• یک پازل‌ (نمای) ساده در باب اقتصاد ایران

    نرخ بهره (هم ظاهری و هم حقیقی) متغیری متلاطم است که اصولن به سرعت به تغییرات متغیرهای بنیادی اقتصادی واکنش نشان می‌دهد. قیمت متغیر اوراق قرضه خزانه به طور دائمی انتظارات جامعه از تورم و آینده نرخ بهره را منعکس می‌کند. علاوه بر آن تغییرات قیمت سهام بخشی از تغییر تصورات نسبت به ریسک‌های آتی اقتصاد و لذا صرفه ریسک (Risk Premium) را به ما می‌گوید. در اقتصاد ایران متغیرهای بنیادی مثل نرخ تورم و نرخ بهره بدون ریسک و صرفه ریسک و احتمال ورشکستگی در ده سال گذشته دائمن تغییر کرده‌‌اند. به طور مشخص نرخ تورم از حدود ۹ تا ۲۵ درصد در نوسان بوده است. با این همه نرخ بهره غیررسمی بازار فاینانس کالاها سال‌های سال است که حول ۳۶ درصد ثابت است. اگر یک وسیله الکترونیکی را قسطی بخرید یا بخواهید اجاره را به رهن تبدیل کنید معمولن فرمول ساده صدی سه (به قول بازاری‌ها) روش محاسبه است (در حاشیه: نکته جالب این است که نرخ موثر بهره شارژشده بیش از این است چون هزینه بهره معمولن به نسبت بدهی اول دوره محاسبه می‌شود و با پرداخت اقساط کاهش پیدا نمی‌کند). سوال این است که چرا با این همه تلاطم در متغیرهای تعیین‌کننده نرخ بهره ریسکی غیررسمی، این نرخ سال‌ها است ثابت است؟ یا شاید من اشتباه می‌کنم؟
  • خودش نیست

    نوجوان که بودم سعی کردم آیین دوست‌یابی کارنگی را بخوانم. با این‌که احتمالن چیز بدی نگفته بود ولی تقریبن ازش متنفر شدم. خوش‌بختانه همین یک کتاب بس بود که هرگز دست به این جنس کتاب‌های “رمز محبوبیت در ۲۴ ساعت” نزنم. چند شب پیش مریم پیش‌نهاد کرد سریال “آفیس” را ببینیم. تا الانش که خوب بوده و اسباب خنده. این وسط چیزی که در قسمت‌های اول آفیس بدجور به چشمم می‌آید رفتار مدیرعامل (مایکل) است که سمبلی به طنز‌کشیده‌شده از ماحصل فضای آموزش کسب و کار و موفقیت و زندگی در غرب و خصوصن آمریکا و به طور مشخص‌تر دوره‌های ام.بی.ای و امثال آن است. مشکل کارنگی و دوره‌های ام‌بی‌ای و القائات مدارس بازرگانی و دوره‌های موفقیت در ارتباط چیست؟ از دید من به ابتذال کشیدن رفتار انسانی در قالب ساده‌سازی‌هایی عمدتن مبتنی بر هوش متوسط و توصیه‌هایی که وقتی آدم‌ها‌ آن‌را جدی بگیرند از آن‌چیزی که هستند – و گاه دل‌چسب‌شان می‌کند – دورشان می‌کند و تبدیل‌شان می‌کند به بازی‌گرانی که بازی‌شان برای آن‌هایی که اندک هوش اجتماعی دارند سخت ساختگی به نظر می‌رسد. رفتار آدم از آسمان نمی‌آید. بازتاب همه آن‌چیزی است که (عمدتن در ناخودآگاه) طی سال‌ها انباشته شده است. عمدتن بی‌آن‌که خود صاحب رفتار بداند. ظرافت رفتاری هر کس هم از همین تجربه زیسته می‌آید. هر کس وجود خودش را به‌تر از بقیه می‌شناسند و آداب رفتار خودش را دارد. این وسط این آموزش‌های کذایی به این می‌ماند که عقربه فشارسنج یک دیگ بخار جوشان را با دست جا به جا کنیم و اوضاع را خوب نشان دهیم تا مخاطب را خوش‌حال کنیم. دیگ آن پشت البته دارد می‌جوشد و مخاطب با تجربه هم البته می‌داند که این روزها به عقربه تنها نمی‌شود اعتماد نکرد. کافی است کمی گوش بخوابانی تا صدای جوشیدن دیگ را بشنوی ولو این‌که عقربه اوضاع را ولرم نشان دهد. تا کردن...ادامه مطلب ...
  • زیتون زاران* عاشق‬ ‫برای من و تو‬ ‫در گستره ی دشت می مانند‬ ‫تا روزی که‬ ‫بازگردیم.‬ مریم مومنی، تابستان ۱۳۸۹ * تیتر مطلب قبلی از این شعر الهام گرفته بود که با اجازه شاعرش این‌‌جا منتشر می‌شود.
  • بار گناه در زیتون‌زارها

    “قتل نکن و به مردم ظلم نکن. کودکان را نکشید”. فرمان پنجم آریل رابن‌اشتاین اقتصاددان مشهور و منتقد اسراییلی یک‌بار در مقاله‌ای (احتمالن در هاآرتص) چیزی به این مضمون گفته بود که من می‌توانم بچه‌هایم را در یک اسراییل فاسد، ناامن یا فقیر بزرگ کنم ولی نمی‌توانم یک اسراییل اشغال‌گر را تحمل کنم … دو کار مطرح اخیر سینمای اسراییل یعنی رقص با بشیر و درخت لیمو دو نمونه از بی‌شمار موقعیت‌هایی است که درماندگی اخلاقی هر اسراییلی که چشم انسانی‌اش با تئوری‌های ارتدوکس کور نشده است را به تصویر می‌کشد. در صحنه‌ای از رقص با بشیر دکتر روان‌شناس توضیح می‌دهد که حافظه ما صحنه‌هایی گزینشی و گاه ساختگی از گذشته را در حافظه قرار می‌دهد و این همه آن‌چیزی نیست که ذهن ما در واقعیت گذشته با آن مواجه بوده. آیا کابوس‌های رقص با بشیر را باید به مثابه روان‌کاوی جمعی جامعه‌ای تفسیر کرد که واقعیت‌های دوره تشکیل و جنگ‌های دهه‌های بعد را خودخواسته به فراموشی می‌سپارد تا مساله را در وضعیت پیچیده‌تر فعلی آن‌ – در شرایطی که فلسطینیان چند پاره‌ شده‌اند، ره‌بر ملی ندارند و حمایت‌های جدی جهان عرب و بلوک شرق را از دست داده‌اند – بدون پرداختن به ریشه‌های سازنده آن به جهان عرضه کند و برای خشونت‌های خود مشروعیت بخرد؟ ممکن است سوال شود که چرا بار گناه برای شهروندان اسراییلی‌ باید این قدر سنگین باشد که بشود پاراگراف قبل را به عنوان گزاره‌ای غیرسست پذیرفت؟ مگر آن‌جا تنها جایی است که یک گروه مسلط حقوق اقلیت یا اکثریت فاقد قدرت را پای‌مال می‌کند؟ به عقیده من این مسوولیت شهروندی فرای موقعیت‌های معمول به ساختار خاص کسب ملیت در اسراییل باز می‌گردد. این کشور جزو معدود کشورهایی در دنیا است که عمده شهروندان آن در نیم قرن گذشته به طور خودخواسته تابعیت آن‌را پذیرفته‌اند و باز بر خلاف اکثریت مطلق کشورهای دیگر امکان این...ادامه مطلب ...
  • موتورهای فعالیت: تحولات معاصر و مشارکت زنان در بازار کار

    به عنوان مقدمه‌ای بر بحث، در این مقاله سعی می‌کنیم تا با بهره‌گیری از ادبیات موجود، برخی از عواملی که در سطح جهانی و نیز ایران باعث تغییر در وضعیت اجتماعی زنان و ساختار قدرت در داخل خانواده شده‌اند را به طور مختصر مرور کنیم. دقت کنیم که این مقاله در پی تحلیل تمام فاکتورهایی که باعث تغییر در توزیع قدرت در داخل خانواده در دنیا و ایران شده‌اند نیست. مقاله به طور خاص بر روی فاکتورهای اقتصادی و/یا فناوری‌محور تاکید دارد و تحولات فرهنگی – قانونی در آن کم‌تر مورد بحث بوده است. پیش از ورود به بحث خوب است که چارچوب مفهومی برای درک رفتار اقتصاد خانواده ارائه کنیم. از دیدگاه اقتصاددان‌ها زندگی خانوادگی یک فعالیت جمعی است که هدف آن بیشینه کردن جمع‌ رضایت کل اعضاء است. تصمیمات داخل خانواده به شدت تابع بهره‌وری افراد در داخل و بیرون خانواده است. خانواده به عنوان یک نهاد جمعی نوعی تقسیم کار بین اعضا (خصوصن پدر و مادر) دارد که از منطق بیشینه کردن رضایت کل خانواده حاصل می‌شود. تا اوایل قرن بیستم مجموعه‌ای از شرایط وجود داشت که تقسیم کار قدیمی کار بیرون از خانه توسط مرد و کار داخل خانه توسط اکثریت زنان را بهینه و توجیه‌پذیر می‌نمود. از جمله مهم‌ترین از متغیرها می‌توان به فناوری تولید، کم‌بود امکانات آموزشی برای زنان، تفاوت قابل توجه در دست‌مزد زن و مرد در بازار کار، بالا بودن تعداد فرزندان و فقدان یا کم‌بود وسایل جلوگیری از بارداری، پایین بودن سن ازدواج اشاره کرد. به تدریج وضعیت فوق در قرن گذشته و خصوصن در سه دهه آخر آن دگرگون شده و به تبع آن هم میزان مشارکت زنان در بیرون از خانواده و اندازه خانواده‌ها نیز متحول شده است. ما برخی از تحولات را در زیر بررسی می‌کنیم. تغییر در فناوری تولید در طول زمان ماهیت‌ شغل‌ها اتکای کم‌تری به قدرت فیزیکی پیدا کرده‌اند. طبعن کشف ماشین بخار اولین جهش مهم در این رابطه بود که باعث جای‌گزینی ماشین با نیروی ماهیچه انسانی در بسیاری از صنایع شد. با این همه قدرت بدنی برای کار با ماشین‌ها هنوز یک فاکتور مهم به حساب می‌آمد. گسترش نقش‌های دفتری و اداری و مشاغل خدماتی و در دهه‌های متاخرتر ظهور اقتصاد دیجیتال، رفته رفته از اهمیت قدرت فیزیکی کاسته و توانایی ذهنی و رفتاری را جای‌گزین آن نموده است. هر چند که به نظر می‌رسد در همین ابعاد هم برخی تفاوت‌ها‌ بین زن و مرد وجود دارد (در برخی ابعاد زنان برتری دارند و در برخی مردان) ولی اندازه تفاوت جنسیتی قابل مقایسه با وضعیت قبلی که نیروی فیزیکی حرف اول را در آن می‌زد نیست و لذا برتری سنتی مردان به زنان از جهت بهره‌وری تولید از بین رفته است. این موضوع باعث کاهش تفاوت دست‌مزدها و نزدیک شدن موقعیت کاری مردان و زنان شده است. وقتی دست‌مزد زن و مرد به هم نزدیک می‌شود تقسیم کار سنتی مبتنی بر حضور زن در داخل خانه دیگر بهینه نیست و زنان به تدریج کار در بیرون خانه و کسب درآمد (و تعامل اجتماعی) را برای کلیت خانواده مفیدتر می‌یابند. تغییر در زمان ازدواج ازدواج خصوصن در جوامع سنتی‌تر حداقل از سه مسیر مسیر شغلی زنان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. اول از طریق بارداری که در بند بعدی به تفصیل به آن اشاره خواهد شد. دوم از طریق تحمیل خواسته شوهر برای خانه‌نشین شدن زن و سوم از طریق کاهش قابلیت جابه‌جایی (Mobility) زن به دلیل وابسته شدن زن به محل فعالیت شوهر. این موضوعی است که برخی تحقیقات در مورد ایران به خوبی به آن پرداخته و نشان می‌دهند که ازدواج یکی از عوامل خروج زنان از بازار کار است. افزایش سن متوسط ازدواج در ایران در دو دهه گذشته باعث شده تا بین زمان فارغ‌التحصیلی زنان ایرانی و ازدواج آن‌ها فاصله ایجاد شود و زنان بتوانند از این فرصت برای ورود موثرتر به بازار کار استفاده کنند. وسایل پیش‌گیری از بارداری بارداری ناخواسته یکی از مهم‌ترین موانع حضور موثر زنان در بازار کار بوده است. گسترش وسایل پیش‌گیری از بارداری خصوصن ظهور قرص‌های ضد بارداری در دهه شصت و هفتاد میلادی امکان کنترل تعداد فرزندان از یک طرف و انتخاب زمان بارداری از طرف دیگر را به زنان داد. انتخاب زمان بارداری تحول بسیار بزرگی در موفقیت تحصیلی و شغلی زنان در دنیا ایجاد کرد. بارداری تصادفی و غیر برنامه‌ریزی شده هم‌واره عاملی بوده که از یک طرف زنان را به طور ناخواسته از شغل خود دور کرده و شانس موفقیت آنان در مشاغل جدی را کم می‌کرد و از طرف دیگر تمایل کارفرمایان به استخدام زنان را کاهش می‌داد. فراگیری وسایل پیش‌گیری از بارداری در دنیا و کشور ما باعث شد تا زنان بتوانند بر روی زمان بارداری کنترل لازم را داشته باشند و این موضوع منجر به افزایش فاصله بین زمان ازدواج و اولین بارداری در دنیا و ایران شده است. به این ترتیب زنان ایرانی می‌توانند با اطمینان بیش‌تری به تحصیلات خود بپردازند و پس از فراغت از تحصیل و طی کردن مراحل مقدماتی ورود به بازار کار و تثبیت موقعیت خود در این بازار باردار شوند. همانند کشورهای دیگر، در بلندمدت چنین امکانی می‌توان تاثیر قابل توجه در به‌بود موقعیت آموزشی و شغلی زنان ایرانی داشته باشد. از سوی دیگر تعداد فرزندان نیز خود یک عامل تعیین‌کننده برای حضور یا عدم حضور زنان در بازار کار است. می‌توان به سادگی نشان داد که وقتی تعداد فرزندان از حدی بیش‌تر شود حضور زن در خانه می‌تواند برای کل خانواده بهینه باشد. اگر به مدد وسایل پیش‌گیری از بارداری و برنامه‌های فرهنگی تعداد متوسط فرزندان کاهش یابد، زنان انگیزه کم‌تری برای ماندن در داخل خانه‌ خواهند داشت. البته رابطه بین تعداد فرزندان و فعالیت کاری زنان یک طرفه نیست. گسترش فرصت‌های شغلی زنان خود نیز به کاهش تعداد فرزندان منجر می‌شود. به تعبیر اقتصاددان‌ها هر فرزند اضافه برای زن شاغل دارای هزینه فرصت مثبت است. به غیر از هزینه‌های مادی بزرگ کردن فرزند، به دنیا آوردن و مراقبت از وی مستلزم صرف وقت از سوی والدین (خصوصن مادر) است. اگر مادر شاغل باشد این زمان به معنی دور بودن از شغل و لذا کاهش یا قطع درآمد برای مدت زنان مشخص و دشواری در بازگشت به شغل و ارتقاء شغلی در صورت طولانی بودن مدت زمان مرخصی زایمان خواهد بود. هر چند که برنامه‌های خانه‌های بهداشت و برنامه کنترل بارداری وزارت بهداشت در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد مهم‌ترین فاکتور در کاهش رشد جمعیت به شمار می‌آید ولی به مرور زمان، افزایش فرصت‌های شغلی برای زنان خود به عنوان یک عامل ثانویه در کاهش بیش‌تر تعداد فرزندان عمل می‌کند. قوانین ضد تبعیض به نفع زنان خوش‌بختانه به طور سنتی قوانینی که تبعیض دست‌مزد بین زن و مرد را رسمی کند در ایران وجود نداشته است. این البته لزومن به معنی عدم وجود تفاوت دست‌مزد در واقعیت و یا تفاوت در شانس کاریابی زنان به نسبت مردان نیست. در مقابل مطالعات نشان می‌دهد که به علت جای‌گزینی نقش مادری و نقش تولید درآمد برای خانواده، انعطاف‌پذیرتر کردن محیط کار برای زنان منجر به رشد مشارکت زنان در بازار کار کشورهای دیگر شده است. این قوانین البته از طرف دیگر می‌تواند انگیزه کارفرمایان برای استخدام نیروی زن را کاهش دهد و لذا در نهایت به زیان زنان تمام شود. لذا ماجرای حمایت از زنان تیغ دولبه‌ای است که اثرات مثبت آن برای زنان تابع هم‌سو کردن منافع کارفرمایان و زنان دارد و گرنه ممکن است در درازمدت با کاهش تمایل به جذب نیروی زن به زیان زنان تمام شود. گسترش آموزش عالی محلی تصمیم برای مشارکت در آموزش عالی تابع دو متغیر اصلی منفعت انتظاری (حقوق بالاتر، منزلت اجتماعی، گسترش شبکه اجتماعی، فرصت ازدواج به‌تر، ارتقاء سطح دانش شخصی و لذت ناشی از آموزش) و هزینه انتظاری (زمان لازم برای قبول شدن در دانش‌گاه، هزینه شهریه و اقامت در شهر دیگر، هزینه زمانی در دوره تحصیل) است. گسترش آموزش عالی در طریق افزایش شعبه‌های دانش‌گاه آزاد و پیام نور و عمل‌کرد موفق‌تر دختران در آزمون‌های ورودی دانش‌گاه‌ها در کنار هم سطح تحصیلات زنان ایرانی را افزایش داده است. به طور کلی ورود به دانش‌گاه باعث می‌شود تا مشارکت زنان در بازار کار افزایش یابد و این نکته‌ای است که داده‌ها در مورد زنان مجرد ایرانی تایید می‌کند. تورم افزایش مداوم قیمت محصولات و خدمات در چهار دهه گذشته (خصوصن در بخش مسکن شهری) به نسبت دست‌مزدهای رسمی، فشار قابل توجهی را بر روی بودجه خانوارهای شهری ایرانی وارد کرده است. در شرایطی که درآمد واقعی خانوار (درآمد به نسبت سطح قیمت‌ها) کاهش یابد یا متناسب با دوره عمر خانوار (افزایش تعداد فرزندان، حضور فرزندان در مدرسه و ...) افزایش نیابد ارزش کار بیرون از منزل زنان بیش‌تر می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد که حساسیت مشارکت زنان نسبت به درآمد هم‌سر بالا است و لذا اگر درآمد واقعی مرد خانواده کم‌تر شود زنان تمایل جدی‌تری برای ورود به بازار کار و کمک به تامین مخارج خانواده خواهند داشت. به‌بود لوازم منزل ظهور وسایل خانگی (فرگاز، ماشین لباس‌شویی، ماشین ظرف‌شویی، جاروبرقی و ...) باعث شده تا بهره‌وری انجام کار داخل خانه برای زنان به شدت افزایش یابد. مثال ماشین لباس‌شویی را در نظر بگیرید. ماشین‌های مدرن به زنان اجازه می‌دهند تا فرآیند شستن و خشک‌کردن حجم انبوهی از لباس را که به طور سنتی بیش از نصف روز وقت انسانی لازم داشته است با صرف زمانی کم‌تر از 15 دقیقه انجام دهند. ماشین ظرف‌شویی یک فرآیند یک ساعته را به فرآیند چند دقیقه چیدن و برداشتن ظروف تقلیل می‌دهد. یخ‌چال و فریزر اجازه خرید انبوه و ذخیره‌سازی مناسب مواد غذایی را فراهم کرده و از دفعات مراجعه به بازار می‌کاهند. مقایسه قیمت واقعی (پس از کسر تورم) بسیاری از تجهیزات منزل مثل مایکروفر، خردکن، حاکی از کاهش قیمت آن‌ها نسبت به دهه‌های گذشته است. به این ترتیب زنان متاهل ایرانی به کمک این وسایل امکان حداقل کردن زمان حضور برای کار منزل و صرف زمان بیش‌تر برای فعالیت در بازار کار یا تحصیلات را دارند. به‌بود خدمات خانگی به طور متوسط بین کار بیرون از خانه و میزان صرف وقت برای تولید محصولات و خدمات در داخل خانه یک بده-بستان (Trade-off) برقرار است. کار بیش‌تر بیرون از خانه به معنی حضور کم‌تر در تولید خانگی و لذا کاستن از سطح تولید در داخل منزل است. اگر بخش مهمی از نیازهای پایه‌ای خانواده (غذا، شست و شوی پوشاک، نظارت بر آموزش کودکان و ...) از تولید داخل خانه تامین شود و جای‌گزینی برای آن در بیرون نباشد کار زنان برای خانواده بسیار پرهزینه خواهد بود چرا که باعث کاهش کمی یا کیفی در تولید محصولاتی می‌شود که جای‌گزینی برای آن وجود ندارد. گسترش انواع مواد غذایی آماده، مهدکودک‌ها، خدمات نظافت منزل و غیره به شدت انگیزه زنان برای مشارکت در بازار کار را زیاد می‌کند. مطالعات مختلف نشان می‌دهد که گسترش مهدکودک‌ها و دایه‌های خانگی در کشورهای مختلف تاثیر مهمی بر مشارکت زنان در بازار کار و موفقیت‌های آتی آنان داشته‌اند.
    ادامه مطلب ...
  • فاجعه و تحولات بعدی

    مدل‌های جدیدتر رشد اقتصادی خصوصن آن‌هایی که با موضوعاتی مثل تله فقر سر و کار دارند مفهوم آستانه (Threshold) درآمد را وارد ادبیات کرده‌اند. یک پیامد این نوع مدل‌ها این است که برای ظهور برخی تحولات اجتماعی و اقتصادی، اقتصاد باید از حداقل آستانه لازم که در کم‌تر از آن هر کس تلاش می‌کند تا فقط زنده بماند عبور کند و بعد از آن است که تحولات جدیدی اتفاق می‌افتد. عبور از این آستانه همیشه مدیون اتفاقات مثبت نبوده و گاهی از یک فاجعه انسانی ناشی شده است. دو مثال تاریخی فی‌البداهه به ذهن من می‌رسد. احتمالن این لیست بسیار طولانی‌تر است. یک فرض این است که رشد علم و فلسفه در یونان باستان مدیون گسترش برده‌داری بود که به شهروندان یونانی اجازه جدا شدن از کار اقتصادی و صرف وقت برای تامل و تفکر را داد. مثال دیگرش بیماری طاعون در قرن چهاردم اروپا است که یک باره جمعیت اروپا را به حدود یک سوم قبلی تقلیل داد. برخی محققین معتقدند این بیماری با افزایش ناگهانی نسبت سرمایه (خصوصن زمین) به جمعیت و لذا رشد درآمد سرانه به تبع آن باعث فعال شدن مکانیسم‌هایی شد که رشد علمی قرن‌های بعدی را رقم زد.
  • اینترنت و تعطیلی پاتوق‌ها

    بارنز اند نوبل پنج طبقه میدان شهید اتحاد نیویورک (به قول پویان) بزرگ‌‌ترین کتاب‌فروشی است که تا حالا دیده‌ام. دفعات قبل یکی بار رفته بودم و ام‌روز را هم کلن آن‌جا سر کردم و فکر کنم صد دویست دلاری کتاب خواندم. خواستم گزارشی از کتاب‌هایی که دوست داشتم بنویسم دیدم خیلی به درد کسی نمی‌خورد. کتاب‌فروشی‌های این مدلی یک کارکرد خیلی خوب دارند که هنوز چیز دیگری برای من جای آن را نگرفته و آن هم امکان سر درآوردن سریع از موضوعات روز کتاب در رشته‌های مختلف است. مثلن چند سری کتاب مختلف (مصاحبه با کارگردان‌ها، مفاهیم فلسفی،‌ …) کشف کردم که اصلن از وجودشان خبر نداشتم. کتاب‌خانه‌های دانش‌گاه این کارکرد را ندارند چون پر هستند از کتاب‌های قدیمی و جدید و مفید و بی‌خود و این مرور سریع و گزینشی را به آدم نمی‌دهند. مرور آن‌لاین کتاب‌ها هم این کارکرد را ندارد. دوست داری کتاب را برداری تورق کنی و چند صفحه بخوانی. کتاب‌هایی دور و برش را ببینی. با بقیه گپ بزنی و الخ. کتاب‌فروشی این مدلی نعمتی است که نصیب ساکنان شهرهای بزرگ انگلیسی‌زبان می‌شود. همان طور که لذت راسته کریم‌خان نصیب ساکنان تهران می‌شود. شایع شده که کتاب‌فروشی ضرر می‌دهد و ممکن است ببندنش. مریم هم خبر داده که تنها ویدئو کلاب انگلیسی و غیرعامه‌پسند و آلترناتیو وین هم به خاطر کسادی کار تعطیل کرده. این یعنی عملن دیگر جایی در این وین غیرهیجان‌انگیز نداریم که چند تا فیلم اروپایی یا آسیای شرقی بگیریم و آخر هفته را لذت ببریم. این ها هم از اثرات منفی اینترنت. دست رسی به یک سری کالاهای فرهنگی را راحت کرده ولی از آن طرف پاتوق‌های دیگری از این جنس را به تعطیلی کشانده.
  • مطلب اقتصادی به مثابه امر زیبایی‌شناسانه

    به دوست عزیزم می‌گویم بیا حالا که چند روزی با هم هستیم فلان مطلب را که پارسال نوشتیم و نهایی نکردیم را تمام کنیم و بدهیم به رستاک یا جای دیگری. می‌گوید دیگر حسش را ندارد. مطلب بنویسیم که چه بشود؟ چه کسی از آن‌هایی که باید بخوانندنش قرار است بخواند؟ چه تاثیری قرار است داشته باشد؟ می‌گویم بیا جور دیگری نگاه کنیم. آن رفیق‌مان که زیست‌شناس است راجع به تکامل می‌نویسد، آن یکی راجع به فلسفه دین و دیگری راجع به منطق. کاری هم به سیاست‌گذار ندارد. مردم می‌‌خوانند و اگر مطلب جان‌داری باشد ذهن‌شان تر و تازه می‌شود. می‌گویم بیا به مطلب اقتصاد هم این طوری نگاه کنیم. طوری بنویسیم که خودمان و بقیه لذت ببریم. تحلیل اقتصادی در چارچوب امر مجرد. چیزی در ردیف فلسفه ریاضیات یا شاید هم قدری روان‌شناسی.
  • تنها در جهان

    تنهایی از دید اگزیستانسیالیست‌ها چیز اصلن بدی نیست اگر معنی آن ساختن هویت انسانی بر مبنای انتخاب‌های شخصی باشد. در میان ایرانیان خارج‌نشین اما یک نقد یا غر رایج این است که “فلانی سال‌ها است در شهر ایکس زندگی می‌کند ولی همان طور زندگی می‌کند که گویی در تهران است”. این گزاره – به باور من بی‌معنی – در نگاه اول خیلی منطقی جلوه می‌کند و هم‌دلی شونده را جلب می‌کند. من می‌خواهم نشان هم که اتفاقن آن رفتار به ظاهر عقب‌افتاده می‌تواند کاملن منطقی و عقلانی باشد. هسته حرفم این است که آدم‌های ام‌روزی اگر اهل انتخاب باشند، شخصیت و علایق و ارزش‌های‌شان را برداری از عناصر گوناگون می‌سازد. به صرف مثال نمونه‌‌هایی از بردار خودم را می‌گویم که بحث را ملموس‌تر کند. این آدم عاشق غذای مکزیکی و تایلندی است، سینمای اروپایی را شدیدن دوست دارد، موسیقی ایران گوش می‌دهد، از خواندن فلسفه‌های تحلیلی غیرقاره‌ای لذت می‌برد، شعر مولانا و سعدی را دوست دارد و حوزه حرفه‌ای که کار می‌کند در آمریکای شمالی توسعه پیدا کرده است. این آدم مثالی داستان ما هر جای دنیا که باشد باید عناصر بردار خودش را بیابد و توسعه بدهد و از آن لذت ببرد. آن‌قدر در هر کدام از نقطه‌های انتخاب‌شده این بردار جای انتخاب و تعمیق هست که هیچ نیازی نیست که وقتش را مداوم با گردش توریستی در عناصر فرهنگی شهری که به تصادف یا یک دلیل خاص زندگی می‌کند تلف کند. چه در شانگهای باشد و چه در برلین و چه در تورنتو زندگی خودش را می‌کند، مصرف فرهنگی خودش را دارد و کاری به محیطش ندارد. چیزی که منتقدین جمله پاراگراف اول به کل نادیده می‌گیرند ارزش وقت انسان است. از باب مثال من اگر صدسال هم در آمریکا زندگی کنم حاضر نیستم یک دقیقه برای مراسم هالوین وقت صرف کنم یا اهمیتی برای آن در زندگی‌‌ام...ادامه مطلب ...
  • اینک منم مسافر این خاک سردسر *

    این پست به شدت غیررسمی و بیان تجربه شخصی است و به نوعی امتداد یا پاسخ سوالات مربوط به پست قبل. این تابستان که گذشت یک جور نقطه عطف در زندگی خارج از ایران من بود. از یک طرف در حوزه‌ای که دوست داشتم وارد کار شدم و ارتباطات پیدا کردم و پیش‌نهاد کار گرفتم و غیره که موضوع کم اهمیتی است. موضوع پراهمیت‌تر این بود که این سه ماه آزمایش‌گاهی بود که توانایی خودم را برای زنده ماندن در محیطی که اکثریت تعاملم با غیر ایرانیان باشد بسنجم. جمع‌بندی‌ام این بود که این توانایی را ندارم. شاید تجربه‌ام به کار کسانی مثل خودم بیاید لذا کمی موضوع را بسط می‌دهم. مدت‌ها است که خیلی انتخابی در برنامه‌های اجتماعی گروهی دانش‌گاه‌ها یا کنفرانس‌‌های خارجی یا مهمانی تولد دوستان خارجی و نظایر آن شرکت می‌کنم. دلیلش هم ساده است: بسیاری از این موقعیت‌ها برایم خیلی غیرهیجان‌انگیز و خسته‌کننده (Boring) هستند. اگر با آدم غریبه مواجه شوی به طور معمول باید پاسخ‌گوی سوالات کلیشه‌ای در مورد ایران باشی که من حوصله‌اش را ندارم و دیگر واردش نمی‌شوم و اگر آشنا باشی موضوعات صحبت معمولن حول چیزهایی است که من خیلی دوست ندارم. به نسبت دوستان ایرانی‌ام،‌ رابطه من با خارجی‌ها به شدت انتخابی است. این‌جا و آن‌جا آدم‌های خیلی جذابی می‌شناسم که هم‌پوشی علایق مشترک‌مان زیاد است، راجع به سینما، آفریقا، فقر و اقتصاد توسعه، محیط‌زیست، معضل فلسطین، تجربه دینی یا زندگی شخصی حرف می‌زنیم و لذت می‌برم ولی قوین ترجیح می‌دهم این آدم‌های معدود را تنها ببینم. اگر جایی هستیم که بقیه هم هستند – مثلن رستوران دانش‌گاه – مطمئن می‌شوم که کس دیگری سرناهار به ما نمی‌پیوندد تا مسیر صحبت از این موضوعات خارج شود و به صحبت‌های دم دست (Small Talk)به چیزهای دیگری کشیده شود که در پاراگراف بعدی می‌گویم. برگردم به ماجرای تابستان. این سه ماه یک فرصت...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها