• برای چه بنویسم؟

    از موقعی که ماجرای لبنان پیش آمده مرتب پیش خودم فکر کرده ام که چیزی بنویسم و بعد وقتی به نتایج نوشته های قبلی از این جنس مراجعه کرده ام منصرف شده ام. تجربه ام می گوید هر وقت چیزی خارج از حوزه تخصصم نوشته ام خودم بعدا از استحکام منطقی و نتایج نوشته ام احساس نارضایتی کرده ام. هر چند که از کامنت ها و تذکرات دیگران آموخته ام. من خودم را مقید کرده ام که تا حد امکان راجع به دو چیز بنویسم. اول مطالبی که به اقتصاد مربوط است و به نظرم می رسد تحلیل مشخصی از مساله ای را به معرض اشتراک و نقد دیگران می گذارم و دوم هم نوشته های شخصی است که هیچ آداب و ترتیبی برایش نمی جویم. ماجرای لبنان روشن تر از این است که امثال من بخواهیم چیزی در موردش بنویسم. از دید من ماجرا با حماقت یک گروه که فکر عواقب تحرکاتش را نمی کند شروع می شود و با دیوانگی طرف مقابل که برای حفظ موجودیت خودش و امنیت شهروندانش حاضر است دست به کشتار گسترده بزند ادامه می یابد. من نه متخصص مسایل خاورمیانه و فلسطین و لبنان هستم که نوشته ام چیزی به دانش و فهم خوانندگان بیفزاید و نه چنان قلمی دارم که حسی در کسی برانگیخته کنم و موجب حرکتی شوم. اگر بنویسم فقط تکرار مکررات است. پس برای چه باید بنویسم؟
  • بازار مالی و سرمایه انسانی

    از مزایای ایران آمدن مواجهه با مسایل عینی جالب است. امشب با دوست عزیزی صحبتی می کردیم. می گفت از یک دانشگاه خیلی خوب در اروپا پذیرش گرفته ولی بورس بهش ندادند. هر دو موافق بودیم که اگر جایی بود که می توانست وام کافی برای تحصیلش در آن دانشگاه را از آن جا دریافت کند و پس از فارغ التحصیلی پس بدهد کاملا ارزش دارد که این کار را بکند و با خرج خودش (در واقع با وامی که دریافت می کند) مشغول تحصیل شود. عین این قضیه در مورد سیاست تخصیص وقت در هنگام تحصیل در داخل ایران هم صادق است. بسیاری از ما آرزو می کنیم که در دوره ای که در ایران دانش جوی کارشناسی ارشد یا دکترا هستیم تمام وقت خودمان را صرف درس خواندن یا تحقیق بکنیم و می دانیم که چنین کاری وضع ما را در بازار کار آینده به تر خواهد کرد. با این همه معمولا مجبوریم برای تامین هزینه های زندگی بخشی از وقتمان را صرف کارهایی بکنیم که لزوما ربطی به تحقیقمان ندارد و از آن طریق پول دربیاوریم. این موضوع باعث می شود که دانشجوی مقطع تحصیلات تکمیلی در ایران حتی گاهی کم تر از ۵۰ درصد وقتش را صرف کار تحقیقاتی و آموزشی اش بکند. حالا اگر بازار مالی در کشور ما توسعه یافته تر بود به گونه ای که وام گرفتن از آن امر پیچیده ای نبود و برای افراد عادی امکان پذیر بود دانش جویان می توانستند این تصمیم را بگیرند که برای تامین هزینه های زندگی شان از این بازار وام بگیرند و پس از فارغ التحصیلی و مشغول شدن به کار وام را پس بدهند. چنین امکانی باعث تمرکز بیش تر روی درس خواندن و در نتیجه بهبود وضع سرمایه انسانی در جامعه می شد حال آن که ضعف بازار مالی در ایران چنین...ادامه مطلب ...
  • عقلانیت اقتصادی

    این عبارت ها از اسپینوزا است : «به عنوان یک قانون جهان شمول در باب رفتار انسان ها هیچ انسانی گزینه ای که فکر می کند به تر است را از دست نمی دهد مگر به امید یک چیز به تر یا برای فرار از ضررهای بزرگ تر. هم چنین هیچ کسی زیانی را تحمل نمی کند مگر به خاطر اجتناب از زیان های بزرگ تر یا به خاطر دست آوردن چیزی ارزش مندتر. به این خاطر است که انسان ها همیشه بین دو چیز آن یکی را انتخاب می کنند که به نظرشان به تر است» اگر به خاطر داشته باشید گفتیم تابع مطلوبیت با تعریف مدرن تابعی است که ترجیحات انسان ها را بین تمام انتخاب های ممکن آن ها رتبه بندی می کند. فکر کنم با این تعریف اسپینوزا روشن باشد که یک انسان عاقل در هر شرایطی سبدی را انتخاب می کند که مطلوبیت او را بیشینه کند یا به عبارت دیگر در درون هر محدودیتی آن گزینه ای را انتخاب می کند که به نظرش به تر از بقیه است. این به تر بودن به هیچ وجه محدود به معیارهای مادی نیست و تنها نکته ای که بیان می کند تاکید بر ارجح دانستن یک گزینه بر گزینه دیگر است. این که ملاک ارجحیت چیست و چرا یک انسان در یک موقعیت یک گزینه را به چیز دیگری ترجیح می دهد(مثلا انتخاب بین فدا کردن جان خود یا پر کردن جیب خود) موضوعی خارج از علم اقتصاد است. این رفتار همان رفتار بیشینه کردن مطلوبیت است که به عنوان یکی از مشخصه های پایه ای رفتار عقلانی در اقتصاد شناخته می شود و بعضا مورد انتقاد قرار می گیرد.
  • دوستی هایی که می آیند و مثل برق می روند

    پارسا صایبی یادته امیر چی می گفت؟ می گفت آدم که سنش بره بالا سخت می تونه دوست جدید بگیره. حالا اگر آدم در کشوری زندگی کنه که هر روز باید منتظر این باشه که یک دوست قدیمی اش زنگ بزنه و بگه من مهاجرتم جور شد یا ویزام را گرفتم باید اون وقت یاد بگیره که دوستی هایی که به سختی به دست آمده را مثل آب خوردن از دست بده و خیلی دلتنگ شون نشه. شب رفتن خودت یادته؟ من به روم نیاوردم ولی تا چند روز بعدش دلم گرفته بود. مگه آدم چقدر شانس داره که زوجی پیدا کنه که مثل خودش باشند؟ الان دارم از فرودگاه می نویسم. حس این دفعه ام به نسبت سال قبل کم رنگ تر شده. هم دلم کم تر برای وین تنگ می شه و هم کم تر از قبل شوق دیدن تهران را دارم. آخه آدم عادت می کنه. حتی به این که زندگی اش و رفقاش مثل قایق روی آب هر روز یک طرف بروند. جمعه شب بچه های گروه چای داغ را دوباره دور هم جمع کردم. همان گروهی که توی وین راه انداختم تا بچه هایی که تیپ هم هستند ماهی یکی دوبار هم را ببینند و گپ های دل خواهشان را بزنند و مثل ما خاطرات سخت تنهایی معنوی ماه های اول را تجربه نکنند. مناسبت این دفعه چای داغ خیلی دل چسب نبود. سه تا از بچه های گروه داشتند می رفتند. زلفا و مسعود فرصت مطالعاتی شان تمام شد و سروش به خاطر این که وین خیلی چیزی نداشت که بهش عرضه کند برگشت ایران که برود کانادا. این دفعه هم دلم گرفته بود از قبلش. شب که تنها بر می گشتم خانه داشتم خاطرات شش ماه قبلم را با این دوستان مرور می کردم. دوستانی که شاید دیگر هرگز هم را نبینیم. توی...ادامه مطلب ...
  • تا جایی که من می فهمم آدم هایی که در ایران وقت خود را صرف تمرکز روی خلق نتایج با کیفیت و جدید به صورت انفرادی یا در قالب یک تیم کوچک کرده اند اثر خیلی جدی تری از کسانی داشته اند که دنبال درست کردن نهاد و انجمن و گروه بوده اند. می دانم که در نگاه اول ممکن است خلاف این به نظر برسد.
  • کلاس های ایران

    ممکن است تا دو سه روز بعد که می روم ایران دست رسی به اینترنت نداشته باشم. بنابراین پیشاپیش می نویسم. ظاهرا برنامه های ایران دارد گسترده تر می شود. هفته بعد سفری دو روزه به اراک خواهم داشت. کسی از دوستان آن جا هست غروب گپی بزنیم؟ هفته بعدش هم می روم مشهد. به دوستانی که محبت کرده اند و پیام داده اند خبر دقیقش را می دهم. یک سفر اصفهان هم جور شد. مسعود خان برجیان، حضرت محسن مومنی، حسین آقای نثر ما و بقیه روشن فکران دینی و غیردینی مقیم اصفهان فکر کنم بلاخره زمانش شد خدمت برسیم. یکی از دوستان هم زحمت کشیده و لینک کلاس های ثنارای را فرستاده است. کلاس اقتصاد کاربردی برای مدیران فعلا به تاخیر افتاده و شاید شهریور برگزار شود. ولی دوره طرح تجاری و مدیریت رشد برقرار خواهد بود. جهت اطلاع دوستانی که پرسیده بودند کلاس عمومی کرمان یک برنامه دو روزه مدیریت استراتژیک است و لینکش این جا است. با شرکت مجری صحبت می کنم که اگر امکانش بود برای دوستان وبلاگی تخفیف بگیریم. البته سوابق من را خیلی دقیق ننوشته اند و کمی اغراق شده است. جلسه اول کلاس گیم شریف را هم فکر کنم هفته سوم مرداد برگزار کنیم. در جلسه اول راجع به طرح کار صحبت می کنم و برای هر کدام از مباحث یک نمونه بازی کلاسیک معرفی می کنم تا چارچوب بحث روشن شود و شرکت کنندگان تصمیم خود را بگیرند. کلاس ترکیبی از مباحث شهودی و ریاضی را پوشش خواهد داد. در مباحث مربوط به فرم گسترده و تعادل نش ممکن است کمی وارد مباحث فنی تر بشویم. همان طور که گفتم خبر دقیقش را می دهم. یک نشست باحال هم خواهیم داشت. یکی از دوستان لطف کرده و یک جلسه دعوتم کرده بروم مجله زنان. فکر کنم اسم جلسه چیزی باشد شبیه...ادامه مطلب ...
  • اثر ارتجاعی

    به نظر شما اگر بهره وری مصرف انرژی در کشوری افزایش یابد مصرف کل آن در کشور چه تغییری می کند؟ جالب است که بر خلاف حدس اولیه کل مصرف انرژی می تواند بالا برود! این اثر را اصطلاح اثر ارتجاعی (Rebound Effect) می گویند و منظور از آن تحولی در اقتصاد است که در دور بعدی سر و کله اش دوباره پیدا می شود. مکانیسم این اثر کمی عجیب خیلی پیچیده نیست. دلیل اول آن این است که وقتی بهره وری مصرف انرژی بالا می رود یعنی مثلا خانه ها در مقابل اتلاف انرژی مقاوم تر می شوند یا خودروها مصرف کم تری دارند «قیمت نسبی مصرف انرژی» کم تر می شود. فرضا شما اگر قبلا برای یک مسافرت صد کیلومتری ده لیتر بنزین مصرف می کردید الان باید پنج لیتر مصرف کنید. در نتیجه مثل هر کالای دیگری وقتی قیمت انرژی پایین رود تقاضا برای آن بیش تر می شود. مثلا حالا که مسافرت خرج کم تری دارد مردم تقاضا برای سفرهای طولانی تر خواهند داشت. یا اگر گرم کردن خانه ارزان تر تمام شود ممکن است اتاق های بیش تری را گرم نگاه دارند یا دوش های آب گرم بیش تر و طولانی تری بگیرند یا در زمستان دمای خانه را بالا نگه دارند و در عوض لباس زمستانی نپوشند و الخ. دلیل دیگر به اثر درآمدی معروف است. وقتی بهره وری انرژی بالا رود درآمد کشور بیش تر می شود و در نتیجه تقاضای مردم برای کالاهای مختلف از جمله انرژی افزایش می یابد. اثر ارتجاعی را در جایی مثل بازار کار هم می توانیم ببینم. اگر بهره وری نیروی کار بالا برود به علت ارزان شدن نسبی آن تقاضا برایش بالا می رود. برای این که بنگاه ها در انتخاب ترکیب بهینه سرمایه و نیروی کار بیش تر به سمت نیروی کار متمایل خواهند بود....ادامه مطلب ...
  • قربانی عقلانیت خود

    در نظریه بازی ها اصطلاح جالبی است تحت عنوان «قربانی عقلانیت خود شدن». معنی این حرف این است که حریف شما اگر بداند که شما یک بازی گر عقلانی هستید آن گاه مطمئن خواهد بود که شما در هر موقعیتی گزینه ای را انتخاب خواهید کرد که منافع خودتان را بیشینه کند و استراتژی های دیگر را کنار خواهید گذاشت. حتی اگر قبلا تهدید کرده باشید که استراتژی دیگری را در پیش خواهید گرفت. فرض کنید مقابل حریفی هستید و حریف می تواند استراتژی جنگیدن یا صلح را در پیش بگیرد. شما به حریف گفته اید که اگر به شما حمله کند شما حمله او را با بمب اتمی پاسخ خواهید داد. این حمله اتمی حریف شما را نابود می کند ولی در عوض به خود شما هم آسیب های جدی وارد می کند. استراتژی دیگر شما این است که حتی اگر حریف حمله کرد با روش های معمول با او بجنگید. در این صورت او از این جنگ نفع خواهد برد ولی شما هم در عوض هزینه خیلی کم تری به نسبت استفاده از بمب اتمی در جنگ خواهید پرداخت. حال خود را در موقعیت حریف تصور کنید. او از شما این تهدید را دریافت کرده که اگر حمله کند با پاسخ اتمی مواجه خواهد شد. ولی در تحلیل بازی فرض می کند که به شما حمله کرده است. آن گاه چون شما یک بازی گر عقلانی هستید «علی رغم تهدید قبلی خود» از بمب اتمی استفاده نخواهید کرد چون در این موقعیت جدید عدم استفاده از بمب فایده بیش تری برای خود شما هم دارد. در واقع حریف با دانستن این که شما عقلانی رفتار خواهید کرد تهدید شما را یک بلوف غیر عملی تلقی می کند و شما قربانی عقلانیت خود شده و نمی توانید جلوی حمله حریف را بگیرید. در زندگی روزمره از این مثال ها...ادامه مطلب ...
  • قاچاق سوخت و تامین اجتماعی

    وقتی یک سری مکانیسم ها خوب کار نکند مکانیسم های دیگری ممکن است نقش آن را بر عهده بگیرند. قاچاق سوخت در ابعاد کوچک و شخصی در واقع نوعی مکانیسم بازتوزیع درآمد و تامین اجتماعی برای ساکنین مناطق مرزی (خصوصا سیستان و بلوچستان) است. دولت این را خوب می داند و در عمل هم چشمش را بر روی چنین چیزهایی می بندد. من عین این قضیه را در کردستان و آذربایجان هم دیده ام که سیاست قاچاق رسما غیرقانونی ولی عملا تحمل شده در واقع به شکلی عامدانه به کار بهبود وضع زندگی مردم منطقه می آمد تا آن ها را از دست زدن به کارهای پرهزینه تر برای جامعه باز دارد. اگر سوخت سهمیه بندی شود یا قیمت آن واقعی شود هزاران نفری که سهمیه پول نفتشان را از این طریق دریافت می کردند عملا تنها راه کسب درآمدشان (شاید به غیر از قاچاق مواد مخدر) را از دست می دهند. در نتیجه یک سوال پیش روی سیاست گذار این خواهد بود که بعد از اعمال سیاست های جدید قیمت سوخت این اثر را باید با چه مکانیسم دیگری جبران کند؟ احتمالا تعجب می کنید ولی شاید یک راهش این باشد که هم چنان در مناطق مرزی مقدار مشخصی سوخت را با قیمتی پایین تر از آن طرف مرز ارائه کنیم. این البته کمی شوخی بود ولی می خواهم توجهتان را به این نکته جلب کنم که قاچاق سوخت یک روش بسیار کم هزینه (از حیث هزینه خود فرآیند) و بدون نیاز به بوروکراسی برای توزیع یارانه بین مرزنشینان است. در واقع در آن بخش از کشور مساله ما سوخت و بنزین نیست مساله مکانیسم تامین اجتماعی است که اگر سیستان بلوچستان رفته باشید اهمیتش را بیش تر درک می کنید.
  • سفر تهران

    اگر خدا بخواهد هفته دیگر می روم تهران و ۲۷ روز می مانم. خیلی خیلی دوست داشتم بیش تر بمانم ولی یک طرفش به این مدرسه تابستانی فلسفه و اقتصاد وصل بود و طرف دیگرش هم به کنفرانس انجمن اروپایی اقتصاد و اقتصادسنجی که اتفاقا امثال در وین و توسط موسسه ما برگزار می شود و فرصتی است که نباید از دست دادش. این طوری باز مثل سال های قبل حسرت یک سفر دو نفره به کردستان و آذربایجان در دل من باقی می ماند. این بار قرار شد کمی درس بدهم و تا به خودم آمدم تعداد کلاس ها از حد معقول آن بالا رفت. خدا را شکر یکی دو تاش جور نشد و گرنه معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد. فعلا حدود ۹ روز تهران کلاس دارم و چهار روز کرمان و اگر شد دو روز مشهد (اگر فرصتی دست داد شاید یاسر عزیز را هم زیارت کردیم). سه تا از کلاس هایی که تهران دارم عمومی است و توسط شرکت ثنارای برگزار می شود: اقتصاد کاربردی برای مدیران، مدیریت رشد شرکت ها و تدوین طرح تجاری. یک کلاس مقدماتی تئوری بازی هم برای بچه های شریف خواهم داشت که برنامه کلاسش را گذاشته ام این جا. نمی دانم شرکت کننده خارج از دانشگاه هم قبول خواهند کرد یا نه؟ فکر کنم لوس بازی های حراست شریف هم چنان پابرجا است. از تجربه دفعات قبل یاد گرفته ام که باید روش کارآمدی برای دیدار رفقا پیدا کنم. یکیش همین اعلام سفر کمی قبل از رفتن. دفعات قبل این طور می شد که تعداد زیادی از دوستان را قرار می گذاشتیم که ببینیم و به روزهای آخر می افتاد و نمی شد. تجربه می گوید به تر است آدم بقیه را هر چه زودتر در روزهای اول ببیند چون معلوم نیست بعدش چه می شود. یک راهش هم...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها