• فقدان بازدارندگی در جنگ با تروریست ها

    از یک زاویه جنگ با تروریست ها (مثلا مبارزه آمریکا با القاعده) در مقایسه با مبارزه بین دو کشور (مثلا جنگ سرد بین آمریکا و شوروی) یک پیچیدگی مهم دارد که طراحی استراتژی آن را دشوارتر می کند. در جنگ با دشمنی که مسوولیت اداره یک کشور را بر عهده دارد ابزارهای بازدارندگی (Deterrence) تا اندازه خوبی قابل استفاده است. مثلا یک طرف بمب اتمی می سازد و طرف دیگر می داند که اگر حمله کند با هزینه های زیادی مواجه می شود. چنین امکانی باعث می شود تا رفتارهای طرفین جنگ از حد مشخصی از خشونت تجاوز نکند. نمونه دیگر این ماجرا جنگ شهرها بین ایران و عراق بود که چون طرفین قادر به پاسخ گویی بودند پس از یک دوره متوقف می شد. مثال آخرش هم سیاستی بود که نازی ها در قبال پارتیزان های فرانسوی یا لهستانی (اگر کشورها را اشتباه اسم نبرم) داشتند و در مقابل هر تروری، تعداد مشخصی از هم وطنان پارتیزان ها را می کشتند. در حالی که در جنگ یک کشور با گروهی مثل القاعده، تروریست ها معمولا منافع ملموسی ندارند که نگران آن باشند لذا طرف مقابل ابزار بازدارندگی در اختیار ندارد که با آن دشمنش را تهدید کند یا با مقابله به مثل (در اصطلاح تئوری بازی Tit-for-Tat) جلوی اقدامات او را بگیرد. حداکثر می تواند با توسل به خشونت عریان رفقا یا هم وطنان او را تهدید به قتل کند که این برای یک عضو القاعده نهایتا سعادت است.
  • خود عکس گویا است

    توضیح : عکس جلسه دیدار رییس جمهور با هنرمندان و اصحاب رسانه و قلم و ساز و دوربین و قلم مو و غیره. به گفته آگاهان سیاسی و ناظران محلی شدت استقبال از جلسه به حدی بود که نه تنها طبقه دوم پر شد بل که عده زیادی در سالن کناری از طریق دوربین مداربسته مراسم را دنبال می کردند. به این خاطر هم غیر از این یک عکس ایسنا هیچ کدام از خبرگزاری ها عکس کامل سالن جلسه را منتشر نکرده اند. گزارش خواندنی ایسنا از جلسه. رییس جمهور هم چنین با تجلیل از کاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت بخاطر نقش وی در اطلاع رسانی گفت: ما از ایشان تجلیل خواهیم کرد هر چند وی نیازی به این تجلیل ندارند زیرا بچه ایران زمین است (منبع ایرنا) آقا خدا ببخشد ولی این جمله من را تا حدی یاد آن بخش بامزه برنامه سال خوش (نوروز ۷۴) می اندازد که از طرف می پرسیدند بچه این محلی؟ بچه این محل نیستی؟ بچه کدوم محلی؟ برو! ما را باش که فکر می کردیم آقای انبارلویی بچه شوش و نازی آباد است نگو ایشان “بچه ایران زمین” است و شب ها با رفقا جلوی پاساژ گلستان جمع می شوند. توی ایران زمین هم به جای کاظم کازی صدایش می زنند. طبیعی است که ایشان نیازی به تجلیل ندارند چون بچه ایران زمین هستند و وضعشان توپ است.
  • چند هم سری و رشد

    چگونه می توان چند هم سری را با مدل اقتصادی توضیح داد و تاثیر آن بر رشد اقتصادی چیست؟ ۱) اگر در جامعه ای چند هم سری رواج پیدا کند جنس مونث کم یاب شده و لذا قیمت آن مثبت می شود. مطالعات نشان می دهد در جوامع چند هم سری داماد باید پولی بابت ازدواج با دختر به پدر او بدهد. بر عکس در جوامع تک هم سری این خانواده دختر است که جهیزیه می دهد یعنی دختر قیمت منفی پیدا می کند. ۲) فردی که در یک جامعه چند هم سری زندگی می کند هر قدر دختران بیش تری داشته باشد در آینده درآمد بیش تری خواهد داشت. بنابراین انگیزه دارد که فرزندان بیش تری تولید کند. او احتمالا مسوولیت مستقیمی در باب فرزندان ذکور ندارد ولی دخترانش را شخصا “می فروشد” و لذا بیشینه بودن تعداد کل فرزندان (و در نتیجه افزایش شانس داشتن دختران بیش تر) هدف او است. ۳) تعداد فرزندان یک مرد تابعی است از تعداد زنان او و متوسط تعداد فرزندان هر زن. متوسط تعداد فرزندان هر زن هم تابعی است از سطح تغذیه و بهداشت او و نیز دوره عمر باروری اش. باید دقت کرد که سطح باروری زن محدودیت دارد و لذا مرد اگر تغذیه و بهداشت خیلی بالایی هم فراهم کند باروری هم سرش از حد مشخصی بالاتر نمی رود. بنابراین مردان با یک مساله بهینه سازی رو به رو هستند که در آن باید روی تعداد بهینه زن (و در نتیجه پول تخصیص داده شده به هر زن) تصمیم بگیرند. ضمن این که چون قدرت باروری زن با افزایش سن کم شده و نهایتا صفر می شود دختران جوان قیمت بیش تری خواهند داشت واین باعث افزایش اختلاف سنی بین زن و مرد در این جوامع می شود. ۴) جامعه چند هم سری با تشویق مردان به داشتن دختر...ادامه مطلب ...
  • ماجرای دختردار شدن من

    خدا بگم این محمود فرجامی را چی کار کنه با این راپورتش. قرار نبود کسی بفهمه ولی این رفیق ما لو داد و این مطلب را نوشت با عنوان “ماجرای دختردار شدن حامد قدوسی” پ.ن : شرمنده ام. انگار دوستانی که مطلب محمود را نخوانده اند تصور کرده اند ما واقعا بچه دار شده ایم و لطف کرده اند و تبریک گفته اند. جهت رفع شبهات باید عرض کنم که این بنده حقیر حداقل تا ده سال آینده هم انگیزه و حال و حوصله و وقت و پول و بقیه منابع لازم برای بزرگ کردن یک عدد بچه را ندارم و لذا نه تنها در کوتاه مدت بل که در بلندمدت هم ایده ای برای این کار ندارم. برای دوستانی که نتوانستند مطلب را در رادیو زمانه بخوانند اصلش را کپی می کنم این جا. “… دیگر آنکه حامد اوغلی قدوسی معتمد التجار که در وبلاگش علی الدوام افاضاتی راجع به تجارت و کاسبی و این قبیل امور نان و آبدار می‌فرمود، دفعتا کما مثل‌الفمینیسمیون راجع به کار برای نسوان و جهیزیه ایشان ابراز عقیده کرد و گفت منبعد چون بنات و نسوان هم مثل مردان کار می‌کنند نباید جهیزیه داشته‌ باشند و این قبیل امور از انتلکتوئلی بدور است و مدت‌هاست که این رسومات ضاله در فرنگستان و ممالک متمدنه برافتاده‌اند. که البته این حرف جدیدی نبوده و خیلی وقت است که اعضای فرقه فمنیسمیون منکر نقش حیاتی مهریه و جهیزیه و شیربها و حتی –نعوذ بالله- بیرق احمر شب زفاف هم می شوند. لاکن از قراری که این حقیر از احوالات جناب معتمد التجار مطلع است که مشارالیه تا صنار سودی نداشته باشد داخل به هیچ موضوعی نمی شود، لابداً می‌شود نتیجه گرفت که خدا دختری به ایشان داده که معزی‌الیه به صرافت انکار و تقبیح جهیزیه افتاده. مبارک باشد ان‌شالله. …”
  • دارم برای تافل و جی ار آی آماده می شوم. تجربه ام می گوید وقتی داری فهرست لغت یاد می گیری اگر کلمه ای که بلد نیستی بین دو کلمه ای باشد که قبلا بلد بودی خیلی راحت تر یاد می گیری اش تا این که چند تا کلمه ناآشنا (خصوصا از نوع لغات جی ار ای) پشت سر هم ردیف شود که هیچ کدام را بلد نیستی. در حالت دوم معمولا هیچ کدام از آن لغت ها به یادم نمی ماند. یک استراتژی خلق کرده ام به اسم استراتژی شکستن خوشه ها (کلاسترها) و خوشه لغات ناآشنای داخل لیست را می شکنم بین لغت های خوب و دوست داشتنی که می شود زود یادشان گرفت. این جوری بازدهی بالا می رود. پ.ن : الان داشتم یک وب سایتی می خوندم که این جمله توش بود. دیدم به این پست مرتبطه. A friend of mine joked of there being an inverse relationship between one’s verbal score and one’s success in getting into economics grad school.
  • اگر کسی روزه اش را در ایران شروع کرده باشد و بعد بیاید اروپا و ببیند اکثریت مسلمانان این جا (اگر خیلی دو آتشه باشید حتی می توانید فرض کنید خود شیعه های اروپا) یک یا حتی دو روز زودتر ماه رمضان را شروع کرده اند و لذا زودتر از کشور مبداء شما عید می گیرند تکلیف آن یک یا دو روزی که کم تر روزه گرفته است چه می شود؟ به عبارت دیگر ماه رمضانش می شود مثلا۲۸ یا حتی ۲۷ روز در حالی که بقیه ۲۹ روز گرفته اند. فکر کنم بفرستمش برای شورای نگهبان که به عنوان یک سوال المپیادی در آزمون کتبی اجتهاد مجلس خبرگان استفاده کنند.
  • سرگذشت من و پول و دل خوشی

    کلاس اول راهنمایی که بودم دوست داشتم مهندس برق شوم (این تصمیم تا آخر سال اول دانشگاه پابرجا ماند). آن موقع ها حقوق مهندس ها خیلی کم بود برای این که هنوز پروژه های صنعتی چندانی در کشور اجرا نمی شد و مهندسان به سختی کار پیدا می کردند که بیش تر هم کار دولتی بود. حقوق ها هم تماما کارمندی بود و از پرداخت های میلیونی امروزی شرکت های مشاوره و پیمان کاری خبری نبود. خلاصه دور و برمان هر چه مهندس (غیر از مهندسان عمران) می دیدیم با بی کاری یا مشکلات مالی جدی رو به رو بودند. بابای من هم که این وضع را می دید مرتبا با من بحث داشت که اگر مهندس برق شوی مثل فلانی و فلانی بی کار می مانی یا حقوق ماهی ده هزار تومان می گیری و سعی می کرد من را به سمت خواندن حرفه خودش یعنی پزشکی ترغیب کند. جواب من هم همیشه یک چیز بود و آن این که برایم پول مهم نیست و علاقه اولویت دارد! خلاصه یکی دو سالی درگیر بحث بودیم و وقتی دید حریفم نمی شود بی خیال شد. البته بعدا به لطف پیش رفت های دوره سازندگی و نیز گسترش بازار رایانه در ایران وضع مهندسان خوب و به خاطر سیاست های غلط آموزش پزشکی وضع پزشکان بد شد و دوره دبیرستان دیگر بابام خوش حال بود که من قرار است مهندس شوم. من هم در طی فرآیند بلوغ به این نتیجه رسیده بودم که پول مهم ترین چیز دنیا است و خلاصه به تفاهم خوبی دست پیدا کرده بودیم! دانش گاه که رفتم از همان روز اول مشغول کار شدم. اگر بعدها بخواهم زندگی نامه بنویسم می گویم که مشاغل مختلفی از تدریس دبیرستان و برنامه نویسی و کنترل پروژه و مستندسازی و نصب تجهیزات برقی و برگزاری نمایش گاه فرهنگی و...ادامه مطلب ...
  • جهیزیه و دختران امروزی

    از زاویه اقتصادی جهیزیه معنای مشخصی دارد. به تعبیری خیلی ساده شده این شیوه عمدتا در جوامعی رایج است که زنان در خانه کار می کنند و مردان در بیرون و چون حدس عمومی جامعه این بوده که بهره وری نهایی (قیمت مزد) مردان بیش از زنان است آن ها برای ایجاد تعادل در تامین هزینه های زندگی سرمایه اولیه ای را هم راه خود می آورند که جبران کننده کم تر بودن مزدشان باشد. البته تامین هزینه این موضوع بر عهده خانواده دختر است و لذا برخی آن را به عنوان پرداخت ارثیه دختر به شکلی زودرس نیز تعبیر می کنند. یک فرض مهم هم این وسط هست. خانواده دختر جهیزیه می دهند تا داماد از دخترشان به خوبی نگه داری کند. اگر دقت کنید هر قدر جوامع به سمت برابری دست مزد و فرصت های شغلی زن و مرد پیش رفته و هر قدر دو نفر مسوولیت مالی زندگی را به صورت هم سان تری بر عهده گرفته اند از اهمیت جهیزیه کاسته شده است. به گونه ای که در جوامع غربی دیگر مفهوم جهیزیه تقریبا از بین رفته است. این وسط وضع جامعه ما عجیب است. دختران تحصیل کرده ایرانی هم باید همانند هم سرانشان در بیرون خانه کار کنند و تقریبا همان قدر مزد بگیرند و هم هنوز مجبورند به خاطر عرف اجتماعی جهیزیه هم راه بیاورند. مضاف بر این که در خانه هم مسوولیت بیش تری دارند. به نظرتان چند سال طول می کشد تا این رسم از بین برود؟
  • آدم های خوب شهر* : تحویل خانه و پول پیش

    این جا مرسوم است که معمولا سه برابر اجاره خانه را به عنوان ودیعه به صاحب خانه می دهند. فرقش هم با ایران این است که صاحب خانه این پول را خرج نمی کند بل که به طور نظری آن را در حسابی نگاه داری می کند و وقتی خانه را خالی کردی خسارت های احتمالی را از آن کم کرده و پولت را با احتساب بهره آن پس می دهد (که مثلا برای ۱۵۰۰ یورو می شود ۵ یورو!). ضمنا این جا وظیفه مستاجر است که خانه را به شکلی که تحویل گرفته تحویل بدهد. مشخص ترین موضوع هم این است که خانه را کامل رنگ بزند. خانه قبلی مان را که تحویل دادیم من سعی کردیم همه چیز را درست کنم و پس بدهم. صاحب خانه را هم هیچ وقت ندیده بودم چون در شهر دیگری زندگی می کرد و ارتباطمان فقط اینترنتی بود. چون خودش در وین نیست از شانس بد ما نماینده آژانس معاملات املاک را برای تحویل فرستاد و او هم مطابق وظیفه اش گشت و ایراد های عجیب و غریبی از خانه گرفت که اگر همه شان قرار بود درست شود من کلی بده کار می شدم. به صاحب خانه گفتم خیلی از این مسایل از قبل این جا بوده یا خارج از کنترل من بوده است. مشکل کارم هم این بود که خودمان خانه را مستقیم از مستاجر قبلی گرفته بودیم و چون وارد نبودیم هیچ کدام از آن اشکال های قدیمی به چشممان نیامده بود. چون صاحب خانه موقع تحویل خانه به ما حضور نداشته در واقع این وظیفه ما بوده که خانه را درست تحویل بگیریم و اشکالات قدیمی هم یک جوری به گردن ما می افتاد. به هر حال گذشت و مدتی که ایران بودیم صاحب خانه پول پیش خانه را پس نفرستاد. ایمیل هم که می زدم جواب نمی...ادامه مطلب ...
  • تجربه می گوید زمانی که روزه هستید خرید نروید چون گرسنگی فشار می آورد و آدم دوست دارد هر چیزی که توی سوپرمارکت هست را بخرد تا زمان افطار بخورد حتی چیزهایی که قبلا برایش هیجان انگیز نبوده.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها