• مشاهدات ینگه دنیا ۷: در ستایش چای‌خانه‌های کاری

    یکی از اقتصاددان‌های مشهور (و ضمنن سخت متعهد به مسوولیت اخلاقی‌اش) یک بار می‌گفت که عضو هیات علمی دانش‌گاه بین‌المللی کافه‌ها است چرا که تمام مقاله‌هایش را در کافه‌های شهرهای مختلف دنیا می‌نویسد و دفترش فقط جایی برای دیدن دانش‌جویان و کارهای اداری است. مشخصه‌هایی هم که برای کافه خوب برای مقاله نوشتن ذکر می‌کرد این بود که قهوه عالی سرو نکند (تا مشتری‌اش زیاد نباشد)، جای توریست‌ها نباشد و رییسش از آن‌هایی نباشد که آدم را بعد یک مدتی بیرون می‌کنند. کافه باید اتمسفر جذابی برای اندیشیدن و نوشتن داشته باشد. من هم به تدریج دارم دانش‌جوی دانش‌گاه بین‌المللی کافه‌ها می‌شوم. یکی دو سال است که با مریم کشف کرده‌ایم که وقتی رخوت ناشی از خانه‌نشینی اجازه هیچ کار جدی را نمی‌دهد چاره‌اش بستن بند و بساط و مهاجرت به یک کافه غیرسیگاری اینترنت‌دار/ندار (بسته به موقعیت) است که البته در وین این جنبه غیرسیگاری بودنش حکم کیمیا دارد. حیف که کافه در اروپا به طور عام و در وین به طور خاص گران‌تر از آمریکای شمالی است و اگر بخواهی هر روز مشتری باشی باید ماهانه پول قابل توجهی خرج کنی. آستین ولی از این جهت فوق‌العاده است. به لطف حسین و روجا که سخت پایه کار در قهوه‌خانه‌ها هستند جاهای گوناگون را کشف کرده‌ام و هر هفته چند شب از ارزانی و گشاده‌دستی و فضای فعال‌شان لذت می‌برم. این‌جا کافی است یکی دو دلار بدهی و یک لیوان چای بخری. می‌توانی تا هر وقت دلت خواست بنشینی و کار کنی هر قدر چند بار خواستی آب‌جوش بریزی و حتی در برخی جاها غذای خودت را بخوری. من این گشاده‌دستی را تقریبن در هیچ جای اروپا ندیده‌ام. خیلی حیف است که ما فضای این جنس از کافه‌نشینی دانش‌جویی – کاری را در ایران نداریم. من چون تهران زندگی نمی‌کنم دیگر اطلاعات پاتوق‌های محلی را ندارم. حتمن جاهای خوبی...ادامه مطلب ...
  • مشاهدات ینگه دنیا ۶: دفاع بد از بازار آزاد

    آمدم سخن‌رانی که قرار بود در مورد “بازار آزاد تنها راه حل بحران جهانی” باشد. همان ۵ دقیقه اول فهمیدم از کدام نوع سخن‌رانی‌ها است. از آن‌هایی که من اسمش را می‌گذارم دفاع مبتنی بر Econ101 از بازار آزاد. استدلال‌هایی صرفا در حد شهود ناشی از نمودارهای ساده عرضه و تقاضا و حمله به دخالت دولت در اقتصاد از طریق مقررات‌گذاری بانک‌ها و نحوه ساخت ساختمان‌ها و بازرسی ایمنی آسانسورها. همین دفاع‌های بد است که بهانه دست مخالفان اقتصاد آزاد می‌دهد تا بگویند که علم اقتصاد فرض می‌کند که بازارها بدون اصطکاک هستند و اطلاعات کامل است و رقابت کامل است و الخ. مدافعان ساده‌اندیش بازار آزاد فراموش می‌کنند که در همان چارچوب بازار آزاد ما درک عمیق‌تری از ده‌ها موضوع جدید مثل اثرات جانبی رفتار موسسات مالی و فروریختن بازارها در اثرات عدم تقارن‌های اطلاعاتی و نقش هماهنگی انتظارات در رسیدن به تعادل‌های خوب و اختلال در انگیزه‌ها به خاطر محدب بودن منافع پیدا کرده‌ایم و این موارد مداخله‌های حساب شده دولت در مقررات‌گذاری و کمک به شکل‌گیری بازارها را توجیه می‌کند.
  • مشاهدات ینگه دنیا ۶: دفاع بد از بازار آزاد

    آمدم سخن‌رانی که قرار بود در مورد “بازار آزاد تنها راه حل بحران جهانی” باشد. همان ۵ دقیقه اول فهمیدم از کدام نوع سخن‌رانی‌ها است و متاسفانه تا به آخر بدتر هم شد. از آن‌هایی که من اسمش را می‌گذارم دفاع مبتنی بر Econ101 از بازار آزاد. استدلال‌هایی صرفا در حد شهود ناشی از نمودارهای ساده عرضه و تقاضا و حمله به دخالت دولت در اقتصاد از طریق مقررات‌گذاری بانک‌ها و نحوه ساخت ساختمان‌ها و بازرسی ایمنی آسانسورها. همین دفاع‌های بد است که بهانه دست مخالفان اقتصاد آزاد می‌دهد تا بگویند که علم اقتصاد فرض می‌کند که بازارها بدون اصطکاک هستند و اطلاعات کامل است و رقابت کامل است و الخ. مدافعان ساده‌اندیش بازار آزاد فراموش می‌کنند که در همان چارچوب بازار آزاد ما درک عمیق‌تری از ده‌ها موضوع جدید مثل اثرات جانبی رفتار موسسات مالی و فروریختن بازارها در اثرات عدم تقارن‌های اطلاعاتی و نقش هماهنگی انتظارات در رسیدن به تعادل‌های خوب و اختلال در انگیزه‌ها به خاطر محدب بودن منافع پیدا کرده‌ایم و این موارد مداخله‌های حساب شده دولت در مقررات‌گذاری و کمک به شکل‌گیری بازارها را توجیه می‌کند.
  • مشاهدات ینگه دنیا ۵: کتاب‌فروشی‌ها

    تجارب عمیقن لذت‌بخش ناشی از چرخیدن بین هزاران کتاب‌ در موضوعات مختلف و ورق زدن دور میز کتاب‌های جدید و کتاب خواندن‌های طولانی و متمرکز حین چای خوردن در کتاب‌‌فروشی‌های غول‌پیکر این‌جا نشان می‌دهد که زندگی کردن در کشوری که زبان رایجش را خوب نمی‌دانی و نمی‌خواهی/نمی‌توانی یاد بگیری و لذا کتاب‌فروشی‌های زنجیره‌ای آلمانی‌اش به هیچ کارت نمی‌آید چه‌قدر می‌تواند کاهنده مطلوبیت باشد. در بارنز اند نوبل و بوک پیپل این‌جا همان حسی را دارم که وقتی از خرید کتاب از کریم‌خان یا شهر کتاب نیاوران برگشته‌ام و دلم می‌خواهد تا صبح بنشینم و کتاب‌های جدید را بخوانم.
  • مشاهدات ینگه دنیا ۴: تفاوت تحقیق اقتصاد و مهندسی

    این سفر باعث شده تا تعداد زیادی از دوستان قدیمی و جدید را که دکترای مهندسی خوانده/می‌خوانند را ببینم و طبعا یک موضوع ثابت گفت و گو هم تحقیق دکترای دو طرف بود. از این صحبت‌ها به جمع‌بندی‌هایی رسیده‌ام که این‌جا خلاصه می‌کنم. این جمع‌بندی‌ها برای خود من از جهت درک تفاوت فرهنگ تحقیق و انتشار علم در دو حوزه مختلف مفید بوده است. ۱) در اقتصاد دوره دو ساله درس‌های دکترا (Course Work) بسیار کلیدی است و اصولا تا آخر آن دانش‌جو به سختی می‌تواند درگیر کار جدی شود. در مهندسی اهمیت درس از دانش‌گاه به دانش‌گاه متفاوت است ولی به طور عمومی چون دانش‌جویان دکترای مهندسی قبلا به اندازه کافی با مفاهیم پایه آشنا شده‌اند درس‌ها آن تعیین‌کنندگی که در اقتصاد دارند را ندارند. به عنوان مثال یک دانش‌جوی دکترای اقتصاد ممکن است برای اولین بار با مفاهیم اقتصاد خرد یا سنجی در سال اول آشنا شود. در حالی که دانش‌جوی دکترای مخابرات زنجیره‌ای از دروس سنگین ریاضی در این زمینه را گذرانده است. ۲) در مهندسی استاد راهنما نقش کلیدی در تعیین تحقیق دانش‌جو دارد. به همین خاطر است که دانش‌جویان مستقیمن با استادان مکاتبه می‌کنند و در زمان پذیرش هم تا اندازه خوبی می‌دانند که در کدام آزمایش‌گاه و در کدام پروژه استاد کار خواهند کرد. این باعث می‌شود تا هم زمان کم‌تری برای یافتن موضوع تلف کنند و هم ارتباط تنگاتنگی با استاد راه‌نما داشته باشند. نهایتا این موضوع برای خود من توضیح داد که چرا اکثر مقالات دانش‌جویان مهندسی هم‌راه با استاد راه‌‌نما و یا با چند نفر نویسنده دیگر است. در اقتصاد بر عکس این وظیفه دانش‌جو است که موضوع خوب پیدا کند. پروژه و آزمایش‌گاه به معنی که در مهندسی هست این‌جا وجود ندارد و دانش‌جو باید مدت‌ها فکر کند و بخواند تا بتواند به سوالی برسد که ارزش کار داشته باشد....ادامه مطلب ...
  • مشاهدات ینگه دنیا ۳: کار تجربی

    فضای فاینانس در اروپا توسط ریاضی‌دان‌ها و اقتصاددان‌های تئوری کار اشغال شده است. به این خاطر تصور یک دانش‌جوی دکترا از مقاله خوب چیزی است که یا باید پر باشد از مدل‌های عجیب تعادل عمومی و نظریه قرارداد در فضای زمان پیوسته و انتگرال‌های تصادفی و توپولوژی اندازه‌های ریسک و الخ و یا روش‌های پیش‌رفته اقتصادسنجی. تجربه من در آمریکا درست برعکس بود. البته دانش‌کده فاینانس آستین شاید کمی حالت حدی داشته باشد و لزوما نماینده جامعه دانش‌کده‌های آمریکا نیست ولی به عنوان یک دانش‌کده خوب (نه لزوما جزو لیگ هاروارد و ییل و ام آی‌تی) اطلاعات جالبی می‌دهد. این‌جا تعداد زیادی مقاله بازار کار (Job Market Talk) را گوش کردم که دست آخر پنج نفر از نویسندگان‌شان از آستین پیش‌نهاد کار گرفتند که خب موفقیت شغلی بزرگی است. چند تا از این مقاله‌ها هیچ مدل ریاضی نظری به آن معنی نداشتند و فقط مبتنی بر شهود اقتصادی درست و معقول بودند. روش‌های اقتصادسنجی‌شان هم واقعا از سطح درس مقدماتی اقتصادسنجی فراتر نمی‌رفت ولی توجه خیلی‌ها را جلب کرده‌ بودند. چرا؟ به نظرم به دو دلیل: یکی این‌که سوال تحقیق خیلی جالبی انتخاب کرده بودند که افراد برای شنیدن جواب آن مشتاق بودند. در واقع فرضیه‌ای را بررسی می‌کردند که هم رد و هم قبول آن اطلاعات مفیدی تولید می‌کرد. دوم این‌که موفق شده بودند برای رفع مشکل درون‌زایی (Endogenuity) که معضل همیشگی تحقیقات فاینانس است متغیر ابزاری (IV) درست و معقولی پیدا کنند و تست‌های پایداری لازم را هم به جا آورده بودند. یک فایده خیلی مهم این دیدار یک ترمی برای من همین بود که ذهنیتم را نسبت به اهمیت و جذابیت کار تجربی خوب بسیار روشن‌تر کرد و عملا هم مسیر تزم را تحت‌الشعاع قرار داد. به گونه‌ای که این احتمال وجود دارد که مقاله بازار کارم به جای یک کار تئوریک مقاله‌ای تجربی باشد. این داستان...ادامه مطلب ...
  • مشاهدات ینگه دنیا ۲: پوپولیسم از نوع آمریکایی

    پاداش ۱۶۵ میلیون دلاری AIG صدای خیلی‌ها را در آورده است. اوباما که بدجوری عصبانی است و خانه نمایندگان هم در پی تصویب لایحه‌ای است که به پاداش‌های بالا بیش از ۹۰ درصد مالیات ببندد که در عمل به معنی ممنوع کردن پرداخت پرداخت پاداش توسط بانک‌های خصوصی (و بنا به برخی روایت‌ها بانک‌های خصوصی که از طرح نجات استفاده کرده‌اند) است. همان گونه که مخالفان هم گفته‌اند کل رقم این پاداش‌ها در قیاس با نیازهای مالی موسسات مالی و کل گردش مالی اقتصاد آمریکا آن‌قدر ناچیز است که اصلا به حساب نمی‌آید و ماجرا بیش‌تر جنبه سمبولیک دارد. ولی ظاهرا این جنبه سمبولیک که بیش‌تر به منظور راضی کردن شهروندان (خصوصا شهروندان آسیب‌دیده از بحران که باید پست مفصلی از تجربه‌های گفت و گو با آن‌ها بنویسم) صورت می‌گیرد می‌تواند کار را بدتر کند. تا جایی که من فهمیدم رقم معقولی که دولتی‌ها برای دست‌مزد بانک‌داران صحبت می‌کنند چیزی حدود ۲۵۰ هزار دلار در سال است که برای مدیران این صنعت بسیار ناچیز است. این رقم باعث می‌شود تا مدیران درجه یک که باید موسسات مالی را در این شرایط بحرانی نجات دهند بانک‌های آمریکایی را ترک کرده و یا به بانک‌های اروپایی و آسیایی بپیوندند و یا اصولا ترجیح دهند خانه‌نشین شوند و برای مدتی کتاب بخوانند. احتمالا کسانی که سال‌ها در مستند رده‌های بالا بوده‌اند و جمع دریافتی‌های چند ده میلیونی داشته‌اند آن‌قدر پول دارند که تا سال‌ها امور روزمره زندگی را بگذرانند و نیازمند این ۲۵۰ هزار دلار نباشند (با فرض کردن این‌که ارزش استراحت و کتاب‌خواندن و سفر و گذران وقت با خانواده و یادگیری مباحث جدید و نوشتن خاطرات برایشان بیش از ۲۵۰ هزار دلار در سال ارزش دارد که احتمالا دارد). به این ترتیب این راه‌حل‌ جزو آن‌هایی است که به اصطلاح Backfire می‌کند یعنی موضوع را بدتر می‌کند. پ.ن: نوشته پویان را...ادامه مطلب ...
  • مشاهدات ینگه دنیا: شماره ۱

    در آمریکا حداقل دو نوع شهر وجود دارد: ۱) شهرهای کوچک ولی زنده با سبک زندگی اروپایی مثل آستین و برکلی و بوستن و دیویس و پالو آلتو که پر است از پیاده‌رو (به قول کاوه) و کافی‌شاپ و اتفاقات فرهنگی و سینمای آلترناتیو و موزه نقاشی و اتوبوس و دانش‌جو و … در برخی از این‌ شهرها حضور مظاهر فرهنگ عامه آمریکایی مثل مک‌دونالد و وال‌مارت رسما ممنوع است. ۲) شهرهای آمریکایی‌تری که از لحظه‌ای که وارد می‌شوی همه‌جا پر است از مرکز فروش ماشین دست دوم و انواع خدمات وام و تبلیغات حل کردن مشکلات وام‌های پرداخت نشده و عکس‌های وکلای ورشکستگی و ریل استیت و برگر کینگ و تاکو بل و تبلیغ دوره‌های ام‌.بی.ای و مراکز خرید. وقتی می‌گویم پر است واقعا منظورم این است که پر است یعنی در سرتاسر مرکز شهر به تناوب فقط همین چیزها را می‌بینی. طبقه‌بندی فوق جامع نیست و مثلا شهرهایی مثل نیویورک و سان‌فرانسیسکو و شیکاگو که ترکیبی از دو فاکتور قبلی است را در بر نمی‌گیرد ولی برای شخص من زندگی در آن شهرهای نوع دوم که انگار کل فضای شهری‌اش حول مسابقه مصرف (در برخی موارد مصرف بر پایه توهم نسبت به درآمد آینده) شکل گرفته است بدون هیچ تردیدی غیرممکن است.
  • فینکس

    نشسته‌ام در دفتر شایان رو به صحرای آریزونا و کار می‌کنم. ده سالی می‌شد این اولین دوست به معنی واقعی تکنوکراتم را ندیده بودم. آن موقع‌ها که ۱۸ ساله بودم و شایان مدیر شبکه و اینرنت مرکز تحقیقات فیزیک نظری بود می‌رفتم دفترش و ساعت‌ها با کتاب‌هایش مشغول می‌شدم و وقتی جلسه داشتند آن بغل می‌نشستم و گوش می‌کردم ببینم آدم بزرگ‌ترها در جلسات حرفه‌ای چه می‌گویند. یک بار زنگ زد گفت آقایی از آمریکا آمده که شرکت رایانه‌ای دارد و می‌خواهد در ایران یک تیم درست کند که تولید نرم‌افزارشان را برون‌سپاری کنند، دوست داری بیا و گوش کن. رفتم. دکتر تابش هم بود. کلی در آن جلسه چیز یاد گرفتم. الان ۱۳ سال از آن جلسه آموزنده دم عید آخر سال ۷۴ گذشته. باز من نشسته‌ام گوشه دفتر شایان و برای خودم مشغولم. ماجرا هم تقریبا همان است فقط جهتش معکوس شده. دارند راجع به برون سپاری کارهای نرم‌افزاری‌شان به کشورهای با دست‌مزد ارزان صحبت می‌کنند. مرخصی را نصفه می‌شکنم. مطالب بحث برانگیز و جدی نخواهم نوشت چون نمی‌خواهم خودم را درگیر کامنت‌ها و این‌ها کنم ولی شخصی خواهم نوشت.
  • آقای خاتمی امیدمان به شما است

    ظاهرا برخی دوستان نمی‌خواهند بگذارند ما سرمان به درس و مشق‌مان باشد و از وبلاگ و سیاست به دور باشیم. کامنت‌هایی می‌گذارند و برداشت‌هایی از مطلب می‌کنند که آدم مجبور می‌شود جواب بدهد: ۱) من طرف‌دار خاتمی هستم و در حد خودم برای آمدنش تلاش کردم. الان هم امیدوارم خاتمی در انتخابات برنده شود که اگر نشود در تصمیمات آینده زندگی من تغییرات مهمی رخ خواهد داد. نگرانی من این است که با شعارهایی بیاید که نتواند پیروز شود یا با تیم ضعیفی بیاید که نتواند توفیق اجرایی مناسب داشته باشد. ۲) دولت خاتمی به لحاظ اقتصادی موفق بوده است. نیازی به یادآوری آن نیست. فقط بدانید که بخشی از همان مردان/زنانی که آن موفقیت‌ها را ایجاد کردند الان از خاتمی دل‌خور هستند و ممکن است این‌ بار هم‌راه او نباشند. نگرانی من این بود که حتی نسبت به دفعه قبل با چهره‌هایی غیراجرایی‌تر ظاهر شود. ۳) خاتمی لزوما سخن‌ران خوبی نیست. من چندین و چند بار پای سخن‌رانی‌هایش در ایران و خارج بوده‌ام. حوصله مخاطب را سر می‌برد و به نکات ملموس و انضمامی اشاره نمی‌کند. این را باید به او متذکر شد. تیپ صحبت‌های خاتمی برای مدتی جذاب است و بعد از آن کشش خود را از دست می‌دهد. ۴) من اگر باشد در ذهنم خاتمی را با کسی مقایسه کنم و او را به الگوبرداری از رفتار آن‌ها توصیه کنم کسانی را در ذهن می‌آورم که در قد و قواره خود خانمی یا بالاتر از او هستند از جمله آقای هاشمی. حتما شوخی می‌کنید که موقع نوشتن این مطلب رقیب فعلی‌اش در ذهنم بوده است. ۵) خوش‌حال‌ام که سال‌ها است که خط سیاسی‌ام روشن است: تکنوکراسی عمل‌گرایانه اصلاح‌طلبانه. هر وقت در هر انتخاباتی و هر جایی مطلبی نوشته‌ام از این جریان فکری دفاع‌ کرده و می‌کنم. ۶) مگر به نقد شفاف معتقد نیستیم؟ بگذارید صریح و گزنده...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها