• سیاست های تعدیل

    سیاست های تعدیل بسته ای سیاستی است که بسیار نزدیک به بسته ای است که به اجماع واشنگتنی معروف است. این برنامه در دهه ۸۰ و ۹۰ توسط صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی توصیه شده و یکی از شرط های دریافت وام هایی بود که توسط این نهادها به کشورهای در حال توسعه ارائه می شد. این وام ها گاهی به اسم وام سیاست تعدیل نیز خوانده می شدند. ایده اصلی تعدیل این بود که قید و بند های روی اقتصادهای کشورهای در حال توسعه که در اثر سیاست های درون گرا و حمایتی دهه ۶۰ و ۷ شکل گرفته بود برداشته شده و اقتصاد انعطاف پذیری لازم برای رشد را پیدا کند.شاید بتوان گفت محوری ترین بحث در این بین رفع نواقصی بود که در اثر اختلال های قیمتی (قیمت گذاری غیرواقعی نهاده های مختلف مثل بهره و نرخ ارز و نیروی کار) در تخصیص منابع به وجود آمده بود. سیاست های تعدیل ده محور اصلی داشت که عبارتند از : ۱) آزادسازی تجارت خارجی و کاهش موانع تجارت ۲) انضباط مالی، کاهش کسری بودجه دولت و تلاش برای حفظ بودجه متوازن ۳) واقعی کردن قیمت ارز ۴) مبارزه با فساد و بهبود ساختار حکومت گری ۵) کاهش خدمات اجتماعی و دریافت هزینه خدمات از کاربران آن و هدایت منابع دولت به سمت فعالیت های رشدزا ۶) صیانت از مالکیت خصوصی و تشویق سرمایه گذاری خارجی ۷) خصوصی سازی یا واگذاری مدیریت واحد های اقتصادی به بخش خصوصی ۸) ثبات سازی در سطح اقتصاد کلان از طریق کنترل تورم و جهش های نرخ ارز ۹) مقررات زدایی، رفع کنترل های قیمتی و قطع سوبسید های غیرنقدی ۱۰) برون گرایی اقتصادی و تشویق صادرات این سیاست ها در کشورهای مختلف اجرا شد و نتایج متفاوتی به بار آورد. به نظر من منطق سیاست های تعدیل تا اندازه...ادامه مطلب ...
  • چند مشاهده ساده

    چند تا تفاوت که بین دانشگاه های این جا و ایران دیده ام: ۱) توی ایران استاد پرت زیاد می بینید. حتی دانشگاه شریفش که مثلا باید جزو بهترین ها باشد کم از این نوع اساتید نداشت. توی سه تا دانشکده این دانشگاه که من درس خواندم اساتیدی بودند که همان درسی را که تدریس می کردند را درست و حسابی بلد نبودند و همیشه مایه تمسخر و تفریح دانش جویان بودند. این جا چنین چیزی را اصلا ندیده ام. با تصوری که از دانشگاه های اروپایی داشتم فکر می کردم باید چنین چیزی این جا هم باشد ولی عملا دیدم این که استادی آخرین مقاله های رشته خودش را نخوانده باشد یا به سوال های دانش جویان جواب های پرت و پلا بدهد یا حرف های کلی توی سمینارها بزند تقریبا وجود ندارد. البته هیات علمی پیری دارند که فسیل شده اند ولی کسانی که سنشان زیر ۶۰ است همه بروز و مسلط به درسشان هستند. ما در ایران اساتید ۳۵ ساله ای داشتیم که کم تر از دانشجویان درس را بلد بودند. ۲) بر خلاف ایران که همه عاشق دیدن آدم های مشهور هستند این جا بازار سمینارها و سخن رانی ها کساد است. موسسه ما به صورت هفتگی آدم های نسبتا معروفی را از آمریکا و انگلیس و بقیه دانشگاه های اروپایی دعوت می کند که بعضا در رشته خودشان خیلی مشهورند. این سمینارها در دانشگاه وین و جاهای دیگر هم آگهی می شود و همه از برنامه ثابت آن خبر دارند. تجربه من می گوید متوسط تعداد شرکت کنندگان در این سمینارها از ۱۰-۱۵ نفر فراتر نمی رود که تازه نصف آن هم اساتید هستند. نمی دانم چقدر می شود این را تعمیم داد ولی انگار علاقه اساتید به سمینارها بیش از دانشجویان است. یک بار من یک سمینار راجع به ایران گذاشتم و حدود ۳۰...ادامه مطلب ...
  • سایت اقتصاد آزاد

    از حدود دو سال پیش با جمعی از دوستان بحث راه اندازی سایتی تحلیلی در زمینه اقتصاد ایران را داشتیم. هم زمان با آن هم دکتر نیلی چنین ایده ای را مطرح کرد و گروه ما هم جلساتی با دکتر داشت و عملا دو طرح یکی شد. ایده اصلی این بود که جایگاهی فراهم شود که اقتصاددانان و دانشجویان اقتصاد مطالبی را در زمینه مسایل اقتصاد ایران برای مخاطب عام بنویسند و این سایت محل گفت و گو و تبادل نظر در این رابطه باشد. من هم قرار شد با بچه هایی که خارج از کشور مشغول تحصیل هستند صحبت کنم که برای این سایت مقاله بنویسند که تبادل نظرهای خوبی در این زمینه انجام دادیم. خلاصه این که بعد از حدود یک سال بحث و کار و با همت دکترنیلی و گروهی از بچه های روزنامه نگار سایت رستاک از هفته گذشته کار خودش را آغاز کرد. ساختار اصلی سایت به این شکل است که جمعی از صاحب نظران اقتصادی کشور مثل دکتر نیلی و دکتر طبیبیان و دکتر غنی نژاد (در واقع گروه موسوم به ۱۴ اقتصاددانان) و گروهی از روزنامه نگاران اقتصادی چیزی شبیه شورای سردبیری آن را اداره کنند و بقیه هم مطالب خود را ارسال کنند تا منتشر شود. ضمن این که یک هسته کوچک تر به طور منظم در این سایت بنویسند. رستاک قرار است تریبون اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد در ایران باشد و مطالب آن در مرحله بعدی روزنامه ها و نشریات را تغذیه کند. گفتم که خبر بدهم که هم رستاک را بخوانید و هم اگر مقاله نویس هستید بنویسید و بفرستید. ضمنا دوستانی که از آن گروه ۳۰-۴۰ نفری دانش جویان اقتصاد خارج از کشور این پست را می خوانند لطفا به بقیه ای که سال قبل با هم تبادل نظر کردیم و منتظر نتیجه هستند خبر بدهند.
  • پس انداز یا مصرف؟

    چه عواملی تصمیم انسان ها را برای پس انداز و مصرف شکل می دهد؟ ۱) نظریه درآمد دائمی فریدمن می گوید انسان ها مصرفشان را در هر دوره بر اساس تخمینشان از کل درآمد زندگی شان (یا میانگین آن) و نه فقط درآمد حال حاضر تنظیم می کنند. به عبارت دیگر حتی اگر امروز درآمدشان بالا و پایین شود مصرفشان به آن نسبت بالا و پایین نمی شود. معیار درآمد میانگین چیست؟ یک تخمین خوب متوسط درآمد در سال های گذشته است. شاید به این دلیل است که پرستو می گوید همه درآمدش را هزینه نمی کند چون می داند که دوره های بیکاری ممکن است در پیش باشد و از روی متوسط کل درآمدش در سال های قبل تخمین می زند که درآمد امروزش بیش از حد مجاز مصرف متوسط او است. مثل دیگرش رفتار همه ما است که در جوانی پس انداز می کنیم تا در زمان پیری که درآمد کم تری داریم از محل سرمایه گذاری درآمد داشته باشیم. ۲) از نگاه دیگر می توان گفت مردم مجموع لذت ناشی از مصرف را در زندگی بیشینه می کنند. به این ترتیب پس انداز یعنی صرف نظر کردن از مصرف امروز به امید سرمایه گذاری کردن این پول در جایی و مصرف بیشتر در دوره بعدی. مصرف امروز با مصرف بعدی یک لذت را ایجاد نمی کند. آدم ها ترجیح می دهند یک سیب را الان بخورند تا یک سال دیگر. بنابراین برای این که کسی حاضر شود از مصرف امروزش بگذرد و پس انداز کند باید مقدار اضافه لذتی که از درآمد ناشی از پس انداز به دست می آورد بیش از رنجی باشد که از مصرف نکردن امروز متحمل می شود. به عبارت دیگر نرخ بهره بازار سرمایه باید بالاتر از هزینه ذهنی تعویق مصرف برای آدم ها باشد. در غیر این صورت مردم ترجیح می...ادامه مطلب ...
  • سه پرده، سه تجربه

    در نوشتن این داستان کمی تردید دارم ولی فکر می کنم شاید نوشتنش علی رغم همه فحش هایی که خواهم خورد ارزش داشته باشد. سعی می کنم تا حد امکان غرض ورزی نکنم. قصدم دشمنی با کسی نیست. هدفم شکستن برخی بت ها است که بدجوری روی فضای روشن فکری جامعه ما سایه افکنده اند. شاید یک فایده این نوشته این باشد که دوستان بدانند طرفداری و نقد من از برخی افراد و تفکرات در واقع محصول تجربه هایی است که این دیدها را شکل داده است. پرده اول: بلاخره خودم را راضی کردم که از مجموعه تجربه های قبلی بکنم و وارد فضای دلخواهم یعنی علوم انسانی شوم. به شدت به جامعه شناسی علاقه مند هستم و سعی می کنم خودم را در معرض یادگیری آن قرار دهم. کارگاهی است در زمینه حاشیه نشینی که پرویز پیران سخنران اولش است. شرکت می کنم. اولش کلی از خودش و تدریسش در آمریکا و غیره می گوید و این که رمان هم می نویسد و بعد دو ساعتی حرف می زند. صحبت هایش خیلی شیرین است و پر از تجربه هایش در مواجهه با حاشیه نشینی. من از حرف هایش خوشم می آید ولی حس می کنم یک جای این قضیه می لنگد. یک جوری نخ تسبیحی که این حرف ها را به هم وصل کند را نمی بینم. ضمن این که برخی جاهای حرف هایش با هم نمی خواند. با این حال مهم نیست و من در ابتدای راه هستم پس حتما چیزی هست که من نمی فهمم. چند ماه بعد درگیر کاری در شهرداری تهران می شوم. عمدا مسوولیت بخشی را برعهده می گیرم که پیران هم قرار است درگیر آن بشود. خوشحالم که می توانم با او کار کنم و یاد بگیرم. پیران دوست صمیمی یکی از دوستانم است و او برایم وقت می گیرد که برای تز...ادامه مطلب ...
  • فطری؟

    ایران که بودیم یکی از دوستان که ژاپن درس خوانده بود از میهمانی تعریف می کرد که در آن فقط ماهی خام سرو کرده بودند و دوستان ایرانی حسابی حالشان گرفته شده بود. من شخصا آن موقع از تصور این موضوع حالم به هم خورد. بعدها که آمدم این جا و سوشی (همان ماهی کاملا خام) را امتحان کردم بسیار خوشم آمد و الان سوشی یکی از محبوب ترین غذاهای من است که اگر بخواهم ول خرجی کنم شاید ماهی یک بار بخورمش. هفته قبل هم ابراهیم (هم موسسه ای جدید) را بردم و با هم سوشی خوردیم. او هم تجربه من را داشت. اولش گفت نه ولی وقتی خورد مشتری شد. اگر از یک ایرانی که این تجربه را ندارد بپرسید که خوردن ماهی خام چگونه کاری است احتمالا جواب می دهد امری خلاف فطرت و طبع بشری. من یاد چیزهایی می افتم که در کتاب های دینی دبیرستان راجع به فطرت و خصوصا نظم به ما یاده داده اند. آیا واقعا اموری که ما آن ها را غیرفطری، غیرقابل قبول، غیر اخلاقی، خارج از عرف بشری و از این دست می شماریم چیزی از جنس تجربه خوردن این ماهی خام نیست؟ شاید خیلی چیزها که برای ما «بد» به نظر می رسد ناشی از همین نداشتن تجربه مشترک با طرفداران آن است و اگر خودمان در معرض آن قرار بگیریم یا تجربه اش کنیم چندان هم غیرفطری یا عجیب به نظر نرسد. بی دلیل نیست که آن ها که زیاد سفر می کنند و با آدم های بیشتری برخورد دارند در اخلاقیات هم ملایم تر می شوند و این قدر ساده لوحانه تکلیف همه چیز را با قطعیت معلوم نمی کنند.
  • پس انداز یا مصرف؟

    مردم در چه شرایطی تصمیم می گیرند پس انداز کنند و در چه شرایطی تصمیم می گیرند درآمدشان را مصرف کنند؟
  • اقتصاد رفتاری و گلدان گوی ها

    ۱) چند نفر از دوستانی که به پرسش پست دو تا قبلی پاسخ دادند گلدان اول را انتخاب کردند به این دلیل که خبر دارند که احتمال آمدن گوی سفید در آن ۴۹% است ولی از گلدان دوم هیچ خبری ندارند. این دقیقا نتیجه ای است که در این آزمایش در جاهای مختلف گرفته می شود. ۲) نکته جالب این جا است که وقتی این بازی را بین دانشجویان اقتصاد یا کسانی که با مسایل آماری سر و کار دارند بازی می کنید نتیجه متفاوتی می گیرید. این تیپ از پاسخ دهندگان گلدان دوم (که هیچ چیزی در موردش نمی دانیم) را انتخاب می کنند. به این دلیل که احتمال بیرون آمدن گوی سفید از آن ۵۰% است! ۳) چرا احتمال گلدان دوم بیشتر است؟ برای این که ما هیچ اطلاعی از تعداد گوی ها نداریم و لذا تعداد گوی سفید می تواند هر عددی بین صفر تا صد باشد. اگر میانگین تمامی حالت های ممکن را بگیریم به عدد ۵۰ می رسیم. به عبارت دیگر اگر فرض کنیم که گلدان دوم شانس کم تری به ما می دهد پس باید احتمال بیرون آمدن گوی سفید در آن کم تر از ۴۹% (گلدان سفید) باشد. ما هیچ مدرکی برای این موضوع نداریم چون هیچ چیزی در مورد آن نمی دانیم. ۴) این بازی با بحث ریسک گریز بودن بازی گران کمی متفاوت است. ریسک گریزی وقتی است که با دانستن احتمال ها بین دو گزینه احتمالی انتخاب می کنیم. موضوع اصلی در این بازی بحث رفتار در زمان نداشتن اطلاعات و به اعتقاد شخص من (که چندان مورد توافق بقیه نیست) محدودیت ظرفیت پردازش ذهن در مسایل پیچیده است. در واقع این مبحث به اسم “ابهام گریزی” یا “عدم قطعیت گریزی” معروف است که فرقش با ریسک گریزی در این است که حتی توزیع احتمال را هم نداریم. ۵) اقتصاددانان...ادامه مطلب ...
  • عقیدتی سیاسی از نوع هایکی

    چارلز گراسر پسر جوان خوش تیپی است که در سن ۳۲ سالگی وزیر اقتصاد اتریش شد. یکی از خصوصیات او این است که به موسسه ما علاقه خاص دارد و مهمان مخصوص جشن تولد های رییس موسسه است. او که به جناح لیبرال حزب راست گرا تعلق دارد و طرفدار شدید هایک است یک بار کار بامزه ای کرده است: دستور داده است یک نسخه از یکی از کتاب های هایک به تمامی کارمندان وزارت اقتصاد هدیه شود تا آن ها با اصول اقتصاد لیبرال آشناتر شوند. درست مثل کاری که در کشور ما انجام می شود ولی از نوع لیبرالش.
  • اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری در پی مطالعه رفتار تجربی انسان ها در شرایط مختلف و بررسی میزان سازگاری رفتار آن ها با فرض های مرسوم در اقتصاد است. این فرض ها معمولا از طریق بازی هایی که شبیه سازی شده دنیای بیرون است بررسی می شود. یک فرض مهم که در این بازی ها بررسی می شود بحث مطلوبیت انتظاری است که بیان می کند مردم روی امید ریاضی مطلوبیت های ناشی از گزینه های محتمل تصمیم می گیرند. ذکر این نکته شاید برایتان جالب باشد که رفتار مردم در اقتصاد معمولا ریسک گریز فرض می شود. یعنی اگر به کسی دو گزینه پیشنهاد شود که اولی شامل ۹۰۰ دلار قطعی و دومی شامل دو گزینه ۱۰۰۰ و ۸۰۰ دلاری با شانس برابر باشد مردم گزینه اول را انتخاب می کنند. یعنی یک مقدار قطعی را به یک مقدار ریسکی ولو با متوسط برابر با مقدار قطعی ترجیح می دهند. این خصوصیات آدم ها است که خرید چیزهایی مثل بیمه را توجیه می کند و باعث می شود مردم حاضر باشند مقداری پول بدهند تا از ریسک خلاصی یابند. هر چند مقدار این پول بیشتر از میانگین احتمالی ضرری باشد که ممکن است متوجه آن ها شود. در غیر این صورت شرکت های بیمه ورشکست می شدند. یک بازی جالب در حوزه اقتصادی رفتاری از این قرار است. به شرکت کنندگان اعلام می کنیم که دو گلدان حاوی صد گوی داریم که اولی محتوی ۵۱ عدد گوی سیاه و ۴۹ عدد گوی سفید است. از تعداد گوی های سفید و سیاه گلدان دومی اصلا اطلاعی نداریم و فقط می دانیم که مجموعشان صد است. ما از هر گلدان یک گوی به تصادف بیرون می آوریم. به شما گفته می شود که یکی از این دو گوی ناشناس را انتخاب کنید و اگر رنگش سیاه بود یک جایزه یک میلیون تومانی بگیرید. اکثریت...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها