• چوب حراج بر منابع محدود کشور

    این نوشته را برای خوانندگان وبلاگ نمی نویسم چون قبلا بارها گفته ایم و برایشان حرف تکراری بیش نیست. مخاطب من آقای احمد توکلی است که با وجود این همه دلیل و استدلال روشن که از در و دیوار مملکت می بارد باز کمر همت بسته است تا ایده های عجیب و غریب خود را عملی کند و در آخرین حرکت خود بحث تک نرخی کردن سود بانکی را در مجلس به مرحله عمل نزدیک کرده است: ۱) هدف علم اقتصاد تخصیص بهینه منابع است و سرمایه یکی از کم یاب ترین منابع هر اقتصادی خصوصا اقتصادهای در حال توسعه است. یک سیاست گذار اقتصادی خردمند به گونه ای رفتار می کند که مشوق های لازم را برای تخصیص سرمایه به مهم ترین فعالیت های یک جامعه ایجاد کند. ۲) وقتی صف برای کالایی وجود دارد نشان گر این است که برای عده زیادی منافع نهایی حاصل از خرید آن کالا بیش از هزینه نهایی آن است. وام های نظام بانکی دولتی در ایران با صف طولانی متقاضیان مواجه است و این به این معنی است که بر خلاف ادعاهای گروه های فشار اقتصادی که در قالب تشکل های مختلف صنعتی و ساختمانی فعالیت می کنند و فریادشان به آسمان بلند است بنگاه های زیادی در کشور وجود دارند که با رقم فعلی نرخ سود، دریافت وام برایشان مطلوبیت دارد. ۳) بالا بردن نرخ بهره باعث حذف گروهی از متقاضیان و کاهش آن باعث پیوستن گروهی جدید می شود. متقاضیان جدید که در اثر کاهش نرخ بهره به صف می پیوندند کسانی هستند که نرخ سوددهی بنگاه هایشان کم تر از بقیه است. بنگاه های پر سود در نرخ های بالاتر هم چنان مشتری وام خواهند بود. ۴) یک بنگاه به دو دلیل اصلی سودآورتر از بقیه است. دلیل اول مدیریت کارآمد و دلیل دوم تولید محصول/خدمتی است که در...ادامه مطلب ...
  • نژادپرستی!

    گفتم که جز معدود غیرآلمانی زبان های موسسه مان هستم (فکر کنم در عمل تقریبا تنها دانش جویی هستم که آلمانی صحبت نمی کند). از جلسات رسمی و کلاس ها و کنفرانس ها که بگذریم حضور من در جمع های غیررسمی هم خود به خود باعث می شود همه اعضای جمع حتی با هم دیگر انگلیسی صحبت کنند و اگر هم کسی این موضوع را فراموش کند فورا با تذکر «انگلیش پلیز» بقیه مواجه می شود. تازگی ها دیدم چند تا از هم کلاسی ها این قانون نانوشته را گسترده تر کرده اند. روزی از من پرسیدند که چرا بعضی وقت ها در کارگروهی حل تمرین شرکت نمی کنم و جواب دادم چون به خاطر من مجبورید انگلیسی صحبت کنید و نمی خواهم برایتان زحمت درست کنم. از موقعی که این را فهمیده اند نهایت سعی خود را می کنند که در محل های عمومی که احتمال حضور من وجود دارد نیز انگلیسی صحبت کنند که اگر احیانا من به صورت سرزده وارد شدم بدانم ماجرا چیست و معذب نشوم. می دانم که همیشه این قانون را رعایت نمی کنند ولی حداقل به فکر آن بوده اند. خیلی اتفاق می افتد که وقتی من در اتاق دیگری هستم و ممکن است به جمعشان در اتاق بغلی بپیوندم یا آن را بشنوم گروه آلمانی زبان کل صحبتشان را به انگلیسی برگزار می کنند. روشن است که هر کسی در این کشور این گونه رفتار نمی کند ولی حداقل این طبقه درس خوانده ای که من باهاشان سر و کار دارم انرژی مضاعفی از خود صرف می کنند تا من اقلیت خارجی احساس ناراحتی نکنم.
  • نقد اقتصاددان بر شین پنجم فمینیست ها

    از هفت شین دوستان فعال حقوق زنان تازه خبردار شدم و احتمالا شما هم در موردش خوانده اید. از این هفت بند به نظرم چهار بند اولش یعنی حق طلاق، خروج از کشور، تحصیل و کار کاملا بدیهی و منطقی است. بند ششم یعنی حق زن برای تعیین محل سکونت از آن تبعیض های مثبت تندروانه و بی توجیه است که معمولا درعمل هم چندان به کار نمی آید. تجربه شخصی من از وضعیت دوستانی که طلاق گرفته است می گوید بند هفت یعنی سپردن حق حضانت فرزند به مادر (اگر ازدواج نکرده باشد) هم چندان غیرمنطقی نیست خصوصا اگر سقفی برای آن تعیین شده و از آن به بعدش منوط به تصمیم کودک باشد. البته دوستان فراموش کرده اند اضافه کنند که هر دو والدین برای تامین هزینه های فرزندان مسوول خواهند بود. می ماند بند پنج هفت شین یعنی تقسیم اموال به طور مساوی در زمان طلاق که من کاملا با آن مخالفم و به جایش پیشنهادات جای گزین دارم: ۱) اگر در کنار حق طلاق بدون قید و شرط چنین بندی وجود داشته باشد عملا انگیزه مردان برای خرید اموال سرمایه ای به نام خودشان کاهش خواهد یافت چرا که ریسک سرمایه گذاری برای آن ها به شدت بالا رفته است. به عنوان راه حلی برای قضیه مردان تمایل خواهند داشت تا اموال خود را مخفی کرده یا به نام افراد دیگری مثل پدر و مادرشان ثبت کنند. در هر صورت این بند تمایل به پس انداز در اقتصاد را کاهش می دهد. در موارد حادتر چنین بندی ممکن است مشوق اقدامات خشن تری مثل نمونه هایی که در داستان های آگاتی کریستی اتفاق می افتد باشد. ۲) چنین بندی عادلانه نیست. ما نمی دانیم کدام یک از زوجین در طول مدت زندگی مشترک بهره وری اقتصادی بیش تری داشته است و لذا تقسیم برابر عملا به...ادامه مطلب ...
  • اهمیت زبان

    هر چه بیش تر می گذارد بیش تر احساس می کنم که اولین اولویتم برای سرمایه گذاری وقتم باید روی آموختن و تسلط هر چه بیش تر روی زبان ها باشد. مهارت زبانی اثر اهرمی عجیبی دارد چرا که هر چه بیش تر بلد باشی تمام بقیه عمرت را با بهره وری بالاتری می خوانی و می نویسی و حتی فکر می کنی و بر عکس اگر ضعیف باشی باید این ضعف را مثل ریگی در کفش برای تمام عمر کاری تحمل کنی. اگر مجموع این اثر در بلندمدت را محاسبه کنید می بینید که اهمیت زبان غیرقابل تصور است. برای من شش ماه گذشته از این حیث نسبتا بد نبود. مهارت هایم در زبان ریاضی -که برای فهمیدن و حرف زدن در سرزمین اقتصاد امری بسیار حیاتی است- کمی به تر شد هرچند هنوز راه طولانی در پیش دارم و باید حداقل دو سال دیگر صرف یاد گرفتن این زبان کنم. یک زبان دیگر هم برایم ضروری است که هنوز باهاش خیلی مشکل دارم. سرعت پایینم در خواندن و فهمیدن متن های انگلیسی (به نسبت سرعتم در خواندن به زبان فارسی) واقعا به یک مانع برای زیاد خواندن تبدیل شده است و تاثیرات منفی آن را به وضوح می بینم. یک برنامه فشرده و البته نه چندان کوتاه مدت لازم دارم که بتوانم قدرتم در خواندن متون انگلیسی را به سطح مهارتم در زبان فارسی نزدیک کنم.
  • آدم تلخ

    یک ویژگی جالب جلسات سخن رانی بین ایرانی ها این است که شنونده ها معمولا خیلی دوست دارند سخن ران همان حرف هایی را بزند که آن ها هم می دانند و ته دلشان مانده است. لذا اگر کسی بالای تریبون شروع کند راجع به این حرف زدن که چرا همه مملکت ما پیکان است؟ چرا با این همه ثروت باز ما این همه فقیر هستیم؟ چرا ما با کره شروع کردیم و الان این جا هستیم؟ و صد تا از این چراها و غرهای دیگر که صبح تا شب مردم در داخل تاکسی و اداره و مهمانی ها راجع بهشان تئوری پردازی می کنند، بسیار سخن ران محبوبی می شود. بعضی وقت ها آرزو می کنم کاش کمی زیرک تر و موقع شناس تر بودم. چرا که اصلا بلد نیستم که وقتی کسی این طوری حرف می زند لبخند بزنم و بگویم چقدر جالب! عجب نکته های مهم و پایه ای را بیان می کنید! به جایش عصبانی می شوم و به نظرم می رسد که باید راجع به چیزی صحبت کرد که این قدر واضح نیست و همه آدم های عالم در موردش توافق ندارند. یا این قدر کلی و «همیشه درست» نیست و می شود در موردش حرف های متفاوت و مشخص زد یا برایش کاری کرد. خلاصه برای من جلسات گفت و گو محل درددل نیست جای حرف زدن انتقادی و یادگرفتن از هم دیگر است. به خاطر این رفتار هم فکر می کنم بین یک سری از دوستان اصلا آدم محبوبی نیستم. این که البته گفتن نداشت. از مدل وبلاگم معلوم است. خلاصه این مدل من است. نمی دانم تا کی می توانم تسلیم نشوم. پ.ت: پارسا دوست عزیز و قدیمی من دردلی نوشته و جاهایی هم گلایه کرده از کسانی که هنوز «دکترایشان» را نگرفته اساتید رشته شان را نقد می کنند ولی خودشان...ادامه مطلب ...
  • ادب و آزادی

    با دوست عزیزی صحبت می کردیم. گفت زن/مرد مسلمانی که در اروپا بامرد/ زنی که دستش را به سوی او دراز کرده است دست نمی دهد کار «بدی» می کند. گفتم «بد» یعنی «غیراخلاقی»؟ گفت بله! گفتم چرا؟ گفت برای این که به آن آقا/خانم توهین کرده است. گفتم ولی آیا یک نفر حق ندارد در روابط اجتماعی اش اصول اخلاقی خودش را رعایت کند؟ گفت ولی بلاخره هر جامعه ای عرفی دارد. کسی که قبول کرده در یک جامعه زندگی کند بایدعرف آن جا را هم رعایت کند. گفتم ولی چیزی هم به اسم آزادی فردی داریم که می گوید آدم ها تا وقتی آزادی دیگران را مخدوش نکردند حق دارند هر کاری دوست داشتند بکنند. گفت این خانم/ آقا با دست ندادن با آن آقا/خانم باعث ناراحتی آن ها شده و آزادی ایشان را مخدوش کرده است. گفتم ولی آن آقا/خانم دستش را دراز کرده است. این خانم/آقای مسلمان که کاری نداشته. داشته زندگی خودش را می کرده. گفت ولی این رفتار او نرم اجتماعی را بهم می زند و یک جوری باعث کاهش آزادی دیگران می شود. گفتم من می توانم فرض کنم که فعلا حرفی ندارم ولی آیا تو حاضری تا نتیجه منطقی حرف هایت پیش بروی و تبعات آن را در جوامع دیگر هم بپذیری؟ … واضح است که دغدغه من بحث دست دادن یا ندادن نیست. دست دادن را بردارید و هرچیز دیگری جایش بگذارید. جامعه غرب را بردارید و جایش شرق بگذارید. هم چنین من کاری به تبعات اجتماعی این کار و این که این رفتار باعث انزوای فرد در جامعه می شود یا نه ندارم. مساله من بررسی موضوع در سطح اخلاقی و در نهایت دفاع مطلق از آزادی انسان ها در حوزه فردی است. حتی در جامعه ای مثل غرب هم مفاهیم کلی مثل «عرف» یا «ادب» می تواند مستمسکی برای...ادامه مطلب ...
  • استانیسلاو لم: «تراژدی قرن بیستم در این بود که امکان آزمون اولیه تئوری­های کارل مارکس روی موش­ها موجود نبود». نقل از وبلاگ دوست عزیز و یار کافه نشینی های ماهانه وین مانی ب
  • راست و چپ : شماره دو

    یک تعریف نسبتا شایع در ایران در مورد تفاوت راست و چپ این است که راست ها مدافع وضع موجود هستند و چپ ها تلاش گر تغییر به سمت وضع مطلوب. از جمله اسد عزیز در این نوشته و آقای اسد و بیلی در این نوشته که البته به سبک و سیاق خودش است. به نظر من این تعریف حداقل برای ایران و کشورهایی مثل آن دقیق نیست.. من از شما می پرسم: در جامعه ای مثل ایران و خصوصا در دوره ای مثل دوره احمدی نژاد روشن فکران راست که قاعدتا باید از چیزهایی مثل آزادی های فردی، لیبرالیسم فرهنگی، مالکیت خصوصی، کاهش یارانه ها، کاهش انحصارها، انعطاف پذیر کردن بازار کار و مقررات زدایی از آن، کاهش موانع تجاری و پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی، شناورسازی قیمت ارز، کاهش حمایت از صنعت خودروسازی داخلی و الخ دفاع می کنند طرفدار وضع موجود هستند یا تلاش گر تغییرات اساسی در آن؟ در این شانزده سال گذشته چه کسانی برای تغییرسیاست ها از سمت و سوی سیاست های چپ گرایانه دهه ۶۰ شمسی و جاانداختن مفهوم رشد به جای توزیع فقر تلاش کردند و مفاهیم نظری آن را رواج دادند؟ آیا این آدم ها مدافع وضع موجود بودند؟ مثال دیگری بزنم؟ روشن فکران دهه ۸۰ لهستان و چکسلاواکی راست بودند یا چپ؟ مدافع وضع موجود بودند یا تلاش گر تغییر در آن؟
  • از میان اخبار

    از بین خبرهای مهم سال در حوزه اقتصاد من اخبار زیر را برایتان انتخاب کرده ام: ۱) دکتر مسعود نیلی ضمن انتقاد از گرانی های ایجاد شده توسط دولت احمدی نژاد خواستار کاهش قیمت ارز در سال جاری شد. دکتر محمد طبیبیان هم ضمن تایید صحبت های دکتر نیلی خواستار نظارت بیش تر دولت بر قیمت ها شد. دکتر مهدی عسلی عضو دیگر گروه موسوم به چهارده اقتصاددان خواستار مبارزه جدی تر دولت با مافیای نفتی شد. ۲) دکتر احمد توکلی در آخرین مصاحبه خود ضمن استناد به یکی از مطالعات مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد که با ده میلیارد دلار صرف شده برای سوبسید انرژی می توان کل نظام آموزش و بهداشت عمومی را در ایران به طور اساسی بازسازی نمود. توکلی بر این موضوع تاکید کرد که مجلس به زودی قانون برابری قیمت بنزین با قیمت های خلیج فارس را تصویب و به دولت ابلاغ می کند. ۳) کابینه احمدی نژاد مصوبه جذب مدیران توانمند بخش خصوصی برای فعالیت های کلیدی دولتی را تصویب کرد. غلام حسین الهام اعلام کرد که هدف از این مصوبه شفاف سازی نظام حقوقی مدیران دولتی به صورتی است که بخش دولتی نیز قادر به استفاده از تخصص مدیران حرفه ای باشد. الهام هم چنین خواستار لغو قانون تثبیت قیمت ها شده و گفت با این قانون کسری بودجه شرکت های دولتی روز به روز بیش تر می شود. ۴) دکتر فریبرز رییس دانا در آخرین مقاله خود نشان داد که درآمد سرانه ایران از سال ۶۸ به بعد با آهنگ متوسط ۴ درصد در سال رشد کرده است. رییس دانا هم چنین بر این موضوع تاکید کرده است که رشد اقتصادی دهه چهل در ایران رشدی واقعی بوده است که در نتیجه افزایش قیمت نفت متوقف شده است. رییس دانا برای مقاله خود بیش از چهل رفرنس ذکر کرده است که...ادامه مطلب ...
  • ورق پاره های نیمه شب تعطیل

    ۱) مذهب چیز عجیبی است. عظیم ترین روح ها و دل نشین ترین آدم هایی که دیده ام سخت مذهبی بودند. در عین حال از هیچ کس به اندازه گروهی از مذهبی ها تنفر ندارم و فکر نکنم کسی بتواند به اندازه آن ها پست باشد. ۲) در مکه زنی هست سراپا پوشیده که کارش ممانعت از نماز خواندن زنان در جای خاصی از حرم (نزدیک زم زم) است. مثل خادمانی که در مدینه جلوی مقبره می ایستند تا کسی به ضریح نزدیک نشود. پیش خودم فکر می کردم آیا آدمی خاسرتر از این زن پیدا می شود که عمرش را صرف این می کند که نگذارد دیگران به شیوه مورد علاقه خودشان عبادت کنند. ۳) وقتی حسینیه درویشان را خراب کردند به خودم گفتم درویش هم درویش های قدیم که آه یکی شان جهانی را بس بود. این جا هزار درویش را یک جا زندانی می کنند و آب از آب تکان نمی خورد. ۴) بخت یار بودن و خود را خوش بخت مادام العمر نمایاندن هنر نیست. رنجی اگر نباشد مسی طلا نمی شود. به خودم لرزیدم وقتی رفیقم بخت یارم خواند. ۵) شجاعت فضیلت گم شده عصر ما است. اگر یاد گرفته ام که کم وجودی خود را توجیه کنم لااقل کاری کنم گه گاهی دلم برای این عنصر کم یاب تنگ شود. برای خودم خوب است. ۶) دی روز تجربه کردم که هیچ چیز به اندازه یک رمان عالی نمی تواند حال آدم را در اوج کلافگی خوب کند. ۷) هر چه فکر می کنم یادم نمی آید که اصل جمله «همه عطرهای عربستان هم نمی توانند بوی این خون را پاک کنند» مال کدام کتاب است. نوشته شهریار منظورم نیست اصلش را می گویم. درست مثل وقتی که یادم نمی آمد که کجا خوانده بودم که « به صحرا شدم عشق باریدن گرفته بود آن...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها