• تاملاتی در سیاست‌های اقتصادی دولت آینده: شماره یک

    شروع کردم به نوشتن یک مقاله در مورد مباحث مختلف سیاست اقتصادی که رییس جمهور آینده با آن مواجه خواهد بود. بعد دیدم خیلی بلند می‌شود و هر قسمتش هم جداگانه جای بحث و کار دارد و شاید مقاله‌ای که شامل نکات متعدد باشد امکان بحث را کم کند. تصمیم گرفتم سبک کار را عوض کنم و در پست‌های متعدد نکات کوچکی که به نظرم می‌رسد را این‌جا بگذارم و نقد و نظرات دوستان را هم روی آن‌ها داشته باشیم. شاید بعدا جمع‌بندی کردیم. دوستان عزیز روزنامه‌نگار داخل کشور لطفا اگر خواستید این یادداشت‌ها را بازنشر کنید قبلش حتما با من هماهنگ کنید تا متن را ویراستاری کنیم. از بحث سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی شروع می‌کنیم. احیای سازمان مدیریت و برنامه یکی از وعده‌های آقای روحانی و بقیه نامزدها بود. به نظرم حالا که این سازمان در دولت قبلی منحل شده فرصتی هست که آن‌را متفاوت از گذشته بسازند. توصیه مشخص من این است که دو کارکرد متفاوت سازمان برنامه یعنی سیاست‌گذاری اقتصاد کلان و بودجه‌ریزی و نظارت از هم تفکیک شود یا حداقل به تفاوت ماهیتی آن‌ها توجه شود. در نقش سیاست‌گذاری اقتصادی سازمان مدیریت باید به رییس جمهور و دولت توصیه‌های مشخصی در زمینه‌ سیاست‌های کلان بدهد و مثلا بگوید که آیا اقتصاد در حال ورود به رکود هست یا نه. آیا سیاست انبساطی توصیه می‌شود یا انقباضی. چه نرخ رشدی باید هدف‌گذاری شود و در شرایط روز آیا هدف افزایش رشد دنبال شود یا ثبات‌سازی و کاهش نوسانات. کارکرد سیاست‌گذاری اقتصاد کلان نیازمند کار با مدل‌های پیش‌بینی و سیاست‌گذاری اقتصاد کلان٬ تحقیقات دانش‌گاهی و رهبری و عضویت و هم‌فکری اقتصاددانان برجسته‌ای دارد که شاید در ظرف محدودیت‌های اداری رایج کشور نگنجد. کارکرد دیگر سازمان برنامه کار بودجه‌ریزی و تخصیص و نظارت بر بودجه است. این نقش خیلی روزمره‌تر و بوروکراتیک‌تر از نقش قبلی است و کار به...ادامه مطلب ...
  • انتخابات ۹۲ مثالی برای رای محوری

    در ایام رای‌گیری گاه این استدلال رایج را می‌شنیدیم که «حالا رای من یک نفر که تاثیر خاصی ندارد». اگر رای دادن هیچ هزینه‌ای نداشت (مثلا همه می‌توانستند با یک کلیک ساده رای بدهند) شاید این استدلال را کم‌تر می‌شنیدیم ولی وقتی هزینه‌های مختلف (مادی٬ روحی٬ اجتماعی٬ وقت و الخ) برای رای دادن وجود دارد تحلیل این شبهه می‌تواند جدی باشد. مقایسه هزینه/فایده رای دادن سوال آشنایی در ادبیات رای‌گیری٬ چه در حوزه رای‌گیری سیاسی و چه در رای‌گیری سازمان‌ها و شرکت‌ها است. یک مفهوم جالب برای درک ارزش یک نفر مفهوم محوری بودن (Pivotal) است. رای یک نفر وقتی محوری است که رای دادن/ندادن او نتیجه یک رای‌گیری را به کل تغییر دهد. مثلا بسیار پیش می‌آید که در رای‌گیری‌های با تعداد محدود (مثلا سنای آمریکا٬ تغییر مدیریت دانش‌گاه آزاد٬ اتحادیه اروپا و الخ) رای یک عضو به یک سمت می‌تواند یک سیاست مهم را جا به جا کند و لذا تک رای بسیار ارزش دارد. رای تک نفر وقتی قدرت محوری خودش را از دست می‌دهد که یا گزینه مورد نظر فرد رای خیلی کمی داشته باشد و لذا یک رای کمکی به برنده شدنش نکند. یا این‌که گزینه مورد نظر آن چنان رای بالایی داشته باشد که باز یک رای چیزی به برنده‌ شدنش اضافه نکند. در حالت‌های میانی است که شانس محوری بودن بالا می‌رود و در وضعیت رای برابر (Tie) است که ارزش رای به اوج خودش می‌رسد و بسیار ارزش‌مند است. انتخابات اخیر با حاشیه خیلی کوچکی از رفتن به مرحله دوم معاف شد. دوستان خارج از کشور استدلال می‌کردند که در مقابل سیل رای داخل رای ما که تاثیر خاصی ندارد. اتفاقا این انتخابات نشان داد که رای تک‌تک ما چه قدر می‌تواند مهم باشد. در واقعیت ما نمی‌دانیم که توزیع رای‌ها پس از شمارش چه طور خواهد شد. چه بسا در یکی...ادامه مطلب ...
  • فتح‌المبین مشترک ما

    این انتخابات نهایتا به فتح المبین همه ما – مستقل از رای مان – تبدیل شد. در این انتخابات ان فضای دو قطبی و پاره پاره شده که محصول احمدی نژادیسم بود اندکی ترمیم شد و خیلی ها که به حاشیه رانده شده بودند به متن برگشتند و کنش فعال را تجربه کردند. فکر کنم همه‌مان این حقیقت مهم را قبول کرده‌ایم که حریف ما هم رای قابل توجهی دارد و نمی شود نفی اش کرد. امیدوارم جریان امور طوری پیش برود که پیروزی مشترک همه ملت به یاس تبدیل نشود. آقای برادر٬ حسن روحانی! کار سختی در پیش خواهید داشت به همان دلایلی که خود می‌دانید. این یکی را من برجسته کنم: یک عالمه آدم‌ تجربه‌جمع‌کرده‌‌ و متخصص و پرشور برای شما رای جمع کردند و رای دادند و از همین ام‌روز شما و برنامه‌های‌تان را زیر ذره‌بین خواهند داشت. این جشن و شادی یکی دو روزه گذرد نقد سفت و سخت و سازنده برنامه‌ها و سیاست‌های اقتصادی و مدیریتی شما – در کنار هم‌فکری و کمک – دستور کار اول خیلی از ما خواهد بود تا نگذاریم تجربه‌های قبلی تکرار شود. همه کمربندها را سفت می‌کنیم و پیکان‌ها را سوار می‌شویم تا با هم این مملکت را از وضع فعلی‌اش بیرون بکشیم و یک دوران جدید را تجربه کنیم. چای داغ هم از آن سکوت و حاشیه‌نشینی چهار ساله‌اش بیرون خواهد آمد و پرداختن به مسایل روز ایران مجددا در دستور کار خواهد بود. یا علی.
  • انتخابات جمعه

    در شهر بوستون این دوره صندوق رای نیست و لذا جمعه به نیویورک سفر می‌کنیم تا رای بدهیم. هر چند که با رد صلاحیت آقای هاشمی نامزد اول من در صحنه حضور ندارد ولی جهت‌گیری‌ها و تیم محتمل آقای روحانی به اندازه کافی به انتظارات من از عمل‌کرد رییس جمهور آینده نزدیک است. به نظر من در شرایط فعلی مهم‌ترین هدف باید این باشد که کسی رییس‌جمهور شود که کارآمدی را به نظام دولتی کشور برگرداند و ناکارآمدی‌های واضح را حذف کند: سیاست‌گذاری اقتصاد کلان کشور را ترمیم کند٬ مدیران باتجربه و خبره را به ریاست بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و مدیریت‌های وزارت نفت و الخ برگرداند٬ اهداف شعاری و نمایشی را حذف کند٬ سیاست‌ خارجی را در جهت حذف یا حداقل کاهش اثر تحریم‌ها هدایت کند٬ فضای دانش‌گاه‌ها و محیط‌های کارشناسی و مطبوعات را دوباره با نشاط کند٬ رابطه دولت و کارشناسان خارج از دولت را ترمیم کند٬ برنامه هدف‌مندی یارانه‌ها را با دقت و برنامه‌ریزی به‌تر و پای‌دارتری ادامه بدهد و به سمت طبقات محروم هدایت کند٬ فرصت‌های برابر برای زنان و اقلیت‌ها را دنبال کند٬ فضای کسب و کار را ترمیم کند٬ نظام تامین اجتماعی را با سرعت و کارآمدی بیش‌تری تقویت کند و الخ. به نظرم دست‌یابی به اکثریت این اهداف حداقلی ولی کلیدی تا حد خوبی در عهده و اختیارات ریاست جمهور و کابینه آینده است و لذا من به امید خروج از وضعیت هشت سال گذشته با انگیزه و نشاط (و نه از سر ناچاری) در دور اول به حسن روحانی رای می‌دهم و امیدوارم اکثریت مردم هم به نامزد منتخب من رای بدهند. اگر نامزد من در دور اول بالا نیامد برای دور دوم ممکن است فرد دیگری را انتخاب کنم. راستی اگر جای ستاد آقای روحانی بودم همین ام‌روز مشخصا اعلام می‌کردم که در صورت پیروزی آقایان عارف را به عنوان...ادامه مطلب ...
  • تیم اقتصادی نامزدها

    فرصت نکرده‌ام همه مباحث انتخابات را دنبال کنم و لذا اطلاعات دقیقی از تیم اقتصادی نامزدها ندارم. البته هفته‌نامه تجارت فردا در شماره اخیرش گمانه‌هایی در این مورد منتشر کرده که شاید اطلاعاتی به ما بدهد. بدون این‌که وارد مصداق‌ها بشویم به نظرم رسید اگر بخواهم نامزدها را از زاویه تیم اقتصادی‌شان بررسی کنم به این معیارها توجه می‌کنم: ۱) آیا تیم اقتصادی تجربه عملی گرداندن امور و درگیر بودن با مسایلی مثل سیاست ارزی٬ تنظیم نرخ بهره٬ مدیریت اعتبارات بانکی٬ بودجه‌ریزی٬ سیاست‌ پولی و الخ و دانستن چالش‌های واقعی دست‌کاری متغیرهای اقتصادی را دارد یا نه. آیا در تیم اقتصادی کسانی هستند که تجربه حضور در نهادهای صف -و نه صرفا پژوهشی – اقتصادی مثل شورای اقتصاد٬ بانک مرکزی٬ شورای پول و اعتبار٬ سازمان برنامه٬ وزارت دارایی٬ بخش بین‌الملل وزارت نفت یا حداقل نهادهایی مثل اتاق بازرگانی یا بانک‌های مهم کشور یا شورای روسای OPEC را داشته باشند؟ ۲) در ادامه بند یک٬ آیا تیم اقتصادی نامزد با یک برنامه نسبتا استاندارد و تجربه‌شده و جریان اصلی جلو می‌آید یا از کسانی تشکیل شده است که همه سال‌های کار حرفه‌ای‌شان را بیرون از نهادهای اجرایی بوده‌اند و بیش‌تر ایده‌های انتقادی/روشن‌فکرانه‌ای داشته‌اند که کسی آن‌ها را جدی نمی‌گرفته است. خطر یک تیم اقتصادی از این نوع این است که ممکن است پس از دست گرفتن سکان نهادهای اقتصادی انرژی و منابع زیادی را صرف زمینه‌سازی یا اجرای روی‌کردهایی بکنند که اصولا حرفی برای گفتن در عمل ندارند و لذا بعد از مدتی سعی و خطا به مسیر سیاست‌های استاندارد برگردند. مثلا اگر کسی با تیمی بیاید که تمام‌شان یا افراد صاحب‌نفوذشان صرفا مدعی تخصص اقتصاد توسعه و نهادگرایی و حوزه‌هایی مثل آن باشند برایم نگران‌کننده است. ۳) در شرایط فعلی برای من خیلی مهم است که در تیم اقتصادی فرد حتما مخصصان قابل اعتماد اقتصاد کلان و اقتصاد مالی وجود...ادامه مطلب ...
  • آی برادر

    یک اصطلاح ذخیره‌شده برای کاربردهای خاص دارم به اسم «آآآآی برادر» (آ را بکشید و زیر ی کسره ظریفی بگذارید) که همان مخفف «آقای برادر» است. البته در موقع نوشتن همان «آقای برادر» را می‌نویسم که با آی‌ برادر (به سکون ی) اشتباه نشود٬ وگرنه معنی‌اش صد در صد عوض می‌شود. کاربرد ذخیره‌شده‌ آی برادر مشخصا وقتی است که برای اولین بار با کسی تماس می‌گیرم٬ که در سال‌های اخیر معمولا رفقای خیلی جوان‌تر از خودم در این گوشه و آن گوشه دنیا مشمولش شده‌اند. بخش ثابت پیام آی‌برادرانه – که احتمالا برای برخی خوانندگان آشنا خواهد نمود – هم این است که: آی برادر شنیدم ساکن شهر ما هستی/شده‌ای! یا این‌که آی برادر چند روزی مهمان شهرتان هستم برویم و چای و گپی بزنیم و رفاقتی بنا کنیم. این آی برادر یادگار سال‌های دور است. آن موقع که دره‌های اختلاف‌ها این قدر عمیق نشده بود و همه با هم برادرانه زیر یک چتر بودیم. وقتی اسم کم می‌آوردیم یا کسی را نمی‌شناختیم این آی برادر جای اسم و ضمیر را می‌گرفت: آی برادر سر این پارچه را بگیر. آی برادر این‌جا جا هست. آی برادر جلوی آن در بایست و کسی را راه نده. آی برادر بریم یک چایی بخوریم. آی برادر کمی آن طرف‌تر بخواب ما هم این گوشه دراز بکشیم. در این کاربردهای متاخر و دهه ۹۰‌ای «آی برادر» در پیام‌هایم البته تعمد بزرگی نهفته است. هر کسی را به این شیوه صدا نمی‌زنم. آدم‌های زیادی را ممکن است خیلی محترم و رسمی خطاب کنم و همه چیز هم خوب پیش برود. آی برادر که می‌گویم طرف خطاب را دعوت می‌کنم به این که مناسبات‌مان را همان‌گونه که آی برادر اقتضاء می‌کند بنا کنیم. البته در این کاربرد برجسته و تا حدی غیرمعمول نوعی سنجه هم در کار هست. دوست دارم ببینم آیا مخاطب از این که...ادامه مطلب ...
  • کوتاه در مورد نکات اقتصادی نامزدها

    در مناظره ام‌روز یک سری نکات مرتبا توسط نامزدهای مختلف تکرار شد. به نظرم این موارد جای تامل دارد. من تاملات خودم را می‌نویسم و از نظرات بقیه بهره می‌بریم. ۱) تقریبا همه نامزدها می‌گفتند که نقدینگی باید به سمت تولید هدایت شود تا تورم‌زا نباشد. نقدینگی جمع پول و اعتبار موجود در اقتصاد است و زیر خاک دفن نمی‌شود. مهم هم نیست به سمت چه نوعی فعالیتی هدایت شود چون نهایتا از بین نخواهد رفت. اگر نقدینگی اضافی به سمت پربازده‌ترین پروژه ممکن هم هدایت شود (که البته دقیقا نمی‌دانیم این هدایت چه طور باید اتفاق بیفتد) باز هم این اعتبار (نقدینگی) باید خرج دست‌مزد کارگر و پیمان‌کار و مصالح و غیره شود و نهایتا از طریق پرداخت به عوامل تولید به اقتصاد بر می‌گردد. تنها نهادی که می‌تواند نقدینگی را از جامعه خارج کند خزانه بانک مرکزی (و نیز به صورت غیرمستقیم سیاست‌های بانک‌ مرکزی روی میزان اعتبارات بانک‌های تجاری) است. احتمالا پس ذهن کسانی که از این استدلال دفاع می‌کنند این است که با هدایت نقدینگی به سمت تولید میزان تولید زیاد می‌شود و لذا با افزایش عرضه کالا قیمت‌ها کم می‌شود. دقت کنیم که اندازه بزرگی رشد نقدینگی گاه در حد ۳۰ درصد ولی نرخ رشد اقتصادی چیزی از مقیاس ۲-۳ درصد است. لذا این مکانیسم نمی‌تواند تاثیر خاصی روی سطح عمومی قیمت‌ها داشته باشد. ۲) تقریبا همه از واردات می‌نالیدند. ما حساب سرمایه (Capital Account) باز (یعنی آزادی ورود و خروج ارز خارجی توسط سرمایه‌گذاران بین‌المللی) و نیز استقراض خارجی توسط دولت نداریم که بگوییم کسری تجاری توسط قرض از خارج تامین شده است و لذا بدهی کشور را افزایش داده است. همه واردات از طریق ارز حاصل از صادرات تامین می‌شود و دست آخر این ارز باید صرف خرید کالا و خدمات از کشورهای دیگر شود و گرنه به درد مردم نمی‌خورد. می‌توان در...ادامه مطلب ...
  • به بهانه این روزها: پیکان سفیدم

    در جاده سبز و بارانی و ابری بوستون نیوریوک هستم و این چهار عنصر جاده و باران و سبزی و ابر کافی هستند تا جلوی هر کار دیگری را بگیرند و برای نوشتن تحریکم کنند. داشتم فیلم نروژی می‌‌دیدم که شخصیتش هم‌سن خودم است و در یک شب فشرده‌ای روزگار از دست رفته‌اش را مرور می‌کند و من را هم با خودش هم‌راه می‌کند. از خودم می‌رسم ۲۰ سال پیش قرار بود وقتی به این سن برسم کجا و چه کاره باشم؟ نوجوان که بودیم یک روز با برادرهایم نشستیم و خلاقیت‌مان را به کار انداختیم و دسته بندی‌های شخصیتی ساختیم از سبک‌ زندگی آدم‌ها و اسم‌های تیپیکال هم به آن‌ها نسبت دادیم. یکی از تیپ‌های شخصیتی را گذاشتیم تیپ «سعید» (شخصیت دیگری هم داشتیم که اسمش «مریم» بود و این چند سال قبل از این بود که مریم را اولین بار ملاقات کنم و ببینیم که عین شخصیتش است). بیان تصویری این شخصیت‌ سعید مان آدم‌های حدودا ۳۰ ساله‌ای بودند با پیراهن مردانه و شلوار پارچه‌ای که چهار پنج نفری سوار پیکان سفید مدل جدید ولی نیمه‌کثیفی و خاک‌آلودی می‌شوند و در حالی‌که کیف‌های سامسونت‌ قهوه‌ای‌شان را در بغل‌شان گرفته‌اند از این جلسه به آن جلسه می‌روند و در راه با موبایل‌های گوشت‌کوبی‌شان حرف می‌زنند. پیکان سفید رویای دور دستی برایم نبود. از همان سال اول دانش‌گاه به صورت فشرده به همین شکل کار و زندگی کردم و ده‌ها بار وقتی با چهار رفیق دیگر در پیکان‌مان بودیم یادم می‌افتاد که عناصر این سبک کار/زندگی را سال‌ها قبلش تصویر کرده بودیم. فکر می‌کردم وقتی ۳۵ ساله بشوم مهم‌ترین پیش‌رفت زندگی‌ام جا به جا شدن از صندلی عقب پیکان به صندلی کنار راننده خواهد بود و بقیه‌اش همان است. الان ۳۵ ساله‌ام. هشت سال است که دیگر آن پیکان‌ها را سوار نشده‌ام. زندگی آن سبکی درست هشت سال است که...ادامه مطلب ...
  • مدل‌سازی‌های ناتمام در اقتصاد ایران

    آقای دکتر عباس شاکری دانش‌گاه علامه مصاحبه‌ای با شماره آخر تجارت فردا کرده‌اند که نکته‌های خوبی دارد و به خوادنش می‌ارزد. منتها یک جای مصاحبه ایشان را بهانه می‌کنم که مساله‌ای رایج را در تحلیل‌های اقتصاد ایران برجسته کنم. دکتر شاکری یک جا گفته (و این نقل قول نقش کلیدی در مصاحبه دارد): «در اقتصادی که این وضعیت را دارد شما اگر نرخ سود بانکی را بالا ببرید ترکیب مشتریان وام‌گیرنده به سود بخش غیرمولد و به زیاد بخش مولد عوض می‌شود. قیمت‌های تولیدکننده که متناسب با تورم بالا نرفته و سودش زیاد نشده است. در این بخش اگر نرخ بهره از یک حدی بالاتر برود دیگر نمی‌تواند تسهیلات بگیرد. اما برای بخش نامولد این طور نیست. مثلا می‌رود در بخش مسکن وارد می‌شود و بازدهی صد در صد و بالای صد در صد می‌گیرد. می‌رود در بافت فرسوده تهران مثلا دو میلیارد خانه کلنگی می‌خرد و بعد از دو سه ماه مثلا سه میلیارد می‌شود … » دکتر شاکری وقتی راجع به بنگاه صحبت می‌کند یک مدل اقتصادی (البته با قیمت‌های چسبنده) در ذهن دارد و لذا متغیرهای مهم تصمیم‌گیری بنگاه در تحلیل وارد می‌شود. ولی وقتی وارد تحلیل سوداگران یا بخش غیررسمی یا بخش غیرمولد می‌شویم ناگهان مدل اقتصادی کنار می‌رود و یک رفتار دل‌بخواهی (Ad-hoc) جای‌گزین می‌شود که هیچ منطق بهینه‌سازی یا تعادلی روی آن حاکم نیست و کاملا خطی است. من به این روی‌کرد یا پدیده می‌گویم «مدل‌سازی ناتمام در اقتصاد ایران» که در آن یک بخش از مساله با روی‌کرد اقتصادی مدل شده ولی بخش دیگر از این منطق پی‌روی نمی‌کند. ببینیم این مدل‌سازی ناتمام چه لطمه‌ای به تحلیل می‌زند: اگر اقتصادی فکر کنیم با خودمان می‌گوییم که بلاخره این بخش غیرمولد هم دارد در دسته‌هایی از دارایی‌ها – مثلا مسکن و ارز و طلا – سرمایه‌گذاری می‌کند. قیمت آن دارایی‌ها نهایتا باید از یک...ادامه مطلب ...
  • رفتار شخصی در مواجهه با نرخ ارز نامعلوم

    پیش‌بینی آینده کوتاه‌مدت نرخ ارز در همه جای دنیا و خصوصا در شرایط فعلی ایران بسیار دشوار است. برای بلندمدت بلاخره می‌شود شهودی از روند تجاری و ذخایر ارز و نرخ‌های بهره و الخ داشت و کمابیش حدودی از نرخ بلندمدت را تخمین زد که البته آن‌هم جای خطای زیاد دارد چون می‌دانیم که خیلی از مدل‌های نظری در عمل به طور کامل کار نمی‌کنند. من مرتب در مقابل این سوال قرار می‌گیرم که آیا ارز بخریم یا نخریم. گذشته از آن پیچیدگی‌های نظری قطعا آدمی مثل من به درد این مشاورت نمی‌خورد چون کسی می‌تواند در این زمینه حرف معنی‌داری بزند که روی تحولات نرخ ارز در داخل ایران کار کند و اطلاعات دست اول از سیاست‌های غیررسمی بانک مرکزی و وضعیت ذخایر و کانال‌های تزریق ارز به بازار واکنش عامل‌ها به خبرها و شایعات مربوط به اوضاع سیاسی و غیره داشته باشد. چنین افرادی احتمالا می‌توانند حدس‌هایی بزنند که تا حدی جهت حرکت نرخ ارز را مشخص کند. تنها نکته‌ای که گاه به ذهن من می‌رسد بگویم این است که اصلا بیایید نرخ ارز را مارتینگل فرض کنیم. این به زبان ساده یعنی هیچ قدرت پیش‌بینی نداریم و اطلاعات قیمت ام‌روزمان به‌ترین چیزی است که می‌توانیم راجع به فردا بگوییم. مقالات متعددی نشان می‌دهند که در بازار ارز یک مدل ساده این طوری عمل‌کرد پیش‌بینی قوی‌تری از مدل‌های ساختاری دارد و لذا فرض بدی نیست. آیا دیگر نباید هیچ کاری بکنیم؟ نه! هنوز می‌شود کارهایی کرد. حتی با این فرض – یعنی خلع سلاح کردن خودمان از امکان پیش‌بینی – باز می‌توانیم راجع به استراتژی شخصی‌مان در زمینه نرخ ارز فکر کنیم. قلب استراتژی ما بر اساس پوشش ریسک (Hedging) است. در این مورد خاص باید ببینیم که آیا سود/زیان ما از بالا یا پایین رفتن نرخ ارز یک‌سان است یا نه. بزارید چند تا مثال بزنم و...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها