• ریاضی و دیگر هیچ

    هفته آینده یک کارگاه آموزشی در زمینه نظریه تعادل عمومی در موسسه ما برگزار می شود که مس کولل نویسنده کتاب معروف اقتصاد خرد سخن ران کلیدی آن است. در این بین یک آدمی هم پیدا شده که سخن رانی بامزه ای دارد و از دی روز موجبات تفریح گروه ما را فراهم نموده است. تیتر سخن رانی او را بی دخل و تصرف این جا می آورم : On The Convexity and Compactness of the Integral of a Banach-Space-Valued Correspondence این عنوان را که دیدم یاد برخی پایان نامه های کارشناسی ارشد صنایع خصوصا در دانشگاه علم و صنعت و صد البته با استاد اعظم ع.ا افتادم که مثلا عنوانشان بود : “ترکیب الگوریتم ژنتیک، منطق فازی و جستجوی ممنوعه برای توسعه یک سیستم خبره عامل محور مبتنی بر شبکه های عصبی جهت برنامه ریزی استراتژیک در بازارهای متحول!” دی روز یکی از دوستان اتریشی ام می گفت حسن این جور سخن رانی ها این است که وقتی مردم بپرسند که چرا باید مالیات بدهیم که خرج حقوق اقتصاددان ها شود می توانیم بگوییم برای این که اقتصاددان ها روی موضوعات مهمی مثل Convexity and Compactness of Banach-Space-Valued Correspondences کار می کنند! از شوخی که بگذریم تجربه خود من می گوید که در میان اساتید دانشکده های اروپایی اقتصاد آدم های خیلی محض و اساسا ریاضی کار بیش تر از آمریکایی ها است. سخن رانی های آمریکایی که من دیده ام روی شهود اقتصادی تاکید زیادی دارند و حتی اگر زبان ریاضی سختی هم به کار ببرند در درجه اول یک اقتصاددان هستند و دغدغه شان حل مساله اقتصادی است در حالی که بارها پیش آمده که سخن ران مدعو اروپایی را ببینم که با این که در دانشکده اقتصاد درس می دهد ولی در واقع صرفا یک ریاضی دان است. دلیلش هنوز برای خودم روشن نیست. شاید یک...ادامه مطلب ...
  • برگشتم

    من برگشتم. عده زیادی از دوستان را دیدم، خیلی ها را به واسطه این وبلاگ برای اولین بار دیدم و عده ای را هم وقت نشد ببینم. اولش برای کم تر از یک ماه برنامه ریزی کرده بودم ولی طبق معمول وقتی می آیم دل و دماغ برگشتن ندارم و دست آخر هم به زور بعد از دو ماه و دو روز برگشتم. برگشتم به شهر سبز و خاکستری، شهری که زمانی مرکز موسیقی کلاسیک و فلسفه تحلیلی و اقتصاد مدرن بوده، شهری که کار بانکی ات در عرض یک دقیقه انجام می شود، شهری که همیشه حق با مشتری است، شهری که مفهوم فقر و محرومیت و رنج بقیه را در آن فراموش می کنی، شهری که از ملاقات های چند گانه هر روزی ات خبری نیست، شهری که کم تر کسی دغدغه های ملکیانی دارد، شهری که اینترنتش فیلتر نیست و کسی ماهواره ها را جمع نمی کند و به کار مردم سرک نمی کشد، شهری که موبایلش هایش همیشه سرویس می دهد، شهری که در آن خارجی هستی و.زبانش را نمی فهمی، شهری که پایتخت کشوری است که کل جمعیتش تقریبا نصف تهران است، شهری که آلودگی هوا ندارد، شهری که دره ای ندارد که تو دلت بخواهد موقع رانندگی ببینی اش، شهر کافه ها، شهری که راسته کتاب فروش های انقلاب و کریم خان را ندارد، شهر موتزارت و فروید و هایک و پوپر و ویتگنشتاین و شومپتر و میزس ، شهری که به مهمانی افطاری نمی روی، شهری که ایرانی هایش از هم فرار می کنند، شهری که خانم ها نیمه شب به خانه می روند و خطری تهدیدشان نمی کند، شهری که مدرسه هایش صبح کله سحر باز نمی شود و بچه ها اخمو به مدرسه نمی روند، شهری که موبایلت به ندرت زنگ می زند، شهری که که برای نوشتن در روزنامه هایش...ادامه مطلب ...
  • یک مشت افغانی

    مرتبط دانستن مسائل داخلی یک کشور به حضور خارجیان شیوه معمول خیلی از احزاب پوپولیست در دنیا است. این بار افغانی ها در ایران قربانی تبلیغات پوپولیستی شده اند و مسوولین کشور به جای آن که مشکل بی کاری را ناشی از جذب کم سرمایه خارجی و تحرک پایین اقتصاد به خاطر سیاست های غلط بدانند آن را به گردن افغانی هایی می اندازند که سال ها است با بهره وری چند برابر ایرانی ها کار کرده اند. امروز صبح رادیو ایران مصاحبه های معمول خودش را با مردم همیشه در صحنه ترتیب داده بود و از آن ها در باب اخراج افغانی ها می پرسید. به سراغ یکی رفت و جواب گرفت: “من فنی کار گیر نمی آورم و یک مشت افغانی این جا مشغول کار هستند” . از صبح این عبارت مزخرف “یک مشت افغانی” توی گوشم است و فراموشم نمی شود. از آن مصاحبه شونده انتظاری نیست. او بی کار است و عصبانی ولی نمی فهمم رادیوی ملی یک کشور شرم گین از نیست که چنین جمله توهین آمیزی را از بخش خبر اصلی خودش پخش می کند و این چنین به احساسات احمقانه نژادپرستانه دامن می زند. اگر امکانی فراهم بود به سهم خودم از افغانی های مقیم ایران بابت این جمله عذرخواهی می کردم.
  • مساله عاملیت و آموزش مدیران

    مساله عاملیت (Agency Problem) یکی از موضوعات مهم برای اقتصاددانان است و می گوید که فردی که وکالت فرد دیگری را برای اداره سازمانی بر عهده دارد تصمیمات سازمانی را به گونه ای اتخاذ می کند که منافع شخصی خودش بیشینه شود و در این بیشینه سازی منافع لزوما منافع صاحب سازمان را مد نظر قرار نخواهد داد. این زاویه دید مدل تصمیمات بنگاه ها را از بیشینه سازی مطلق ثروت سهام داران دور می کند. من خودم چون بیش تر درگیر کسب و کار آموزش و ارائه مشاوره به مدیران هستم نمونه عینی مساله عاملیت را در این حوزه دیده ام. یکی از روش های – به نظر من – به شدت غیراخلاقی در بازاریابی کارگاه ها و دوره های آموزش مدیریت برای مشتریان دولتی یا شرکت های بزرگ تعارضی است که شرکت های خصوصی و نیمه دولتی مجری این دوره ها بین منافع سازمان ها و منافع شرکت کنندگان در دوره ایجاد می کنند و از این طریق برای خود بازارسازی می کنند. یکی از روش های خیلی معمول برای این نوع بازاریابی تبدیل کردن کلاس آموزشی به نوعی برنامه تفریحی برای شرکت کنندگان است. مثلا برنامه آموزشی را در کیش یا یکی از هتل های خوب شمال برگزار می کنند و در جریان دوره ها هم پذیرایی مفصلی از شرکت کنندگان به عمل می آورند و نهایتا هم با هدایایی مثل کیف و کتاب آن ها را بدرقه می کنند. با این ترفند مدیر یا کارشناسی که متقاضی شرکت در دوره آموزشی است بیش از آن که علاقه مند به محتوای دوره و اثربخشی آن باشد از حاشیه های دوره لذت می برد و البته این لذت را نه به هزینه خود بل که به هزینه سازمان متنوعش کسب می کند. می توانید حدس بزنید که این حاشیه های جذاب تا چه حد روی تصمیمات آموزشی سازمان...ادامه مطلب ...
  • کانون گرم خانواده

    به نظرم غربی ها به خوبی به این نتیجه رسیده اند که فرزندان جوانشان نیاز دارند تا عمده وقت خود را با هم نسلان و هم سنشان خود صرف کنند. جوان بیست و چند ساله نیاز روحی دارد که با حضور پدر و مادرش ارضاء نمی شود و زندگی مستقل و یا مشترک با شریک به او امکان بودن با آدم هایی که دوست دارد و سنش طلب می کند را می دهد. چند روز اخیر در شمال بودم و با این عینک جدید نوع روابط بین اعضای خانواده ها توجهم را جلب کرد. سردی روابط بین خانواده هایی که با فرزندان جوان و نوجوانشان آمده بودند به شدت برایم ملموس بود. تقریبا می توانستی ببینی که در خیلی از موارد پدر و مادرها آشکار و پنهان از نوع رفتار فرزندان دلخورند و فرزندان از فضای تکراری و کسل کننده خانواده بی زار و غم آلود. در زاویه ای دیگر روابط والدین هم دیدنی است. پدر و مادر گویی فقط هم دیگر را تحمل می کنند و ذره ای از عشق را که چسب طبیعی بودن زن و مرد در درون خانواده است در روابط بین آن ها نمی بینی. سر جمع انگار انگیزه ای جز وظیفه اعضای خانواده را کنار هم گرد نمی آورد. سر صبحانه ها دقت کردم. آدم هایی را می دیدم که حتی در زمان مسافرت که قاعدتا باید شادترین و رهاترین لحظات سال برای شان باشد ساکت و بی تفاوت کنار هم نشسته بودند و کلامی بینشان رد و بدل نمی شد. پدرهای نگران، مادرهای افسرده و فرزندان سرکش. این پدیده ای نادر در جامعه ما نیست. این “نهاد مقدس و کانون گرم خانواده” سیطره خود را بر فردیت تک تک اعضاء گسترانده و آن را کاملا کم رنگ می کند. زنانی که ذره ذره خواسته های خود را سرکوب کرده اند و جوانی شان...ادامه مطلب ...
  • نفرت و لذت

    از چه چیزهایی متنفرم یا عصبانی می شوم؟ دخالت دولت در تصمیم فردی افراد، غذای شیرین، بنیادگرایی دینی، بازی گران چادری و آرایش کرده صدا و سیما، لایی کشیدن در بزرگ راه، پدر مادرهایی که به بچه هایشان یاد می دهند مثل بزرگ ها زرنگ بازی دربیارند یا اهل آداب و اصول و مودب باشند، آدم های زیادی حقیر! مثال؟ فرزاد حسنی، نظریات اقتصادی احمد توکلی، تبختر ایرانیان خارج از کشور، تحلیل های سیاسی داخل تاکسی، پزشکانی که جواب سلام مریض را نمی دهند، منشی هایی که فکر می کنند از دماغ فیل افتاده اند، زنانی که “عمدا” روسری شان را توی کوچه روی شانه می اندازند، به مفاهیمی مثل “غیرت” یا “ناموس” اعتقاد داشتن، ملی گرایی، برای عرف اجتماعی ارزش ذاتی و اخلاقی قایل شدن، لباس مد روز، زن هایی که فکر می کنند همه مرد ها دزد بدنشان هستند و ننشسته کیف خود را با نفر بعدی حایل می کنند، آدم هایی که خلاف می کنند و بعد تملق پلیس را می گویند تا جریمه شان نکند، عوام فریبی خصوصا از نوع سفرهای استانی، بوی کسی که آب جو زیاد خورده است، کسانی که با قاطعیت راجع به تحولات آینده حرف می زنند، مقاله ای که نویسنده اش نمی فهمد چه می گوید، روزنامه حزبی، آدم هایی که از ماشین های مدل بالایشان آشغال بیرون می ریزند، هم زمان تریپ پای ثابت مراسم مذهبی و محفل حال و حول بودن، فیلمی که آخرش الکی شیرین شود، آدم چاق ریشوی پیراهن روی شلواری که با ذهنش بیمارش فکر می کند قیم دیگران است، کت و شلوار، آدم هایی که فکر می کنند زرنگ هستند و همیشه از دیگران منفعت می برند، وبلاگی که به بقیه لینک نمی دهد، کسانی که اقتصاد را درست و حسابی نخوانده اند و به خیال خودشان اقتصاد متداول را نقد می کنند، انگشتر طلای...ادامه مطلب ...
  • خاطراتی از هما

    در قبال وضعیت بد خدمات مشتری در سازمان های بخش عمومی ایران دو روی کرد اصلی می توان اتخاذ کرد. روی کرد اول این است که عصبانی شوی و به سر و پای این کشور فحش بدهی و روی کرد دوم این است که در موردش بنویسی شاید اصلاح شود. من نمونه ای از تجربه امروزم را می نویسم. ۱) چون سفرم حدود یک ماه بیش تر طول کشیده است باید زمان برگشتم را تمدید کنم. پس اولین قدم این است که به ایران ایر زنگ بزنم و راه و چاه قضیه را بپرسم. از ۱۱۸ چند بار شماره هایی را می گیرم که هیچ کدام جواب نمی دهد یا نامربوط است. روی سایت ایران ایر جست و جو می کنم و بلاخره تلفنی را پیدا می کنم. زنگ می زنم و توضیح می دهند این جا نیست ولی تلفن جای دیگر را می دهند که درست است. ۲) زنگ می زنم و درخواست می کنم که تاریخ سفرم را عقب بیندازند. اولش توضیح می دهند که باید بیست هزار تومان جریمه تغییر تاریخ بدهم و بعد تاریخ را عوض می کنند. تا این جا کار خوب پیش می رود. ولی بعد اضافه می کنند که برای تعویض برچسب باید به شعبه مرکزی خیابان ویلا بروم و از دست هیچ آژانسی کاری بر نمی آید. تعریف شعبه مرکزی و معطلی هایش را شنیده ام. ۳) از ۱۱۸ تلفن شعبه مرکزی ویلا را می گیرم ولی هیچ وقت کسی جواب نمی دهد. ۴) می روم آن جا. در ابتدای ورود دستگاهی هست که شماره می دهد و مایه امیدواری است. روی دستگاه نوشته تا ساعت سه عصر ظرفیت پذیرش تکمیل است. نمی دانم منظورش این است که آیا الان دیگر شماره نمی دهیم یا شماره بگیرید و تا بعد از ساعت سه صبر کنید. ۵) شماره ای را می خوانند و...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و ربا : حرف آخر

    ۱) در جامعه ای که اکثریتش مذهبی هستند و تعداد قابل توجهی از آن ها دست و دلشان از خوردن پول حرام می لرزد باید برای مباحث جدید راه حل شرعی پیدا کرد. ممکن است کسی روی کرد دیگری در باب روش دست یابی به ارزش های زندگی داشته باشد ولی این دلیل نمی شود که فکر کند می تواند ایده خودش را به راحتی به بقیه جامعه تحمیل کند. حتی اگر نشان دهیم که عقل روش دیگری پیش روی ما می گذارد عده زیادی از آدم ها با روش عقلی ما هم راه نخواهند شد. به نظر من یافتن روش هایی برای سازگاری بین بانک داری و بازار سرمایه مدرن و شرع در جوامع اسلامی عین اصلاح گری است. اصلاح گری که تاثیر قابل توجهی در توسعه اقتصادی این کشورها خواهد گذاشت. ۲) ماجرا فقط به سپرده گذار و وام گیرنده محدود نمی شود. دوستان بسیار با استعداد و با قابلیتی را می شناسم که می توانند متخصصان خوبی در زمینه فاینانس و شرکت های سرمایه گذاری باشند ولی به ملاحظه مسایل شرعی وارد این حوزه کار نمی شوند. ۳) فقه از جنس حقوق است. فقیه به طور صریح با کارکرد و توجیه عقلی ماجرا سر و کار ندارد هر چند در باطن از این توجیهات تاثیر می پذیرد. دوستانی که به صوری بودن راه حل ها اشکال می گیرند (و من کاملا این اشکالاتشان را درک می کنم و برای خودم هم این سوال پیش آمده است) توجه کنند که در یک قرارداد حقوقی صورت ماجرا بسیار مهم است. فقیه هم مانند حقوق دان به دنبال صورت حقوقی می گیرد که ماجرا را قابل قبول کند. زمانی هم برای این کار انگیزه خواهد داشت که حس کند که گرهی در زندگی مردم ایجاد شده که باید از درون فقه راهی برای حل آن بیابد. ۴) اگر به پیروی...ادامه مطلب ...
  • دنیای اقتصاد و نرخ بهره

    دی روز بلاخره فرصتی دست داد و خدمت دوستان عزیز روزنامه دنیای اقتصاد رسیدم. صحبت های لذت بخشی با آقای علی میرزاخانی سردبیر روزنامه، دکتر غنی نژاد، محمد طاهری، رهام وزیری، محمد یوسفی و پویا جبل عاملی داشتم. رهام را قبلا دیده بودم و با هم آشنا شده بودیم. محمد طاهری را برای اولین دیدم و بسیار دلنشین و دوست داشتنی یافتمش. محمد لطف کرده و گزارشی هم از این دیدار نوشته است. حیف که فرصت زیادی نشد که با پویا و محمد یوسفی گپ جداگانه ای بزنیم. با دکتر غنی نژاد و بقیه رفقا نزدیک به دو ساعتی صحبت کردیم و در خلال صحبت ها دکتر از تجربه هایشان در یک کارگروه مشترک بین برخی از اقتصاددانان و اساتید حوزه صحبت کردند که بسیار به بحث های قبلی این جا راجع به بهره و ربا مرتبط بود و به نظرم مفید است که این جا بیاورم. به قول دکتر غنی نژاد مهم ترین جمع بندی این نشست های چهارساله این بوده که : اشتراط در “قرض” حرام است و تغییری هم در آن نمی توان داد. یعنی من اگر به شما پولی بدهم و با هر مبلغی و هر شیوه ای شرطی برای بازدریافت آن بگذارم حرام است. ولی شرط در “معامله” به هر شکلی آزاد است. به عبارت دیگر شخص می تواند به راحتی بگوید که این جنس را اگر نقد بخری قیمتش می شود هزار تومان و اگر با اقساط یک ساله بخری باید دو هزار تومان بدهی. مادامی که این معامله مورد رضایت طرفین باشد هیچ اشکال شرعی در آن وجود ندارد و می توان از این روی کرد برای طراحی وام های بانکی با بهره استفاده کرد. ظاهرا این ایده ها را فردی به نام حجه الاسلام عباس موسویان از فضلای حوزه جمع بندی کرده است که دکتر غنی نژاد در باب تسلط ایشان نسبت...ادامه مطلب ...
  • مالیات محیط زیست

    مناطق تفریحی شمال ایران سال به سال شلوغ تر می شود. خصوصا در ایام تعطیلات طی کردن مسیر سه ساعتی در عرض هفت هشت ساعت برای مردم عادی شده بود. این روند هم چنان ادامه پیدا خواهد کرد و وضعیت بدتر هم خواهد شد. دلیل آن هم ساده است. درآمد سرانه در ایران با آهنگ ملایمی در حال افزایش است و اتفاقا بخشی از طبقه متوسط جوان – که به مسافرت علاقه بیش تری دارد- بیش از بقیه از این رشد بهره مند می شوند. بنابراین عجیب نیست که تقاضا برای مسافرت های تفریحی به طور پایداری رشد کند و عمده این تقاضا هم متوجه شمال و کیش شود. از طرف دیگر به علت محدودهای فیزیکی و ساختاری ظرفیت های مسافرپذیری – چه برای تردد و چه برای اسکان و گردش – در شمال تقریبا ثابت است و یا با آهنگ خیلی کندی رشد می کند و لذا فشار این تقاضای روز به افزون به محیط زیست لرزان جنگل ها و دریای شمال وارد می شود. وضع مرداب انزلی به عنوان یک نمونه عینی در جلو چشمان ما است. بخشی از این روند اجتناب ناپذیر است ولی راه هایی هم برای مدیریت آن و کاهش اثرات منفی آن وجود دارد. یک راهش این است که مسوولان تا دیرنشده به فکر بیفتند و بحث مالیات محیط زیستی را فعال کنند تا هم بخشی از تقاضا را مهار کند و هم درآمدی اضافی برای سرمایه گذاری در محیط زیست فراهم کند. این موضوع در دنیا بحث جاافتاده ای است. بزرگ راهی بین اتریش و آلمان وجود دارد که یک مسیر تجاری مهم را خیلی کوتاه می کند. اشکال این بزرگ راه این است که از داخل یک دره می گذرد و دره با مساله سکونت هوا مواجه است و لذا افزایش بار ترافیکی در این بزرگ راه باعث انباشه شدن آلودگی در...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها