• دکترین شوک و اقتصاد سیاسی رفورم

    آق بهمن اخیرا پستی در معرفی کتاب پر فروش نائومی کلاین “دکترین شوک” نوشته است. همین یک ماه پیش این خواهرمان کتاب را به عنوان هدیه تولد به من داده بود و من الان دارم می خوانمش و امیدوارم وقتی تمامش کردم نقدی روی متدولوژی تحلیل و اعتبار نتیجه گیری آن بنویسم. در این فاصله می خواهم موضوعی را مطرح کنم که ارتباط مستقیم با موضوع کتاب کلاین است و زمینه را برای بحث بعدی آماده می کند. اقتصاد سیاسی اصلاحات اقتصادی! این مفهومی بود که در دهه ۹۰ روی آن بحث جدی بود و هنوز هم ادامه دارد. اگر حافظه ام اشتباه نکند دکتر طبیبیان و دکتر فرجادی کتابی را در همین رابطه ترجمه کرده اند که البته خیلی مطرح نشده است. بحث اصلی اقتصاد سیاسی اصلاحات این است که چه عاملی باعث می شود که یک اصلاح عمیق در ساختار اقتصادی که نهایتا اکثریت جامعه از منافع آن بهره مند خواهند شد نمی تواند حمایت عمومی را جلب کند و هیچ وقت اجرا نمی شود یا اجرای آن به تعویق می افتد؟ بگذارید دو تا مثال بزنم: ۱) اصلاح نظام یارانه غذا در بسیاری از کشورهای جهان سوم و یا بحث یارانه بنزین در کشور ما را در نظر بگیرید. با انواع استدلال هایی که می شود احتمالا عده زیادی قانع می شوند که قطع این یارانه ها و تخصیص آن ها به مصارف دیگر ممکن است به نفع جامعه باشد ولی آیا می توانید تصور کنید که حزبی بتواند شعار “گران کردن قیمت بنزین” را جزو برنامه های انتخاباتی خود ذکر کند و رای بیاورد؟ در واقع جامعه از تعادل فعلی راضی است و بعید به نظر می رسد که هیچ حزبی بتواند شعار اصلی خود را بر مبنای این نوع اصلاحات قرار دهد. ۲) نظام آموزش عالی در بسیاری کشورهای اروپایی ناکارآمد است. دولت های اروپایی...ادامه مطلب ...
  • تفاوت هایی از آموزش تحقیق اقتصاد در ایران و خارج

    مقدمه تمرکز این نوشته بر روی مقایسه فضای تدریس و تحقیق رشته اقتصاد و حوزه های مرتبط با آن (مثلا اقتصاد مالی/ فاینانس) در ایران و خارج است. البته این یادداشت بر اساس یک تحقیق میدانی گسترده یا مطالعه جامع بر اساس ساختار دروس و ویژگی های پایان نامه های رشته های اقتصاد در ایران نوشته نشده است و صرفا بیان گر تجارب و برداشت های نگارنده از این محیط بر اساس پاره ای اطلاعات جمع آوری شده و گفت و گوهای متعدد با دانش جویان مقطع تحصیلات تکمیلی اقتصاد در ایران تهیه است. طبیعی است که برای تک تک موارد گفته شده موارد استثنای متعدد در هر موسسه آموزشی یافت می شود و مواردی که بیان شده صرفا به وضعیت متوسط در مجموعه ای از دانش کده های اقتصاد کشور اشاره دارد. خوب است با این مقدمه آغاز کنیم که اگر بخواهیم از طریق الگوبرداری از شیوه تدریس و محتوای دروس و استراتژی تحقیق در دانش گاه های معتبر خارجی دست به مقایسه و اصلاح وضعیت موجود یک رشته در ایران بپردازیم احتمالا رشته اقتصاد گزینه مناسبی برای بررسی تفاوت بین شیوه تدریس علوم اجتماعی در ایران و خارج از کشور (عمدتا دانش گاه های معتبر آمریکای شمالی، انگلیس؛ استرالیا و اروپای غربی) خواهد بود. دو دلیل اصلی باعث برتری این گزینه می شود: اولا ساختار تدریس رشته اقتصاد در دنیا تا حد زیادی استاندارد شده است و محتوای دروس و منابع درسی در اکثریت دانش گاه های معتبر دنیا تا حد زیادی مشابه است. ثانیا به نظر می رسد تعداد دانش جویان ایران شاغل به تحصیل در این رشته به نسبت سایر رشته های علوم اجتماعی بیش تر باشد (برآورد اولیه نگارنده حاکی از حضور نزدیک به 100 نفر دانش جوی تحصیلات تکمیلی و یا محقق پسا دکترای ایرانی رشته اقتصاد در دانش گاه های معتبر خارجی است که احتمالا به طرز معنی داری بالاتر از تعداد دانش جویان رشته های دیگر خواهد بود). در نتیجه پتانسیل استفاده از نیروهای آموزش دیده در سیستم خارج از کشور در این رشته بالاتر از رشته های دیگر است. در این یادداشت به توضیح چند تفاوت کلیدی بین فضای علمی، شیوه تدریس و استراتژی تحقیق در مقطع تحصیلات تکمیلی رشته اقتصاد می پردازیم ولی شاید بد نباشد که پیش از پرداختن به اصل تفاوت ها به این سوال هم پاسخ داده شود که ریشه و پیش رانه این تفاوت ها را به چه عواملی می توان نسبت داد. بحث دقیق در مورد این سوال طولانی و خارج از حیطه این مقاله و در عین بحث برانگیز هم خواهد بود لذا سعی می کنیم صرفا به تعداد محدودی از عوامل اصلی اشاره کنیم: الف) تفاوت در نیازهای بازار کار سبک تدریس و نقطه تعادل بین تمایلات دانش جویان و اساتید یک رشته تا حد قابل توجهی به این بستگی دارد که مهارت های کسب شده در دانش گاه تا چه حد در دوره بعد از فارغ التحصیلی به کار بیاید. البته این جا رابطه علت و معلولی کاملا دو طرفه است. از یک طرف نیازهای طرف تقاضا در بازار کار مهارت های مورد انتظار را به متخصصان رشته تحمیل می کند و از طرف دیگر مهارت ها و قابلیت هایی که متخصصان در بازار ارائه می کنند در شکل گیری تدریجی تقاضا برای این مهارت ها موثر است. هر چند می توان هر دو سوی این رابطه را به دقت بررسی کرده و به این بحث پرداخت که اولا ساختار بازار کار در ایران چه تاثیری در سوق دادن دانش کده های اقتصاد کشور به سمت سبک خاصی از تحقیق و تدریس داشته است. ثانیا دانش و قابلیت های دانش آموختگان رشته اقتصاد در طول زمان باعث شده تا انتظارات و نیازهای به نقاضا تبدیل شده کارفرمایان چگونه متحول شود. ما در این جا صرفا سمت اول رابطه را مد نظر قرار می دهیم. به کلی می توان بازار کار برای فارغ التحصیلان مقطع تحصیلات تکمیلی رشته اقتصاد را به دو گروه مشاغل تحقیقاتی و مشاغل کاربردی (اصطلاحات از نگارنده است) تقسیم بندی کرد. با توجه به جذابیت مشاغل تحقیقاتی (مثلا مشاغل دانش گاهی یا همکاری با مراکز تحقیقاتی سطح بالا) بسیاری از دانش جویان مقطع تحصیلات تکمیلی اقتصاد در دنیا هدف خود را دست یابی به چنین شغل هایی قرار می دهند. دست یابی به چنین مشاغلی نیز نیازمند عمل کرد قوی در تولید مقاله علمی در رشته اقتصاد است که خود به نوبه خود نیازمند سطح بسیار بالایی از مهارت ریاضی و قابلیت توسعه مدل های نظری است. هم چنین فضای مراکز تحقیقاتی در رشته اقتصاد – همانند هر رشته دیگری – به تحقیقات پایه ای و انتزاعی این رشته اهمیت بسیار زیادی می دهد و لذا فردی که قصد ورود به چنین فضایی را دارد باید خود را آماده ارائه تولیدات محض علمی و رقابت در فضای تولید علم آکادمیک نماید. نکته بسیار مهمی که در این بین وجود دارد این است که به علت رقابت علمی بسیار بالا در این رشته و ویژگی بسیار خاص رشته اقتصاد (نیاز هم زمان به ارائه صورت مساله جذاب و مدل ریاضی معتبر برای یک تحقیق) انجام فعالیت تحقیقاتی موثر و انتشار مقاله در ژورنال های علمی معتبر در این رشته نیازمند یک فعالیت متمرکز تمام وقت برای محقق است. بر اساس یک محاسبه سرانگشتی می توان گفت که انتشار یک مقاله در یک ژورنال قابل قبول رشته اقتصاد به طور متوسط نیازمند زمانی بین یک تا دو سال کار فشرده برای یک محقق متوسط این رشته است. آن هم محققی که به طور مداوم در کنفرانس های و سخن رانی های علمی رشته خود حضور دارد و مرتبا از مشورت انتقادی شبکه ای از متخصصان دیگر آن رشته برای پیش برد فعالیت علمی خود بهره مند می شود. حال اگر به وضعیت ایران برگردیم در عمل می بینیم که شرایط این نوع فعالیت "صرفا علمی" چندان مهیا نیست. از یک طرف عمده نیازهای بازار کار و فرصت های شغلی جذاب برای اقتصاددان ایرانی حول پروژه هایی تعریف می شود که در نگاه اول چندان نیازمند تحقیقات پایه ای نیستند و در به ترین حالت با تنظیم یک مدل استاندارد آن حوزه قابل انجام هستند. هم چنین از نگاه محقق رشته اقتصاد هم اولویت های فراوانی برای صرف وقت در داخل کشور وجود دارد (مثلا نگارش کتاب هایی برای ارتقاء دانش عمومی، ارائه سخن رانی برای مدیران و نیز تدریس) که زمان و انگیزه کم تری برای تمرکز بر روی نگارش یک مقاله علمی جدی باقی می گذارد. به طور مختصر اشاره کنیم که البته فقدان جریانی از تحقیقات پایه ای جدی در رشته اقتصاد باعث شده تا درک کلی از ساختار اقتصاد ایران چندان عمیق نباشد (بر خلاف مثلا کشورهای آمریکای لاتین که در طول سال ها مدل های جدی برای بررسی ساختار اقتصاد خود شکل داده اند) و در بسیاری موارد سیاست گزاری های اقتصادی در ایران بر اساس مدل های استانداردی صورت می گیرد که فرضیات آن ها تا حدی با واقعیت های اقتصاد ایران متفاوت است. ب) تفاوت در ترکیب نیروی انسانی ورودی مقطع تحصیلات تکمیلی رشته های اقتصاد در دنیا را معمولا طیف وسیعی از فارغ التحصیلان رشته های دیگر تشکیل می دهند که سهم فارغ التحصیلان رشته های مهندسی و علوم ریاضی و فیزیک در بین آن ها قابل توجه است. از طرف دیگر بخش قابل اعتنایی از اساتید این رشته نیز دارای پیشینه تحصیلی در رشته های مهندسی و علوم هستند (با دقت در پیشینه تحصیلی برندگان جایزه نوبل اقتصاد به خوبی می توان این موضوع را مشاهده کرد) و لذا فضای اجتماعی رشته اقتصاد مهیای استفاده از متدولوژی علوم طبیعی و ابزارهای کمی است. در ایران در مقابل رشته اقتصاد به طور سنتی جزو رشته های گروه علوم انسانی در کنکور دانش گاه ها به شمار می آید که خود علامت مهمی از جهت گیری این رشته را نشان می دهد. ضمن این که اگر یک یا دو دانش کده را مستثنی کنیم اکثریت قریب به اتفاق دانش جویان مقطع تحصیلات تکمیلی رشته اقتصاد در ایران را فارغ التحصیلان کارشناسی اقتصاد شکل می دهند و آن تنوع پیشینه تحصیلی که در خارج مشاهده می شود در این جا بسیار کم تر است. به دلیل کاربرد گسترده ریاضیات در اقتصاد تعامل بین این دو رشته و دانش کده های مرتبط با آن ها هم به صورت گسترده ای صورت می گیرد و رشته ریاضیات اقتصاد و خصوصا ریاضیات مالی در حال گسترش است. در ایران ارتباط بین دانش کده های ریاضی و اقتصاد ضعیف و غیرسیستماتیک بوده و درصد بسیار کمی از اساتید دانش کده های اقتصاد را فارغ التحصیلان رشته ریاضی تشکیل می دهند. در ادامه برخی از عمده ترین تفاوت هایی که به نظر می رسند را بیان می کنیم: 1) توجه کم تر به ریاضیات در تدریس اقتصاد ریاضیات زبان جاافتاده و پذیرفته شده گفت و گوی علمی در رشته اقتصاد است و تقریبا هیچ تحقیق معتبری در علم اقتصاد را نمی توان یافت مگر این که به این زبان بیان شده باشد. علاوه بر آن روش های ریاضی به طور گسترده ای در تحلیل رفتار سیستم های اقتصادی و داده های مرتبط با آن به کار می رود و با توجه به پیچیدگی سیستم هایی که اقتصاددانان با آن سر و کار دارند روز به روز بر قابلیت های ابزارهای ریاضی در این حوزه افزوده می شود به گونه ای که برخی دو رشته فیزیک و اقتصاد را دو مصرف کننده بزرگ ریاضیات در دنیای امروز می دانند. با توجه به این که سطح ریاضیاتی که در برنامه های دوره لیسانس اقتصاد در اکثر کشورهای دنیا تدریس می شود چندان بالا نیست معمولا بخش مهمی از برنامه های تحصیلات تکمیلی اقتصاد در دنیا به تدریس مفاهیم پایه ریاضی در هر دو بعد ریاضیات محض و ریاضیات کاربرد اختصاص می یابد. در ایران سهم این آموزش ها در دوره تحصیلات تکمیلی اقتصاد کم رنگ تر است و عمده ریاضیاتی که تدریس می شود حول مباحث محاسباتی و کاربردی (مثل بهینه سازی) است. ضعف دانش عمومی دانش کده های اقتصاد ایران در زمینه مباحثی مثل آنالیز حقیقی و تابعی، توپولوژی، بهینه سازی دینامیکی و حساب دیفرانسیل تصادفی باعث می شود تا مثلا مطالعه منابع دست اول (کتاب و مقالات) در حوزه ای مثل تعادل عمومی یا اقتصاد مالی برای متوسط دانش جویان ایرانی مشکل باشد و به همین دلیل هم تحقیقات مرتبط با این نوع حوزه ها بسیار اندک است. 2) سطح جزیی نگری در تحقیق یک تحقیق معمول و قابل قبول در رشته اقتصاد در دنیا معمولا با مشاهده یک پدیده بسیار مشخص در دنیای بیرون شروع شده و سپس محقق سعی می کند تا با ارائه یک الگوی اقتصادی (مشخص کردن عوامل درگیر در مساله و متغیرهای تحت کنترل آن ها و مساله بهینه سازی که هر عامل حل می کند و نهایتا ویژگی های تعادل به دست آمده) توضیح جدیدی برای پدیده مشاهده شده بر مبنای چارچوب انتخاب عقلانی ارائه کند. اکثر محققین برای انتخاب موضوعی که سعی می کنند در مقاله شان توضیح دهند به ادبیات قبلی رجوع کرده و با یافتن خلاء های ادبیات قبلی در توضیح یک پدیده تحت فروض متفاوت و یا بر اساس توضیح متفاوت کار خود را آغاز می کنند. در بررسی تحقیقات اقتصاد در ایران نکته مهمی که به چشم می خورد این است که عنوان تحقیقات معمولا بسیار کلان و حول و حوش مسایل ملی است. تحقیقات انتزاعی برای حل یک مساله تحت فروض مشخص اندک است و در بین تحقیقات – گاهی حتی در مقطع دکترا – تعداد قابل توجهی تحقیق صرفا روی محاسبه امکان سنجی یک فعالیت اقتصادی و یا بررسی کلی از عوامل تاثیرگذار بر یک موضوع یا حتی در باب بررسی ادبیات یک موضوع نوشته می شود. نکته دیگری هم که باید به مشاهده فوق افزود علاقه شدید محققین ایرانی به برجسته کردن "ابزار تحقیق" به جای تمرکز بر "مساله تحقیق" است. خود من بارهای بار با سوالاتی از طرف دانش جویان مقطع کارشناسی ارشد اقتصاد در ایران مواجه شده ام که علاقه مند بوده اند تا پایان نامه خود را بر اساس کاربرد "نظریه بازی" یا "منطق فازی" یا "روش گشتاورهای تعمیم یافته" در هر موضوعی تهیه کنند. در واقع به نظر می رسد که استفاده از یک ابزار جدید خود به خود برای محقق مزیت ایجاد می کند و در مقابل باعث کم رنگ شدن این سوال می شود که صورت مساله ای که بررسی می شود تا چه حد اهمیت دارد و آیا ابزار به کارگرفته شده اساسا درک ما را از آن مساله بهبود می دهد یا نه. 3) ضعف در تدریس گرایش های اقتصاد خرد مدل های اقتصاد خرد هم اکنون پایه کار در تمامی گرایش های علم اقتصاد (از جمله اقتصاد کلان) هستند. دانش جویان اقتصاد از طریق آشنا شدن با تئوری ها و مدل سازی های موجود در حوزه های مختلف اقتصاد خرد توانایی ساخت مدل نظری برای توضیح پدیده های اقتصادی در چارچوب علم اقتصاد را به دست می آورند. نکته مهم این است که مستقل از گرایش تخصصی دانش جو (اقتصاد خرد کاربردی، اقتصاد کلان، اقتصاد توسعه و اقتصاد مالی) مفاهیم متنوع اقتصاد خرد به نوعی ابزار پایه ای برای همه گرایش ها به حساب می آید. در مقابل بسیاری از دروس و سرفصل های مرتبط با اقتصاد خرد در ایران هرگز تدریس نشده اند و یا تدریس آن ها به طور گسترده وارد برنامه درسی رشته اقتصاد نشده است. از جمله این حوزه ها می توان به نظریه بازی ها (خصوصا مباحث پیش رفته آن)، طراحی مکانیسم ها و قراردادها، قیمت گذاری دارایی ها، انتخاب اجتماعی، سازماندهی صنعتی و نظریه تصمیم اشاره نمود. عدم توجه به مباحث جدید اقتصاد خرد (خصوصا سلسله مباحث مبتنی و منبعث شده از نظریه بازی ها) باعث می شود تا محققین ایرانی در مواردی تسلط و مهارت کافی برای توسعه یک مدل جدید اقتصادی و توضیح رفتار عامل ها و تعادل های موجود در آن را نداشته باشند و این یکی از دلایلی است که نهایتا تحقیقات اقتصاد در ایران را به سمت تکرار الگوهای استاندارد سوق می دهد. 4) تعامل با جامعه علمی جهانی یک ویژگی بارز اکثریت دانش کده های اقتصاد کشور تعامل کم دانش جویان آنان با محققین خارجی این رشته ها و حجم اندک تولید علم در ژورنال های بین المللی این رشته است. بر خلاف رشته های مهندسی، علوم و پزشکی که تماس جامعه علمی داخل و خارج از کشور نسبتا قوی است در رشته اقتصاد چنین ارتباطی بسیار نادرتر است. به عنوان مثال در رشته های مهندسی کنفرانس های بین المللی متعددی در داخل کشور برگزار می شود که مقالات متعدد خارجی نیز در آن ارائه می شود. هم چنین میزان انتشار مقاله در ژورنال های خارجی و حضور در فرصت های مطالعاتی خارجی برای اساتید و دانش جویان دکترای این رشته ها به طرز معنی داری بالاتر از رشته اقتصاد است. کافی است یک نفر مرور سریعی بر رزومه اساتید اقتصاد در بسیاری دانش کده های اقتصاد کشور داشته باشد تا ببیند که بسیاری از اساتید محترم شاید در طول ده سال گذشته هیچ مقاله ای در یک ژورنال خارجی منتشر نکرده و در هیچ کنفرانس بین المللی "معتبری" هم مقاله ای ارائه نداده اند. عدم ارتباط با جامعه جهانی – به دلایل مختلف- چند تاثیر مشخص روی فضای تحقیق در داخل دارد. اولا این که بهره وری موسسات و محققین در انجام تحقیقات پایه ای و محض نیازمند سطح بالایی از تعامل با جامعه علمی است در غیر این صورت محقق دچار مساله عدم انگیزه و نیز بی خبری از فعالیت های دیگر محققین شده و تمایل به ادامه تحقیقات در وی کاهش می یابد. علاوه بر آن متاسفانه گسست از جامعه جهانی در بسیاری از حوزه های علوم اجتماعی در کشور و به طور مشخص در حوزه علم اقتصاد در موارد اندکی باعث ایجاد توهم برای دانش جویان و محققین داخلی این رشته هم می شود. به گونه ای که در ذهن خود بسیاری از مفاهیم پایه ای و عمیق این رشته را به صورت بسیار گذرا و ضعیف نقد کرده و یا طرح های تحقیق ساختارشکننانه ای را پیش نهاد می کنند که در تصور آن ها باعث تحول در علم اقتصاد می شود بدون آن که این فرصت را داشته باشند تا ببینند که آیا دیگران محققین در سطح جهانی قبل از آن ها به چنین چیزهایی اندیشیده و آن را با دقت بررسی کرده و می کنند. 5) پر رنگ بودن تحقیقات تجربی و توجه زیاد به حوزه اقتصادسنجی کاربردی اگر طیف تحقیقات علم اقتصاد را روی نموداری مثل شکل زیر نمایش دهیم مشاهده می کنیم که توزیع فعالیت ها و تلاش ها در دانش کده های اقتصاد کشور یک نواخت نیست. به طور مشخص دو خانه سمت چپ جدول توجه بسیار اندکی را به خود جلب می کند و عمده تلاش ها در خانه های سوم و چهارم (اقتصاد کلان، اقتصادهای بخشی و اقتصادسنجی کاربردی) متمرکز است. موارد اندکی از تحقیقات نیز به اقتصادسنجی نظری اختصاص می یابد. اقتصاد سنجی نظری اقتصادسنجی کاربردی اقتصاد کلان و اقتصادهای بخشی کاربردی اقتصاد کلان نظری تئوری اقتصاد (عمدتا اقتصاد خرد) برای ملموس شدن موضوع خوب است نگاهی به یک بررسی آماری بیندازیم. نگارنده مجموعه ای از مقالات منتشر شده در حدود 30 شماره از "فصل نامه پژوهش های اقتصادی ایران" وابسته به دانشکده اقتصاد دانش گاه علامه را که جزو مجلات معتبر اقتصاد ایران و دارای ارزش دانش گاهی است را بررسی نموده است. نتیجه حاصل از این بررسی در جدول زیر منعکس شده است: جدول یک: توزیع مقالات بین حوزه های مختلف 20 % مرور ادبیات و ترویجی اقتصادسنجی کاربردی 24% اقتصاد کلان و مسایل کاربردی 45% اقتصاد خرد و مقالات نظری <1% بررسی نزدیک به 150 مقاله در 30 شماره این مجله نشان داد که فقط یک مقاله نظری در آن به چاپ رسیده است (مقاله ای از دکتر احمدیان در مورد رفتار بنگاه در شرایط عدم اطمینان). حال آن که اگر چنین جدولی برای مجله ای که تحقیقات سطح کشوری اقتصاد در یک کشور توسعه یافته را منتشر می کند و یا یکی از ژورنال های معتبر بین المللی تهیه شود اول سهم مقالات مربوط به مرور ادبیات و ترویج بسیار کم تر رنگ بوده و ثانیا مقالات نظری وزن بالایی را به خود اختصاص خواهد داد. البته نکته امیدوار کننده این بود که هر قدر از شماره اول مجله به سمت شماره 30 حرکت می کنیم از سهم مقالات ترویجی کاسته شده و سهم مقالات معطوف به مباحث نظری بیش تر می شود که نویدبخش تغییر در جهت گیری تحقیقات اقتصادی در کشور است. در غیاب تحقیقات نظری و انتزاعی گروه بسیار بزرگی از تحقیقات در ایران سعی می کنند تا مدل های نسبتا استاندارد در اقتصاد کلان و اقتصادهای بخشی را بر اساس داده های ایران تخمین زده و رابطه بین چند متغیر (عمدتا متغیرهای کلان) را به صورت آماری بررسی نمایند. چنین روی کردی منجر به این می شود که ده ها تحقیق مختلف با عناوین بسیار مشابه به چشم بخورد که همگی سعی در تخمین تابع تقاضای پول یا تاثیر یارانه انرژی بر رشد اقتصادی ایران و موارد مشابه آن دارند. می توان به فهرست فوق موارد دیگری از تفاوت ها مثل پررنگ بودن مباحث فلسفی و تاریخی در دانش کده های اقتصاد ایران به نسبت سهم فعلی چنین مباحثی در ادبیات اقتصاد دنیا و در مواردی تفاوت پارادایم حاکم بر تدریس اقتصاد کلان در برخی دانش کده ها با پارادایم جهانی را هم به موارد فوق افزود که خارج از مجال این نوشته است.
    ادامه مطلب ...
  • انتظارات بهینه

    احتمالا این داستان را شنیده اید: شاعری در شب سرد زمستانی مهمان ثروت مندی شد و شعری زیبا در وصف خصایل او سرود. ثروت مند هم سرخوش شد و گفت سال همین موقع بیا این جا و به اندازه وزنت طلا بگیر. شاعر سال بعد آمد و دید از طلا خبری نیست. علت را پرسید و جواب شنید که سال قبل این موقع تو کلماتی دروغین در وصف خوبی های من گفتی و من را شبی سرخوش کردی. من هم وعده ای دروغین به تو دادم و یک سال تو را شاد کردم. حالا بی حساب هستیم. وقتی این مقاله را خواندم یاد این داستان افتادم. نکته اصلی مقاله این است که افراد ماشین هایی نیستند که انتظارات ذهنی خود از احتمالات آینده را به طور کاملا واقع بینانه شکل دهند (به عبارت دیگر در چارچوب انتظارات عقلانی به گونه ای شکل دهند که امید آن ها با احتمال واقعی تطبیق کند) و بعد تصمیمات فعلی (مثلا انتخاب پورت فولیو، خرید بیمه، انتخاب میزان پس انداز، انباشت سرمایه انسانی و …) را بر اساس آن به صورت بهینه انتخاب کنند. در واقع عامل ها دارای دو نوع مطلوبیت هستند (که مقاله از دومی به عنوان خوشی نام می برد) که اولی مطلوبیت ناشی از مصرف در دوره آتی (نتیجه تصمیم فعلی) و دومی لذت ناشی از فکر کردن به مطلوبیت دوره بعد است. می توان فکر کرد که افراد جمع این دو مطلوبیت را بیشینه می کنند یعنی به در ذهن خود احتمالاتی که به حالت های مختلف آینده می دهند را طوری تنظیم می کنند که گرچه در عمل تصمیمشان در دوره بعد به صورت ex-post غیربهینه است (پس از رسیدن به آن نقطه) ولی چون در لحظه اتخاذ تصمیم تصور مطلوبیت بیش تری در آینده به عامل می دهد در مجموع مطلوبیت او را بیشینه می کند. مقاله...ادامه مطلب ...
  • بازارهایی با جمع صفر

    ظاهرا برخی دوستان از توضیح مختصر پست قبلی در مورد بازی جمع صفر بودن بازار فارکس و تجارت آپشن قانع نشده اند. کمی بیش تر توضیح می دهم. اصولا مبادله بازی با جمع صفر نیست. من اگر سیبم را با پرتقال شما تعویض کنم به این معنی است که هر دو از داشتن کالای جدید مطلوبیت بالاتری داریم که دست به مبادله می زنیم. در دنیای واقع به جای سیب و پرتقال انواع کالاهای دیگر را بگذارید: پول و وام بانکی و نیروی کار و دانش و منزل و اوقات فراغت و چغندر و غیره. در مثال دیگر وقتی شما به من وام می دهید یعنی مطلوبیت پول و بهره آن در دوره بعد برای شما بیش از داشتن پول نقد در دوره فعلی و مطلوبیت داشتن پول در دوره فعلی برای من بیش از مطلوبیت داشتن اصل و بهره پول در دوره بعدی است و گرنه مبادله ای صورت نمی گرفت. این وسط برخی بازارها که خرید و فروش در آن ها روی تصاحب کالا نیست بل که صرفا داشتن یک موقعیت در بازار است ممکن است از قاعده بازی با جمع مثبت پیروی نکنند. یک مثال خیلی روشن و ساده بازی با جمع صفر (از دید پولی) ماشین های شرط بندی است که در آن حتما باید یک طرف بازنده شود تا طرف دیگر برنده شود و امکان ندارد تا همه در آن برنده باشند. ببینم در بازار فارکس (ارز خارجی) و تجارت مشتقات مالی (مثلا اختیار معامله و قراردادهای آتی) چه اتفاقی می افتد. بازی گران این بازارها را به دو دسته اصلی می توان تقسیم کرد: فعالین در موقعیت فیزیکی و فعالین در موقعیت مالی. فعالین در موقعیت فیزیکی کسانی هستند که به علت اشتغال در یک کسب و کار دیگر نیازمند خرید یا فروش قراردادهایی در بازارهای مالی هستند. مثلا یک شرکت صادرات و واردات...ادامه مطلب ...
  • تضاد علایق من با مشاغل فاینانس

    با این که فاینانس می خوانم ولی به طرز عجیبی نسبت به برخی مشاغل مرتبط با رشته خصوصا آن مشاغلی که از دید مردم مشاغل تیپیک این رشته هستند بی علاقه ام و یا حتی می شود که گفت تا حدی بی زار ام. نمونه اش کار در حوزه فارکس (Forex) است که من نه چیزی راجع بهش می دانم و نه دوست دارم بدانم و نه از بودن در فضای و درگیر شدن در مباحث آن آن لذت می برم. البته این یک حس کاملا شخصی است و هیچ حکم اخلاقی / علمی راجع به این نوع فعالیت ها صادر نمی کنم و فقط ترجیح شخصی خودم را بیان می کنم. نمی دانم دلیل این بی علاقه بودنم چیست. شاید مد روز بودن این چیزها و بی زاری ام از هر چیزی که مد روز است یا شاید ابزاری بودن بیش از حد آن ها و فقدان پایه نظری و شاید هم چیزی عمیق تر. یک چیزی که حس می کنم این است که در این نوع فعالیت ها – مثلا فارکس یا تجارت آپشن و امثال آن – مشارکت چندان مثبتی در رفاه جامعه نمی بینم و به نظرم می رسد که تمام آن صرفا دنبال کردن یک نفع شخصی مطلق در یک “بازی جمع صفر” است (دقیقا همین حس را سال ها پیش نسبت به تدریس کنکور خصوصا برای آدم های پول دار داشتم و با این که به خاطر موقعیت خودم در کنکور می توانستم خیلی راحت پول زیادی در بیاورم یک ثانیه هم وقتم را صرف این کار نکردم. در تدریس کنکور حس می کردم که این کار هیچ چیزی به مهارت طرف اضافه نمی کند و فقط موقعیت او را در یک مسابقه جمع صفر نسبت به بقیه به تر می کند). تا جایی که من می فهمم کسب درآمد در این بازارها معمولا...ادامه مطلب ...
  • یک خاطره، همایش اقتصاد ایران و نظرسنجی مهاجرت نیروی متخصص

    ۱) صادق خاطره ای از آقایی که با یک طرح جامع قرار است برای هفت میلیون نفر اشتغال ایجاد کند نوشته است. من هم از این تیپ خاطرات فراوان دارم. یک بار در کنفرانسی راجع به مسایل شهری بودم و نفر بغل دستی ام یک نفر مهندس معمار با تجربه بود. نمی دانم چه طور صحبت به آن جا رسید که آقای مهندس شروع کرد به انتقاد از شهردار وقت (ملک مدنی) که به حرف متخصصان گوش نمی کند. قضیه این بود که ایشان طرحی حاوی ۱۰۰ پیش نهاد برای بهبود وضعیت شهرداری ارائه داده بودند و شهردار آن را جدی نگرفته بود. یکی از طرح ها مثلا این بود که روز سیزده به در شهرداری سبزه های مردم را جمع آوری کند و با پردازش آن کود درست کند و از این طریق ضمن جلوگیری از آلودگی شهر به ایجاد اشتغال و درآمدزایی هم کمک کند (توجیه همیشگی این نوع پیش نهادها). من سعی کردم نظر مخالف خودم را بیان کنم و بگویم که اولا شهردار تهران باید به کارهای خیلی مهم تری مثل اصلاح نظام مالی شهرداری و جذب سرمایه خارجی و تدوین طرح جامع شهر و ایجاد شهرداری الکترونیکی و سامان دادن شرکت های وابسته و الخ بپردازد و مساله جمع آوری سبزه های مردم واقعا موضوعی نیست که وقت شهردار صرف آن شود. ضمن این که این طرح (و کلی از طرح های دیگر ایشان) نیازمند سرمایه و آموزش و سازماندهی است و معلوم نیست که به ترین محل صرف منابع شهر باشد. متاسفانه مثل اکثر موارد این چنینی ایشان نه تنها از توضیحات من قانع نشد بل که به شدت هم ناراحت شد و من هم به این فکر کردم که دانش پایین از مبانی ابتدایی اقتصاد و مدیریت در کشور ما باعث می شود که حتی یک نفر دارای مدرک فوق لیسانس و تجربه...ادامه مطلب ...
  • نانوایان و تاکسی داران مظلوم ترین اصناف

    قبلا هم در سرمقاله ای در دنیای اقتصاد گفتم که نانواها و تاکسی داران به شدت مظلوم هستند چون دولت ها بخشی از هزینه ایجاد تورم خود را از جیب آنان پرداخت می کنند. وقتی تورم می شود اکثریت مطلق مشاغل قیمت خدمات و کالاهای خود را با تورم تنظیم می کنند ولی چون قیمت نان و کرایه تاکسی به شدت مقابل چشمان مردم است معمولا اجازه افزایش قیمت نان و کرایه به آنان داده نمی شود حال آن که هم هزینه های تولید (تعمیر و کرایه و کارگر و …) افزایش یافته و هم قدرت خرید پول کاهش یافته است. حالا بشیر سوالی پرسیده است که به این بحث مربوط است: ” به نظر تو رانندگان تاکسی حق دارند که در روزهای بارانی مردم را سوار نکنند تا قدرت چانه زنی بالاتری کسب کنند؟(کاری که در تهران می کنند.) آیا دولت می تواند آنها را جریمه کند یا خیر؟ یا آیا در مواقع قحطی نانوایی ها می توانند تعطیل کنند تا به قیمتهای بالاتر و شاید فوق العاده ای دست پیدا کنند؟ آیا دولت حق دخالت در این مورد را ندارد؟” اولا بگویم که یک نکته در مثال تاکسی و نانوا در مورد روز بارانی هست و آن هم سوبسیدی است که دولت معمولا برای این تیپ خدمات پرداخت می کند. مثلا تاکسی معمولا با قیمتی ارزان تر در اختیار رانندگان قرار می گیرد (یا می گرفت) و خب این جا دیگر بحث مالکیت خصوصی صرف مطرح نبود و احتمالا به عنوان یک شرط ضمنی می شد این شرط را گذاشت که تحویل گیرنده خودرو (که بخشی از هزینه آن از بودجه عمومی تامین شده) موظف است که در هر شرایطی کار کند (احتمالا به همین دلیل است که اگر اشتباه نکنم “قانونا” تاکسی نارنجی حق خالی حرکت کردن ندارد و اگر خالی باشد باید اولین مسافر را سوار...ادامه مطلب ...
  • جواب هایی به کامنت های سیگار

    چون برخی از کامنت های مطلب قبل جنبه نوعی مباحثه پایه ای داشت سعی می کنم به تعدادی از آن ها جواب های کوتاهی بدهم. ۱) وقتی دولت برای بهداشت و درمان جامعه هزینه می کند حق دارد به روش هایی از این هزینه ها بکاهد جواب: دولت حق دارد و باید از این هزینه ها بکاهد ولی نه به قیمت محدود کردن آزادی انتخاب شهروندان. مالیات سنگین روی سیگار نمونه ای از روش ها برای جبران هزینه اضافی است که مصرف سیگار به بخش بهداشت و درمان تحمیل می کند. ضمن این که مالیات اضافی برای نشستن در کافه سیگاری ها هزینه جدیدی را هم که ناشی از مصرف دود سیگار دیگران است برای فرد درونی می کند. ۲) کافه ملک شخصی است ولی خدمتی که در آن ارائه می شود مربوط به عموم مردم است و شرایط اجتماعی بودن خود به خود محدودیتهایی را ایجاد می کندوگرنه مانند همسایه ما در آپارتمان طبقه بالاساعت ۲ نیمه شب هم می توان با پتک گردو شکست جواب: چرا کافه ای که با سرمایه شخصی فرد ایجاد شده است باید به میل یک اقلیت غیرسیگاری اداره شود؟ اگر هم سایه شما نیمه شب گردو می شکند صدای آن بدون این که خودتان بخواهید شما را آزار می دهد. اگر دود سیگار کافه سیگاری مثل از دریچه مشترک با خانه بغلی وارد خانه هم سایه می شد استدلال درست بود (یا مثلا اگر صدای موزیک کافه باعث آزار هم سایگان می شد) ولی وقتی افراد با اختیار خود وارد کافه سیگاری می شوند دیگر شرایط مثل مثال شما نیست. ۳) نباید مالیات از کافه یا قهوه خونه گرفت باید از کسانى که سیگار و قلیون استفاده میکنند حق بیمه بیشترى گرفت جواب : مساله این است که نوع فرد (سیگاری یا غیرسیگاری) برای شرکت بیمه آشکار نیست و به دلیل مساله اطلاعات...ادامه مطلب ...
  • ممنوعیت سیگار و اصول آزادی

    بحث ممنوعیت مصرف سیگار در مکان های عمومی در اروپا مدتی است که به رستوران ها و کافه ها هم تعمیم داده شده است و بسیاری از کشورهای اروپایی مصرف سیگار را در این مکان ها هم ممنوع کرده اند. ظاهرا در ایران هم عرضه قلیان در قهوه خانه ها را ممنوع کرده اند. آیا چنین ممنوعیت هایی قابل دفاع است؟ ۱) به عنوان یک اصل کلی باید صرفا مدافع ممنوعیت هر عملی بود که بر روی دیگران بدون خواست و رضایت خودشان اثر منفی می گذارد. طبیعی است که این جمله کلی در عمل هم چنان می تواند مستمسک محدودکردن غیرمنطقی بسیاری آزادی ها باشد. سفیدپوستان کشور اوراسیا ممکن است ادعا کنند که با دیدن رنگین پوستان ساکن این کشور حالشان بد می شود و لذا همه رنگین پوستان باید با کرم سفیدکننده بیرون بیایند. به عبارت دیگر امکان تفسیر عبارت “اثر منفی بر روی دیگران” را هم باید با قیدهای اضافی محدود کرد تا دامنه شمول چنین اصلی تا حد امکان محدود شود. ۲) بر اساس اصل بند یک می توان از ممنوعیت مصرف سیگار در مترو و دانش گاه و بیمارستان دولتی دفاع کرد. ظاهرا بر طبق تحقیقات “علمی” دریافت منفعلانه دود سیگار بسیار خطرناک است و فرد سیگاری دیگران را بدون رضایت خودشان در معرض خطر قرار می دهد یا کسانی مثل من را که به شدت به دود سیگار حساس هستند آزار می دهد. چون رفتن به این مکان ها حق افراد است باید شرایطی فراهم کرد که این حق به خاطر استفاده دیگران از حق خودشان (مصرف سیگار) مخدوش نشود. ۳) ولی آیا رستوران ها و کافه ها هم می تواند مشمول محدودیت بند یک قرار گیرد؟ به نظر من خیر ۳-۱) کافه و رستوران مکان خصوصی متعلق به صاحب آن است و او است که باید در مورد سیاست اداره مکان کسب و...ادامه مطلب ...
  • به یاد بورقانی

    برای من که هیچ وقت روزنامه نگار نبوده ام و حضور جدی هم در محافل مطبوعاتی نداشتم نوشتن راجع به احمد بورقانی شاید چندان وجهی نداشته باشد و بیش تر به نوعی دنباله روی از مد روز به نظر برسد. با این همه از حیث ادای احترام به او دوست دارم چند کلمه بنویسم. من احمد بورقانی را فقط یک بار به طور جدی از نزدیک دیدم. سال ۷۶ بچه های سمپاد چیزی به اسم مجله حضوری راه انداخته بودند که برخی خوانندگان این جا باید آن را به خاطر داشته باشند. این مجله سر جمع دو یا سه بار برگزار شد و یک بارش در فرهنگ سرای بهمن بود. قسمت پایانی برنامه هم سخن رانی احمد بورقانی معاون وقت مطبوعاتی وزارت ارشاد بود. اولش که این قسمت برنامه را دیدیم غر زدیم که در برنامه ای که قرار بود محفل گپ و گفت و گوی دانش جویی باشد برای چه مقامات را دعوت کرده اید. بورقانی آمد و راجع به توسعه مطبوعات در ایران صحبت کرد. حتما موقعیت های مشابهی را تجربه کرده اید که کسی سخن گفتن را شروع می کند و کم کم سکوت مطلقی بر شنودگان حاکم می شود و همه آن چنان غرق لذت می شوند که دوست دارند که این سخن رانی هرگز تمام نشود. صحبت های بورقانی یکی از معدود خاطرات ناب من از چنین جلسه ای بود. جایی که می شد فرق بین مدیری که ارقام و اعداد کلیشه ای ارائه می دهد و شعار می دهد و کسی که استخوان خرد کرده کار مطبوعاتی است را به وضوح دید. یک توضیح بورقانی هیچ وقت از خاطرم نمی آورد. یکی از بچه ها پرسید که شما چرا به مطبوعات (به اصطلاح) “زرد” مجوز می دهید یا حمایت می کنید؟ بورقانی مثالی از چندین نشریه زرد موفق خارجی با تیراژ میلیونی زد و...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها