسید این مسابقه چیزی بیش از یک تفنن و تفریح نیست و نتایج آن حداقل برای خود آدم قابل اعتماد نیست. عجیب هم نبود. چرا که وبلاگ های خوبی می شناختم که با معیارهای وبلاگی از وبلاگ من و برخی دیگر از شرکت کنندگان دیگر به تر بودند و در این فهرست قرار نداشتند. از طرف دیگر این توضیح را باید بدهم که به نظرم حسین سعی کرده که در انتخابش روابط شخصی اش را دخیل نکند. احتمالا می دانید که من و او رابطه خوبی نداشتیم و الان هم رابطه دوستانه خاصی با هم نداریم. یک بار آمد وین و یک بعد از ظهر باهم با هم بودیم و دومین دیدارمان تقریبا با نوعی عدم تفاهم خاتمه یافت. از آن پس هم کامنت های انتقادآمیز من نسبت به او ادامه داشت. این توضیح را نه از بابت خودم بل که از بابت انتخاب حسین و این که عدم رفاقتمان را وارد قضیه نکرده می دهم. البته یک نگاه بدبینانه هم می تواند این باشد که عمدا این کار را کرده تا نشان دهد آدم دموکراتی است. من شخص تمایلی ندارم تا این نوع تحلیل های بدبینانه را بپذیرم. ماجرای تفریح مسابقه ای ما در جریان بود و من...ادامه مطلب ...
  • موج بچه های جدید

    آقای احمدی نژاد زمان زیادی برای مشاهده نتایج ایده جدیدش در باب فرزندان بیش تر لازم ندارد. آن بخشی از جمعیت که در فاصله سال های ۵۹ تا ۶۵ به دنیا آمده اند (Baby Boom Generation) الان به سن ازدواج رسیده اند. این که این موج باعث بی کاری و کم بود مسکن و دانشگاه می شود را همه می دانند ولی نکته ای که کم تر مطرح می شود این است که با رسیدن این نسل به سن ازدواج تعداد ازدواج های سالیانه در کشور ناگهان بالا خواهد رفت. در سال ۷۹ پروژه ای انجام دادیم که در آن پیش بینی کرده بودیم نرخ تشکیل خانواده های جدید در دهه ۸۰ (یعنی همین سال ها) حدود ۱٫۶ برابر دهه قبل خواهد بود و آمارها هم تقریبا همین موضوع را نشان می دهد. اگر فرض کنیم – که فرض غیرواقع بینانه ای نیست – که الگوی بچه دار شدن بین والدین متولد سال های پایانی دهه پنجاه و اوایل دهه شصت تفاوت معنی داری با هم ندارد باید انتظار داشته باشیم که نرخ کل تولد فرزندان جدید در کشور یک باره با ضریبی نزدیک به ۱٫۶ برابر بیش تر شود. به عبارت دیگر شکم هرم جمعیتی دوباره خودش را – هر چند با دامنه کم تر- بازتولید خواهد کرد. این موضوع به خوبی در هرم جمعیتی کشورهای دیگری مثل برزیل که با این مساله مواجه بودند دیده می شود. البته چون الان الگوی بچه دار شدن به گونه ای است که والدین معمولا فورا بچه دار نمی شوند و به طور متوسط دو تا سه سال بین ازدواج و تولد اولین فرزند فاصله است می توان انتظار ورود این شوک را در یکی دو سال آتی داشت. شوکی که در انتهای این دهه خود را در قالب شلوغ شدن مدارس ابتدایی و غیره نشان خواهد داد. خوش بختانه چون اقتصاد...ادامه مطلب ...
  • لینک موسیقی

    من موسیقی آن لاین زیاد گوش می دهم و در نتیجه مجموعه گزینش شده از لینک به موسیقی های مورد علاقه ام را می شناسم. سلیقه ام در موسیقی اصلا مدرن نیست و کاملا به سه گانه موسیقی سنتی – انقلابی- فولکوریک متمایل است. خصوصا به موسیقی هایی که یادآور نوستالژی های خاص است و من اسمشان را می گذارم موسیقی دل انگیز بسیار علاقه دارم. احتمالا می دانید که اصولا در فضای نوستالژی زیاد سیر می کنم. فکر کردم هر از چندی این جا لینک هایی از آهنگ های مورد علاقه ام را بگذارم. معنی این لینک دادن ها هم این نیست که این آهنگ ها را بقیه نمی شناسند ولی چون خودم این مشکل را دارم که گاهی نمی دانم یک آهنگ خاص را باید کجا پیدا کنم فکر کردم شاید برای کسانی که وقت کم تری دارند مفید باشد. احتمالا بعد از چند بار گوش کردن سلیقه من دستتان می آید و می فهمید که این پست ها را باید کلیک کنید یا نخوانده رد کنید. راستی یک سوال : کسی آهنگی با بیت آغازین “گرم رفتن از خویشم رو به روی آینده، تا همیشه با من باش ای طلوع پاینده” را به خاطر می آورد؟ تلویزیون در سال ۶۸ چند باری کلیپ زیبایی از این ترانه را پخش کرد و ناگهان به دلایلی که من آن موقع نفهمیدم دیگر از این آهنگ خبری نشد. هرچند بعدها خیلی گذری جایی خواندم که ظاهرا چون هایده قبلن این شعر را خوانده بود کلیپش ممنوع شد. البته هر چه هم پرس و جو کرده ام کسی آهنگ را به خاطر نمی آورد. حالا لینک اولین آهنگ : نسیم سحر صدیق تعریف، منبع ملکوت
  • بانک خصوصی و دانشگاه آزاد

    پسر جوانی را می شناسم که استعداد فنی خیلی خوبی دارد و قاعدتا یک تراشکار یا مکانیک اتومبیل موفق می شود. الان بی کار است چون با دیپلم معمولی جایی کار گیر نمی آورد. او امسال برای فوق دیپلم اتومکانیک دانشگاه آزاد قبول شده و می داند که اگر این دو سال را درس بخواند بعدا کار نسبتا خوبی گیرش می آید. نکته در این جا است که پدرش الان پول ندارد تا شهریه دانشگاه آزاد و هزینه های خوابگاهش را بپردازد. دلیلش هم این است که پسرک دو برادر و خواهر بزرگ تر دارد که آن ها هم دانشگاه آزادی هستند و پدرش باید فعلا شهریه آن ها را بدهد تا درسشان تمام شود. پدر با این که خودش تحصیل کرده نیست خوب می فهمد که سرمایه گذاری روی آموزش بچه هایش برای موفقیت آن ها در بازار کار الزامی است. ولی با این محدودیت اساسی مواجه است که الان “جریان نقدی” لازم برای تامین مالی همه این آموزش ها را ندارد. این مورد را من می شناسم ولی شک ندارم که هزاران مورد مشابه آن در کشور ما هست. با خود پسر که صحبت می کنی می گوید کل تحصیل من در این دو سال حدود چهار میلیون تومان خرج دارد و من مطئنم که اگر این درس خاص را بخوانم بعدش می توانم ماهی سی صد هزار تومان در بیاورم. به حساب خودش خرج تحصیلش یک ساله و نیمه در می آید. حتی حساب می کند که اگر وام ” ۲۴ درصد” هم بردارد و با آن درس بخواند باز برایش به صرفه است. چون خرج درس خواندنش حداکثر در عرض دو سال در می آید و درآمد بقیه عمرش همه به جیب خودش می رود. چه سرمایه گذاری سودآورتر از این؟ البته محاسباتش خیلی دقیق نیست. در واقع خرج تحصیلش حدود چهار سال طول می کشد...ادامه مطلب ...
  • تفریح جدید

    آقا این مسابقه دویچه وله تفریح بامزه ای برای ما شده است. مدت ها بود که هیجان این جوری نداشتم. خداییش خیلی حال می ده الگوی تغییرات را دنبال کنی و ببینی موقعیتت چطور جا به جا می شود. از تماشای مسابقه فوتبال هیجانش بیش تره. تجربه جالبی هم برای بیست سال آینده است. همان موقع که قرار است در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنیم 🙂 خدا کنه لااقل اون موقع وضعم به تر باشه و آخر نشم. خوبیش هم اینه که اکثر رقبا رفقای عزیز هستند و هرکدامشان که برنده شوند مایه خوش حالی من خواهد بود. این سردار کلاشینکف دیجیتال نگران بود مثل کروبی شب بخوابه و پاشه ببینه رفته عقب. ما هم دی شب دو ساعت چشم روی هم گذاشتیم و پا شدیم دیدیم کلاش رفته بر و بچس هیات و حاجی و سید را جمع کرده آورده یه یا علی گفتن و زدن جلو. ما هم که شانس نداریم. لیبرال جماعت را باید براشون اثبات کنی که رای دادن برایشان نفع شخصی دارد و در درازمدت به هزینه هایش می ارزد آن وقت شاید بخواهند رایی بدهند و نظری بنویسند. راستی رفقای دویچه وله شیوه چینش صفحه رای گیری تان کمی اشکال دارد. قاعده تصمیم گیری بیزی می گوید افراد با مشاهده اطلاعات از محیط بیرونی باور خود را بروز می کنند. مثلا اگر دو تا رستوران بین جاده ای کنار هم باشند و اول صبح یکی کاملا تصادفی شلوغ تر باشد هر مسافر جدیدی که از راه می رسد و هیچ ایده ای نسبت به دو رستوران ندارد ( احتمال ۵۰ درصد برای به تر بودن هرکدام) با دیدن شلوغی یکی به این نتیجه می رسد که این به تر است و لذا باور اولیه خود را به نفع آن گزینه بروز می کند. به این ترتیب مردم با احتمال بالاتر از ۵۰ درصد به...ادامه مطلب ...
  • ابطال رای بانک مرکزی

    در ابتدای یادداشت مربوط به بانک پارسیان گفتم که بنا به ملاحظاتی تصمیم گرفته شد که ماجرا رسانه ای نشود. همان موقع دست اندرکاران ماجرا اطلاع داده بودند که باید در هفته جاری منتظر یک خبر هیجان انگیز در این باب باشیم. خبر هیجان انگیز دو روز قبل منتشر شد : دیوان عدالت اداری رای بانک مرکزی برای برکنار مدیرعامل پارسیان را موقتا ابطال کرده و خواستار ارائه مدارک از سوی بانک مرکزی برای تصمیم گیری نهایی شد. من البته از تجارب قبلی یاد گرفته ام که این نوع خبرهای هیجان انگیز را کمی با احتیاط بپذیرم. موردهای قابل توجهی از اخبار این شکلی را به خاطر می آورم که رسانه های اصلاح طلب آن را بزرگ نمایی کردند و بعدا معلوم شد خبر آن دقیق نقل نشده و یا نهاد تصمیم گیرنده تحت برخی فشارها تصمیم اولیه خود را تغییر داده است. جالب این که گاهی تغییر تصمیم اولیه به خاطر سر و صدا و خوش حالی روزنامه ها بوده و تصمیم بانک پارسیان و شخص طالبی برای سکوت و رسانه ای نکردن ماجرا هم احتمالا به همین تجارب برمی گردد. به هر حال اگر خوش بین باشیم و فرض کنیم رای دیوان به همین شکل باقی بماند این ماجرا حتی در همین حد هم علامت مثبت مهمی است از تصمیم قوه قضاییه برای حمایت از بخش خصوصی در مقابل زیاده خواهی های دولت فعلی. حمایتی که آیت الله شاهرودی در یکی دو سال اخیر بسیار بر آن تاکید کرده است. اگر دوست دارید با تفصیل – و البته با کمی آب و تاب رسانه ای – بیش تر راجع به ماجرا بخوانید پناه فرهاد بهمن درباره آن نوشته است.
  • دست مزد و تورم

    شایان پرسیده است : اگر سطح دستمزد مردم را بالا ببریم، قیمتها هم بالا می رود (حتی نه به همون نسبت، بیشتر) تازه مساله زیاد شدن نقدینگی هم پیش میاد پس چه باید کرد؟ سوال هوش مندانه ای است که البته منطق آن باید کمی بازنویسی شود. اگر دولت بخواهد فقط به صورت دل بخواهی و با بخش نامه دست مزدها را زیاد کند باید از راهی منابع لازم برای آن را تامین کند که معمولا تامین این منابع یا از مسیر کسری بودجه می گذرد و یا از طریق استفاده از ذخایر بانک مرکزی و این دو مسیر هر دو باعث افزایش نقدینگی و تورم می شود. البته لزوما افزایش دست مزد یک قشر (مثلا اساتید دانشگاه) باعث تورم به آن اندازه نمی شود چون حجم نقدینگی لازم برای آن ممکن است خیلی بزرگ نباشد. در این صورت آن قشر ممکن است با افزایش دست مزد مثلا ۵۰ درصدی مواجه شود و کل جامعه با تورم مثلا ۱۰ درصدی. چنین سیاستی باعث بهبود رفاه نسبی قشری که دست مزدش به صورت دستوری زیاده می شود ولی در عوض رفاه بقیه جامعه را کم می کند. با کمی اغماض در دقت بحث (چون جمع بندی رفاه کل جامعه خیلی راحت نیست) می توان فرض کرد که کل رفاه ثابت مانده است. در واقع درعمل ما با یک محدودیت بسیار جدی و خدشه ناپذیر مواجه هستیم و آن درآمد سرانه است. درآمد سرانه است که می گوید هر شهروندی به طور متوسط چه میزان از کالاهای خصوصی و عمومی را می تواند مصرف کند. بدون بالا بردن درآمد سرانه بازی کردن بخش نامه ای با دست مزد سیاستی است که اثر آن به سرعت خنثی خواهد شد. دست مزد فقط در یک صورت می تواند به صورت واقعی بالا برود و آن وقتی است که بهره وری نیروی کار در اقتصاد...ادامه مطلب ...
  • ائتلاف های انتخاباتی

    آقا دیدم این طوری نمی شه. بعضی ها که از طرف استکبار جهانی حمایت می شوند از آمریکا مشاور تبلیغاتی آوردن و این طور که می گن فیلم انتخاباتی شون را دادن اسپیلبرگ بسازه و تند تند دارن اول می شن. این آبجی هم با تحریک عواطف و احساسات خوانندگان رای جمع می کند. این به اصطلاح کاریکاتوریست برخی نشریات معلوم الحال هم که گفته نظارت استصوابی را به رسمیت نمی شناسه و انتخابات را تحریم کرده و می خواد این جوری محبوب بشه. خلاصه ما هم دی شب تا صبح نخوابیدیم و با بچه های ستاد و مشاوران بانک جهانی و صندوق بین المللی پول داشتیم روی استراتژی های تبلیغاتی کار می کردیم. فعلا روی موضوع ائتلاف ها متمرکز هستیم. بر اساس مدل ها و محاسبات ما این گروه از ائتلاف های ممکن در لیست نهایی نامزد ها امکان پذیر و به لحاظ اقتصادی به صرفه است. ۱) شریفی ها : شامل آق بهمن و ژرف و چای داغ ۲) حزبل ها و گروه های فشار و انصار حزب الله : نیک آهنگ، ملکوت، کلاشینکوف دیجیتال و چای داغ ۳) انجمن آذری های مقیم وبلاگستان : سیبیل و چای داغ ۴) کانون مهندسان : کامران آن سوی دیوار، داریوش محمدپور، آق بهمن، ژرف، چای داغ و احتمالا زیتون ۵) ائتلاف چای داغ با دوستانی که نمی شناسدشون : زیتون، سرزمین آفتاب و چای داغ ۶) یوروپین یونیون : سرزمین آفتاب، ملکوت و چای داغ ۷) انجمن صنفی روزنامه نگاران و یادداشت نویسان : نیک آهنگ و آق بهمن، کلاشینکف دیجیتال و چای داغ ۸) جبهه بزرگ اون هایی که آخر می شوند : چای داغ، چای داغ، چای داغ، … پ.ن۱) عید همگی مبارک! ستاد انتخاباتی ما به این مناسبت شیرینی و چای داغ و سوپ قرمز می دهد. پ.ن۲) شریفی ها خداییش حال کردید ۳۰ درصد وبلاگ ها...ادامه مطلب ...
  • مسابقه وبلاگ های دویچه وله

    آقا قضیه چیه؟ من کیم ؟ این جا کجا است؟ خودم اصلا خبر ندارم. امروز کاملا تصادفی فهمیدم که انگار رفقا ما را کاندید کردن و داوران هم رای دادن و خلاصه رسیدیم به مرحله نهایی مسابقه وبلاگ های دویچه وله که از بین ده وبلاگ یکی را انتخاب می کنند. . اینم صفحه رای گیری است. البته نمی دونم معیار انتخاب رای بینندگان است یا هیات داوران. به هر حال توی اون فهرست وبلاگ های به مراتب به تر از من هستند.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها