• نرخ بهره و ربا : بخش سوم

    ۱) بالفرض که استدلال کاتب لیوان چای داغ در باب معادل بودن وام های صنعتی و مضاربه را بپذیریم. این استدلال چگونه در مورد وام خرید مسکن توجیه می شود؟ به نظر من اساسا هیچ تفاوتی بین انواع وام گرفتن ها نیست. وام گیرنده چه وام را برای کار صنعتی یا تجاری بگیرد، چه برای ساخت یا خرید مسکن و چه برای گذران زندگی در دوره دانش جویی (انباشت سرمایه انسانی) و چه برای جهان گردی دور دنیا در این تصمیمش یک موضوع مهم را مدنظر قرار دارد و آن هم بیش تر بودن بازده فعالیتی که پول را بابت آن صرف می کند نسبت به بهره ای است که بابت وام پس می دهد. مثلا وقتی کسی برای دریافت وام مسکن بانک پارسیان درخواست می دهد و بهره ۲۴ درصد را هم می پردازد به این جمع بندی رسیده است که منفعتی که از صاحب خانه شدن به دست می آورد – یعنی عدم پرداخت اجاره و گران شدن ملک در طول زمان – بیش از بهره ای است که بابت وام مسکنش می دهد و گرنه قطعا دست به این کار نمی زد. اگر وام مسکن با بهره ۵۰ درصد اعطا شود احتمالا کسی دیگر مشتری این وام نیست چون برایش صرف اقتصادی ندارد. ۲) در سیستم فعلی بانکی کسی که وام می گیرد حتی اگر ضرر کند هم باید بهره وام را پس بدهد در حالی که در سیستم مضاربه چنین تعهدی ندارد. من این اشکال را می پذیرم. استدلال من در همانند دانستن محتوای بهره و مضاربه در این جا دچار مساله می شود. مشکل مساله را البته با بحث بیمه سرمایه گذاری می توان تا حدی تخفیف داد. اگر کل سرمایه گذاری بانک ها بیمه شود آن وقت ممکن است بتوان شکلی پیدا کرد که وام گیرنده هم در صورت زیان پولی پرداخت نکند و...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و ربا : بخش دوم

    بخشی از کامنت ها معطوف به این عقیده بود که حرمت ربا جزو نصوص است و اصولا استدلال مبتنی بر کارکردهای مثبت نرخ بهره تغییری در مساله ایجاد نمی کند. من زمانی در اصل قضیه با این دوستان هم عقیده بودم و قبلا هم یکی دو بار در باب حرمت / حلیت ذاتی امور شرعی و مستقل بودن آن ها از کارکردهای مثبت/منفی نوشته ام. مثال گوشت ذبح شرعی را هم زدم و گفتم که استدلال بهداشتی بودن آن هیچ تاثیری بر حکم شرعی اش ندارد. الان البته نظرم تا حدی تغییر کرده است و به نظرم نمی توان تا این حد ذات گرایانه با احکام شرعی برخورد کرد و عنصر کارکرد نیز در آن وارد می شود. این حرف عجیبی نیست و به نظر می رسد بخش قابل توجهی از دین داران به آن باور دارند. سروش در بحث قبض و بحث تا اندازه مبحث تاثیر معرفت های دیگر بر معرفت دینی را مطرح کرد و از آن پس هم موضوع توسط کسان دیگری پی گیری شد. از ایده فلسفی قبض و بسط که بگذریم حتی در درون فقه شیعه دو عنصر مهم “مصلحت” و “تشخیص مصداق” وجود دارد که توسط خود روحانیون به رسمیت شناخته شده است. هر چند مثال های ما برای موارد تغییر احکام بر اساس این دو عنصر محدود است ولی همین موارد معدود نشان می دهد که تغییر تصور فقیه در باب کارکرد و موضوعیت مساله می تواند روی حکم تاثیر بگذارد. به عنوان مثال سیاست تغییر شکل یا تعلیق برخی مجازات های اسلامی (مثل سنگ سار) درست نقطه مقابل یک حکم صریح است که به رعایت مصلحت جامعه اسلامی دچار بازنگری می شود. از سوی دیگر بحث تغییر موضوعیت بازی شطرنج – که باز توسط کسانی غیر از فقیه ابراز می شود – باعث می شود تا حکم شرعی بازی که روایت های...ادامه مطلب ...
  • دیگر چه امید ماند؟ وقتی شرق را هم بستند. امیدوارم موقت باشد.
  • سفر اصفهان

    رفتیم اصفهان و از مسیر جدید و زیبایی که از یک سری روستا مثل کامو و قهرود می گذشت و به قمصر ختم می شد و نهایتا با توقفی یک شبه در کاشان برگشتیم. فرصت مغتنمی شد که مسعود برجیان و اکبر داستان پور و محسن مومنی و یکی دو نفر دیگر از دوستان جدید را ببینیم و از گپ زدن با آن ها لذت ببریم. حیف که وقت دیدار کوتاه بود. با این که دو تا غروب با بچه ها بودیم ولی آن قدر بحث گرم شد و صحبت ها جذاب بود که حس کردم دیدارمان کاملا نصف کاره ماند. با این دوستان خب طبیعی بود که بحث های جالبی در حوزه مباحث فلسفی و پژوهش های اجتماعی مطرح شود که مخ آدم را حسابی به کار بگیرد. آقای ملکیان هم که موضوع ثابت بحث ها است خصوصا اگر آدم با اکبر و محسن باشد. مسعود هم سوالات هوش مندانه ای راجع به بحث توزیع مستقیم درآمد نفت و تبعات آن مطرح کرد که برای من ایده بخش بود و خوراک یکی دو تا مطلب آتی را فراهم کرد. حسین آقای کرمان پور هم بی نهایت به ما لطف داشت و با کامنت و ایمیل و تلفن لطفش را ابراز کرده بود. حیف که درست روزی که ما رفتیم اصفهان برای کاری به تهران آمده بود و نتوانستیم زیارتش کنیم. کلاس های اصفهان را چند سالی است که دارم و هر بار می روم انرژی می گیرم. خیلی جالب است که در این کلاس ها می توانم سرنوشت یک سری شرکت های نوپا و نوآور را در طول زمان دنبال کنم. این بار چند نفر از بچه ها سر کلاس بودند که سه سال قبل بهشان طراحی کسب و کار درس داده بودم و آن موقع در ابتدای راه بودند. الان شرکت یکی شان بزرگ شده و ۱۵ نفر...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و ربا

    پویان مشایخ همیشه می گوید تا بحث نرخ بهره و مساله حرمت ربا در این کشور حل نشود توسعه اقتصادی با کندی مواجه خواهد بود. با یاسر میردامادی که صحبت می کردیم به نکته بسیار مهمی اشاره می کرد. یاسر معتقد بود که حرمت ربا دقیقا به خاطر برداشتی است که علما از زیان های ربا برای جامعه دارند (خود یاسر هم برداشتش این بود که ربا برای جامعه زیان آور است) و به نظرشان می رسد که ربا خون جامعه را مکیده و به جیب عده خاصی سرازیر می کند و در نهایت باعث عقب ماندگی جامعه خواهد بود. توصیه او این بود که کسانی که کارشان در حوزه اقتصاد است اگر در باب کارکردهای بازار مالی و نرخ بهره در دنیای مدرن و مزایای آن برای کشور و هزینه های توسعه نیافتگی بازارهای مالی بنویسند کم کم این تصور منفی نسبت به نقش نرخ بهره از بین رفته و لذا ممکن است حکم شرعی آن نیز متناسب با این برداشت جدید تغییر کند. البته به نظر من می رسد در حال حاضر نیز برداشت علما از این ماجرا یک سان نیست. فی المثل مخالفت هایی که در جریان کاهش نرخ بهره از سوی برخی روحانیون ابراز شد تا حدی نشان می داد که آن ها هم به نوعی از نرخ تعادلی که خارج از دخالت دولت تعیین می شود و منافع دو طرف وام گیرنده و وام دهنده را حفظ می کند باور دارند و لذا می توان روی یک چنین پایه مشترکی حرکت کرد و بحث را توسعه داد. به نظر من اولین قدم در این تغییر برداشت این است که به تغییر جای گاه اقتصادی وام گیرنده و وام دهنده در دنیای قدیم و جدید اشاره کنیم. در قدیم رباخواران عموما ثروت مندانی بودند که از محل بهره های سنگین به وام هایی که به فقرا...ادامه مطلب ...
  • روحانیون سنت گرای مدرن

    روحانیت شیعه در داخل خود از طیف های کاملا متفاوتی تشکیل می شود که تفاوت های آن ها احتمالا در نگاه گذرای بیرونی پنهان می ماند. از طیف روحانیون فقهی- سنتی خارج از قدرت گرفته تا عرفانی مسلک ها و فلسفه گراها و تفکیکی ها و بنیادگراها و مدرن ها. موضوع روحانیت و نقش آن در تحولات از موضوعات جالب برای من است و اتفاقا بخشی از گفت و گوهایم با یاسر هم حول همین موضوع و خصوصا جای گاه و آینده روحانیون سنتی بود. در این بین یکی از گروه های جالب توجه جمعی از روحانیون “سنت گرا و فقه گرا” است که با زبان و ابزارهای دنیای مدرن به خوبی آشنا هستند و حتی سبک زندگی مدرنی دارند. این طیف البته متفاوت از طیف روحانیون تجددگرا و نیمه تجددگرا مثل مجتهد شبستری و مرحوم حایری یزدی و محسن کدیور و هادی و احمد قابل است. تفاوت مهم دو طیف این است که گروهی که از آن ها صحبت می کنم به لحاظ مبانی معرفتی هم چنان دلبسته روی کرد سنتی هستند و از دیدگاه معرفتی چندان دچار تحول نشده اند و لذا مرزبندی خود را با گروه های مدرن حفظ می کنند. ضمن این که عموما طرف دار جمهوری اسلامی در کلیت آن هستند هرچند معمولا در گفت و گوی خصوصی نقدهای تاکتیکی دارند. سعیدرضا عاملی استاد ارتباطات دانشگاه تهران یکی از این نمونه ها است که من از هم نشینی با او در کنفرانسی در کیش بسیار لذت بردم. عاملی ظاهرا جزو نمایندگان رهبری در انگلیس بوده که از فرصت استفاده کرده و دکترای جامعه شناسی ارتباطات خوانده است. فکر کنم در شرایطی که اصولا بحث پاورپوینت و مقاله های انگلیسی به عنوان مرجع درس عموما در دانشکده های علوم انسانی ما چندان جا نیفتاده بود عاملی از این روش ها استفاده می کرد. حسام الدین آشنا...ادامه مطلب ...
  • دستشان در یک کاسه است

    مردم ایران وقتی می خواهند انفعلال سیاسی شان و حال نداشتن برای شرکت در یک رای گیری نیم ساعتی را توجیه کنند این استدلال معمولا به دردشان می خورد که: ” این جناح های سیاسی آخر سر همه دستشان در یک کاسه است و دنبال منافع خودشان هستند. من و شما نباید این پایین بی خودی خودمان را علاف کنیم و اسباب پیروی آن ها شویم ” این استدلال خوش مزه و این تصور کاریکاتوری و ایرانی پسند از دنیای سیاست درست نقطه مقابل برداشتی است که در نظریه انتخاب عمومی از رفتار سیاست مداران وجود دارد. در انتخاب عمومی سیاست مداران نه انسان های ایده آل بل که سودجویان بزرگی هستند که ” در انتخابات پیروز نمی شوند که برنامه ای را طراحی کنند بل که برنامه ها را جوری طراحی می کنند که در انتخابات پیروز شوند “. بسته به این که بازار سیاست تا چه حد امکان ورود تازه واردین را فراهم کند ممکن است من هم ترجیح بدهم در این دور منفعت جویی شرکت کنم. اگر هم این بازار بسته باشد و مدلش نزدیک به رقابت انحصاری باشد آن وقت برای من مهم می شود که کدام تولیدکننده موقعیت بالا دست پیدا کند تا شانس عرضه کالاهای مورد علاقه من در این بازار بیش تر شود. پس خیلی عجیب نیست که من به عنوان شهروند منفعت طلب معمولا به این نگاه کنم که تامین منافع کدام یک از سیاست مداران بیش تر با منافع من هم سو است و سعی کنم به او رای بدهم یا از او حمایت کنم. این را هم خوب می دانم که او دلش به حال من نخواهد سوخت ولی برای این که دوره بعدی رای من را داشته باشد باید منافعم را تامین کند.
  • دیکتاتوری اکثریت

    یک مثال اقتصادی ساده از این که چگونه اکثریت می تواند از جیب اقلیت اندازه خدمات دولتی را بزرگ کند. فرض کنید عده ای کشاورز در روستا هستند که یک کانال آب بالقوه از زمین های ۵۱% آن ها می گذرد. اگر هزینه این کانال آب را بین استفاده کنندگان از آن تقسیم کنیم کسی به ساخت آن رای نمی دهد چون برایش به صرفه نیست. ولی اگر سیستم دموکراسی باشد وضع فرق می کند. در سیستم دموکراسی ۵۱% به حزبی رای می دهند که طرف دار ساخت کانال است و این حزب چون اکثریت را دارد انتخابات را می برد. نکته مهم این جا است که وقتی قانون پرداخت مالیات برای ساخت کانال تصویب شود فقط آن ۵۱% استفاده کننده هزینه آن را نخواهند پرداخت بلکه کل جامعه – که شامل آن ۴۹% ای هم که از کانال نفعی نمی برند هم هست- به یک سان این مالیات را می پردازد. با این شیوه قیمت سرانه ساخت کانال برای بهره مندشوندگان از آن تقریبا نصف می شود و حالا برایشان اقتصادی است که از ساخت کانال حمایت کنند. به عبارت دیگر دوستان بخشی از هزینه خدمات دولتی مورد علاقه خود را از جیب اقلیت جامعه تامین کردند. این داستان ساده یکی از توضیح هایی است که نشان می دهد که چرا دولت ها در برخی کشورها نسبتا بزرگ می شوند و خدمات متنوعی را ارائه می کنند که لزوما ارائه آن ها توسط دولت یا مقدار ارائه آن ها بهینه نیست. در واقع سطح تولید این خدمات بیش از حد بهینه است و دلیل آن هم همین ارزان شدن مصنوعی آن برای استفاده کنندگان است.
  • دوستان مشهدی

    تازه از مشهد برگشته ام. سفری فشرده ولی انرژی بخش بود. روز اول که رسیدیم بهرنگ و دوستانش آمدند سراغمان و رفتیم در رستوران مورد علاقه من در مشهد (سراب) ناهار خوردیم و تا عصر گپ لذت بخشی زدیم. ظاهر بهرنگ و نحوه سخن گفتنش و دغدغه هایش و سوال هایش من را عجیب یاد محمد مروتی می انداخت و همان حس علاقه خاصی که همیشه به محمد داشته ام – و نمی دانم که هیچ وقت به او گفته ام یا نه؟ – را در همان دقایق اول نسبت به او هم پیدا کردم. با این توضیح که بعدا فهمیدم در دبیرستان علامه حلی هم کلاسی بوده اند و لذا شباهتشان خیلی عجیب نیست. بعدش هم “طفل شیرخواره” عزیز زحمت کشید و آمد دنبالمان و ما را تا طرقبه برد و چند ساعتی هم همه توسعه های اخیر شهر مشهد را ریز به ریز نشانمان داد. طفل شیرخواره ناقد و خواننده بسیار تیزبینی هم بود و چند نکته اساسی در مورد برخورد من با بحث نوشته ها و کامنت ها بیان کرد که بسیار برایم آموزنده بود. شنبه شب هم مهمان جمع “ملکیان خوانی” یاسر میردامادی گرامی و دوستان فرهیخته و نازنینش بودیم. یاسر درست همان قدر که با سواد و متفکر و عمیق است خوش مشرب هم هست و هم نشینی با او و دوستانش بسیار خوش می گذرد. آن قدر که منی که غروب از شدت ضعف و بیماری نتوانسته بودم جلسه آخر کلاس را درس بدهم با حضور در این جمع کم یاب حالم خوب شد و سرحال شدم. باید اعتراف کنم که صحبت با یاسر با این که کوتاه بود ولی برای من بسیار پربار و آموزنده بود. فکر کنم سرقفلی چیزهایی که گفت به خودش تعلق دارد و من این جا در موردشان چیزی نمی گویم. علاوه بر قدردانی عمومی از همه دوستان عزیز...ادامه مطلب ...
  • مصاحبه با گل آقا

    سایت گل آقا مصاحبه هایی با گروهی از بلاگرها انجام داده است. این متن مصاحبه من است. ۱) چرا و از کی به فکر راه انداختن وبلاگ افتادید؟ من قبلا هم توی ایران وبلاگ داشتم و تعطیل شده بود ولی وقتی به اتریش رفتم و احساس نیاز کردم که با فضای ایران ارتباطم را حفظ کنم وبلاگ نویسی را دوباره شروع کردم. ۲- چرا این اسم را برای وبلاگتان انتخاب کردید؟ چای نوشیدنی مورد علاقه من است. کم تر کسی را دیده ام که به اندازه خودم چای بنوشد. خصوصا وقتی کار می کنم یا فکر می کنم یک لیوان بزرگ چای دم دستم هست. در نتیجه سعی کردم دینم را به لیوان چایم ادا کنم. ۳- روزی چند ساعت پای اینترنت هستید؟ من روزی ۸-۱۰ ساعت پای رایانه کار می کنم و خوب رایانه ام همیشه وصل به اینترنت است. از این مدت بین سی دقیقه تا یک ساعت صرف وب گردی می شود. ۴- وبلاگ برای شما همان دفترچه خاطرات دیجیتالی است یا برایش کارکردهای خاصی هم قائل هستید؟ اتفاقا وبلاگ برای من دفترچه خاطرات نیست چون معمولا مطلب شخصی کم می نویسم. وبلاگ برای من دو کارکرد مهم دارد. یکی حفظ ارتباطم با دوستانم در نقاط مختلف دنیا و دیگری نوشتن ایده هایم و دریافت بازخورد از خوانندگان. وبلاگم یک جوری کارکرد حرفه ای برای من دارد. ۵- با چند نفر از طریق وبلاگ دوست شدید؟ خیلی زیاد. در این سفرم به ایران بیش از نصف ملاقات هایم وبلاگی بوده. شاید بیش از ۵۰ دوست جدید خوب پیدا کردم و شاید بیش از این تعداد از دوستانم را که سال های سال بود خبری ازشان نداشتم دوباره پیدا کردم. ۶- با کامنتهای مزاحم چه می کنید؟ جور دیگر بپرسم،قدرت تحملتان چقدر است؟ قدرت تحملم خیلی کم است. از کامنت های فحش آلود ناراحت نمی شوم ولی از...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها