احتمالا شما هم مثل من داستان هایی از نوعی که در پایین ذکر شده در مورد نوابغ ایرانی شنیده اید. در تجربه شخصی من حضور در چنین داستان هایی اصولا شرط “لازم” برای کاردرست بودن از دید “عوام علمی” در ایران است. منظورم از عوام علمی افراد صاحب تحصیلات دانش گاهی یا متخصص است که کم تر در جریان پژوهش ها و مناسبات علمی درست و کلاس جهانی بوده اند و لذا تصور نادرست یا معوجی از این فضا دارند. برخی داستان های معمول از این قرار است: ۱) فلان دانش مند ایرانی با این که دکترای باستان شناسی دارد ولی در کنفرانسی در زمینه معادلات دیفرانسیل تصادفی شرکت کرد و نظریه ای در آن جا ارائه کرد که باعث حیرت حاضرین شد. من شخصا داستان هایی شنیده ام که این استاد نابغه حتی مقاله هم ارائه نکرده بلکه در ردیف حاضرین بوده و از مقاله بزرگ ترین دانش مندان جهان ایرادات اساسی گرفته است. ۲) تقریبا همه اساتید ایرانی روز بعد از فارغ التحصیلی پیشنهادی از استادشان دریافت کرده اند که همان جا بمانند و تدریس کنند ولی به علت علاقه قلبی به وطن این پیشنهاد را رد کرده و با پرواز بعد از ظهر برگشته اند. ۳) باز تقریبا تمامی اساتید ایرانی پیش نهاد دریافت چک سفید با تمام امکانات زندگی برای حضور در کشورهای غربی دریافت کرده اند. در اکثر داستان ها حتی ماشین برای بردن استاد از باند فرودگاه به دفتر کارش (که یک آزمایش گاه کامل هم کنار آن برای استاد تدارک دیده شده) ارسال شده است. ۴) اکثر نوابغ (خصوصا نوابغ مقیم داخل که کاندید مجلس هم می شوند) شش فوق لیسانس و چهار دکترا دارند. معمولا هم دکترای اول در رشته شیمی آنالیتیک و چهارمی در حوزه زبان شناسی سوسوری است که نشان گر تعدد استعدادهای فرد است. ۵) نوشتن تز دکترا معمولا...
ادامه مطلب ...