سال قبل همین موقعها بود که این مطلب را نوشتم و واکنشهایی را برانگیخت. الان که نگاه میکنم فکر میکنم کسی با خواندن مطلب قبلی میتواند همین تصویر را از خودم ارائه دهد. خب کامنتهای پای آن مطلب منجر شد به نوشتن این مقاله نیمه تفریحی – نیمه جدی. احتمالن خیلیها علاقهای به خواندن متن مقاله ندارند ولی توصیه میکنم خط ماقبل آخر پانویس صفحه اول را بخوانید چون به شما مربوط میشود

در این مقاله یک نفر فرد متخصص که باید در مورد سرمایهگذاری در ترکیب سرمایه انسانیاش تصمیم بگیرد مدل میشود. فرد میتواند شهروند متخصص یک کشور در حال توسعه (ترکیه، کره، ایران، هند) که گزینه مهاجرت به غرب را دارد باشد و یا فردی مثل من که در یک کشور (مثل اتریش یا سوئد یا فرانسه) در حال تحصیل است و گزینه مهاجرت به کشور دیگری (مثل انگلیس یا آمریکای شمالی) را دارد. طبعن با انتخاب هر از این دو بستر توصیههای سیاستی متفاوت از مدل به دست میآید. عمر و وقت عامل محدود است و باید تصمیم بگیرد که چه قدر مهارتهای جهانی (مثلن برنامهنویسی رایانه که همهجا ارزشمند است) و چه قدر مهارتهای محلی (مثل شبکه محلی، دانش فنی برای مسایل خاص آن کشور و …) را کسب کند. چون وقت محدود است بین این دو مهارت بده-بستان (Trade-Off) وجود دارد. عامل با یک گزینه (Option) مهاجرت به کشور دوم هم رو به رو است که جذابیت آن به صورت تصادفی در طول زمان تغییر میکند. تصادفی بودن به خاطر عواملی مثل تغییر دستمزدها، تغییر شرایط زندگی در کشور مبداء (مثلن وقوع یک کودتا یا سر کار آمدن یک دولت پوپولیست) یا اتفاقات جغرافیایی و الخ اتفاق میافتد و در آن جذابیت نسبی دو کشور دائم در حال تغییر است. عامل زمانی تصمیم به مهاجرت میگیرد که منافع ناشی از مهاجرت از هزینه آن...
ادامه مطلب ...