• انتخابات از دید اقتصادی

    از دید اقتصاددانان کلیدی ترین سوال پیش روی دولت ها این است که در هر جامعه و در هر مقطعی از زمان چه مقداری از کالای عمومی (Public Goods) و با چه ترکیبی (بهداشت، آموزش، دفاع، محیط زیست و …) تولید شود. این سوال به طور ضمنی متضمن سوال دیگری هم هست: چه مقدار مالیات باید از شهروندان دریافت شود یا چقدر از درآمد های دراختیار دولت (مثلا نفت) باید برای تولید چنین کالاهایی هزینه شود؟ به عبارت دیگر آیا مردم ترجیح می دهند پنجاه هزارتومان کروبی را بگیرند و در عوض شهریه مدرسه بدهند یا ترجیح می دهند این پول را نگیرند و مدرسه مجانی بروند. در عالم نظر و با دانستن تابع ترجیحات شهروندان در هر مقطعی می توان این مقدار بهینه را تعیین کند. هر شهروند درآمدش را صرف ترکیبی از کالاهای خصوصی (درآمد پس از مالیات) و عمومی (خدمات ناشی از مالیات) می کند و سعی می کند این ترکیب را به گونه ای تعیین کند که میزان مطلوبیتش بیشینه شود. به لحاظ ریاضی نقطه بهینه جایی است که نسبت مطلوبیت حاشیه ای و قیمت های کالاهای عمومی و خصوصی برابر شود.در نتیجه اگر دولتی ناکارآمد باشد هزینه تولید کالای عمومی بالا می رود و لذا مقدار بهینه این کالاها در سطحی پایین تر تعیین می شود و بر عکس. با این همه در عالم عمل مشکل این است که تابع ترجیحات هر کس در ذهن خودش است و ضمنا مرتبا تغییر می کند و لذا دولت این اطلاعات را در اختیار ندارد و تازه اگر هم داشت پردازش آن بسیار پیچیده می شد. بنابراین « انتخابات» مکانیسمی است که به صورت دوره ای چنین ترجیحاتی را به دولت منتقل می کند. مردم در دوره ای ترجیح می دهند مالیات کم بدهند و در عوض خدمات دولتی کم تر دریافت کنند پس به دولت های دست...ادامه مطلب ...
  • خرمگس وبلاگستان (اختصاصی آقای پارسا صایبی همان طور که دستور فرمودند)

    من از خیلی از نوشته های پارسا صایبی خوشم می آید. به نظرم پارسا نقش خرمگس وبلاگستان را دارد، از جنس همان خرمگسی که سقراط برای مردم آتن بود. علاقه ام هم دقیقا به این دلیل است که پارسا خیلی وقت ها گیرهای هوش مندانه می دهد. نقدهایش به دیگران را دقیق نمی خوانم ولی حداقل چند تایی که در باب مطالب من نوشته است برای خودم آموزنده بوده است. شاید در چارچوب همین روحیه سقراطی است که کامنت دانی اش را بسته است که اگر این طور باشد تا اندازه ای قابل درک است. در مقابل پارسای عزیز هم نباید توقع داشته باشد که وقتی کامنت دانی ندارد برای هر مطلبی که می نویسد پاسخی مفصل دریافت کند. آرزو می کنم کامنت دانی اش باز بود و در باب هر نوشته اش بحثی مفصل با هم می کردیم که این طور نیست. با این حال به احترام نقد جدیدی که نوشته است چند کلمه ای عرض می کنم و باب بحث و جواب دو طرفه را پایان می دهم: ۱) در چارچوب همان روحیه سقراطی (که مطمئن نیستم خود پارسا این انگ را بپذیرد) به تر است که آدم ملانقطی نباشد. معنی کمی دقیق تر ملانقطی بودن برای من کاربرد دقت بیش از حد لازم در تحلیل یک متن است که باعث می شود این دقت نه تنها مفید نباشد که مضر هم جلوه کند. پارسا در مواردی به ورطه چنین خطایی می غلطد و دقت نمی کند که در داخل گفتمان وبلاگی خود خواننده تشخیص می دهد که دقت تعریف مفاهیم در چه حدی است. فی المثل من اگر می گویم روشن فکر و نویسنده و مبارز راست گرا و همه را یک جا می آورم قطعا قصدم از میان برداشتن مرز بین این مفاهیم نیست بلکه می فهمم که برای نوشته ای در این حد چنین احصاء...ادامه مطلب ...
  • فلسفه و اقتصاد

    دو ماه پیش بود که حسابی از دست درس های اقتصاد خسته شده بودم و آرزو می کردم کاش یکی دو تا درس فلسفه می گرفتم. توی همین حس و حال داشتم برای خودم توی موسسه قدم می زدم که دیدم آرزو برآورده شده و یک آگهی جدید رفته روی دیوار: «مدرسه تابستانی فلسفه و اقتصاد» که توسط موسسه ای که اسمش حلقه وین است و خودشان ادعا می کنند که پیروان حلقه وین اصلی هستند برگزار می شه. این موسسه هر سال روی یک حوزه از فلسفه های مضاف مدرسه تابستانی می زاره که امسال از شانس ما خورده به اقتصاد. خلاصه زود درخواست فرستادم و دی روز برام پذیرشش اومد. سرفصل مباحثشون را هم تعیین کردند که بعضی هاشون هیجان انگیزه : روی کرد اقتصادی به اخلاق، نظریه عدالت، مفهوم اعتماد، انتخاب عقلانی، رای معنی دار تنها مشکل اینه که شهریه اش حدود ۸۰۰ یورو است و این برای دو هفته کمی زیاد است. فعلا درخواست کرده ام از شهریه معافم کنند اگر قبول کنند تعطیلات تابستانم را با دو هفته فلسفی شروع می کنم.
  • راست و چپ

    به نظرم شباهت روشن فکر یا نویسنده یا مبارز چپ گرا و راست گرا این است که هر دو به خاطر بهبود وضع جهان تلاش می کنند و سرنوشت بقیه برایشان مهم است و از درد کشیدن مردم رنج می برند و گرنه می رفتند دنبال زندگی خودشان و از بهار لذت می بردند. فرقشان در این است که راست ها بر خلاف چپ ها به نظرشان می رسد که به تر کردن وضع مردم خیلی وقت ها از مسیری می گذرد که ظاهرش در نگاه اول خلاف این را نشان می دهد. مثلا معتقدند برای به تر کردن وضع کارگران باید به سرمایه داران حال داد! یا می گویند قوانین استخدام را ساده کنید تا وضع کار جوانان به تر شود! یا سوبسید ها را قطع کنید تا وضع فقرا به تر شود! راستش به نظر من روش راست ها کمی پیچیده تر است و صبوری بیش تری در فهمیدن نتایج لازم دارد و به این خاطر است که خیلی مورد علاقه مردم نیست. به همین دلیل هم راست ها موجوداتی کثیف یا هم دست ظالمان به نظر می رسند. درست مثل پدری که وقتی بچه اش را از بازی منع می کند و به مدرسه می فرستد یا جلوی ول خرجی او را می گیرد آدم بدی می شود. گفتم که راست بودن در زمانه ما کمی از خودگذشتگی می خواهد.
  • ما و این ها

    تعدادی از چیزهایی که توی این مدت توی دانشگاهمون ندیدم و فکر کنم براشون تعریف نشده است: تقلب کردن، تمرین کپ زدن، با استاد سر عقب انداختن مهلت پروژه چانه زدن، به نتایج امتحان اعتراض کردن، کلاس دو در کردن ، راجع به دوست پسر و دوست دختر کسی گمانه زنی کردن یا راجع به قیافه کسی نظر دادن، نزدیک امتحان وقت صرف کار دیگری کردن، جزوه ننوشتن، پروژه سمبل کردن، از زود تعطیل شدن کلاس خوشحال شدن، روی رایانه دانشگاه یاهو مسنجر داشتن، اورکات، الخ بخشی از کارهای من که براشون جدید و عجیب و کمی هم جالبه: کلاس دودر کردن و جاش سمینار و ورک شاپ متفرقه رفتن، از روی پاورپوینت های اینترنتی درس خوندن، جزوه ننوشتن، وبلاگ نوشتن، سر کلاس های سال دوم نشستن، همه سمینارهای موسسه را شرکت کردن خصوصا سمینارهای جامعه شناسی! فکر کنم بعضی هاشون از وقتی من را دیدن به این نتیجه رسیدن که زندگی این قدر هم سخت نیست و می شه کمی راحت تر یا دودرانه تر هم زندگی کرد! بین حدود ۳۰ نفر دانش جوی موسسه فکر کنم فقط من و یه دختر چینی و یه زوج اسلواک غیراتریشی هستیم. استادها هم غیر از ۴-۵ تا آمریکایی بقیه همه اتریشی هستند. لذا این جا یک جوری تبلور فرهنگ اتریشی است. البته دانشگاه ما تا اندازه ای محل تمرکز بچه درس خون ها است و ممکنه نمونه خوبی نباشه ولی فکر کنم خیلی هم پرت نباشه. این اتریشی ها هر چند نژادشون با آلمانی ها فرق داره ولی بلاخره همسایگی کار خودش را کرده و این ها هم یک جوری شبه آلمانی هستند(اگر این جمله را به خودشون بگی دادشون در می آید) فکر کنم یه بیست سال این جا بمونم درست می شم. راستی اون پسر چینی که یک بار توصیفش را کردم کار خودش را کرد. یه بانکی این...ادامه مطلب ...
  • تصمیمات سخت برای سیاست مداران

    وضعیتی را تصور کنید که گروگان گیری در کشوری در حال گسترش است. مثلا لبنان دهه ۸۰ یا عراق یا ماجراهای اخیر در سیستان و بلوچستان. در چنین شرایطی اگر دولت اعلام کند که به هیچ وجه به خواسته های گروگان گیران تن در نخواهد داد حتی به قیمت کشته شدن گروگان ها در این صورت می توان انتظار داشت که در درازمدت کسی دست به گروگان گیری نزند. به این دلیل که فایده ای از گروگان گیری عایدش نمی شود (چون دولت اعلام کرده که تسلیم نمی شود) ولی باید هزینه ای مثل خطر گیرافتادن یا مورد حمله قرار گرفتن یا دست گیر شدن را تحمل کند و در نتیجه عملا مجموع سود ناشی از گروگان گیری منفی می شود. فرض این است که انگیزه گروگان گیران فشار به دولت برای تغییر سیاست ها، گرفتن پول یا نجات همکاران دربند خود است و از کشته شدن ماموران دولتی یا گروگان ها فایده خاصی عاید آن ها نمی شود. حال اگر دولت در مقاطعی از این سیاست خود دست بکشد – مثلا به خاطر فشار خانواده گروگان ها یا اهمیت فرد گروگان گرفته شده- این علامت را به گروگان گیرها می دهد که در مواقعی از سیاست خود فاصله خواهد گرفت و لذا سود مورد انتظار گروگان گیری مجددا مثبت می شود. تصمیم برای پایبندی به سیاست اعلام شده و یا فاصله گرفتن از آن یک تصمیم بسیار سخت برای سیاست مداران است. اگر به تصمیمشان پایبند باشند باید در کوتاه مدت هزینه کشته شدن گروگان ها و تبعات آن روی افکار عمومی را تحمل کنند هر چند ممکن است در بلند مدت انگیزه این کار را از بین ببرند و اگر به خواسته های گروگان ها تن بدهند مشوق لازم برای گسترش گروگان گیری را فراهم کرده اند.
  • آیا اقتصاد همه چیز را توضیح می دهد؟

    تقدیم به پارسا صائبی عزیز با این توضیح که این نوشته همه پاسخ من به نقد او نیست. آیا می شود ادعا کرد که دانش فعلی اقتصاد قادر به توضیح تمامی پدیده های انسانی است؟ پاسخ من منفی است ولی چرا؟ ۱) در یک طبقه بندی ساده از رفتار انسانی گفته می شود که انسان ها رفتارهای «عقلانی» و «اجتماعی» دارند. رفتارهای عقلانی همان جنبه ای است که اقتصاددان ها بررسی می کنند و در آن افراد برای رسیدن به اهداف شخصی وسایل خود را بهینه می کنند. ضمن این که رفتار عقلانی باید به لحاظ منطقی سازگار هم باشد. در مقابل رفتارهای اجتماعی (که از به کار بردن لفظ غیرعقلانی در مورد آن ها خودداری می کنم) به جنبه هایی اشاره می کند که حداقل در چارچوب دانش فعلی ما ناظر به سود و زیان شخصی مشخصی نیست و یا لزوما سازگاری درونی ندارد. نوع دوستی، پیروی از مد، تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتن، شورش های کور و رفتارهای اخلاقی برای افراد غیرمذهبی ممکن است نمونه هایی از چنین رفتارهایی باشد که با منطق سود و زیان لزوما قابل توضیح نباشد. بررسی این جنبه از رفتار انسانی به عهده سایر حوزه های علوم انسانی از جمله روان شناسی اجتماعی است و اقتصاددان ها نقش چندانی در آن ندارند هر چند که با بحث هایی مثل عقلانیت محدود و کم بود اطلاعات سعی می کنند به آن نزدیک شوند. ۲) پدیده هایی مثل قدرت، شکل گیری نهادها، تحولات اجتماعی و شبکه های انسانی را باید از هر دو زاویه عقلانی و اجتماعی بررسی کرد. مسایلی که وزن رفتارهای عقلانی در آن ها پررنگ است را به طور اصولی می توان تا اندازه خوبی با نظریه های اقتصادی – و به طور گسترده ای با نظریه بازی ها- توضیح داد. مثلا با استفاده از مفهوم هزینه فرصت وقت که یک مفهوم...ادامه مطلب ...
  • ریاضیات و علوم انسانی

    این جمله را بارهای بار شنیده ام که اقتصاددان ها انسان ها را در درون اعداد و ارقام محصور می کنند حال آن که وجود انسان بسیار فراتر و غیرقابل پیش بینی تر از این حرف ها است. چنین برداشتی که به طور ضمنی منتقد کاربرد ریاضیات در اقتصاد است هم بین گروهی از اساتید و دانشجویان اقتصاد در ایران که اهل بحث های کیفی هستند طرف دار دارد و هم بین متخصصان بقیه حوزه های علوم انسانی از جمله جامعه شناسی. من چند نکته کوچک در جواب این دوستان دارم: ۱) اگر رفتار انسان «غیرقابل پیش بینی» باشد که دیگر اصلا بحث علوم انسانی بی معنی می شود چرا که در هر علمی به هر حال صحبت از قانون مندی هایی می کنیم که تا حد خوبی باید به واقعیت نزدیک باشد. ابزارهای ریاضی هم چیزی جز بیان این قوانین با زبانی متفاوت نیست. ۲) اشتباه اصلی دوستان این است که تحلیل های عددی را با کاربرد مفاهیم سمبولیک ریاضی خلط می کنند. مثال می زنم. ما در اقتصاد از تابع مطلوبیت صحبت می کنم ولی هیچ اقتصاددانی نمی گوید که مطلوبیت خوردن یک سیب ۱۰ یا ۱۰۰ واحد است در عوض برای تابع مطلوبیت برخی خصوصیات مهم ریاضی را بر می شمارند. مثلا می گویند این تابع باید پیوسته باشد که معنی اش در دنیای بیرون این است که رضایت افراد با تغییرات جزیی در مصرف یک باره جهش نمی کند. یا می گوییم مشتق اول تابع مطلوبیت مثبت و مشتق دوم آن منفی است. معنی آن در جهان بیرون این است که هر قدر از یک کالا بیش تر کنیم بیش تر رضایت کسب می کنیم (مشتق اول مثبت) ولی میزان رضایت اضافی ناشی از هر واحد اضافی مصرف رفته رفته کم می شود (مشتق دوم منفی). ۳) استفاده ای که از ریاضیات در اقتصاد می شود...ادامه مطلب ...
  • ضرورت تاریخی چرخش به راست در جوامع توسعه نیافته: در نقد تورم روشن فکرگرایی در ایران

    ویرایش اول: دقیقا دو سال پیش بود که ناصر فکوهی استاد انسان شناسی دانشگاه تهران مقاله ای در ویژه نامه نوروزی شرق چاپ کرد با عنوان «لذت مقاومت ناپذیر چرخش به راست» و در آن از روشن فکران به علت تمایل تدریجی شان به ایده های اقتصاد بازار و نیز چیزی که فرآیند جهانی سازی می نامید انتقاد کرد. من این مقاله را بارهای بار خواندم و چند باری هم تصمیم گرفتم نقدی بر آن بنویسم که تا به امروز امکان پذیر نشد. ادعای من این است که چرخش به راست از سوی روشن فکران ایرانی نه تنها امری مذموم نیست بلکه ضرورتی است که در فضای فعلی از «خودگذشتگی» و «صرف آبرو»ی اساسی می خواهد: ۱) روشن فکری که من در این جا نقدش می کنم معنایی اجتماعی و البته تا حدی نادقیق دارد. روشن فکر مورد نظر من انسان درس خوانده ای است که اطلاعاتی نسبتا کلی در زمینه های مختلف علوم انسانی و مباحث اجتماعی دارد و اهل قلم و سخن رانی عمومی است. مهم ترین ویژگی ممیزه اش این است که در قبال جامعه اش احساس مسوولیت می کند پس در صحنه های مختلف حاضر است و اصولا در مورد بیش تر مسایل عمومی جامعه نظر می دهد. علی شریعتی، جلال آل احمد، فریبرز رییس دانا و عزت الله سحابی نمونه هایی آشنا از این روشن فکران هستند. در مقابل کسانی مثل حسین بشیریه، مصطفی ملکیان یا سید جواد طباطبایی در این تعریف من از روشن فکر قرار نمی گیرند. همان طور که ناصر فکوهی هم اشاره کرده چپ بودن احتمالا یک صفت ذاتی برای روشن فکران است که وی آن ها را به علت دور شدن از آن نکوهش می کند. ۲) روشن فکری با این تعریف در جوامع غربی کارکرد مشخص و البته مفیدی دارد. در کنار منابع مالی عظیمی که برای پژوهش های...ادامه مطلب ...
  • عید

    عید یعنی وقتی خیابون های دور و بر چهار استامبول این قدر شلوغ باشه که مجبور بشی دو سه ساعت توی ترافیک نوفل لوشاتو و منوچهری بمونی. عید یعنی دست فروش های تجریش که تمام پیاده رو را پر می کنند، عید یعنی روز آخر سال که با آق بهمن ته مانده های همایش را جمع و جوری کردی و داری از دانشگاه میای بیرون و پرنده اون جا پر نمی زنه و تو آمدن بهار را از چمن جلوی صنایع-ریاضی می فهمی، عید یعنی هوای تهران این قدر تمیز بشه که بتونی از توی همت دماوند را ببینی، عید یعنی تلفن هایی که دور و بر سال تحویل کار نمی کنند، عید یعنی طلب هایی که همه کارفرما ها روز آخر سال می دن و تو تا قبلش از غصه بی پولی نمی دونی چه کنی، عید یعنی بلعیدن ویژه نامه جامعه – عصر آزادگان – شرق توی تاکسی، عید یعنی ولخرجی کردن روز آخر سال توی انقلاب، عید یعنی سر بیست دقیقه از خونه تا سینما سپیده رسیدن و فیلم خارجی دیدن، عید یعنی توی صف تناتر میرباقری ایستادن و بلیط نگرفتن، عید یعنی نگران حال حجاریان بودن، عید یعنی پروژه های عقب افتاده را به تعطیلات حواله دادن و عملا بی خیالش شدن، عید یعنی سال کنکور بی خیال درس شدن و پای «سال خوش» نشستن، عید یعنی فردای بمباران عید نداشتن، عید یعنی یک هفته تمام پای سی ان ان و فاکس نیوز اخبار عراق را تعقیب کردن، عید یعنی دو هفته بری و بیای و ببینی همه جا یک دفعه سبز شده، عید یعنی ده سال پیش سیزده بدر با شایان توی پارک قیطریه، عید یعنی تنهایی مهمان کورش شدن ، … این جا عید نیست وقتی مجبوری تا یک ساعت مونده به سال تحویل سر کلاس باشی و صبح روز بعدش هم هم چنین....ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها