• حق یا لطف؟

    در ارتباط با موضوع اعطای حق سکونت یا حق شهروندی یک کشور به اتباع کشورهای دیگر من دیدگاهم بسیار متفاوت با دیدگاه رایج و مقبول بین دوستان ایرانی اطرافم است. به نظرم تصمیم گیری برای اعطا یا عدم اعطای این امتیازات از حقوق اولیه و بدیهی کشور میزبان است و او می تواند این حقش را به هر شکلی که ترجیح می دهد اعمال کند. مثلا حق آمریکا است که جلوی ورود مهاجرین مکزیکی را بگیرد و حق اروپایی ها است که بخواهند سیاست های مهاجرت پذیری و پناهنده پذیری خود را مطابق هر استانداردی تنظیم کنند. یک چیزی که من اصلا نمی فهممش اعتراض به تبعیض در اعطای این امتیازات است. نمونه اش بحثی بود که در امتحان مهاجرت هلند گنجانده شده است و عملا راه را برای مسلمانان (خصوصا مسلمانان جدی) تنگ می کند. من به عنوان یک مسلمان از این ماجرا ناراحت می شوم ولی به لحاظ منطقی به جامعه کاملا باز هلند حق می دهم که بخواهد ترکیب مهاجرینش را به گونه ای انتخاب کند که فرهنگ جامعه اش به شکل سابق باقی بماند و ماجراهایی مثل قتل ونگوگ در آن اتفاق نیفتد. از نظر من اعتراض به تبعیض در پدیده مهاجرت معنی ندارد چون ما با یک حق ذاتی مواجه نیستیم. در سطح ملی همه ما به عنوان شهروند کشور خودمان از حقوق برابری برخوردار هستیم (دولت ملی در واقع شرکت سهامی است که همه ما در آن سهیم هستیم) و لذا مخالف هر نوع قانونی هستیم که بین افراد مختلف تبعیض ایجاد می کند. این موضوع در مورد متقاضیان سکونت در یک کشور دیگر صادق نیست. هر کشوری در واقع ارثیه ای است که شهروندانش از اجدادشان تحویل می گیرند و می توانند راجع به ارثیه شان تصمیم بگیرند. چون این بحث آبستن سوء تفاهم است چند نکته را هم تذکر بدهم. اول این...ادامه مطلب ...
  • تلخی

    «بر صورت تملق گویان خاک بپاشید» : پیامبر اسلام اگر بخواهم از تشبیه غذایی استفاده کنم وضعیت جامعه فعلی ایران یک جوری شبیه به راحت الحلقوم یا پفک است. کشدار یا ترد و بی خاصیت. به قول یکی سفله پرور. به قول خودم برکشنده حرف مفت زن ها. زندگی در اروپا روز به روز این را بیشتر به من نشان می دهد که برای جلو رفتن و خروج از این وضعیت ناجور باید نوع خاصی از تلخی را در جامعه گستراند. نخبگان تلخ و بی تعارف مثل تیزابی هستند که کپک کلی گویی و دهری مسلکی روی جامعه را می زدایند و طراوت می آوردند. هرچند طراوتش مثل لذت ناشی از آب تنی در آب سرد کمی درآور باشد.
  • نابرابری در تعطیلات

    آقا بنده شدیدا به این نابرابری موجود بین نظام آموزش عالی کشورهای مختلف اعتراض داشته و در این راستا به زودی به جنبش سبزها و سرخ ها و مخالفین جهانی شدن و دانشجویان هیپی طرفدار فیدل خواهم پیوست. چه معنی می دهد که ملت آمریکای شمالی نشین وسط های ماه می امتحان هایشان تمام شده باشد و به مدت چند ماه مشغول عیش و نوش باشند و ما این جا تا آخر جولای مشغول درس و امتحان باشیم. تازه همان یک ماه آگوستی هم که اسمش تعطیلات است باید حول و ولای مقاله ای را داشته باشیم که باید تحت نظارت استاد اعظم تا اوایل سپتامبر تحویل دهیم.
  • خبر خوب

    چند ماه پیش توی این وبلاگ دوستان را تشویق کردم که در امتحان ورودی موسسه مان شرکت کنند. بازهم این را برای سال بعد تاکید می کنم. چرا که کیفیت آموزش و اعتبار مدرک این جا حداقل در بین کشورهای آلمانی زبان از هر جایی بالاتر است و به قول خودشان جزیره ای در بین بقیه دانشگاه ها است. ضمن این که جزو معدود جاهایی در اروپا است که فقط برای درس خواندن (و نه کارهایی مثل حل تمرین و کمک به استاد) پول هم می دهند. به هر حال امسال دو نفر از دوستان ایرانی دعوت ما را لبیک گفتند و در امتحان ورودی شرکت کردند. خبر خوب این که یکی اول شد و دیگری سوم. مطمئنم اگر بچه های دیگر هم شرکت می کردند تعداد قبولی بیش از این می شد. خلاصه این که استادهای موسسه فهمیدند که بلی ایرانی اینه! کلی تبریک به هر دوتاشان. ضمن این که خوش به حال من هم شد که دو تا دوست خوب جدید به انجمن اقتصاددان های ایرانی مقیم وین و مهم تر از آن دانشجوهای موسسه اضافه شده است. احتمالا مریم هم از این به بعد دوست قدیمی و هم کلاسی دبیرستانش را بیشتر خواهد دید. فکر کنم با آمدن ابراهیم (نفر اول امتحان که قبلا مربی موسسه نیاوران بود) و بودن دکتر عسلی و دکتر جلالی کم کم می شود یک شعبه موسسه را که به ابتکار آقای دکتر ستاری فر و همت مرحوم عظیمی نابود شده بود را در وین تاسیس کرد.
  • در دفاع از علم اقتصاد

    حرف های در دل مانده زیاد شد و من برگشتم. این چند روزه شاهد تبادل نظر روزبه و دوستی به نام مهدی ایجی که فکر کنم قبلا هم لطف کرده بود و برای من کامنت گذاشته بود بودم. مهدی وابسته به گروهی از اقتصاددان های ایرانی مثل فرشاد مومنی و حسین نمازی است که خود را اصطلاحا نهادگرا دانسته و جزو طرفداران مرحوم عظیمی به شمار می آیند. این گروه که به لحاظ فکری هم به جناح اصلاح طلب نزدیک هستند تاثیر فکری زیادی روی کسانی مثل میرحسین موسوی و خاتمی داشتند. یک نقطه مشترک این تیپ اقتصاددان های ایرانی مخالفتشان با اقتصاددان هایی است که آن ها را به اصطلاح نئوکلاسیک می دانند و منظور از آن ها کسانی مثل مسعود نیلی و محمد طبیبیان است. مهدی در دو نوشته اش که یکی در روزنامه اعتماد ملی و یکی دیگر در وبلاگ روزبه منتشر شده است ضمن دفاع از مرحوم عظیمی به شدت به اقتصاددان هایی که اسم آن ها را نئوکلاسیک می نامد حمله می کند و این ادعا را پیش می برد که این پارادایم در اقتصاد شکست خورده است و چیزی که دوستان آن را اقتصاد نهادگرا می نامند در حال جایگزین شدن با آن است. من در مقابل حملات او نتوانستم ساکت بمانم و مثل روزبه و پویان و احمد چیزهایی به نظرم می رسد که می نویسم: ۱) اولا این گفتگو نشان می دهد که وظیفه اقتصاددان های ایرانی فقط نقد افکار کسانی مثل احمدی نژاد و احمد توکلی و فریبرز رییس دانا نیست. در داخل ائتلاف اصلاح طلبان تفکرات اقتصادی نیرومندی هست که شاید تفاوت ایده های گروه ما با آن ها کم تر از تفاوتمان با گروه های مقابل نباشد. به نظرم الان فرصتی است که این بحث به روزنامه ها کشیده شود و در واقع مرزبندی دقیقی بین اقتصاددانان معتقد به...ادامه مطلب ...
  • اقتصاددان ها و توضیح واضحات

    امروز داشتم وبلاگ دون بوندرکس را می خواندم که مطلبی راجع به بحث های اخیر در آمریکا در مورد گرفتن مالیات از سود شرکت های نفتی نوشته بود. دون اشاره کرده بود که منطق کسانی که مدافع مالیات هستند این قدر ضعیف است که نوشتن در باب آن مثل توضیح واضحات است. در مقابل یکی از خوانندگانش اشاره کرده بود که «درست است که این موضوع واضح است ولی مگر این کاری نیست که اقتصاددان ها باید بکنند؟ اقتصاددان ها به بهترین شکلی می توانند امور واضح را تشریح و اثبات کنند.» خیالم کمی راحت شد. پس ما تنها اقتصاددان هایی نیستیم که باید برای دکتر احمد توکلی و دولت عزیز اصول مقدماتی رابطه نرخ بهره و تورم و نقدینگی را توضیح دهیم. اقتصاددان های آمریکایی هم همین کار را در مقابل بوش و کنگره انجام می دهند. اصل انگلیسی مطلب
  • مشارکت زنان در بازار کار

    افزایش سهم زنان در آموزش عالی پیامد های مشخصی برای بازار کار ایران خواهد داشت. با توجه به این که مردان مستقل از سطح تحصیلاتشان در بازار کار شرکت می کنند ولی میزان مشارکت زنان با بالا رفتن سطح تحصیلات آن ها افزایش می یابد، این افزایش به معنای افزایش تعداد جویندگان کار در سال های آتی است که باعث افزایش نرخ بیکاری و تغییرات نسبتا جالبی در سطح اجتماعی خواهد شد. اصل مطلب انگلیسی
  • قوانین ضد انحصار در ایران

    این روزها در کارگاهی شرکت می کنم که در مورد ابعاد مختلف اقتصادهای در حال گذار است و به مباحثی مثل بازار کار، سیاست رقابت، آزادسازی مالی و خصوصی سازی می پردازد. در جلسه دی روز که مربوط به سیاست های رقابتی و قوانین ضد انحصار بود این سوال مطرح شد که کدام یک از شرکت کنندگان در کشورشان چنین قوانینی ندارند. من تنها کسی بودم که دستم را بلند کردم و البته توضیح دادم که لایحه ضد انحصار قبلا در موسسه نیاوران مطالعه و اماده شده بود ولی هنوز تصویب نشده است. جنبه اقتصاد سیاسی مساله یک مانع مهم برای تحقق چنین سیاستی در ایران است چرا که اگر دولت بخواهد به قوانین ضد انحصار تن بدهد در آن صورت باید از موقعیت انحصاری اش در بسیاری از صنایع کنار بکشد و این به معنی از دست دادن قدرت نظارت بر بازار، منابع مالی و شغل های پولساز در درون این شرکت ها است. دولت از یک طرف باید به عنوان داور مسابقه مشوق رقابت و نافی انحصار باشد و از طرف دیگر خود یکی از بازی گران اصلی این عرصه است. این تضاد منافع یکی از دلایلی است که باعث شد سیاست خصوصی سازی و ضد انحصار حتی در زمان خاتمی هم موفق نباشد. اصل انگلیسی مطلب
  • گمشده در اقتصاد

    تا چند ماه پیش برنامه ام این بود که یک دوره اقتصاد نظری بخوانم و بعد برای دکترا در یک رشته کاربردی تر مثل سیاست گزاری عمومی درس بخوانم. حتی زمانی به این فکر می کردم که فوق لیسانس اقتصاد بگیرم و بعد بروم دکترای جامعه شناسی. وقتی به دکتر نیلی گفتم جواب داد که اگر اقتصاد بخوانی مشکل بتوانی خودت را با رشته های دیگر تنظیم کنی و کاملا راست می گفت. الان که چند ماهی از این دوره درسی گذشته کاملا به خود اقتصاد و مباحث نظری آن علاقه مند شده ام و این باعث شده در یک دو راهی قرار بگیرم که فکر کنم مشکل خیلی ها در رشته های دیگر هم باشد. در اقتصاد یک انتخاب من این است که حوزه های کاربردی مثل اقتصاد انرژی و شهری و توسعه را کار کنم که خوب به لحاظ نظری ساده تر و ضعیف تر هستند ولی در عمل نتایج ملموس تر به بار می آورند. از طرف دیگر به مباحث کاملا نظری مثل بحث عقلانیت علاقه مند هستم که به اندازه کافی عمیق و پیچیده است ولی شاید در کشوری مثل ایران خیلی کاربردی نباشد. می دانم که آدم های خیلی باهوش ممکن است بتوانند بین این دو پل بزنند ولی فکر کنم این کار من نیست و باید روی یکی از دو سر طیف تمرکز کنم و این تصمیم را باید ظرف چند ماه آینده بگیرم. اصل مطلب انگلیسی
  • کنترل رفتار با قیمت

    در شهر وین سیستم دوچرخه شهری شامل ایستگاه هایی در سراسر شهر است که می شود دوچرخه را از یکی از آن برداشته و در دیگری بازپس داد. این سیستم در واقع نوعی جایگزین برای سیستم حمل و نقل عمومی است که هم برای استفاده کننده و هم برای جامعه سالم تر است. یک نکته جالب این سیستم سیاست قیمت گذاری آن است. برای استفاده از دوچرخه در ساعت اول هزینه ای پرداخت نمی شود ولی برای ساعت های بعدی قیمت به صورت تصاعدی بالا می رود. جوری که مثلا اگر چهار ساعت سوار شوید برای هر ساعت باید ۴ یورو پول بدهید. مردم معمولا چنین شیوه ای را دوست ندارند و آن را راهی برای خالی کردن جیبشان توسط نهادهای دولتی می دانند. من اتفاقا معتقدم این یک مکانیسم علامت دهی قوی است که باعث می شود دوچرخه ها به بهترین شکل استفاده شود. اصل مطلب انگلیسی

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها