کاری به جنبههای دیگر بحث ندارم ولی یک جمله استاندارد در بیشتر مقالاتی که این روزها حول مساله آمنه – و موارد مشابه – نوشته شده است خودنمایی میکند و شبیه وحی منزل برای مخالفان قصاص است. به عنوان مثال: “تحقیقات متعدد حقوقی و اجتماعی از قرن هجدهم بدینسو نشان میدهد که مجازات اعدام هیچ تاثیری در کاهش جرایم و خشونتها نداشته است.” (امین بزرگیان، رادیو زمانه). مبنای این حرف چیست؟ اگر از زاویه تئوریک نگاه کنیم هزینه جرم قطعن روی کاهش انگیزه جرم اثر دارد، خصوصن اگر جرم از جنس جرمهایی باشد که با خونسردی انجام میشود. این جمله را گفتم که فعلن جرمهای ناخواسته و تصادفی یا ناگهانی مثل کشتن غیرعمدی یک نفر در یک مشاجره دوستانه را کنار بگذارم و بیشتر روی جرایمی که فرد از قبل برای آن نقشه میکشد و ملاحظات مختلف را وارد میکند متمرکز شویم. این مقاله چارچوب تحلیلی ساده و مشهوری از این قضیه را ارائه میکند. جرمشناسی اگر بخواهد روی شواهد استوار شود باید به روشهای آماری اتکا کند و این روشها تا همین اواخر آنقدر قوی نبودهاند که بشود نتایج قطعی از جنس گزاره پاراگراف اول تولید کند. آنهایی که کمی کار امپریکال در حوزههایی از این جنس کردهاند فورن تشخیص میدهند که مساله با انواع و اقسام درونزاییها و متغیرهای محذوف رو به رو است که نتیجهگیری از شواهد دمدستی یا همبستگیهای ساده آماری را مشکل میکند. یک مورد از مشکلات را مثال میزنم: اینکه ببینم اعدام زیاد شد ولی جرم سال بعد افزایش پیدا کرد خود به خود هیچ اطلاعی نمیدهد مگر اینکه اول بتوانیم وضعیت ناقض (Counter-Factual) آن را تصور کنیم و ببینیم “اگر اعدام صورت نمیگرفت جرم چه قدر میبود” و بعد آنرا با وضعیت رخداده مقایسه کنیم. تخمین این وضعیت ناقض در حالتهایی که دادهها محدود است و امکان آزمایشگاهی وجود ندارد کار بسیار پیچیده...
ادامه مطلب ...