• تکنولوژی بانکی از پاکستان

    امروز داشتم با دوست پاکستانی ام آفتاب که این جا دکترای فاینانس می خواند گپ می زدم. پیشنهاد می کرد که اگر ایران به دنبال انتقال تکنولوژی مدرن بانکی است پاکستان می تواند گزینه خوبی باشد چرا که از سال ۱۹۸۵ تحولات در این بخش را شروع کرده اند و الان ۴۳ بانک فعال دارند که نیمی از آن ها خارجی هستند. از این ۴۳ بانک فقط سه تای آن دولتی است. اصل مطلب …
  • مامور تلویزیون

    توی اتریش باید مالیات استفاده از رادیو و تلویزیون که چند ده یورویی در ماه می شود را پرداخت کرد. ما فکر می کردیم دانشجوها از این مالیات معافند و لذا خیلی دنبالش را نگرفته بودیم. برای کنترل این مالیات مامورانی وجود دارند که به صورت سرزده می آیند و داخل خانه را چک می کنند تا اگر از تلویزیون استفاده می کنی و ثبت نام نکرده باشی مشخص شود. دی شب یکی از این مامورین آمد و مشغول صحبت با مریم شد. ادامه مطلب …
  • ریسک های کوچک و احتیاط های بزرگ

    احتمالا در تبلیغات مربوط به ایدز دیده اید که انتقال از طریق تیغ سلمانی را به عنوان یکی از روش ها مطرح کرده و در مورد آن هشدار می دهد. من ریسک این قضیه را به چهار بخش تقسیم کردم و نهایتا ریسک ابتلا به ایدز از طریق چنین روشی را یک روی پنجاه میلیون به دست آوردم. با این وجود مردم عاقل از چنین ریسکی می ترسند. چرا که هزینه ای که این ریسک در آن ضرب می شود هم بزرگ است. درست مثل ریسک کشته شدن در یک جنگ بی حاصل. اصل مطلب …
  • ماندن در خارج؟

    گفتم که هنوز تصمیم دارم برگردم. تنها لحظاتی که واقعا از این تصمیمم فاصله می گیرم زمانی است که دارم بین خانه و دفترم یا در کنار دانوب دوچرخه سواری می کنم. لحظاتی که واقعا می شود مجموعه ای از لذت و آرامش و ازادی را یک جا تجربه کرد. در چنین لحظاتی است که وسوسه می شوم از خودم بپرسم که آیا دیوانه هستم که چنین زندگی را رها کنم و برگردم؟ ادامه مطلب …
  • دادن علامت های نامناسب به جنایت کاران

    یک مقاله جالب از دونالد بودرکس خواندم با عنوان «مجازات خفیف تر برای کاهش نرخ قتل»! او ایده جالبی را مطرح می کند که من هم طرف دار آن هستم. افزایش سطح مجازات یک جرم باعث می شود تا تمایل جنایت کاران برای انجام جنایت های بدتر بیش تر شود چرا که فاصله بین مجازات های دو جرم با این تصمیم کم تر شده است. من به این اثر می گویم اثر جانشینی مجازات که معمولا از نگاه مردم پنهان می ماند. ادامه مطلب …
  • عدم تطابق در بازار کار

    یک توضیح به نظر من جالب برای وجود بیکاری مستمر مشکل عدم تطابق بین تخصص نیروی کار و تقاضای بنگاه ها است. با توجه به تخصصی شدن شغل ها در دنیای صنعتی یک فرد نمی تواند به سرعت خودش را متناسب با شغل های موجود تطبیق دهد و برای این کار نیاز به آموزش نسبتا طولانی مدت دارد. ادامه …
  • یکی از دوستان عزیز پیشنهادی داد که به نظرم جالب بود. برای زنده نگاه داشتن وبلاگ فارسی از این به بعد یک خلاصه دو خطی از مطلب وبلاگ انگلیسی را این جا می آورم و به مطلب اصلی لینک می دهم.
  • چای داغ انگلیسی

    اگر چای توی کافی شاپی خیلی گرون نباشه – که معمولا هست- من ترجیح می دم که به جای قهوه چای سفارش بدم. معمولا می گم چای سیاه و سفارش گیرنده برای اطمینان می پرسه چای انگلیسی منظورته؟ گفتم که می رم مدتی فکر کنم. توی این مدت داشتم به درست کردن چای فکر می کردم و امروز بلاخره آب را جوش آوردم و دم کردمش. حالا این شما و این هم یک لیوان چای داغ انگلیسی. فعلا دو ماهی این جا خواهم نوشت و احتمالا با زبان و در مورد موضوعاتی کمی متفاوت با قبلی. اگر دوست داشتید لطف کنید و لینک این یکی را با همین اسم جدید در لینک دونی تون قرار بدید. سعی می کنم هفته ای دوبار به روزش کنم.
  • وداع موقت

    آقا من شرمنده ام. قبول دارم کار بدی کردم و باید قبل رفتن توضیح می دادم. راستش فکر کردم ممکن است لوس بازی باشد که بخواهم برای رفتن دلیل و حجت اقامه کنم ولی با کامنت ها و ایمیل ها و تلفن های محبت آمیزی که گرفتم و من را واقعا شرمنده کرد فهمیدم برداشتم اشتباه بوده پس توضیح می دهم. امیدوارم این تعطیلی موقت باشد. دلیل اصلی آن هم همان چیزی است که در مورد زبان ها گفته بودم و نه مشکل وقت. وبلاگ نوشتن وقت چندانی از من نمی گرفت چرا که روزانه ساعت ها پشت رایانه هستم و بین کارها وقت خالی برای نوشتن وبلاگ پیدا می شود. آن قدر هم آدم منظم و با برنامه ای نیستم که حالا ده دقیقه یا یک ربع وبلاگ نوشتن زندگی ام را زیر و رو کند. مشکل اصلی من درگیر ماندن با فضای رسانه های فارسی زبان و همین طور درگیری ذهنی خیلی شدید با بحث های وبلاگی بود که باعث می شد نتوانم آن طور که باید و شاید روی فضای ریاضی درس ها و فضای رسانه های انگلیسی تمرکز کنم. فکر کردم برای مدتی از وبلاگ های فارسی فاصله بگیرم و فضای جدید را تجربه کنم و بعد دوباره تصمیم بگیرم. این را هم یواشکی بگویم که همین دو سه روز دلم برای وبلاگ و خواننده های آشنا و ناآشنا به شدت تنگ شده و ته دلم دوست دارم به این نتیجه برسم که دوباره برگردم. در پاسخ نگرانی لطف آمیز دوستانی که جویای حال و احوالم بودند بگویم که اتفاقا روزی را هم برای تعطیل کردن انتخاب کردم که حالم خیلی خوب بود و بیش از هر وقت دیگری وبلاگم را دوست داشتم تا مطمئن شوم تحت تاثیر حس عدم موفقیت این کار را نکرده ام و به اندازه کافی راجع بهش فکر کرده ام. علی...ادامه مطلب ...
  • فعلا خداحافظ تا ببینیم قسمت چیست. ارادت مند همه رفقای عزیز. دلم برایتان تنگ می شود.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها