• مرتضی و ما

    فیلم‌نامه‌ و/یا متن گفت و گوهایش را ۱۶ سال پیش خوانده بودم. آن قدر که بیش‌ترش را حفظ بودم ولی یک جوری قسمت بود که هر کاری کردم فیلمش را گیر نیاوردم که ببینم و ماند تا همین دی‌روز که روی شبکه پیدایش کردم و دیدم. نمی‌توانستم همه‌اش را یک‌جا ببینم. کشش و آرامشش را نداشتم. هر چند دقیقه یک‌بار باید قطع می‌کردم و دوباره برمی‌گشتم. جا به جا می‌گفتم چه کرده‌ای کیومرث پوراحمد. از دی‌روز حالم دگرگون است. تا این را نمی‌نوشتم آرام نمی‌شدم. سید مرتضی یک نوشته دل‌نشینی داشت در مورد کارهای پوراحمد و مشخصن قصه‌های مجید که خب نگاه خاص خودش به سینما و بحث سینمای ملی را به تمامی در آن ریخته بود. پوراحمد انگار می‌خواست در این فیلم تلافی کند و چیزهایی که مرتضی در موردش گفته بود را اثبات کند… … [ از این‌جا به بعد نوشته طولانی بود در باب این‌که اصولن چرا آوینی فارغ از این تبلیغات رسمی هنوز برایم مهم است و چه نسبتی است بین موقعیت آوینی و کارهایش و نگاهش و عملش در بومی‌سازی و آدم‌های توی آن فیلم پوراحمد و حرف‌های‌شان و خاطره‌هایی که با آن پیوند خورده و موقعیت الان‌مان. به حکم وضعیتی که در آن هستیم این نوشته پاک شد و رفت پیش حرف‌های دیگری که به ملاحظاتی – ملاحظه‌ای غیر از آن چیزی که به نظر خیلی‌ها می‌رسد – فعلن نباید گفته شود ولی گفتم پاراگراف اول را نگه دارم که لااقل آن‌هایی که اهلش هستند را دعوت کنم به دیدن فیلم. فیلم را در زمان خودش (۲۰ سال پیش) ببینید و در رفت و برگشتی با نوشته‌های خود آوینی تا آن لذت-غم سرخوشانه‌ای که گفتم به من داد را حس کنید. (فیلم قسمت قسمت است. باید از پایین صفحه بخش آوینی را باز کنید و ۱۷ قسمت را ببینید) ]
  • تقصیر اقتصاددانان نیست! تقصیر مهندسان است!

    از اقتصاددان‌ها انتقاد می‌شود که چه جور عالمانی هستند که نمی‌توانند وقایع را پیش‌بینی کنند. منظور منتقدین و عامه مردم از وقایع، صرفن بروز چرخه‌های تجاری و رکود اقتصادی و امثال آن نیست بل‌که چیزهایی از جنس قیمت بلندمدت نفت و طلا و خانه و سهام هم هست. در این‌که دانش ما در علوم اجتماعی به طور عام و اقتصاد به طور خاص هنوز عقب‌تر – و گاهی خیلی عقب‌تر- از میزان شناخت جزیی است که علمای علوم طبیعی و زیستی و مهندسی نسبت به رفتار سیستم‌های‌شان دارند شکی نیست. از جمله این ضعف‌های ما نداشتن دید عمیق از فرآیند انتقال از یک تعادل به تعادل دیگر در یک سیستم اقتصادی است. این یک طرف قضیه است ولی علاوه بر آن می‌توان به طنز و جدی گفت که ضعف پیش‌بینی‌ وقایع اقتصادی بیش از آن‌که به اقتصاددانان مربوط باشد به علمای علوم دیگر مربوط است. مثلن قیمت نفت را در نظر بگیریم. بخشی از تحولات قیمت نفت به شوک‌های طرف عرضه مربوط می‌شود: مثلن کشف یک میدان جدید یا بازنگری در تخمین‌های قبلی در مورد حجم ذخایر یا خرابی در عرضه یک کشور یا عملی شدن پردازش شن‌های نفتی و الخ. بخش دیگر به تقاضای نفت مربوط می‌شود که باز خودش به تحولاتی مثل اثربخشی انرژی‌های جای‌گزین مثل پیل‌‌های سوختی و هیدروژنی و سیستم‌های برق خورشیدی و قابلیت اعتماد نیروگاه‌های هسته‌ای و الخ مربوط است. یک بخش تقاضا هم به رشد اقتصاد کلان مربوط است که هم شوک‌های فناوری – مثلن شوک فناوری اطلاعات – در آن موثر است و هم چرخه‌های انتخاباتی و رفتارهای اجتماعی و الخ و وارد جزییاتش نمی‌شویم. موضوعاتی مثل تمایلات محیط‌زیستی و مالیات کربن و الخ که جای خود دارد و باز منشاء آن‌ تحولات سیاسی و انتخاباتی است. خلاصه این‌که دانستن قیمت آینده نفت مستلزم دانستن رفتار آینده این نوع شوک‌ها است که ماهیت...ادامه مطلب ...
  • تک‌فرزندی، پس‌انداز و رشد

    یک گروه کوچک اینترنتی با دوستان داریم که مقاله‌های اقتصادی می‌خوانیم. ام‌روز یکی از دوستان این مقاله را معرفی کرد که من دیدم خوب است این‌جا خلاصه‌ای ازش و یک سری بحث‌های جانبی را بگویم. ماجرا به نرخ‌ پس‌انداز بالای چین بر می‌گردد که حدود ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی است و عملن یکی از محرکه‌های اصلی رشد اقتصاد چین است. سوال این است که مشوق این نرخ پس‌انداز بالا چیست؟ مقاله جواب جالبی به این سوال می‌دهد: سال‌ها است که در چین سیاست تک‌فرزندی اجرا می‌شود (و تا جایی که من می‌دانم در مناطق شهری جدی‌تر است). اگر والدین تمایل به انتخاب جنصیت فرزند داشته باشند ممکن است از طریق روش‌هایی – مثلن سقط جنین با جنصیت ناخواسته یا شاید روش‌های شیمیایی/غذایی؟ واقعن می‌شود؟ من نمی‌دانم. – این موضوع را تعین کنند. ظاهرن در چین چنین اتفاقی افتاده و تعداد پسرها بیش از دخترها است. این چیزی است که در ادبیات به آن دختران گم‌شده (Missing Girls) گفته می‌شود و آمارتیا سن هم به وجود آن در هند اشاره می‌کند. این مقاله موضوع دختر گم‌شده چینی و پیامدهای آن‌را بحث می‌کند. طبعن وقتی تعداد پسرها بیش از دخترها باشد، در بازار ازدواج رقابت سنگینی در می‌گیرد و در چین پسری برنده می‌شود که دارایی بیش‌تری به هم‌راه بیاورد. پس خانواده‌هایی که پسر دارند انگیزه دارند تا پس‌اندازشان را افزایش دهند تا شانس پسرشان را در بازار ازدواج ارتقاء دهند. خانواده دختردار چنین نیازی ندارند ولی چون داشتن جهیزیه بالا به ارتقاء قدرت چانه‌زنی زن در خانواده کمک می‌کند، حتی خانواده‌های دختردار هم پس‌اندازشان را ارتقاء می‌دهند تا آن‌را به سطح آورده پسر نزدیک کنند (قبلن مقاله‌هایی که همین اثر را در هند نشان می‌هند را معرفی کرده بودم). مکانیسمی که به افزایش پس‌انداز در همه خانواده‌ها منجر می‌‌شود. ماجرا با کمی تفاوت به نوعی در ایران هم قابل مشاهده...ادامه مطلب ...
  • نقاد همیشه محبوب

    برخی آدم‌ها راجع به همه یا اکثر موضوعات موضع دارند و محور مشترک مواضع‌شان این است که آن‌ها را در بین افکار عمومی خنثی محبوب می‌کند. منظورم از افکار عمومی خنثی، دیگرانی هستند که درگیر جزییات و لایه‌های پنهان یا اثرات غیربدیهی ماجرا نیستند یا موضع انتقادی جدی ندارند ولی در عین حال به نحوی با موضوع ارتباط دارند. برای این موضع همیشه محبوب می‌توان مثال‌هایی زد: حمایت مطلق از جنبه‌های محیط‌زیستی، مخالفت همیشگی با انرژی هسته‌ای، دفاع ثابت از موضع زنانه یا تبعیض مثبت به نفع زنان، مخالفت با هر نوع دخالت خارجی، مخالف ثابت با سانسور اطلاعات، مخالفت با مجازات اعدام، مخالفت با خصوصی‌سازی یا کاهش حمایت‌های دولتی،‌ ممنوعیت کار کودکان، مخالفت با سنت‌ و الخ. البته باید به ته تک‌تک این عبارت‌ها این عبارت داخل ” ” را بچسبانید تا منظور من حاصل شود: “بدون توجه به شرایط دقیق مساله و هزینه‌ها و فایده‌های دو روی سکه” به نظرم این رفتار یک رذیلت اخلاقی است. چرا که محبوبیت را به حقیقت‌جویی برتری می‌دهد و چه بسا با پوشاندن سویه‌های دیگر ماجرا و جلوگیری از بحث در مورد آن، عملن به بدتر شدن شرایط کمک می‌کند. کم‌تر موضوعی در دنیا در تمام شرایط جواب بدیهی گوشه‌ای – یعنی جواب مطلقی که فارغ از وضعیت بقیه متغیر‌ها و شرایط ثابت است – دارد. در واقعیت، اکثریت مسایل راه‌حل‌های بینا-بینی یا وابسته به موقعیت دارند. البته کاملن محتمل است، و اتفاق هم می‌افتد، که هر کسی پس از بررسی دقیق یک مساله خاص به جوابی برسد که اتفاقن در گوشه و مطلق و هم‌سو با همین مواضع باشد. بر این موضوع نقدی وارد نیست. ولی من اگر کسی را ببینم که همیشه و بدون هیچ استثنایی مواضعش روی این گوشه‌ها است، آن‌گاه دچار این تردید می‌شوم که احتمالن یک بار برای همیشه تصمیمش را گرفته و نیازی به بررسی دقیق‌تر...ادامه مطلب ...
  • تبریک دسته جمعی بد است؟ عیدتان مبارک

    من دو بار چیزهایی نوشته‌ بودم که مثلن تبریک دسته‌جمعی ایمیلی دم عید کار جذابی نیست و جواب نمی‌دهم و الخ. کاوه هم پارسال چیزی نوشته بود و ام‌سال هم دوباره جایی هم‌خوان کرده بود. استدلال‌های‌مان کمابیش شبیه بود. دو هفته پیش روز زن بود. احساس کردم دوست دارم این روز را به برخی دوستانم تبریک بگویم. مطمئن نبودم واقعن کار معنی‌داری هست یا نه و همین را اول نامه هم گفتم. ولی فکر کردم تبریک گفتن، ولو گروهی، ضرری ندارد. تا جایی که حافظه و تعاریفم از دوستی و دفترچه آدرس‌های ایمیلم یاری می‌کرد عده‌ای را در یک لیست بی‌سی‌سی گذاشتم – و طبعن عده‌ای را هم فراموش کردم یا در دفترچه آدرس پیدای‌شان نکردم – و یکی دو خط ساده تبریک گفتم و آرزو کردم جهان به‌تر و برابرتری داشته باشیم. قاعدتن بنا به همان استدلال‌های خط اول و البته این‌که چیز خاصی ننوشته بودم انتظار جواب از کسی نداشتم. انتظارم کاملن نادرست بود. اکثریت مطلق دریافت‌کنندگان (شاید بالای ۹۵٪) جوابم را دادند. ابراز خوش‌حالی و گاه هیجان از این نامه کردند و بعضی مختصرتر و برخی مفصل‌تر و از احوال و روزگارشان گفتند و احوال من و مریم را پرسیدند و الخ. یک پیام ساده تبدیل به احوال پرسی شخصی متقابلی از برخی دوستانی شد که مدت‌ها بود خبر از هم نداشتیم. خلاصه این‌که همه آدم‌ها به آن اندازه‌ای که در پشت استدلال من بود خودپسند نیستند و اتفاقن انگار اکثریت‌شان مهربان‌تر و صمیمی‌تر از این حرف‌ها هستند. هنوز هم می‌توان اما و اگر منطقی آورد و گفت آن نامه به یک فهرست عمومی ارسال نشده بود و به طور مشخص عده‌ای در آن دست‌چین شده بودند. چه فرقی می‌کند؟ من از این به بعد بنا را بر این می‌گذارم که هر نامه دست‌جمعی به نوعی، دست‌چین شده است. اگر یک نامه دو خطی من برخی دوستانم...ادامه مطلب ...
  • مکانیسم‌های غارت منابع نفتی

    وقتی بحث دخالت خارجی در کشورهای مختلف پیش می‌آید، یک توضیح محبوب و فراگیر – و به نظر من نادقیق – وجود یا عدم وجود چاه‌های نفت در کشور مورد مداخله است. یکی از صورت‌های استاندارد این استدلال این است که “بین … و … برای دست‌یابی به منابع انرژی … رقابت وجود دارد و لذا … سعی کرده منطقه … را تحت تسلط خود درآورده و حریف را از دست‌رسی بلندمدت به منابع انرژی محروم کند.” چرا به نظرم این توضیح خاص نادقیق – نه لزومن نادرست – است؟ ۱) دوره غارت به شیوه اوایل قرن بیست و قرارداد دارسی و الخ گذشته است که در آن یک طرف منابع طبیعی یک کشور را به صورت انحصاری و قیمت پایین استخراج می‌کرد. قابلیت فنی و مدیریتی و حقوقی کشورهای تولیدکننده رشد کرده است و منفعت طرف‌های خارجی از قراردادهای مشترک به سمت حداقل میل می‌کند. (حداقلی که البته هنوز سود خوبی در بر دارد). ۲) نفت کالای قابل حمل و کمابیش استانداردی است که بازار یک‌پارچه جهانی دارد – و با اندکی اغماض از جزییات و تفاوت‌های مربوط به نوع نفت -، بازار جهانی‌اش بر اساس مکانیسم قیمت به تعادل می‌رسد و عرضه و تقاضا برابر می‌شوند. در این بازار استاندارد هر کس که پول بدهد می‌تواند نفت بخرد و این طور نیست که یک گروهی از کشورها نفت دریافت کنند و بقیه محروم بمانند. اگر بحث بازار گاز یا برق یا در حد کم‌تری ذغال سنگ مطرح بود، استدلال قبلی دقت بیش‌تری داشت. چرا که بر خلاف نفت،‌ برای این محصولات بازار جهانی استاندارد و یک‌پارچه وجود ندارد و رابطه بین فروشنده و خریدار دو طرفه‌تر و محلی (منطقه‌ای‌)‌تر است. ۳) منافع طرفین رقیب در ماجرای نفت هم‌سو است. همه مصرف‌کنندگان بزرگ انرژی ، بازار نفت با قیمت پایین و نوسان کم می‌خواهند. بنا براین هر کدام از...ادامه مطلب ...
  • نشسته بودم در قهوه‌خانه که پدر و مادر و دختر آمدند و میز بغلی نشستند. دخترک ۵-۶ ساله، بور و خوش‌لباس و سخت شیرین و بانمک – جور عجیبی به مرد چسبیده بود و شیطنت می‌کرد. مرد کمی عصبانی یا عصبی به نظر می‌رسید، هر چند با دختر مهربان‌تر بود. آویزان شدن دختر از پدر را که می‌دیدم، جزو معدود دفعاتی بود که حس کردم داشتن بچه‌ هم در زندگی لذت بی‌نظیری است: “خانواده خوش‌بخت سه نفری”. چند دقیقه که گذشت زن به انگلیس با مرد حرف زد (که دختر نفهمد؟) و وسایل مختلف بچه را که برای آخر هفته‌‌اش در کیف رنگی‌اش گذاشته بود نشان داد و توصیه‌های لازم را کرد. زن که رفت، مرد با دختر از قبل هم مهربان‌تر شده بود. پدر و دختر دو تایی رفتند.
  • سونامی ژاپن و چالش جدید برای آینده تغییرات آب و هوا

    نشت‌های رخ داده در نیروگاه‌های هسته‌ای ژاپن فعلن موج جدیدی از مخالفت با انرژی هسته‌ای را در بسیاری از کشورهای صنعتی به راه انداخته است و حدس می‌زنم که نقطه عطف مهمی برای تمایل به سرمایه‌گذاری در این فناوری باشد. به مرور زمان و با فراموش شدن تدریجی حادثه‌های قبلی و احتمالن به‌بود فناوری امنیتی، سرمایه‌گذاری‌های جدید در این حوزه مجددن داشت مورد توجه قرار می‌گرفت. آمریکا یک مثال بارز این ماجرا بود. در عرض سی سال گذشته هیچ نیروگاه جدیدی در این کشور ساخته نشده بود ولی انتظار می‌رفت که در طول دهه حاضر چندین نیروگاه جدید تکمیل شده و فعال شوند. تعادل بین گروه‌های مدافع و مخالف این فناوری نسبتن شکننده بود و به احتمالن زیاد حادثه‌های رخ داده در ژاپن موضع طرف مخالف را یک‌باره تقویت کرده و روی روند این ماجرا – حداقل برای مدتی- تاثیر جدی خواهد گذشت. منطق کسانی که به دلایل محیط زیستی و امنیتی با توسعه این نیروگاه‌ها مخالفت می‌کنند روشن است. ولی این فقط یک روی سکه است. یک طرف دیگر قضیه، نگرانی در مورد روند تغییرات آب و هوایی و اثرات مثبت فناوری هسته‌ای در این محور است. می‌دانیم که سوخت‌های فسیلی یکی از مهم‌ترین منابع تولید دی‌اکسید کربن هستند که اثر جدی روی گرم شدن زمین دارد. در حال حاضر بخش عمده‌ای از تولید انرژی چه در جهان صنعتی و چه کشورهای در حال توسعه از طریق سوخت‌های فسیلی (و به طور ویژه نیروگاه‌های ذغالی و گازی) تامین می‌شود. دست‌یابی به سناریوی به اصطلاح “دو درجه” (محدود کردن گرمایش زمین به حداکثر دو درجه بالاتر از دوران ماقبل صنعتی شدن) تنها از طریق محدود کردن مصرف سوخت‌های فسیلی و استفاده از فناوری‌های جدیدتر ممکن است. متاسفانه بخشی از فناوری‌های جدید هنوز به لحاظ فنی و مالی به اندازه کافی قوی نیستند و نمی‌توان روی گزینه‌هایی مثل باد و خورشید...ادامه مطلب ...
  • احترام به امنیت و هویت افراد در فضای مجازی

    متوجه شدم سایت مردمک بدون هماهنگی، متن دست‌کاری شده یکی از پست‌های این‌جا را منتشر کرده‌ است. بنا را بر این می‌گذاریم که نیت خیر داشته‌اند و با نظر لطفی که به مطلب داشته‌اند سعی کرده‌اند آن‌را در مقیاس وسیع‌تری منتشر کنند. با این همه من از همه عزیزان روزنامه‌نگار درخواست می‌کنم بدون هماهنگی با خودم به طور جدی از این کار خودداری کنند. نمی‌خواهم غر الکی بزنم یا به قول معروف کلاس بی‌خودی بگذارم. این درخواست دو دلیل جدی دارد:‌ اول این‌که من در مورد حضور رسانه‌ای‌ام – خصوصن در خارج از ایران – بسیار حساسم و دقت می‌کنم و شکل بازنشر مطالب – خصوصن با عکس و تفصیل مردمک – می‌تواند این موضوع را القاء ‌کند که گویا نویسنده هم‌کار آن رسانه است یا به درخواست آنان این مطلب را نوشته است که این طور نبوده است. البته حساسیتم روی رسانه‌های داخل ایران خیلی کم‌تر است و اگر قبل از بازنشر هماهنگی مختصری با خودم بکنند مشکلی ندارم. دوم این‌که، این‌جا فضای وبلاگی است با زبان بسیار خودمانی و محتوای گاه خیلی دم دستی یا مختصر. من اگر بخواهم مطلبی برای مخاطب عام یک رسانه رسمی بنویسم زبان و شیوه استدلال متفاوتی را انتخاب می‌کنم و لذا تمایل ندارم نوشته‌های این‌جا خارج از کانتکست بازنشر شوند. قاعدتن افراد حق دارند که برای خودشان در محیط‌های مختلف هویت حرفه‌ای تعریف کنند. این بازنشر کردن‌ها و انتقال زبان یا موضوع نوشتاری یک محیط به محیط دیگر عملن این هویت‌های انتخاب‌شده را مخدوش می‌کند. کار بسیار عجیب‌تر – و مطلقن غیر قابل فهمی – که سایت مردمک کرده است دست‌کاری نادرست مطلب بدون هماهنگی با خود من بوده. مثلن در کل مطلب بازنشر شده عبارت “مقاله” تبدیل به “یادداشت” شده است. خب هر کسی می‌فهمد که معنی مقاله (Paper) با یادداشت (Note) بسیار فرق دارد و منظور نویسنده هم دقیقن عبارت...ادامه مطلب ...
  • کندلوس: موردکاوی کسب و کار به نفع فقرا

    سال گذشته برنامه عمران سازمان ملل (UNDP) برنامه‌ای برای تهیه موردکاوی‌هایی از کسب و کارهای به نفع فقرا (Pro-Poor Businesses) در کشورهای مختلف اجرا کرد. برای ایران دو مورد برگزیده شدند که من هم موردکاوی شرکت کندلوس را نوشتم و دوست خوبم شوان هم موردکاوی شرکت سرامان را تهیه کرد که یک شرکت تولید خانه‌های ضدزلزله ارزان است. بعد از مدت نسبتن طولانی این موردکاوی‌ها به صورت رسمی روی وب منتشر شده‌اند. این‌جا می‌توانید مصاحبه مختصر با بنده و متن موردکاوی را ببینید. برای کسانی که با شرکت کندلوس آشنا نیستند: این شرکت توانست با تولید محصولات مختلف گیاهی و ترکیب آن با توریسم روستایی در یک منطقه نسبتن دورافتاده و محروم شمال، اقتصاد و ساختار اجتماعی منطقه را به کل دگرگون کند. کسانی که به کندلوس سفر کرده‌اند حتمن شاهد این تغییرات بوده‌اند. خلاصه توصیه من در موردکاوی این بود که این مدل پای‌دار و موثر است و به علت تنوع آب و هوایی و پوشش گیاهی و فرهنگی ایران، این مدل کسب و کار برای مناطق متعددی از کشور قابل اجرا است.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها