• تجربه زیسته مولف

    چند شب پیش “از این ولایت” علی‌اشرف درویشیان را خواندم. چیزی از تئوری نقد ادبی و زیبایی‌‌شناسی نمی‌دانم و به طبع نمی‌توانم راجع به کیفیت فرمال داستان‌ها چیزی بگویم ولی حداقل می‌توانم بگویم به عنوان خواننده‌ای که زیاد داستان خوانده است اثر را فوق‌العاده تاثیرگذار و در عین حال روان یافتم. بین چیزهایی که خوانده بودم این مجموعه داستان یکی از قوی‌ترین و تلخ‌ترین و فراموش‌نشدنی‌ترین تصویرهای فقر و محرومیت و نابرابری را در نقاط حاشیه‌ای به تصویر می‌کشد. متنش را به راحتی می‌توانید روی اینترنت بخوانید. توصیه می‌کنم پیدایش کنید و بخوانید. (متاسفانه) بقیه کارهای درویشیان را نخوانده‌ام و نمی‌دانم سیر بعدی کارهایش به کجا رفته ولی از این ولایت درست همان روایت عینی (و غیر مصنوعی) را داشت که کتاب‌های صمد برای من داشت، یا روایت‌های جلال، چوبک، روانی‌پور، ساعدی و … من مدت‌ها است از نزدیک بازار کتاب ایران را دنبال نمی‌کنم و اطلاعاتم کامل نیست ولی بر اساس کتاب‌هایی که دستم می‌رسد یا اخبار جشن‌واره‌ها می‌توانم بگویم حدس و حسم این است که این نوع روایت از نزدیک از زندگی طبقات فرودست در ادبیات داستانی ما حذف شده یا به حداقل رسیده است. احتمالن ممیزی در این موضوع بی‌تاثیر نبوده ولی ریشه ماجرا شاید بیش از آن به این برگردد که این روزها به نسبت قبل کم‌تر نویسنده‌هایی‌ داریم که تجربه زیسته‌شان از این فضاها را روایت کنند. آن شخصیت تیپیکال معلم – نویسنده کمابیش کم‌یاب‌ شده است. خیلی افسوس می‌خورم که بهمن قبادی که در فیلم‌های اولش از جنس چنین روایت‌گرانی بود احتمالن از این پس مسیر دیگری را خواهد رفت.
  • منطق مهریه

    این یکی دو روزه بحث‌هایی داشتیم که فکر کردم برای این‌که بحث فراموش نشود چیزی این‌جا بنویسم تا بقیه هم مشارکت کنند. من یک سری فرضیه برای وجود مهریه مطرح می‌کنم. این‌ها فرضیه هستند و اصراری ندارم که همه آن‌ها درست باشند. شاید هم مجموعی از آن‌ها دلیل مساله باشد، شاید هم چیزهای دیگری که این‌جا نوشته نشده است. مهریه سنتی یهودی – اسلامی است. البته در یهودیت مهریه (کتوبا) عندالمطالبه نیست و فقط در زمان طلاق یا مرگ هم‌سر پرداخت می‌شود. البته احتمالن چون در سنت مسیحیت طلاق وجود نداشته است، به تبع پرداخت زمان طلاق هم در این دین مفهوم پیدا نمی‌کرده است. این تفسیر ما را به این سمت می‌برد که مهریه را بیش‌تر در چارچوب بیمه ادامه زندگی زن بعد از جدایی ببینیم. در سنت یهودیت و اسلام امکان طلاق دادن زن و لذا از دست دادن منبع معیشت او (در جوامعی که زن بیرون از خانه شغل مستقل نداشته است) وجود داشته و لذا مهریه به عنوان بیمه‌ای برای شرایط بعد از ازدواج عمل می‌کرده است. مفهوم نفقه بعد از طلاق (Alimony) که در جوامع غربی وجود دارد از این حیث معادل مهریه است. با این تفاوت که نفقه به صورت جریان پرداخت‌ها است و مهریه پرداخت یک‌جایی (Lump Sum) است که سود معادل آن می‌تواند به عنوان نفقه عمل کند. یک مقاله می‌گوید که متوسط مهریه زنان ایرانی ۳۵۰ سکه است که به قیمت جاری می‌شود چیزی حدود ۱۰۰ میلیون تومان. درآمد ناشی از این سرمایه‌گذاری احتمالن کمابیش برای تامین یک زندگی حداقلی کافی است. خصوصن اگر زن طبق قوانین ارث‌بری محدودی از میراث شوهرش داشته باشد، مهریه پرداخت اضافه‌ای است که در زمان تقسیم میراث به زن می‌رسد تا پشتوانه به‌تری برای او فراهم کند. در سنت اسلامی البته روایت مشهوری داریم که می‌‌تواند به عنوان مثال نقض فرضیه بیمه عمل کند. در...ادامه مطلب ...
  • معمای تک‌هم‌سری

    این مقاله که در AER (به تعبیری مهم‌ترین ژورنال اقتصادی) چاپ‌ شده است سعی می‌کند توضیحی ارائه کند که چرا در جوامع توسعه یافته تک‌هم‌سری رواج دارد. نکات کلیدی مقاله را می‌توان این طور جمع‌بندی کرد: ۱) اولن، چندهم‌سری نتیجه نابرابری در جذابیت مردان است. در جامعه‌ای که همه مردان کمابیش شبیه هم باشند هیچ زنی حاضر نمی‌شود زن دوم مردی شود چون می‌تواند تنها هم‌سر مردی با شرایط مشابه باشد، لذا تک‌هم‌سری وضعیت تعادلی است. وقتی بین مردان نابرابری (ثروت، قدرت و …) وجود دارد زنان باید ازدواج با مرد متاهل ولی “جذاب” (در گیومه بخوانید) و مرد مجرد ولی کم‌تر “جذاب” تصمیم بگیرند. از حدی از نابرابری به بعد، مرد متاهل “جذاب” ترجیح داده می‌شود. ۲) کیفیت فرزندان آینده یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های ازدواج است و افراد در زمان ازدواج این موضوع را در نظر می‌گیرند. ۳) در جوامع مدرن زنان توانایی‌های خود را به‌تر عرضه می‌کنند و بین زنان هم نابرابری “جذابیت”(*) وجود دارد. همین نابرابری بین جذابیت زنان باعث از بین رفتن چندهم‌سری می‌شود به قرار زیر: ۴) در جوامع سنتی دارایی (زمین و غیره) و پیشینه خانوادگی مهم‌ترین عامل تعیین رفاه مادی نسل بعد است. لذا مردان طبقه بالا انگیزه زیادی برای فکر کردن به کیفیت سرمایه انسانی فرزندان (که مادر در آن نقش زیادی دارد) ندارند. در جوامع مدرن، سرمایه انسانی مهم‌ترین عامل توضیح دهنده درآمد و موفقیت افراد است. بنا بر این افراد انگیزه دارند تا میزان سرمایه انسانی فرزندان خود را بیشینه کنند و برای این‌کار باید با زنان دارای توانایی بالا ازدواج کنند. خب زنان دارای توانایی بالا هم حاضر به قبول چند هم‌سری نیستند. لذا مردان “جذاب” با زنان “جذاب” خانواده مونوگومی تشکیل می‌‌دهند و در عوض فرزندان با کیفیتی تربیت می‌کنند. با این که مقاله خیلی تک‌بعدی به نظر می‌رسد ولی به نظرم توضیحش به طور نسبی با برخی...ادامه مطلب ...
  • برای پذیرش مقاله را فراموش کنید

    فصل اقدام به پذیرش نزدیک شده و من هفته‌ای چند تا ایمیل مشورت می‌گیرم که یک جزو ثابتش این است که “من مقاله ندارم چه کنم؟ یا من حتمن از تزم مقاله عالی در می‌آورم. شانسم برای پذیرش چه قدر است”. من واقعن نمی‌فهمم این بحث مقاله در بین دانش‌جویان ایرانی چرا این قدر موضوعیت دارد. دوستان قبلن گفته‌ام و باز هم می‌گویم لطفن بحث داشتن و نداشتن مقاله را در پذیرش دکترای اقتصاد و فاینانس فراموش کنید. هیچ کمیته پذیرشی در این رشته‌ها انتظار ندارد دانش‌جو مقاله‌ای داشته باشد. انتشار مقاله در این رشته‌ها (بر خلاف مهندسی و علوم) بسیار سخت است و حتی کسانی که از دانش‌گاه‌های خوب خارجی دکترا دارند و الان یکی دو سال است به عنوان هیات‌علمی مشغول کار هستند ممکن است هنوز مقاله منتشر نکرده باشند. اگر واقع‌بین باشیم شانس چاپ کردن یک مقاله از یک تز فوق‌لیسانس اقتصاد یا مدیریت خصوصن در ایران در یک ژورنال خوب نزدیک به صفر است. چاپ مقاله در ژورنال‌های دست چندم هم واقعن برای کسی اهمیتی ندارد. حداکثر یک مثبت کوچک به شما می‌دهد که توانایی نگارش دارید. ولی مطمئن باشید هیچ کس به خاطر نداشتن مقاله رد نمی‌شود. ضمنن زمان لازم برای داوری را دست کم نگیرید. بسیاری از ژورنال‌ها بین شش ماه تا یک سال (در حالت خوش‌بینانه) برای یک دور داوری مقاله زمان نیاز دارند و شما اگر در حال نوشتن تزتان هستند حتی اگر به‌ترین تز دنیا را هم بنویسید تقریبن غیر ممکن است بتوانید تا فصل پذیرش ام‌سال مقاله‌ای در جای معقولی چاپ کنید. به جای بحث مقاله روی ارتقاء معدل، گرفتن دروس ریاضی‌ در فوق‌لیسانس، نمره ریاضی جی آر ای، توصیه نامه استادان و اس او پی قوی و مرتبط با علم روز و متناسب با علایق استادان دانش‌گاه مقصد متمرکز شوید.
  • موقعیت مشاور بودن

    امروز داشتم گزارش مشاوره‌‌ای برای یک بنگاه سرمایه‌گذاری در ایران می‌نوشتم. بر اساس نوع فعالیت‌شان توصیه‌هایی در مورد استراتژی‌های ممانعت از ورود رقبا (Entry Deterrence) داشتم. بعد دیدم که دارم عملن تشویق به ایجاد موقعیت انحصاری می‌کنم. پانوشت زدم و توضیح دادم که این توصیه منجر به موقعیتی می‌شود که به لحاظ اجتماعی بهینه نیست و علی‌رغم سودآوری بالقوه برای شرکت چنین چیزی را توصیه نمی‌کنم . آن بخش را هم کمی عوض کردم و بیش‌تر به تحلیلی از حرکت‌های بالقوه رقبای دیگر در این رابطه و روش برخورد با آن اختصاص دادم. بلاخره تکلیف مشاور بنگاه چیست؟ به قول آن ظریف ما ندیم محمودیم یا ندیم بادمجان؟ برخی از توصیه‌های مشاوران در حوزه‌هایی مثل تبلیغات، قیمت‌گذاری، بیرون راندن رقبا و سیاست نیروی انسانی عملن سود بنگاه را زیاد می‌کند ولی رفاه اجتماعی یا حداقل رفاه مصرف‌کننده را کاهش می‌دهد. توصیه‌های دیگری معمولن در راستای کوچک‌سازی و اصلاح ساختار وضع سهام‌داران را به‌تر می‌کند ولی وضعیت زندگی کارگران را بدتر می‌کند. آیا مشاور باید در این مسیر شریک شود؟ چیزی که برای من روشن نیست این است که آیا این که هر مشاوری به بنگاه مربوطه خودش کمک کند تا در راستای موقعیت انحصاری کند لزومن در کلان منجر به بهینه اجتماعی می‌شود یا نه. حدس اولیه این است که لزومن نه! وگرنه نیازی به این همه بحث در مورد مقررات‌گذاری روی بازارهای انحصاری نبود. پ.ن: این سندروم احتمالن بیش‌تر مربوط به مشاوران مدیریتی است که اقتصاد خوانده‌اند و چیزهایی از تئوری‌های مربوط به قدرت بازار و رفاه مصرف‌کننده و غیره در ذهن‌شان است..
  • بازده انتظاری پایین می‌آید

    بخشی از جواب‌های زیر پست قبل درست بود ولی راستش به نظرم استدلال اکثریت همین جواب‌های درست ، صحیح یا حداقل دقیق نبود. کمی توضیح می‌دهم و نقدها را هم می‌شنویم. اولن جواب مورد نظر از دید من این است: ” اگر آن اصلاحات رخ دهد،‌ بازده مورد انتظار (Ex-Ante) “کاهش” می‌یابد. یعنی کسی که فردای اصلاحات سهم می‌خرد به طور متوسط کم‌‌تر از بازده تاریخی به دست خواهد آورد. ” چرا؟ به زبان ساده قیمت یک دارایی کاغذی (مثلن سهام شرکت) برابر ارزش فعلی درآمدهای آتی است. این متغیر خود تابع دو متغیر اصلی دیگر است: درآمدهای انتظاری و نرخ تنزیل. خود نرخ تنزیل تابع هم‌بستگی درآمدهای شرکت با سبد بازار (در مدل تئوریک CAPM) و نیز ریسک‌های منعکس‌نشده در این مدل (در دنیای واقعی)‌ است. اگر ریسک یک صنعت به دلیل اصلاحات ذکر شده کاهش یابد نرخ تنزیل کم می‌شود که همان بازده انتظاری است. لذا بازده دوره بعد از اصلاحات به نسبت قبل از اصلاحات کم‌تر می‌شود. نکته‌ای که گفتم گاهی حتی اقتصاددان‌ها هم در مورد آن اشتباه می‌کنند و در پاسخ درست برخی دوستان هم مستتر بود این است که بازده سهام شرکت “هیچ” ربطی به بازده دارایی‌های شرکت (ROI) ندارد. در بازار سهام تنها چیزی که بازده انتظاری را تعیین می‌کند ریسک است. این که چه ریسک‌هایی برای این محاسبه معتبر است البته چند دهه‌ است که محل مطالعه و بحث است ولی به هر حال ماهیت بازده فقط از ریسک می‌آید. لذا این‌که مثلن به خاطر افزایش در عرضه یا سرمایه‌گذاری سودآوری صنعت رفته رفته کم شود ربطی به سوددهی سهام نخواهد داشت (البته مادامی که ریسک را تغییر ندهد که البته در عمل می‌دهد ولی خب این موضوع دیگری است). لذا دو صنعت یا شرکت که به دلیل تفاوت در ساختار رقابت یا قابلیت مدیریتی یکی سوددهی خیلی خوب (ROI بالا) و یکی...ادامه مطلب ...
  • Ex-Ante vs Ex-Post Return

    فرض کنید سهامی مربوط به یک شرکت در صنعت الف را به قیمت ۱۰۰ تومان خریده‌اید. صنعت الف به طور متوسط ۱۵ درصد سود می‌داده است. فردای خرید سهام خبری اعلام می‌شود که طبق آن اصلاحات بسیار خوبی در این صنعت صورت گرفته و ریسک‌های صنعت کم شده و درآمدهای صنعت وضعیت پایدارتری پیدا کرده‌اند. یا مثلن تیم مدیریتی جدید در شرکت سرکار آمده که باثبات‌تر و مطمئن‌تر است و احتمال دعوا و ورشکستی شرکت به طور اساسی پایین رفته است. دو سوال: ۱) اگر سهامی که شما روز قبل از شنیدن خبر به ۱۰۰ تومان خریده بودید را یک سال بعدش بفروشید بازده (محقق‌شده یا Realized) آن نسبت به بازده تاریخی چه‌گونه خواهد بود؟ کم‌تر یا بیش‌تر؟ ۲) اگر فردای روزی که خبرهای خوب اعلام شد سهام‌دار جدیدی سهام این صنعت را بخرد، بازده یک سال بعد سهم او در مقایسه با گذشته صنعت چه طور خواهد بود؟ تجربه من می‌گوید بسیاری از افراد پاسخ سوال اول را درست می‌دهند ولی اکثریت – حتی برخی اقتصاددانان – پاسخ سوال دوم را غلط می‌دهند. فعلن از تحلیل پاسخ درست سوال دوم خودداری می‌کنیم. پاسخ سوال اول هم که احتمالن واضح است.
  • چه قدر عقلانی هستیم؟

    یک سوزن به خودمان بزنم. در تئوری تعادل عمومی یک شرط اساسی این است که مصرف‌کننده مطلوبیتش را از طریق انتخاب سبد بهینه کالاهای مختلف بیشینه می‌کند. به زبان ریاضی این شرط معادل این است که نسبت مطلوبیت نهایی هر کالا به قیمت آن باید برای همه کالاها برقرار باشد. شهود موضوع این است که اگر کالایی را مصرف می‌کنیم که مطلوبیت یک واحد اضافی آن (به نسبت قیمت) بیش‌تر از مطلوبیت کالای دیگری (نرمال شده با قیمت) در سبدمان است می‌توانیم از مصرف کالای دوم کاسته و به کالای اول بیفزاییم و مطلوبیت کلمان را افزایش دهیم. مثال زیر را در نظر بگیرید: برای کسی که چتر ندارد، مطلوبیت نهایی یک چتر چه قدر است؟ جواب من این است که خیلی زیاد. چتر نداشتن در یک روز بارانی ممکن است منجر به بیماری شود که هزینه زمانی و درمانی آن چند صدهزار تومان باشد. خب حالا مطلوبیت نهایی تبدیل چتر ضعیف به چتر خوب چه قدر است؟ جواب: به اندازه احتمال این که چتر بد یک شب طوفانی در باد بشکند و فردا صبح چتر نداشته باشیم و زیر باران سرما بخوریم. سوال تفاوت قیمت دو تا چتر چه قدر است؟ گاهی ۵۰۰۰ تومان (پنج دلار) و خیلی‌ها از جمله خود من گاهی آن پنج دلار را نمی‌دهیم و چتر بد می‌خریم. حالا سوال بعدی: قیمت یک وعده غذای معمولی در رستوران ایرانی در خارج چه قدر است؟ ۱۰-۲۰ دلار. ما راحت آن ۱۰-۲۰ دلار را می‌دهیم و معمولن بهش فکر نمی‌کنیم (فرض کنیم زمان آماده کردن غذا در خانه با زمان رقتن به رستوران برابر است). در زمان خریدن چتر ولی بالا و پایین می‌کنیم و ۵ دلار را نمی‌دهیم و چتر ارزان می‌خریم. آیا واقعن مطلوبیت یک وعده غذای بیش‌تر در رستوران بیش از داشتن یک چتر به‌تر و مریض نشدن در فردای روز طوفانی است؟ یک...ادامه مطلب ...
  • تز دکترا

    سال‌ها پیش وقتی در ایران برای انتخاب رشته و تز دکترای احتمالی مشورت می‌گرفتیم (و دغدغه اصلی این بود که آیا موضوع باید به اقتصاد ایران مربوط باشد یا یک موضوع انتزاعی تئوریک باشد) یک جواب استاندارد این بود که موضوع تز دکترا مهم نیست چرا که دکترا صرفن آموزش روش تحقیق است و فرد بعد از آن کار اصلی‌اش را شروع می‌کند. شکی نداریم که بعد از تحصیل و در دنیای واقع فرد بسیاری جزییات را می‌آموزد که در زمان تحصیل فرصت آن نیست با این همه برداشت شخصی من زیاد با جواب استاندارد قبلی هماهنگ نیست. این چند مورد به ذهنم می‌رسد: ۱) آینده کاری فرد خصوصن در خارج از ایران به شدت به موضوع تزش وابسته است. اکثر موسسات در زمان استخدام فرد را برای کاری استخدام می‌کنند که تز دکترا یا پسادکترایش را روی آن انجام داده و لذا در بلندمدت این موضوع گاه مومنتومی درست می‌‌کند که تغیر از آن بهینه نیست. از آن طرف گرفتن شغل جدی بدون داشتن سابقه تحقیق مرتبط در آن حوزه کار بسیار مشکل (اگر نگوییم غیر ممکن) است. ۲) حداقل در اقتصاد و مخصوصن در فاینانس، دوره چند ساله دکترا فرصتی برای آموختن عمیق تئوری‌هایی است که تک‌‌تکش در عمل مهم است و جایی به کار می‌آید. آن جدایی تیپیکالی که معمولن مردم بین کار باریک و تئوری به درد نخور در دوره دکترا و مهارت کار عملی تصور می‌کنند به نظرم در این حوزه‌ها برقرار نیست. به‌ترین متخصصان اقتصادی در عمل کسانی هستند که تئوری را هم درست‌تر و عمیق‌تر و البته با نگاه انتقادی می‌دانند. من شخصن در این یکی دو ساله و خصوصن چند ماه اخیر که بیش‌تر کارعملی هم می‌کنم از تمام آموخته‌هایم به نوعی استفاده می‌کنم و هر جا هم که می‌لنگم به خاطر ضعفم در همان معلومات تئوریک دوره تحصیل است. ۳) دوره...ادامه مطلب ...
  • پول پیش و اجاره

    کسی ظاهرن جایی گفته که تمایل صاحب‌خانه‌ها به پول پیش کم شده و بر خلاف قبل بیش‌تر طلب اجاره می‌کنند. حسین عباسی دو فرضیه مهم برای این موضوع مطرح کرده: کاهش فرصت سرمایه‌گذاری در بازار (عامل منفی) و به‌بود بازار اعمال قراردادها (عامل مثبت). من هم به گفته‌های حسین یکی دو نکته اضافه می‌‌کنم. فرضیه حسین روی بحث تقاضای سرمایه‌گذاری استوار است. از آن طرف بحث عرضه سرمایه را هم داریم. در واقع یک دلیل دیگر که صاحب‌خانه ترجیح می‌دهد با نرخ بهره بالا از مستاجرش وام بگیرد این است که به وام رسمی با قیمت مناسب دست‌رسی ندارد. دقت کنیم که پول پیش برای صاحب‌خانه بسیار گران است. یادم هست که وقتی نرخ بهره رسمی ۱۶-۱۷ درصد در سال بود پول پیش با نرخ ۳۶ درصد تبدیل می‌شد یعنی صاحب‌خانه باید سی‌هزار تومان از اجاره کم می‌کرد تا یک میلیون پول پیش بگیرد. اگر همین صاحب‌خانه می‌توانست راحت وام رسمی بگیرد همان سی هزار تومان اجاره را نگه می‌داشت و به جایش ۱۷۰۰۰ تومان بهره می‌داد. خلاصه اگر محدودیت‌های بازار سرمایه کاهش پیدا کرده باشد نیاز به وام گرفتن از مستاجر هم کم می‌شود. این اثر باید خلاف جهت فرضیه حسین عمل کند. یعنی اگر نرخ بهره واقعی ثابت مانده باشد ولی محدودیت کمی بازار سرمایه کاهش یابد صاحب‌خانه ترجیح می‌‌دهد از بازار رسمی وام بگیرد چون خیلی ارزان‌تر است. دقت کنیم که چون مالکان امکان تامین وثیقه دارند، هزینه وام برای‌شان کم‌تر از مستاجر است و لذا به لحاظ اجتماعی هم به‌تر است پول پیش حذف شود (اثر مثبت). نکته دیگر به نوع تقاضای سرمایه‌گذاری مالکان بر می‌گردد. عده زیادی از مالکان فرصت کار با پول پیش در بازار را نداشتند. نکته این بود که خانه خریده بودند یا تعمیر کرده بودند و چون نمی‌توانستند به اندازه کافی از بانک وام بگیرند در قالب پول پیش از مستاجر...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها