• عدم تعادل در جوامع چند هم سری

    دارم روی بحث چند هم سری و مدل کردن اقتصادی آن کار می کنم. روزی هم که در مجله زنان صحبت داشتم خلاصه ای از یکی از مقاله های خواندنی این حوزه را ارائه کردم و این سوال همان جا هم برای من و بقیه مطرح شد که در جوامعی که چند هم سری رایج است عدم تعادل بین تعداد زنان و مردان چگونه حل می شود؟ در برخی کشورهای آفریقای سیاه چند هم سری کاملا معمول است و این یعنی این که به ازای هر مرد بیش از یک زن در خانواده وجود دارد (مثلا دو یا سه). شبیه به این در جوامع عشایری ایران و نیز در کردستان نیز معمول بوده و شاید الان هم باشد. در این صورت باید عده قابل توجهی از مردان بدون هم سر باقی بمانند که کمی عجیب است. یک ایده این است که رشد جمعیت تا حدی مشکل را تخفیف می دهد چون در بخش های پایین تر هرم سنی زنان بیش تری در دست رس هستند و به علت فاصله سنی بین زن و مرد این موضوع تا حدی تعادل ایجاد می کند ولی باز هم به نظر می رسد این جواب دقیقی برای موضوع نیست. برای این که پدیده چند هم سری از قدیم رایج بوده و رشد جمعیت در آن زمان خیلی کم بوده است. حدس دیگر این است که احتمالا مردان بیش از زنان در معرض کشته شدن در جنگ و تصادف و غیره هستند. این حدس هم با این فرض که زنان در این نوع کشورها با مرگ در زمان زایمان مواجه می شوند ضعیف می شود. خلاصه من هنوز جوابی برای موضوع ندارم. شما دارید؟
  • بر سر آموزش اقتصاد چه آمده است؟

    دنیس مولر در حوزه انتخاب عمومی (پابلیک چویس) آدم معروفی است. یک کتاب فوق العاده در این زمینه نوشته که از منابع مهم درسی به حساب می آید و فهرست طولانی از مقاله ها و کتاب های منتشر شده دارد. سال ها هم رییس انجمن انتخاب عمومی و انجمن ساماندهی صنعتی (آی او) بوده است. یکی از شانس های من در وین حضور در کلاس های انتخاب عمومی و ساماندهی صنعتی مولر و نوشتن مقاله سال اولم با او بوده که بسیار برایم درس آموز بود. اگر کتابش را بخوانید یا با او گفت و گو کنید متوجه می شوید که اطلاعات گسترده ای در حوزه های خارج از اقتصاد دارد. خصوصا در زمینه انتخاب عمومی که پیوند نزدیکی با علوم سیاسی دارد بسیار به متون کلاسیک سیاست و نظریه های رایج آن مسلط است و این ویژگی است که من کم تر در اقتصاددان های امروزی دیده ام. یکی ویژگی جالب دیگر او برای من روش تدریس شهودی و مفهومی اش حتی در کلاس های دکترا است. با این که قاعدتا فهم ریاضی اش خیلی خوب است (لیسانس ریاضی دارد و دکترایش را هم از پرینستون گرفته) ولی سر کلاس معمولا کم تر ریاضیات به کار می برد و عمدتا روی درک مفاهیم متمرکز می شود. این دقیقا شیوه ای است که من می پسندم و علاقه دارم اگر روزی اقتصاد درس دادم به همین شیوه درس بدهم. هر چند می دانم روشی است که با انتقادهای تحقیرآمیز اقتصادخوانده های عشق ریاضی مواجه می شود. معنی این حرف البته این نیست که ریاضیات لازم نیست بل که به نظر من می رسد جزییات ریاضی را به سادگی می شود خودخوانی کرد ولی معنی پشت مفاهیم را به سادگی نمی توان به طور شخصی درک کرد و مهم ترین کارکرد کلاس درس اقتصاد می تواند همین انتقال شهود پشت مفاهیم...ادامه مطلب ...
  • مدیریت ارتباطات و گله مندی دوستان

    من خوش بختانه یا متاسفانه دوستان (و یا دقیق تر مجموعه ای از دوستان و آشنایان) خیلی زیادی دارم و به واسطه نوع تعاملاتم تعداد آن ها رو به افزایش هم است. در سفر آخر که دو ماه طول کشید تقریبا هر روز با چند نفر دیدار داشتیم و بازهم دست آخر فرصت نشد که حداقل بیست نفر از رفقا را که علاقه مند بودم ببینمشان و قرار هم شده بود هم دیگر را ببینم ملاقات کنم. وقتی تعداد دوستان و ارتباطات زیاد می شود و گرفتاری های دیگر هم هست طبعا وقت کم تری هم برای تمرکز روی ارتباطات و رعایت شئونات آن باقی می ماند و دور از ذهن نیست که دوستان آدم رنجیده خاطر شوند. الان با یکی از رفقای وبلاگی – که خیل هم دوستش دارم – حرف می زدم. ایران که بودیم یک شب با خودش و خانمش رفتیم سینما به دعوت او، بعدش هم غذای دل چسبی مهمانمان کرد و خلاصه شب خوبی با هم داشتیم. منتظر فرصتی بودم که یک بار دیگر ببینیمشان و متاسفانه وقت نشد. لطف کرد و پیام هم داد که هم را دوباره ببینم و من هم قول دادم ولی روزهای آخر آن قدر کار سرم ریخته بود که وقت و حال و حوصله جواب دادن به اس ام اس ها و پیام ها را نداشتم. این قضیه جواب ندادن به پیام ها هم مثل دو در کردن کارها است. ظاهر قضیه این است که یک اس ام اس جواب دادن یک دقیقه بیش تر طول نمی کشد همان طور که ایمیل جواب دادن هم همین قدر زمان می برد ولی وقتی آدم سرش شلوغ است و یا ذهنش درگیر موضوعات مختلف است یک جوری جمع و جور کردن ذهن برای نوشتن همین یک جواب ساده غیرممکن یا خیلی مشکل می شود. الان این دوست ما و هم سر...ادامه مطلب ...
  • انتخابات شوراها، آزمون برنامه‌گرایی و واقع‌گرایی احزاب

    در نتیجه با توجه به این واقعیت که آرمان‌ها معمولا برای بیش تر مردم یکسان است، شعارهای انتخاباتی احزاب در ایران تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته و همگی محورهای نسبتا مشترکی همچون اشتغال، مهار تورم، بهبود آموزش، مبارزه با فساد، کاهش بوروکراسی و رعایت حقوق شهروندان را در بر مي‌گیرد. چنین رویکردی به جریان انتخابات به ناچار انتخاب بین احزاب را از انتخاب بین جهت‌گیری‌ها و سیاست‌های مبتنی بر هزینه و فایده به انتخاب مبتنی بر علایق قومی، محلی یا اشتراکات سیاسی تقلیل مي‌دهد. طبیعی است که در نبود سیاست‌های روشن انتخاباتی ارزیابی عملکرد احزاب نیز با دشواری مواجه خواهد بود. نبود چنین الزامي ‌برای ارائه برنامه مشخص نه تنها احزاب را به سمت ارائه برنامه‌های کلی و نشاندن اهداف به جای برنامه‌ها سوق مي‌دهد، بلکه حتی گاه فضا را برای ارائه شعارهایی مهیا مي‌کند که در ذات خود متناقض است. فی‌المثل در انتخابات قبلی شوراها یکی از احزاب سیاسی شعار خود را تبدیل کردن تهران به شهری زیبا و ارزان قرار داده بود. اقتصاددانان و متخصصان مسائل شهری مي‌دانند که انتخاب بین زیبایی و ارزانی، یک انتخاب کلیدی در برنامه‌ریزی منطقه‌ای است و در عمل به سختی بتوان این دو متغیر را به طور همزمان بیشینه کرد. اگر شهری ارزان باشد جمعیت به سمت آن هجوم مي‌آورد و دیگر زیبایی باقی نمي‌ماند. به این ترتیب شعار این حزب تنها مي‌توانست یک جمله زیبا و به یادماندنی برای ناظران و شهروندان باشد و نه یک برنامه عمل برای اداره شهر. البته این حزب در غیرواقعی بودن شعارهایش تنها نبود. به خاطر مي‌آورم که در آستانه انتخابات شوراها جلسه‌ای در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف تشکیل شد و از مجموعه‌ای از احزاب با گرایش‌های مختلف چپ و راست دعوت شد تا در یک گفت‌وگوی انتقادی به بیان برنامه‌های خود بپردازند. به علت فضای انتخاباتی آن زمان نتایج این جلسه بازتاب چندانی در جامعه نیافت ولی کسانی که شاهد این گفت‌وگوها بودند به خاطر مي‌آورند که چگونه یکی از احزاب از برنامه خود برای توسعه سریع مترو تهران سخن مي‌گفت و هیچ ایده‌ای در مورد این که بودجه لازم برای این طرح تقریبا چقدر است و چند برابر بودجه فعلی شهرداری خواهد بود، نداشت. حزب دیگری از لزوم آباد کردن جنوب تهران سخن مي‌گفت و در پاسخ به این سوال که در این صورت با سیل مهاجرت جدید به تهران چه مي‌کند، بیان داشت که فرض ما این است که دولت هم وظایف خود را به خوبی انجام مي‌دهد و شهرهای دیگر هم آباد خواهند شد! حزب دیگری از لزوم سالم‌سازی شهرداری سخن مي‌گفت ولی هیچ برنامه‌ای برای این که سالم سازی به چه معنی است و چگونه مي‌توان آن را پیاده کرد ارائه نمي‌داد و نهایتا حزب آخر علاقه‌مند بود که پس از ورود به شهرداری پروژه‌ای با حضور متخصصان اجرا کرده و برنامه‌های خود را در آن زمان تدوین کند. نتیجه تلخی که از این جلسه به دست آمد این بود که عمده احزاب کشور تصور درستی از ماهیت نهادی که برای اداره آن با هم رقابت مي‌کردند، نداشتند. اکنون چهار سال از آن زمان گذشته است، کشور دچار تحولات سیاسی گسترده‌ای شده است و احزاب تجربه بیشتری به دست آورده‌اند. انتخابات پیش رو هم انتخاب شوراها است و خصوصیات مهم آن این است که شورا باید در درجه اول به بحث تامین منابع و محل مصرف آنها در سطح شهر (بودجه شهرداری) بپردازد. اگر در بحث انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ساختار مالی دولت بر نحوه تبلیغات احزاب سایه افکنده و آنها را از شیوه‌های رایج در دنیا دور مي‌کند، انتخابات شوراها اتفاقا به ساختار جهانی نزدیک است و مدلی عینی از بحث رابطه مالیات، خدمت بین دولت محلی و شهروندان را تصویر مي‌کند. بنابراین احزاب برای عدم ارائه برنامه‌های مشخص بهانه‌ای نخواهند داشت و مي‌توان از آنها خواست که این برنامه‌ها را به صورت کاملا شفاف ارائه نمایند. از طرف دیگر مطبوعات، روشنفکران و متخصصان نیز باید فضا را به سمت نقد کردن اهداف کلی، ناسازگار یا غیر عملی هدایت کنند و احزاب را به این سمت سوق دهند که «حرف‌های مشخص» خودشان را که در چارچوب روابط شناخته شده مالیه بخش عمومي‌ مي‌گنجد و معنی دار است، ارائه نمایند. چنین فرآیندی به عمیق‌تر و واقعی‌تر شدن تاثیر انتخابات در ایران کمک شایانی خواهد کرد.
    ادامه مطلب ...
  • اقتصاد در اروپا

    روزبه – که تازگی به خانه جدیدش اسباب کشی کرده – لینک مصاحبه ای را با دکتر عباسی نژاد گذاشته که من هم توصیه می کنم بخوانیدش. دکتر عباسی نژاد را من فقط یک بار در یک مهمانی دوستانه دیده ام و با ایشان صحبت کردم و در همان صحبت او را آدم دقیق و فهمیده ای یافتم. الان که مصاحبه را خواندم خوشحالم که چنین فردی در ریاست دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران است و آرزو می کنم افرادی مانند او در سیستم آموزش اقتصاد ایران بیش تر شوند. یک نکته را هم می خواستم بگویم. مصاحبه کننده ها یعنی پویا جبل عاملی و هم سرش سمیه مردانه در جریان مصاحبه یکی دو جا سوال هایی مطرح کرده اند که حاکی از این تصور است که در اروپا هنوز اقتصاددانان در فضای اقتصاد اتریشی نیمه اول قرن بیستم به سر می برند و با روش های مقداری و ریاضی میانه ای ندارند. هرچند این حرف زمانی درست بوده است ولی الان مدت ها است که دیگر “روی کرد اروپایی” به اقتصاد نداریم و دانشکده های خوب اقتصاد اروپا مثل آمستردام و تیلبورگ و استکهلم و بن و فرانکفورت و بارسلونا و پومپئوفابرا و فلورنس و زوریخ و روتردام و تولوز و کاتولیک بروکسل و اسلو و … به شدت از همان روش های اقتصاد جریان اصلی پیروی می کنند. اتفاقا همان طور که قبلا هم نوشتم به دلایل مختلفی – از جمله کم تر بودن بودجه تحقیقاتی و غیرتجاری بودن دانشگاه ها – تکیه بر روش های ریاضی و تئوریک در اروپا بیش از آمریکا است و این تا حدی برای خود من آزار دهنده است. ضمن این که در آمریکا معمولا می شود در دانشکده های اقتصاد افرادی با گرایش آلترناتیو یا جدید در اقتصاد را یافت ولی در اروپا اکثرا دروس اصلی و استاندارد تدریس می شود و...ادامه مطلب ...
  • بلاگفا و مدیریت رشد

    بلاگفا شده است نمونه عینی چیزی که در مدیریت رشد و دینامیک سیستم ها درس می دادم. وقتی یک سرویس دهنده (شرکت، منطقه جغرافیایی، متخصص، شهر، …) کیفتی برتر از بقیه رقبا ارائه می کند سیل تقاضا به سمت آن سرازیر می شود. این تقاضا زمانی کم خواهد شد که به علت تراکم بیش از حد بار کیفیت سرویس افت کرده باشد. نکته در این جا است که این پدیده معمولا خیلی دیرتر از زمان لازم اتفاق می افتد یعنی زمانی که حجم بار روی سرویس دهنده از ظرفیت استاندارد آن فراتر رفته باشد و علامت آن در قالب افت کیفیت به مصرف کنندگان برسد. تازه در این شرایط هم مردم به راحتی ذهنیتشان را عوض نمی کنند و لذا اولین سیگنال های افت کیفیت را خیلی جدی نمی گیرند. در نتیجه حجم بار هم چنان بالا می رود تا جایی که به نقطه بحرانی برسد. مدت ها است که سراغ هر وبلاگی که روی بلاگفا است می روم به احتمال زیاد یک پیام خطا دریافت می کنم. این روزها که وضع بدتر هم شده است و تقریبا به نقطه بحرانی رسیده است. کسب اعتبار و مشتری در کسب و کار بسیار مشکل است ولی از دست دادن آن بسیار راحت. بلاگفا احتمالا بخشی از کاربران مهم و پرمراجعه خودش را در این ماجرا از دست خواهد داد. پ.ن : فهرست لینک های کناری خیلی شلوغ شده بود. وبلاگ هایی که می دانم دیگر بروز نمی شوند و وبلاگ هایی که به هیچ کس لینک نمی دهند را حذف کردم. لطفا اگر اشتباه حذف کرده ام خبر بدهید و تعارف هم نکنید. آشنایی من و پیام یزدان جوی عزیز سر ماجرایی شبیه به این شروع شد.
  • مدیریت مالی و حساب داری

    اگر پیشینه فعالان حوزه مدیریت مالی در ایران را بررسی کنید متوجه می شوید که اکثریت مطلق آن ها از دانشکده های حساب داری و یا مدیریت وارد این حوزه شده اند. این مسیر در دهه های قبل مرسوم بوده ولی در دو سه دهه اخیر روند به سمت رشته مالی مبتنی بر نظریه های اقتصادی و دوره های ارائه شده در دانشکده های اقتصاد متمایل شده است و امروزه تصور امور مالی بدون پیش زمینه جدی اقتصاد تقریبا غیرممکن است. واقعیت این است که حساب داری و امور مالی دو حوزه نزدیک ولی متفاوت از یک دیگر هستند. حساب داری روی جریان مبادلات مالی در داخل یک سازمان و ثبت و ضبط و تجزیه و تحلیل روند آن متمرکز است. وظیفه حساب دار عمدتا جمع بندی اطلاعات مالی و ارائه گزارش های مناسب هم راه با تحلیل به مدیران است. در حالی که متخصص مالی متمرکز روی دینامیک مبادلات مالی در داخل بنگاه و کل بازار مالی، روند های آتی آن و رفتار بهینه یک بنگاه در تعامل با بازار مالی و بقیه بازی گران است. به این سبب متخصص مالی به شدت به دانستن نظریه ها و ابزارهای اقتصاد نیازمند است که روی مباحثی مثل اقتصاد خرد، تحلیل سری های زمانی و فرآیندهای تصادفی، نظریه بازی ها و طراحی مکانیسم ها بنا می شود. در سفر ایران با چند نفر از دوستان که در دانشگاه های مختلف فوق لیسانس و دکترای مالی می خوانند صحبت کردیم و نتیجه مشترک تمام صحبت ها این بود که برنامه درسی این رشته در ایران از جریان اصلی دنیا دور است. حتی اگر تیتر برخی درس ها نیز یک سان باشد معمولا سطح ریاضیات به کار رفته در دروس ایران خیلی پایین است و از زبان به شدت ریاضی فاینانس در دنیا فاصله دارد. اگر علاقه مند به دنبال کردن مباحث مالی...ادامه مطلب ...
  • دو دره بازی

    دوره دانش جویی از آن هایی بودم که برچسب “دو در کن” بسیار روی من می خورد. دلیلش هم روشن بود. ده تا کار بر می داشتم و خوب برخی کارها وسط ها دو در می شد و الخ. البته وقتی وارد دنیای کار حرفه ای شدن فهمیدم دوره در بودن بد ترین صفتی است که ممکن است روی یک کارشناس بخورد. اگر دو در باشی علامه دهر هم که باشی کسی روی کارت حساب نمی کند و برای کار مهم دعوتت نمی کند. در این بین مهم ترین شیوه ای که برای دو در نکردن یاد گرفتم و تجربه جالبی هم برایم بود شیوه کنار آمدن با ذهن بود. فهمیدم که بخشی از دو در کردن ناشی از شکست ذهنی است که در مقابل انبوه کار رخ می دهد. ذهن در مقابل سیاهه کارها خودش را کنار می کشد و می گوید آقا من نیستم و کارها را به امان خدا رها می کند. خیلی هم به این فکر نمی کند که شاید این سیاهه مجموعه ای از کارهای کوچک باشد که بشود هر کدامش را در عرض نیم ساعت تمام کرد. یک بار در اوایل فارغ التحصیلی لیسانس باید چند تا پروژه جدی را تمام می کردم و هیچ کدام هم جای شوخی و تاخیر نداشت. در جریان آن تجربه بودم که فهمیدم در کار ما (که حجم زیادی ندارد ولی تولید خروجی در آن سخت است) اگر بتوانم بر ذهن مسلط شم و قصد کنم که تک تک کارها را تمام کنم و علامت بزنم ماجرا خیلی ساده تر می شود. مهم ترین قدم هم همین غلبه بر تردید برای بستن کار در یک جا و تصمیم برای تولید کار نهایی با همه جزییاتش است. مرحله ای که من همیشه به چیزی مثل “زایمان” و ترس و درد آن تشبیهش می کنم. مرحله ای که وقتی رد...ادامه مطلب ...
  • کتاب چی؟

    آق بهمن سنت خوبی دارد که هر از چندی کتاب هایی را معرفی می کند. من در این سفر چند تایی کتاب خواندم که خوشم آمد و فکر کردم بد نیست این جا تعدادی از آن ها را معرفی شان کنم. احتمالا بخشی از این کتاب ها برای کسانی که در ایران هستند آشنا و تکراری خواهد بود. ۱) کشتگان بر سر قدرت، نوشته مسعود بهنود: مثل همه کتاب های دیگر بهنود از خواندنش لذت بردم. اگر با سبک و دقت نوشتن بهنود آشنا باشید می دانید که نباید کتاب را به عنوان یک منبع تاریخی صد در صد مطمئن فرض کنید. با این همه حسن بزرگ کتاب معرفی تکنوکرات ها و چهره های نسبتا ناشناخته تاریخ معاصر ایران مثل صنیع الدوله، داور، رزم آرا و نصرت الدوله است که دانستن در موردشان برای فهم به تر تاریخ بین مشروطه و مرداد سی و دو مفید است. ۲) کار روشن فکری، نوشته بابک احمدی : به نظرم برای بحث در مورد مبانی نظری روشن فکری کتاب مفید و قابل اعتنایی است. ضمن این که یک اثر تولیدی و نه ترجمه ای است. ۳) آشنایی با معرفت شناسی، نوشته منصور شمس: کتابی بسیار روان و منظم برای کسانی که علاقه مند به مبانی معرفت شناسی هستند. من مدت ها است که کتاب تالیفی مولفان ایران را نمی خوانم ولی این کتاب استثنا بود و از خواندنش بهره بردم. یاسر میردامادی قبلا نسخه قدیمی تر کتاب را معرفی کرده بود و نسخه ای که من خواندم جدیدتر بود و توسط طرح نو منتشر شده بود. ۴) مهرماندگار و مشتاقی و مهجوری دو مجموعه مقاله جدید از استاد ملکیان. برایم بسیار تلخ بود وقتی دیدم کتاب اولی با تیراژ ۲۲۰۰ نسخه منتشر شده است. اگر اثر یک روشن فکر نسبتا پرطرفدار ما این قدر خواننده داشته باشد وای به حال بقیه. ۵) آینده...ادامه مطلب ...
  • ضرورت عقلانی سازی طرح اخراج کارگران خارجی

    با وجود اهمیت مساله بررسی مطالعات و مقاله های مربوط به این موضوع نشان می دهد که هنوز نمی توان تاثیرات نیروی کار خارجی را به طور دقیق پیش بینی کرد و مطالعات مختلف تخمین های نسبتا متفاوتی از این تاثیرات ارائه کرده اند. برخی مطالعات افزایش رفاه شهروندان محلی در اثر مهاجرت نیروی کار خارجی و برخی دیگر کاهش آن را نتیجه گرفته اند. با این همه بسیاری از مطالعات نتایج مشترکی مبتنی بر اصول پایه علم اقتصاد را مورد تایید قرار می دهند که می تواند در شرایط مختلف اقتصادی مورد استناد قرار گیرد. مهم ترین زاویه ای که می توان تاثیرات نیروی کار خارجی را بررسی کرد بحث عرضه نیروی کار در اقتصاد است. می دانیم که در فرآیند تولید نیروی کار و سرمایه مکمل یک دیگر به حساب می آیند و لذا هر قدر میزان عرضه نیروی کار بیش تر باشد بر بهره روی نهایی سرمایه افزوده خواهد شد. از این زاویه افزایش حجم نیروی کار خارجی از طریق ارتقاء بهره وری سرمایه باعث رشد درآمد آن بخش از شهروندان کشور میزبان که صاحب سرمایه های خرد و کلان هستند خواهد شد. از طرف دیگر افزایش عرضه نیروی کار باعث کاهش دست مزد ها و در نتیجه کاهش قیمت تمام شده محصولات و خدماتی می شود که نیروی کار خارجی در آن حضور دارد. مشاهدات عینی در کشورهای اروپایی حاکی از این است که بخش های مهمی از اقتصاد این کشورها مثل رستوران ها، هتل داری، ساختمان و فروش گاه های زنجیره ای عمدتا بر پایه حضور نیروی کار خارجی امکان فعالیت دارد و خروج نیروی کار خارجی باعث افزایش شدید قیمت ها در این بخش می شود. نمونه عینی این موضوع در ایران در بخش ساختمان قابل مشاهده است. حضور نیروی کار افغان در بخش ساختمان ایران که به علت های مختلف با دست مزد پایین تر و بهره وری بالاتری نسبت به نیروی کار ایرانی فعالیت می کند هزینه تمام شده محصولات این بخش را به طور مشخصی پایین آورده است. مضاف بر این که همانند کشورهای دیگر بخشی از کارهای سخت در صنعت ساختمان به طور انحصاری توسط نیروی کار مهاجر انجام می شود و در صورت خروج این نیروی کار از کشور ممکن است نیروی کار داخلی تمایلی به حضور در این نوع فعالیت ها نداشته باشد. فعالین صنعت ساختمان احتمالا دوره های کم یابی نیروی کار در این بخش را که به علت خروج ناگهانی نیروی کار ماهر افغان از کشور به دنبال برقراری آرامش در افغانستان به خاطر می آورند. البته حضور نیروی کار خارجی همیشه با تاثیرات مثبت هم راه نیست. با توجه به این که مهاجر غیرقانونی معمولا مشاغل غیرتخصصی را اشغال می کند حضور آن ها باعث افزایش عرضه در بخش غیرماهر بازار کار می شود. افزایش عرضه دراین بخش بازار کار خود به خود به کاهش دست مزد و( یا افزایش بی کاری در صورت چسبندگی یا انعطاف ناپذیری بازار) منجر خواهد شد که این موضوع روی رفاه جویندگان کار در این بخش از بازار تاثیر منفی برجای می گذارد. اقتصاددان ها متفق القول هستند که قشری از جامعه میزبان که فاقد آموزش و مهارت هستند بزرگ ترین بازندگان حضور نیروی کار خارجی در یک کشور هستند. مخالفت های احساسی که با حضور پناهندگان افغان در ایران صورت می گیرد و گاه نیز با کمال تاسف شکل غیراخلاقی و نژادپرستانه به خود می گیرد از همین زاویه قابل درک و فهم است. اگر به سوال اول مقاله بازگردیم می بینیم که همانند هر مساله اقتصادی دیگری دو وجه مثبت و منفی حضور نیروی کار خارجی باعث پیچیده شدن مساله سیاست گذاری می شود و نمی توان به راحتی نسبت به تحمل یا اخراج این افراد نظر داد. اولین الزامی که این پیچیدگی به سیاست گذار تحمیل می کند لزوم رجوع به پژوهش های قابل اعتماد در حوزه بازار کار برای دسته بندی شکل فعالیت های مهاجران و تاثیرات آن ها بر بخش های مختلف اقتصاد است که متاسفانه به نظر نمی رسد در ایران چندان جدی گرفته شده باشد. واقعیت این است که نیروی کار افغان در ایران یک قشر همگن نیست و طیفی از کارگران ساده تا افراد ماهر در بخش های مختلف ساختمان و صنعت را تشکیل می دهد. حتی اگر از مساله تفاوت بهره وری صرف نظر کنیم و فرض کنیم کارگران ساده افغان به راحتی قابل جای گزینی با نیروی کار ایرانی است چنین فرضی را در مورد نیروی کار متخصص افغان به سختی می توان پذیرفت. لذا تدوین و اجرای یک سیاست یک سان برای تمامی این نیروی کار و خصوصا اجرای خشن و بدون ظرافت آن منجر به هدردادن هزینه هایی خواهد شد که کشور در این بیست و پنج ساله برای پذیرایی از مهاجرین افغان متحمل شده است. بخش ماهر این نیروی کار در این مدت سرمایه انسانی کسب کرده است که تولید مجدد آن در نیروی کار ایرانی نیازمند صرف زمان و هزینه قابل توجهی است و در دوره گذر ممکن است تاثیرات منفی قابل توجهی در یک بخش کلیدی مثل صنعت ساختمان که از پیش رانه های مهم اقتصاد ایران به شمار می آید برجای بگذارد. این تاثیرات ممکن است هم به شکل افزایش هزینه مستقیم اجرای پروژه های ساختمانی و عمرانی (که هم اکنون نیز به نسبت درآمد سرانه ایرانیان بسیار بالا است) و هم به شکل طولانی شده دوره اجرای این پروژه ها ( که نهایتا خود را در قیمت تمام شده متجلی خواهد کرد) بروز نماید. توصیه ما به مسوولین این است که تا دیر نشده نسبت به دسته بندی مشاغلی که توسط نیروی کار افغان انجام می شود اقدام نموده و سپس متناسب با عرضه و تقاضای نیروی کار داخلی در آن مشاغل و میزان تاثیرگذاری خروجی نیروی کار مهاجر آن بخش بر سایر بخش های اقتصادی سیاست های مناسب ساماندهی بازار کار را اجرا نمایند.
    ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها