• آقای خاتمی ناامیدمان نکنید!

    آقای خاتمی عزیز به خودتان هم گفتم، این‌جا تکرار می‌کنم. درست دوازده سال پیش این موقع‌ها بود. شب احیای سال ۷۵ که در آن هوای سرد ساعت‌ها کف کوچه شهید رجب‌بیگی نشستیم و سخن‌رانی شما را در باب “علی و آزادی” گوش کردیم و دل‌های‌مان پر از امید شد که این چنین آدمی قرار است به زودی نامزد انتخابات شود. شدید و بردید و ما هوایی شدیم و آن شد که شد. از آن طرف یادم هست که درست یک سال بعد از شروع کارتان بود که دیداری با غلامحسین کرباسچی داشتیم. روز ۱۷ آذر سال ۷۷ بود و شما روز قبلش در دانش‌گاهی سخن‌رانی کرده بودید. کرباسچی در میان بهت ما به وضوح گفت که از شما ناامید شده است. گفت که با این نوع حرف زدن و این جور شعارها نمی‌شود مملکت را اداره کرد که مملکت‌داری آدم عمل می‌خواهد و نه سخن‌ران جمع‌های هیجانی دانش‌جویی. آن موقع حرفش را نفهمیدیم و مخالفش بودیم. چند سالی گذشت تا فهمیدیم چه‌قدر عمیق رمز ماجرا را بیان کرده بود. این دو خاطره را گفتم تا اصل حرفم را بزنم که اگر شما ام‌روز همان سخن‌رانی ۱۲ سال پیش را بکنید دیگر هیچ امیدی در دل‌ها بر نمی‌انگیزد. آقای خاتمی آن روزها تمام شد. آدم‌ها واقع‌بین شده‌اند و سیاست‌های ملموس طلب می‌کنند. فرق رییس جمهور و سرمقاله‌نویس روزنامه را خوب می‌فهمند و من نمی‌دانم شما چرا هنوز اصرار دارید که در قامت رییس جمهور مورد نیاز این روزها ظاهر نشوید. به همین خاطر هم نگران بودم که نکند فردا دوباره با همان صحبت‌های همیشگی قدیمی به میدان بیایید و این را نوشتم. خاتمی عزیز مردم این قدر کلی‌گویی راجع به آزادی و مردم‌سالاری و کرامت انسانی و کانت و فارابی شنیده‌اند که گوش‌شان پر پر پر است. بیش این خسته‌ و دل‌زده‌شان نکنید. بیایید و کارهایی که در دور گذشته نکردید...ادامه مطلب ...
  • مرخصی سه ماهه

    من برای سه ماه در مرخصی وبلاگی خواهم بود. در این مدت محقق مهمان در مرکز Energy Finance دانش‌گاه تگزاس در آستین خواهم بود و با شریدن تیتمن که احتمالا برای کسانی که در حوزه فاینانس کار می‌کنند نامی آشنا است کار می‌کنم. آستین شهری است که دوستان هم‌دل و هم‌فکر فراوانی دارم و خیلی مشتاقم که دوباره برای مدتی حضور در جمع رفقای قدیمی و یادآوری خاطرات شیرین کارهای مشترک‌ قبلی و مهم‌تر از آن گفت و گو برای ایده‌ها و کارهای مشترک آینده در ایران را تجربه کنم. تصمیم گرفتم حالا که وقت اندکی برای یادگیری در آن‌جا دارم یک مرخصی وبلاگی/اینترنتی بگیرم که از فضای وبلاگ و اینترنت و کلا ایران کمی دور باشم و بتوانم تمام وقت و انرژی‌ام را روی بهره‌ بردن از درس‌ها و سمینارها و جلو بردن دو سه تا مقاله‌ای که در دست دارم متمرکز کنم. حوزه مالیه انرژی (و محصولات معدنی)، یکی از سه حوزه اصلی است که برای خودم انتخاب کرده‌ام که در ایران هم جدید است و هم زمینه کاربرد عملی فراوان دارد. امیدوارم کل این سفر دست آخر فایده‌ای داشته باشد. مشتاقم در سفرهای گاه و بی‌گاه این طرف و آن طرف رفقای قدیمی را هم ببینم. فعلا که این آخر هفته در نیویورک مزاحم پویان می‌شوم تا با هم راه‌حل نهایی هدایت مخالفان اقتصاد آزاد به راه راست و نیز خلط‌کنندگان اوراق قرضه و مشارکت را تهیه کنیم :)) پ.ن۱: متوجه شدم که فایل حیدربابا روی سایت من مشکل پیدا کرده بود. ظاهرا سرور من اجازه قرار دادن فایل صوتی بزرگ را نمی‌دهد. می‌توانید از این‌جا این فایل را دریافت کنید. پ.ن۲: به این مرخصی‌ها می‌گویند ابزار تعهد (Commitment Device) و گرنه اگر اعتیاد نبود می‌شد اعلام نکرد و خیلی ساده سه ماه ننوشت. چیزی در مایه‌های بستن معتادان به تخت 🙂
  • نقدی در البرز

    فرشید یزدانی این مطلب را در البرز نوشته بود. من هم این نقد را برایش نوشتم.
  • Statement of Purpose

    ام‌سال تعداد قابل توجهی SOP از دوستان ایرانی خوانده‌ام. الان دیگر وقت پذیرش خیلی از دانش‌گاه‌های آمریکایی گذشته است ولی برای اکثر دانش‌گاه‌های اروپایی فرصت باقی است لذا ممکن است این توصیه هنوز به درد بخورد. مشکل اساسی که من در بسیاری از SOP‌های ایرانی دیده‌ام اشتباه گرفتن آن با CV است. قرار نیست از اس‌اوپی بگویید شما که هستید. این را در بخش دیگری از بسته پذیرش که اسمش سی‌وی است انجام می‌دهد. برای یک اس‌اوپی خوب یک پاراگراف بسیار فشرده از گذشته کاری و تحصیلی و مهارت‌های درخشان شما کافی است. بقیه آن باید بگوید که شما دقیقا می‌خواهید روی چه موضوعاتی تحقیق کنید. چرا این موضوعات مهم هستند و شما چه سوالات جذابی را هدف قرار می‌دهید. هر قدر که بیش‌تر بتوانید نشان بدهید که مسایل جذاب و دست اول را تشخیص می‌دهید و با زبان علمی در آن حوزه آشناتر هستید اس‌او‌پی قوی‌تری خواهید داشت. ضمنا باید خواننده را قانع کنید که شما یک اس‌اوپی استاندارد را برای همه دانش‌گاه‌ها کپی نکرده‌اید. سعی کنید تا می‌توانید نامه را اختصاصی آن دانش‌گاه بنویسید. دقت کنید که خیلی دانش‌گاه‌ها می‌دانند که علایق تحقیقاتی شما ممکن است بعد از گذراندن درس‌ها تغییر کند ولی اس‌اوپی ابزار علامت‌دهی از کیفیت ذهنی و تحقیقی شما است. این کیفیت با بیان “منم که رستم بود پهلوان” منتقل نمی‌شود بل‌که با بیان موضوعات تحقیق است که آشکار می‌شود. یک نکته نهایی: این که شما از کشوری می‌آیید که نفت‌خیز است و دولت بزرگ دارد و الخ و پس شما می‌خواهید تز دکترای‌تان در زمینه طراحی نظام دولت در کشورهای نفت‌خیز فارسی‌زبان باشد (هر چند تجربه نشان داده است که در عمل تز دکترای‌تان بعد از گذراندن دوره دو ساله درس‌های دکترا احتمالا به چیزی درباره قیمت‌گذاری آپشن‌های اگزوتیک یا تخمین‌هایی در باب انتشار CO2تغییر خواهد کرد) برای ما قابل فهم است ولی برای...ادامه مطلب ...
  • سایت البرز

    دوستان منتقد یا حداقل غیرطرف‌دار اقتصاد بازار سایتی به اسم البرز راه انداخته‌اند. من می‌خوانم و استفاده می‌کنم و توصیه می‌کنم شما هم بخوانید. نکته بارزشان این است که حداقل تا الان فعال و منظم جلو آمده‌اند و این خیلی خوب است. ظاهرن کامنت‌دانی‌شان فعال نیست یا حداقل من این طور تصور می‌کنم لذا یکی دو نکته را این‌جا ذکر می‌کنم: ۱) من به عنوان خواننده از مطالب سایت بیش‌تر استفاده می‌کنم اگر برخی از نویسنده‌ها این قدر برچست “لیبرال” را به صورت دم دستی در هر جمله‌شان تکرار نکنند. این منطقی است که یک مطلبی اساسا در نقد یک روی‌کرد لیبرال نوشته شود ولی این نکته نویسنده سعی کند هر زمین و زمانی را به لیبرالیسم ببندد یا در هر موقعیتی بخواهد این صفت را به صورت طعنه‌آمیز به کار ببرد خواننده را از این حس که مطلب یک نقد علمی است دور می‌کند و بیش‌تر به این متمایل می‌کند که انگار یک بحث روزنامه‌ای یا حزبی را دنبال می‌کند. ۲) من خیلی دوست داشتم که دوستان مطالب اثباتی بیش‌تر بنویسند. یعنی به جای این که هم و غم‌شان را کوبیدن – گاهی زورکی- اقتصاد لیبرال قرار دهند ابزارهای‌شان را بردارند و با آن مسائل واقعی را تحلیل کنند که هم کمکی به درک به‌تر از جهان بیرون باشد و هم به بقیه در درک نقاط قوت و ضعف روی‌کردهای آلترناتیو کمک می‌کند. مثال‌هایی از این دست مطالب که من خوشم آمده است این مطالب محمد مالجو یا علی دینی یا احمد سیف حالا سایت رستاک یک مشابه در طرف دیگر دارد و امیدوارم این باعث شود تا هر دو طرف تحرک بیش‌تری داشته باشند و گفت و گوی مفیدی بین‌شان شکل بگیرد.
  • زنگ تفریح: گازسوز کردن خودروها

    مدت‌ها پیش می‌خواستم مقاله‌ای بنویسم در مورد سهمیه‌بندی بنزین و در یک مورد اطلاعاتم کم بود. بنا بر این پستی نوشتم و از خوانندگان خواهش کردم نظرشان را بدهند. این ماجرا تمام شد ولی از آن به بعد هر از چندی کامنتی روی این پست می‌گیرم که من را با ستاد گازسوز کردن خودروها یا شرکت ایران خودرو و الخ اشتباه می‌گیرند. خلاصه کامنت‌های متاخر پای این پست خواندنی است. خواستید نگاهی بیندازید. فقط یک چیز برای من خیلی عجیب است. آیا این کسانی که این‌جا کامنت می‌گذارند صفحه را نخوانده‌اند؟ هنوز نمی‌فهمم چه طور یک نفر می‌تواند این‌جا را با ایران خودرو اشتباه بگیرد. برایم معما شده است. توضیح: سرور سایت مدتی بود بازی در می‌آورد. ام‌روز دیدیم که ظاهرا یکی از وبلاگ ها من و مریم مورد حمله اسپم است (لاگ فایل برنامه کامنت این را نشان می‌دهد) ولی نتوانسته‌ایم محلش را پیدا کنیم. فعلا به خاطر قولی که به سرویس دهنده داده‌ام نظر را بسته ام. ولی باید راه‌حلی برای مقابله با اسپم پیدا کنم. اگر دوستان لطف کنند و اگر راه ‌حل ساده ای در مورد گذاشتن فیلتر تشخیص کاربر انسانی (خطوط گرافیکی) می‌دانند برایم ایمیل کنند خیلی ممنون می شوم.
  • گزارش داوری

    اولین گزارش داوری (Referee Report) جدی عمرم را تمام کردم. قبلا یکی دو بار به صورت تمرینی و برای کمک به استادان نوشته بودم ولی این دفعه قضیه واقعی بود و باید گزارش را روی سایت مجله آپ‌لود می‌کردم و احتمالا هر چه می‌نوشتم مستقیم دست نویسنده می‌رسد. کار واقعا سختی بود. سه روز تمام وقتم را گرفت. باید مقاله را بخوانی، منطقش را بفهمی، تمام معادلاتش را با جزییات‌شان چک کنی و یک جاهایی ساعت‌ها معطل شوی که بفهمی طرف چه کار کرده است (و بعد متوجه می‌شوی که کارش درست بوده است و اشکال تو بی‌مورد بوده است) و آخر سر هم ادبیات چند حوزه را چک کنی که ببینی آیا کارش به اندازه کافی جدید هست یا نه و اگر خط ادبیاتی هست که نویسنده آن‌ها را جا انداخته است یادآور شوی. از همه سخت‌تر این که دست آخر باید قضاوت کنی که مقاله رد شود یا قبول یا قبول مشروط. این جا دیگر وجدان آدم بدجوری بالای سرش می‌ایستد تا بی‌دلیل حق کسی را ضایع نکند. رفتم و از روی اینترنت نویسنده را پیدا کردم. از من خیلی باتجربه‌تر بود. بنا بر این باید هر حرفی که می‌زدم را ده بار چک می‌کردم که مطمئن شوم اشکالی که می‌گیرم درست است و از نفهمیدن من ناشی نشده است. تنها چیزی که کمی خیالم را راحت کرد راهنمایی بود که روی سایت مجله موجود بود و به نویسندگان می‌گفت که بعد از دریافت گزارش داوری چه کنند. دو حالت تصور کرده بود و یک حالتش این بود که اگر داور احمق (Idiot) بود یعنی این که اصلا کار ما را نفهمیده بود چه کنیم. جواب این بود که به خودتان بگویید که حتما شما موضوع را خوب ننوشته‌اید که داور دچار بلاهت شده است. به خودم گفتم در بدترین حالت من یکی از داوران ابله می‌شوم و...ادامه مطلب ...
  • مشاور بین‌المللی

    ما کارگاه مهارت‌های مشاوره مدیریت انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی را ام‌سال هم تکرار خواهیم کرد. این بار تاکید صریح‌تری روی “مهارت‌های کمی و تحلیلی در مشاوره مدیریت” خواهیم داشت. مهارتی که در آموزش مدیریت و مشاوره ایران کم‌رنگ است. تجربه سال قبل نشان داد که سخن‌رانی‌های کسانی که در شرکت‌های بین‌المللی مشاوره مدیریت و یا سازمان‌هایی که کار تحلیلی انجام می‌دهند کار جدی کرده بودند برای مخاطبان ایرانی خیلی جذاب و مفید بود. ما سعی کرده‌ایم تمام دوستانی را که می‌شناسیم و در این حوزه تجربه دارند درگیر این فعالیت کنیم ولی قطعا کسان دیگری هستند که ما نمی‌شناسیم‌شان یا از دوستان کسانی هستند که ما نمی‌دانم در این حوزه کار می‌کنند. بنا بر این می‌خواهم خواهش کنم که اگر تجربه کار در شرکت‌های مشاوره یا شبیه به مشاوره (مثل مطالعات بازار، مدل‌سازی، مطالعات اقتصادی و …) خارجی را دارید و یا به عنوان مشاور مدیریت یا تحلیل کسب و کار در شرکت‌های بزرگ بین‌المللی کار کرده‌اید و علاقه مند به هم‌کاری در این فعالیت هستید با من تماس بگیرید. ایمیلم این بغل هست. ضمنا اگر کسی را می‌شناسید که در این حوزه فعالیت می‌کند و این‌جا را نمی‌خواند ممنون می‌شوم این دعوت را برای او ارسال کنید.
  • حیدربابا

    یک نوار حیدربابا با صدای خود شهریار داشتیم که با نسخه‌ای که بعدا در بازار موجود بود فرق داشت. ده سال پیش گمش کردم و ام‌شب روی اینترنت پیدایش کردم. این‌جا می‌گذارمش که اگر خواستید بردارید. اگر آذری می‌فهمید اکیدا توصیه می‌کنم گوش کنید. نه یک بار بل‌که چند بار چون در هر بار گوش کردن آدم چیزهای جدیدی از آن کشف می‌کند. این حیدربابا چیز عجیبی است. تقریبا هیچ شعر فولکلور فارسی را مثل آن ندیده‌ام. با این که زبان ساده و عامیانه‌ای دارد ولی پر است از مفاهیم انسانی عالی. خلاصه برای صیقل دادن روح چیز موثری است.
  • اثر بحران جهانی بر اقتصاد ایران

    جمع‌بندی من این است که: ۱) قیمت نفت کاهش یافته و فعلا پایین خواهد ماند. در مورد این‌که آیا پایین‌تر از این هم خواهد رفت یا نه چیزی نمی‌دانم چون بستگی جدی به وضعیت بخش حقیقی اقتصاد در کشورهای توسعه‌یافته و اقتصادهای در حال گذر (چین و هند) و نیز واکنش‌های طرف عرضه و سرمایه‌گذاری‌ها دارد. پیش‌بینی در این بازارها کار کم‌دقت و پرخطایی است ولی بر اساس روان‌شناسی و ساختار بازارهای مالی به نظر می‌رسد که به علت از بین رفتن بانک‌های سرمایه گذاری و روحیه حاکم بر این بازارها تمایل به سرمایه‌گذاری‌های سوداگرانه در نفت و قراردادهای مشتقه محصولات اولیه کم خواهد بود و لذا برگشت آن بخش از جهش قیمتی ناشی از فعالیت سوداگرانه در آینده نزدیک چندان محتمل نخواهد بود. ۲) به خاطر سیاست‌های غلط سه سال گذشته حجم مصارف بودجه‌ای مبتنی بر ارز شدیدن بالا رفته و لذا کاهش درآمد ارزی کسری بودجه جدی را تحمیل خواهد کرد. اگر دولت بعدی بتواند با تفاهم‌ با مردم و گروه‌های سیاسی برخی از تعهدات بی حساب و کتاب قبلی را به تعویق بیندازد و یا منحل کند در همین قیمت‌ها هم اداره کشور کار خیلی سختی نخواهد بود. فراموش نکنیم که قیمت‌های فعلی حول و حوش میانگین تاریخی نفت هستند و این قیمتی است که کشور سال‌ها با آن اداره شده است. ۳) کشور ما حضور چندانی در بازارهای مالی و پولی جهانی ندارد. تقریبا هیچ بانک خارجی در ایران شعبه نداشته است و رقم سرمایه‌گذاری‌های ایران در سهام و مشتقات و دارایی‌های رهنی بسیار اندک (اگر نگوییم نزدیک به صفر) بوده است. بنا بر این بحران در بخش مالی تاثیر چندانی روی بخش مالی ما نخواهد داشت. هم‌چنین ما صادرات چندانی در بخش توریسم و خدمات صنعتی نداریم (مثل ترکیه) که کاهش تقاضا در این بخش‌ها اثرات شدید روی اقتصاد داخلی ما بر جای بگذارد. ۴)...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها