• مهندسی و اقتصاد

    امروز متوجه موضوع جالبی شدم. زمانی که مظاهری قرار بود وزیر شود برخی اساتید دانشکده ما با وزارت او مخالف بودند و به نظرشان می رسید او «نگاه مهندسی» به اقتصاد دارد. خود من هم با مجموعه اطلاعاتی که داشتم موافق این نقد بودم. البته در آن یک مورد خاص کسانی مثل دکتر مشایخی معتقد بودند که وزارت دارایی در ایران در واقع کارکرد جدی سیاست گذاری اقتصادی ندارد و به دلیل ماهیت کارش که بیشتر اداره مجمع شرکت های دولتی و جمع آوری مالیات و خزانه داری است به تر است که اتفاقا یک فرد با تخصص مهندسی یا سیستمی بالاسرش باشد. به هر حال این اختلاف در مورد صلاحیت مظاهری بین دکتر مشایخی و دکتر نیلی وجود داشت. البته در عمل هم مظاهری بعدها تا حدی روی کردش را تعدیل کرد و به روی کرد اقتصادی نزدیک تر شد و کسانی که طرف دارش بودند به بقیه می گفتند ببینید یک مهندس می تواند این چیزها را یاد بگیرد! عقیده مشابهی را هم اساتید برجسته گروه مدیریت ما در مورد برخی مدیران دولت خاتمی – مثلا محمد باقریان- داشتند و می گفتند «نگاه مکانیکی» به مقوله مدیریت دارند که باز من شخصا موافق این نقد بودم. اگر دیده باشید این جا هم هر از چندی از راه حل های مهندسی برای مسایل اقتصادی سخت انتقاد کرده ام طوری که گاهی سر و صدای دوستان مهندس درآمده است. در این وبلاگ بحث مدیریتی نمی کنم ولی شخصا از مخالفان جدی نگاه مهندسی به مدیریت هستم که این روزها در ایران به نوعی پرطرف دار هم شده است. حالا نکته جالب این جا است که دوستان منتقد دانشکده ما یا منتقدین بچه های مهندسی که بعدا سراغ اقتصاد یا مدیریت رفته اند دقیقا همین الفاظ را در مورد این اساتید و دانش جویان به کار می برند. آن ها معتقدند...ادامه مطلب ...
  • مقاله ام در رستاک با عنوان نشاندن فلسفه به جای اقتصاد
  • رانت جویی

    رانت جویی فرآیندی مضر در اقتصاد است. باز این موضوع بدیهی است ولی چرا؟ برای توضیح مساله من همیشه دوست دارم از مفهوم سود رانتی استفاده کنم. یک صنعت به شدت رقابتی مثل ماکارونی یا فرش ماشینی یا تلویزیون که کالاهای استاندارد و تقریبا مشابه تولید می کند را در نظر بگیرید. مدل های تئوری و مطالعات تجربی نشان می دهد که سود در این نوع صنایع تقریبا صفر است که به آن سود نرمال هم می گویند. البته این صفر بودن سود معنایی اقتصادی دارد یعنی پس از کسر هزینه تمام عوامل از جمله هزینه فرصت سرمایه محاسبه می شود. به عبارت دیگر امید ریاضی سود یک شرکت فعال در بازار رقابتی دست آخر نمی تواند چیزی بیش از سود متوسط موجود در بازار سرمایه باشد. دلیل آن هم ساده است. به علت وجود رقابت سنگین در صنعت هر شرکتی که بخواهد اندکی از سود صفر فاصله بگیرد با رقبای دیگری مواجه می شود که قیمت را پایین تر از او تعیین می کنند تا سهم بازار او را به دست آورند. این بازی تا جایی ادامه می یابد که همه به مرز سود صفر برسند و دیگر کسی نمی تواند از آن پایین تر برود چون ورشکست می شود. در مقابل یک شرکت را در نظر بگیرید که به هر دلیلی در یک بازار انحصاری یا نزدیک به انحصار فعالیت می کند. چنین شرکتی می تواند به راحتی از حاشیه سود صفر فاصله گرفته و قیمت خود را در نقطه ای قرار دهد که سود اضافه خوبی به دست آورد. چنین سودی در اقتصاد سود رانتی نامیده می شود. دقت کنید که سود رانتی لزوما امری غیر اخلاقی یا غیرقانونی یا حتی مضر برای جامعه نیست. مضر بودن مساله به این بستگی دارد که شرکت این سود رانتی را از چه طریقی به دست آورده است. مثلا شرکت...ادامه مطلب ...
  • گروه فشار صنعتی

    خانه صنعت و معدن به مناسبت روز صنعت و معدن بیانیه ای صادر کرده است. می دانیم که برای تحلیل رفتار چنین نهادهایی عینک رانت جویی (Rent Seeking) را باید به چشم بزنیم. شیوه آشنا هم معمولا تمسک جستن به مفاهیمی مثل تولید ملی و صنعت داخلی و کار و تلاش برای افزایش رانت تخصیصی به اعضای نهاد است. بخش هایی از این بیانیه عبارتند از: ۱) حال که پس از سال‌ها پافشاری و پیگیری مداوم ما تولیدکنندگان، مجلس عزیز و دولت گرامی‌ مصمم به کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی و سامان بخشی به بروکراسی اداری بانک‌ها شده‌اند، امیدواریم تمهیدات لازم جهت پیاده‌سازی و اجرای موفق آن و برخورد با سودجویانی که در برابر آن مقاومت می‌کنند، اندیشیده و اعمال شود تا این حرکت پسندیده به سرانجام شایسته و در خور برسد. از واقعی بودن نرخ بهره کسی سود نمی کند جز سپرده گذاران کوچک و شرکت های موفقی که قادرند در نرخ بهره واقعی هم سودزا باشند و از پایین آوردن مصنوعی آن کسی سود نمی کند جز وام گیرندگانی که باید بهره ای پایین تر از قیمت بپردازند تا سرپا بمانند. حالا سودجو کیست؟ ۲) کاهش تعرفه کالاهای واسطه‌ای تولید نهایی و ماشین‌آلات و تجهیزات تولیدی و افزایش تعرفه کالاهای مصرفی و لوکس تعرفه کالاهای مصرفی و لوکس را از جیب مصرف کننده ایرانی بالا ببریم تا دوستان تولید کننده با خیال راحت و در فقدان فضای رقابتی از مازاد سودهای انحصاری برخوردار شوند. ضمنا فراموش نکنیم که تعرفه کالاهای واسطه ای و ماشین آلات را هم کم کنیم که سودآوری هر چه بیشتر دوستان تضمین شود. ۳) مبارزه جدی و مستمر با قاچاق کالا و ارز قاچاق ارز در شرایط فعلی معنی دارد؟ دکتر طبیبیان زمانی گفته بود که صنعت ما بیست و پنج سال است (شاید هم چهل سال است) که آموخته از دولت رانت بگیرد...ادامه مطلب ...
  • صبوری و رشد

    بر اساس تعریف اقتصادی صبوری (Patience) یعنی گذشتن از رفاه فعلی با هدف دست یابی به رفاه بیشتر در آینده. هر قدر جامعه ای سطح صبوری متوسط بالاتری داشته باشد شانس بیشتری برای توسعه یافتگی خواهد داشت. این جمله ای واضح و بدیهی است. اما چرا؟ تا جایی که من می دانم صبوری حداقل از دو مسیر شناخته شده روی مسیر رشد تاثیر می گذارد: تصمیم گیری برای مصرف یا پس انداز که قبلا کمی در موردش بحث کردیم و تصمیم گیری برای انتخاب شغل. شاید مسیرهای دیگری هم باشد که من خبر ندارم. صبوری چگونه روی انتخاب شغلی و نهایتا رشد اقتصادی تاثیر می گذارد؟ برای پاسخ دادن به این سوال می توانیم از خودمان بپرسیم که چه عامل شخصیتی (و نه بهره هوشی) در انتخاب شغل آینده افراد موثر است؟ برای این که مساله را ساده تر کنیم و وارد بحث هایی مثل امکانات و موقعیت اجتماعی نشویم می توانیم مساله را بین گروهی از دانش آموزان یک مدرسه نمونه مطرح کنیم که موقعیت مالی و هوشی تقریبا یک سانی دارند. با این تفاوت که مثلا پدر یکی کاسب خرده فروش و پدر دیگری یک لیسانسیه کارمند دولت است. هر دو نفر به خانواده ای از طبقه متوسط تعلق دارند و هر دو پدر هم واقعا به درس خواندن بچه شان علاقه دارند. با این همه می دانیم که به طور” آماری” شانس فرزند فرد تحصیل کرده برای طی مسیر شغلی مبتنی بر تحصیلات بیش از فرزند نفر اول است. چرا؟ برای پاسخ به این سوال فاکتور صبوری قدرت پاسخ دهندگی نسبتا خوبی دارد. افراد هر قدر صبورتر باشند بیش تر تمایل دارند شغل هایی را انتخاب کنند که دیربازده تر است و برعکس هر قدر کم تحمل تر باشند شغل های زودبازده را ترجیح می دهند. فرق شغل دیربازده و زودبازده در شیب رشد درآمد آن ها...ادامه مطلب ...
  • خستگی از نقد

    به قول یکی از دوستانم خود واقعی ام از خود وبلاگی ام غیرمنطقی تر و انسانی تر است. یک تفاوت دیگر هم این است که در زندگی واقعی اهل جنگ و جدل و دشمن تراشی نیستم و بیش تر ترجیح می دهم با آدم ها رفاقتی به هم بزنم. جوری که دو سه باری که با یک آدم واقعی “قهر” کرده ام آن قدر از این قهر بودن و از این دشمن داشتن اذیت شده ام که بلاخره به لطف محبت طرف مقابل و بالا و پایین پریدن خودم یک جوری ماجرا را حل کرده ایم. با این همه در موقع نوشتن و در داخل فضای وبلاگی مجبور هستم که روی حرف هایی که فکر می کنم درست است خیلی دقیق بایستم و حرف هایی که فکر می کنم درست نیست را بی رحمانه نقد کنم و بحث کنم و احساساتی هم به خرج ندهم و به قول یکی از وبلاگ نویسان عزیز که بهم لطف داشت مثل آلمانی ها مطلب بنویسم. واقعیتش این است که در عالم واقع اتفاقا خیلی هم ایرانی ایرانی هستم و خوشبختانه یا متاسفانه ذره ای از آن رفتار آلمانی در وجودم نیست. به خاطر همین روحیه ایرانی است که از این کشمکش ها خسته و افسرده می شوم. حتی اگر “فکر کنم” که حق با من بوده و حتی اگر فکر کنم که طرف مقابل را قانع کردم یا او را شکست داده ام باز این که یک نوع “ستیزه” و “مخالفت” و “گیردادن” در میان باشد و از این که دشمن تراشی کرده ام و عده ای را آزرده ام و رفاقت احتمالی آینده را تخریب کرده ام اذیت می شوم. این دو روز اصلا دل و دماغ نداشتم و وقتی به دلیلش فکر کردم به نظرم رسید عاملش بحث های سنگینی بود که چند روز قبل با گروهی از دوستانی داشتم و...ادامه مطلب ...
  • سهمیه بندی بنزین

    دولت و مجلسی که از تورم غول بسازد و بخش عمده سیاست های اقتصادی را ذیل مهار تورم خلاصه کند و سعی کند قیمت کالای مضری مثل بنزین را در یک پنجم مقدار واقعی آن تثبیت کند دست به کارهای عجیب و غریب هم می زند. ظاهرا از مهرماه قرار است بنزین سهمیه بندی شده و از خارج هم چیزی وارد نشود. طبق گفته نعمت زاده معاون وزیر نفت به این ترتیب عرضه بنزین ۴۲ درصد کاهش خواهد یافت. از دی شب که خبر ماجرا را خوانده ام از عصبانیت به خود می پیچم از این همه خطاهای ساده در سیاست گذاری مملکت و از این همه دخالت در ساده ترین تصمیم مردم یعنی تصمیم گیری در مورد میزان مصرف خودرو شخصی شان. نصف شب نشستم و مطلب طولانی برای شرق و رستاک نوشتم ولی این جا یکی دو چشمه از نتایج این سیاست را که مربوط به حمل و نقل عمومی است می آورم. طبق سیاست جدید قرار است عرضه بنزین یک باره ۴۲ درصد کم شود و این یعنی این که حجم استفاده از خودروهای شخصی نیز اجبارا باید به همین میزان کم شود. آیا واقعا مردم می توانند به یک باره تا این حد از حجم سفرهای خود بکاهند؟ جواب دقیق را نمی دانیم ولی می توانیم از خودمان بپرسیم که چند درصد از مصرف بنزین مملکت به خاطر علاف گشتن یا روشن نگه داشتن موتور پشت چراغ قرمز و تنظیم نبودن موتور هدر می رود که بتوان با صرفه جایی در آن یک باره ۴۲ درصد از مصرف را کم کرد؟ اکثریت مردم همین قدر از خودروشان استفاده می کنند که سر کارشان بروند و برگردند منزل و خریدی بکنند و بچه ها را به مدرسه برسانند و شاید آخر هفته ای جایی بروند. در کوتاه مدت هیچ کدام از این سفرها یا قابل حذف نیست...ادامه مطلب ...
  • چرا با انشاء نویسی مخالفم؟

    احمد سیف و خاطره وطن خواه هر دو مطالب خوبی در نقد پست قبلی من نوشته اند که برای من آموزنده بود. پست دوستان کمک می کند تا مساله اصلی یعنی “انتقاد از خطابه وار سخن گفتن و انشاء وار نوشتن” بیشتر شکافته شده و روی جزییات آن بحث های بیشتری صورت گیرد. خوب می دانم که همین توصیفی که از ماجرا می کنم نادقیق است. منتقدی ممکن است بپرسد خطابه وار سخن گفتن و انشاء وار نوشتن یعنی چه و چه مشخصه های ممیزه ای دارد؟ این نقد وارد است. من تعریف روشنی برای این مفهوم ندارم و بیشتر بر روی یک برداشت بین الاذهانی از چنین تیپ سخن گفتن و نوشتن هایی تاکید می کنم. امیدوارم که برداشت هایمان از موضوع به هم نزدیک باشد. ضمنا سعی می کنم در متن نوشته خصوصیاتی را هم برای این سبک نوشتن برشمارم. چرا انشاء وار راجع به مسایل توسعه و اقتصاد سخن گفتن محل نقد است؟ ۱) مسایل اقتصادی عمدتا ماهیت دینامیکی دارند. مفهوم دینامیک به این معنی است که عملکرد یک سیستم تابع صرف ورودی این لحظه آن نیست بلکه تابعی از مجموعه ای از متغیرها هم است که در گذشته شکل گرفته اند. در این نوع سیستم ها نتیجه تغییر در یک متغیر روشن نیست و عمل کرد نهایی سیستم پس از فعل و انفعالات زیادی که بین مجموعه متغیرهای داخل آن صورت می گیرد تعیین می شود. اصطلاحا می گویند این سیستم رفتار “ضد شهودی” دارند یعنی نتیجه نهایی آن با آن چیزی که در نگاه اول به ذهن می رسد خیلی متفاوت است. از روان شناسی می دانیم که ذهن انسان خصوصا انسان غیرمتخصص پیچیدگی لازم برای تحلیل چنین سیستم هایی را ندارد و لذا برای مطالعه رفتار آن ها باید متوسل به مدل سازی و ریاضیات و یا مقایسه های کمی شد. این در حالی...ادامه مطلب ...
  • پنج به دو میلیون

    دوست نازنینم مانی.ب کامنتی گذاشته که حیفم آمد این جا نگذارمش. او ضمن اشاره به بحث من و احمد سیف عزیز گفته که این موضوعاتی که من ازشان به عنوان کلی اسم می برم برای یک جامعه خیلی مهم هستند. شورایی را هم در آلمان معرفی کرده که از چند نفر اقتصاددان کهنه کار تشکیل شده و کارش مرور وضعیت کلی اقتصاد و جامعه و ارائه گزارش های بی طرفانه از اوضاع است. بخش آخر کامنتش که خطاب به من نوشته شده است این بود: “موضوعاتی که تو تحت عنوان «موضوعات کلی» مطرح کردی، موضوعات مطروحه در این شورا است. مشکل بیشتر این است: در آلمان پنج­نفر در مورد این موضوعات کلی حرف می­زنند و هزاران اقتصاددان دیگر در باره موضوعات خاص مورد توجه تو. حال آن­که در ایران پنج نفر در باره موضوعات خاص «کوچک» حرف می­زنند و دومیلیون نفر در مورد امور «من­حیث­المجموع».”
  • مساله سخت جنگ

    یک قاعده تصمیم گیری که احتمالا ما هم در زندگی روزمره مان به کار می بریم قاعده کمینه کردن بیشینه ها (مین مکس) است که صورت ساده آن این است که استراتژی را انتخاب کنیم که اگر حریفمان در این بازی هر استراتزی دل خواهی را انتخاب کند حداکثر زیانی که ما از حالت های مختلف می بریم به کم ترین میزان خود برسد. وقتی می دانیم که در هر صورتی زیان خواهیم برد این یک سیاست محتاطانه است که تضمین می کند زیان از یک حدی بیش تر نخواهد شد. حالا فرض کنید شما رییس یک قبیله هستید و قبیله مقابلتان – که قبلا آغازگر جنگ بوده است- دارد با قدرت تمام جنگ را ادامه می دهد و هر روز در این جنگ عده زیادی آدم از طرفین کشته می شوند. شما سلاحی آتشین دارید که اگر یکی دو بار به کار بگیریدش طرف مقابل ممکن است جنگ را پایان دهد ولی اشکال این سلاح این است که عده زیادی آدم کاملا بی گناه را در زمان کوتاهی می کشد و شما برای این که قدرت سلاحتان را به رخ حریف بکشید چاره ای جز این ندارید. پس شما حداقل دو گزینه دارید: جنگ را ادامه دهید و شاهد کشته شدن انسان های زیادی در طول زمان باشید یا از سلاحتان استفاده کنید و عده زیادی را در زمان کوتاهی بکشید و این جنگ خونین را پایان دهید. همیشه خودم را شکر می کنم که در موقعیت رییس این قبیله نیستم چرا که از این مساله تصمیم گیری دیوانه می شدم. هر تصمیمی که می گرفتم کابوس کشتگان این جنگ و وسوسه این که چرا استراتژی دیگر را انتخاب نکردم من را رها نمی کرد. داستان این دو قبیله تخیلی بود ولی صورت مساله شان تمرین خوبی برای فکر کردن به موقعیت های مشابه است.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها