• افسانه نفرین منابع

    این مقاله امروز به عنوان مقاله برتر کنفرانس سالیانه اقتصاد منابع اروپا انتخاب شد. حرف اصلی مقاله این است که مکانیسم توضیح‌دهنده ایده پرطرف‌دار نفرین منابع یعنی اثر منفی وجود منابع طبیعی بر کیفیت نهادها در واقع یک اشتباه مفهومی یا کلامی است. نویسندگان نشان می‌دهند که چیزی که رابطه منفی با رشد دارد “وابستگی به منابع” (نسبت درآمدهای ناشی از منابع طبیعی به کل تولید ناخالص ملی) است که خود آن تابع کیفیت نهادها در کشور است (چرا که تولید ناخالص ملی تابع کیفیت نهادها و سیاست‌ها است) که این کیفیت نهادها می‌تواند دلایل برون‌زا (نسبت به وجود منابع) داشته باشد. به عقیده نویسندگان، دیدگاه رایج با بررسی اثر متغیر وابستگی به منابع (که کیفیت نهادها در دل آن است) بر روی کیفیت منابع دچار یک خطا می‌شود و لذا اثر بدیهی (ولی در ظاهر متفاوت) را گزارش می‌کند . پس از جداکردن دو عامل “فراوانی منابع” (مقدار کل منابع بالقوه اقتصاد) و “وابستگی به منابع” مقاله به این نتیجه می‌رسد که صرف فراوانی منابع اثر “مثبت” روی رشد دارد. پ.ن: کامنت‌ها باز شد.
  • We Will Rock Them

    دوبچک در زمان بهار پراگ دبیرکل حزب، نفر اول مملکت و ره‌بر جناح اصلاح‌طلب بود. بعد از کودتا برای این‌که او را تحقیر کنند به عنوان تعمیرکار اره برقی در روستای کوچکی منصوبش کردند. دوبچک حتی مسوول یک واحد چند نفری اره‌کاری هم نبود. تعمیرکار ساده‌ای بود که حق نداشت برای خرید قطعات یدکی به شهر برود. او نزدیک “بیست سال” در این سمت کار کرد و وقتی آزادی دوباره برگشت به اصرار واستا هاول قرار شد تا دوباره نقش مهمی بر عهده بگیرد که البته مرگ ناگهانی (و مشکوک) فرصتش نداد.
  • برای رضا و آقا سعید و بقیه

    … تو در زندانی که در برابر قامتت خیلی کوچک است الله اکبر‌های هرشبانه را هدیه بگیر و من در زندان بزرگم سرمای غریبه بودن را در جانم می‌ریزم بی‌غصه جوانه‌ها بیاسای برادرم خبر داریم که خاک همه‌شان خیس خیس است فردا که می‌آید، همه‌مان دور هفت‌سین فاطمه سبز می‌پوشیم و از بالای دربند سرفرازمان تلخی این روزها را به باد می‌سپاریم … آمستردام، نیمه شبی از تیر ماه که خواب ندارم
  • Compromise

    در میانه بحران هنر این نیست که فقط حس ابراز شجاعت و شرافت و حماسه‌سرایی انسان ارضاء شود. می‌‌فهمم کنترل احساسات – خصوصن با دیدن شواهد دست‌کاری و انبوه دوستان دربند و خون‌های ریخته‌شده- کار بسیار مشکلی است. به قول مرحوم سرهنگ نجاتی “شرف و افتخار فقط یک بار در خانه انسان را می‌زند” و ممکن است این فرصت از دست برود. با این همه چسبیدن به مطلق‌ها و تقلیل دادن منافع بلندمدت یک جنبش عظیم در حال شکل‌گیری به خون‌خواهی صرف رفتار چندان عاقلانه‌ای برای افراد تاثیرگذار نیست. حرف من این است: خون‌ نباید جلوی چشم عقل ما را بگیرد. موسوی و بقیه باید به فکر تاسیس حزب فراگیر سبز باشند و تا قدرت چانه‌زنی بالا است حداقل امتیازات لازم برای شکل‌گیری یک اپوزوسیون فعال را دریافت کنند. فردا ممکن است هیچ چیزی جز باد در مشت نداشته باشیم. پ.ن: پست نیما در همین راستا
  • زمانه عسرت

    گرچه زندگی بسیاری از ما در عرض یک شب زیر و رو شد ولی به این هم توجه کنیم که احمدی‌نژاد و طرف‌دارهایش هم تازه باید کابوس‌های‌شان را تجربه کنند و در مقابل خراب‌کاری‌های چهارسال قبل جواب‌گو باشند. اگر احمدی‌نژاد در چهار سال اولش به اتکای ته‌مانده صندوق ذخیره ارزی زمان خاتمی، باقی‌مانده مدیران و تکنوکرات‌های دوره‌های قبلی در دولت، پروژه‌های قبلن شروع شده و درآمدهای نفتی بی‌سابقه توانست ول‌خرجی‌ها و عوام‌فریبی‌های خودش را پیش ببرد، در دوره دومش باید بیاید و این چک‌های بی‌حسابی را که کشیده جمع و جور کند. البته از سابقه وقاحت او در دروغ‌گویی حدس می‌زنیم که احتمالن در سال‌های آینده هم دشمنی برای خودش خواهد تراشید تا ماحصل بی‌‌تدبیری‌های خودش و اطرافیانش را به گردن آن بیندازد ولی با همه این‌ها فشارهایی که به خاطر این بی‌کفایتی‌ها به بدنه جامعه وارد خواهد شد به اندازه کافی سهم‌گین خواهد بود تا بخش مهمی از آن به حساب او برود. ۱) قیمت نفت در دو سال آینده احتمالن پایین خواهد ماند و فشارهای خارجی هم زیادتر خواهد شد. در نتیجه احتمالن دیگر امکان چندانی برای تطمیع مردم از طریق واردات وجود نخواهد داشت.. ۲) پروژه‌های خیالی که در زمان انتخابات وعده‌شان داده می‌شد کم‌کم باید به بار بنشینند تا بتوانند پاسخ‌گوی رشد مصرف باشند و از بی‌کاری بکاهند. تا همین الان هم بخشی از جلو رفتن امور به خاطر پروژه‌هایی بود که در دولت قبلی شروع شده بودند. در بسیاری از صنایع بزرگ تقریبن هیچ پروژه مهمی در این دولت استارت نخورده است. ۳) قاطبه مدیران با تجربه از دولت خداحافظی کرده یا کردانده خواهند شد. دیگر امثال نعمت‌زاده سر کار نخواهند بود تا پروژه‌هایی مثل کارت سوخت را جمع و جور کنند و احمدی‌نژاد باید با همین آدم‌های درجه سه باند خودش رویاهایش را عملی کند. ۴) میلیون‌ها نفری که در این انتخابات رویای‌شان بر...ادامه مطلب ...
  • ادبیات و سینما تسلی‌بخش و امیدزا است. اسپانیا، یونان، شیلی، آرژانتین، ترکیه، چکواسلواکی و الخ. جهان برای ما پر از درس‌های مشابه است. آیندگان ایران را هم خواهد خواند و روحیه خواهند گرفت.
  • ثبت‌نام برای اعلام رای‌های قبلی

    سردار بازی را از جای خوبی شروع کرده است و آن ثبت‌نام از کسانی است که به او رای داده‌اند. خبرهای غیررسمی می‌گوید تا به حال ۹۰۰ هزار نفر با ذکر شماره ملی گفته‌اند که به رضایی رای داده‌اند. این نشانی سایت ثبت‌نام طرف‌داران رضایی است. این هم سایت ثبت‌نام رای‌دهندگان به کروبی. این شیوه برای کروبی و رضایی جواب می‌دهد چون تعداد رای اعلام‌شده برای‌شان کم است و جمع‌کردن گواهی برای تعداد رای‌های واقعی بیش از آن خیلی سخت نیست ولی برای میرحسین امکان ندارد که بخواهد بیش از ۱۳ میلیون گواهی جمع کند. پیش‌نهاد من این است که ستاد موسوی چند شهر نسبتن کوچک که رای موسوی در آن به صورت غیرمعمول کم اعلام شده است را انتخاب کرده و از مردمی که به موسوی رای داده‌اند امضاء جمع کنند. اگر این امضاء مغایرت جدی با نتایج اعلام شده داشت به عنوان یک دلیل اساسی برای ابطال کل انتخابات استفاده شود. صحبت‌های دیشب کامران دانشجو برای من حجت رسمی بود. حوصله ندارم که موضع حضرات را از زاویه نظریه بازی تحلیل کنم و بگویم که Type راست‌گو همیشه از شفافیت جزیی استقبال می‌کند. مسدود کردن دو سایت فوق‌الذکر هم حجت نهایی برای همه خواهد بود. در یکی از ایمیل‌ها دیدم که کسانی که به خاطر رای‌نیاوری رضایی یا کروبی به آن‌ها رای نداده‌اند هم در این سایت‌ها ثبت‌نام کنند. این کار اشتباه بزرگی است. اطلاعات این سایت‌ها باید دقیق و تمیز باشد.
  • صبح باز از آن خواب‌ها که وقتی سه ماه از ایران دور هستم می‌بینم دیدم. با گریه بی‌صدایی بلند شدم و بیرون را تماشا کردم. این کابوس تا کی طول خواهد کشید؟ دی‌روز طیاره‌ام در جزیره‌ای در اسپانیا توقف داشت. فکر کنم غیر از من بقیه مسافران اتریشی‌هایی بودند که برای خیلی‌هاشان مهم‌ترین ایده‌آل زندگی بازنشسته شدن و زندگی کردن در این جزیره است. گیج و منگ داشتم ذوق‌شان برای تعطیلات را تماشا می‌کردم … دارم خفه می‌شوم. نشسته‌ام توی سالن کنفرانس و ملت سرحال غرق خوش و بش هستند. من فقط دارم تماشا می‌کنم. بغض صبحم انگار می‌خواهد بشکند … سر صبحانه یکی نشست پیشم. گفتم کجایی هستی؟ گفت شیلی. در آسانسور دوباره هم را دیدیم. گفت غمین نباش که این نیز بگذرد … این روزها “روح پراگ” را هم‌راه داشته باشید و بخوانید. با دقت بخوانید …
  • و بازهم امید

    امیدوارم این متن را فارغ از احساسات این روزها بخوانید. من متاسفانه – و بدون هیچ آمادگی روحی – مجبورم در این روزهای سرنوشت‌ساز برای ارائه مقاله در یک سری کنفرانس به یک مسافرت طولانی بروم. لذا از الان احتمالن دیگر دست‌رسی چندانی به اینترنت نخواهم داشت و یک یادداشت جمع‌بندی می‌نویسم. ۱) متاسفانه دوستان به تفاوت اساسی دو گزاره “این دلایل برای درخواست ابطال کافی نیست” و “انتخاباتی که صادق محصولی برگزار کرده و الهام ناظر آن بوده است کاملن صحیح است” توجه نمی‌کنند. تو گویی این دو عیننن یک معنی دارد. حداقل از یک سری از دوستان انتظار نداشتم که شتاب‌زده این دو موضع را خلط کنند. دوستان دقت نکرده‌اند که من نگفته‌ام همه دلایل منتفی است. تنها سعی کرده‌ام دلایل ضعیف را رد کنم. موضع غیررسمی و شهودی شخص من این است که احمدی‌نژاد نمی‌توانست ۲۴ میلیون رای بیاورد. موسوی هم به نظرم بیش از ۱۳ میلیون رای دارد. دلیلم برای این‌که چرا موسوی بیش از ۱۳ میلیون رای دارد را برای یکی از سایت‌های دست راستی کامنت گذاشته بودم و بعد یکی دو نفر از دوستان کامنت خودم را برای رد پست‌های خودم عینن این‌جا کپی کردند! (کمی لبخند وسط این تلخی). استدلال من از روز اول این بوده که وقتی رای کروبی و رضایی ناچیز گزارش شده است نمی‌توان پذیرفت که از این همه نرخ مشارکت بالاتر و ریزش از آرای احمدی‌نژاد فقط ۳ میلیون رای به رای قبلی هاشمی اضافه شده باشد. ۲) باز موضع غیررسمی‌ام این است که احمدی‌نژاد به علت ضعف شخصیتی و ناپختگی‌اش یک پیروزی لب مرزی کمابیش قابل باورش را به رسوایی تبدیل کرد که حتی اگر نهایتن منجر به تثبیت او در موقعیت فعلی‌اش شود هزینه‌هایش خارج از تصور خواهد بود. او می‌توانست سودای خام شکستن رکورد خاتمی را نداشته باشد و بی‌صدا از این گردنه عبور کند. احمدی‌نژاد...ادامه مطلب ...
  • امید

    اجازه بدهید وسط این دعوا کمی روحیه به خودمان بدهیم. قبل از انتخابات برای خودم دو گزینه متصور شده بودم: ۱) موسوی رای بیاورد و رییس جمهور شود: در این صورت با خودم قرار گذاشته بودم که سریع کارم را تمام کنم و برگردم ایران که به جنگ فرشاد مومنی‌های دور میرحسین بروم و کارهای خصوصی خودم را هم شروع کنم. حتی با احساس این که پیروزی ۲۲ خرداد محتمل است پستی را در ذهن پرورانده‌ بودم که به عنوان تبریک به موسوی اولین نقد اساسی به برنامه‌هایش را بنویسم و بگویم همان که طور قرارمان بود: حمایت قبل از انتخابات، چماق نقد از فردای انتخابات. ۲) مردم ایران کنار بکشند و باز احمدی‌نژاد رای بیاورد: به قول یکی از دوستان در این صورت مردم ایران را به خدای بزرگ سپرده و زندگی جدیدی را از ابتدا این طرف شروع کنیم. بارها گفته‌ام که مشکل من آن روستایی که به خاطر وام ۱۰۰ هزار تومانی به احمدی رای داده نیست. او آن‌قدر گرفتار زندگی است که فرصتی برای فکر کردن به دروغ‌ها و رفتارهای خجالت‌آور احمدی‌نژاد ندارد و به صورت عقلانی به آن کسی رای می‌دهد که بلاخره ۱۰۰ هزار تومان را به دست او رساند. مشکل من میلیون‌ها ایرانی شهری بود که ممکن بود باز بنشینند و بعد از چهار سال زیر و رو شدن زندگی خودشان و وضع جامعه وجدان‌شان آن قدر به درد نیامده باشد که بخواهند این وضع را تغییر دهند. پیش خودم فکر می‌کردم زندگی و صرف عمر در چنین جامعه غیرحساس و غیرمسوولی ممکن نیست. حال از قضای روزگار هیچ کدام از دو حالت فوق رخ نداده است و من دقیقن نمی‌دانم احساسم باید چه باشد. نه هنوز خبری از پیروزی موسوی است که جشن سبز بگیریم و نه مردم کنار نشستند تا احمدی‌نژاد از مجرای این کنار نشستن دوباره رای بیاورد. ما در...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها