• ۱) فایل پرزنت کنفرانس مدیریت را که امروز قول دادم این جا گذاشتم. البته فرق خیلی زیادی با فایل کنفرانس شریف ندارد و چند تا اسلاید جدید دارد. فایل سخنرانی سه شنبه را هم تا یک شنبه می گذارم که بتوانید قبل از جلسه بخوانید. ۲) بسیار ممون از همه دوستانی که برای همکاری در کارگاه مشاوره مدیریت اعلام آمادگی کردند. تعداد افراد از انتظار ما بالاتر بود و انتخاب بین این همه نیروی خوب کار بسیار سختی بود. ما تعدادی را انتخاب کردیم و همه آن ها ایمیل هایی از ما دریافت کردند. متاسفم که نمی توانم برای تک تک دوستانی که در لیست همکاری نبودند ایمیل تشکر بفرستم. لطفا فراموش نکنید که تعداد قابل توجهی از دوستان به این خاطر در لیست نبودند که به قول خارجی ها Overqualified بودند. یعنی مثلا موقعیت مدیریتی داشتند یا تجربه خیلی زیادی داشتند و ما ترجیح دادم که از همکاری ایشان برای همکاری های تخصصی تر بهره مند شویم. ۳) این دو روز را به صورت “فعال” در کنفرانس مدیریت شرکت کردم. فکر کنم از هر کس دیگری بیشتر سوال پرسیدم (تقریبا در هر سخنرانی حداقل یک سوال و گاهی چند سوال پرسیدم یا کامنت دادم) و حس کردم که چه قدر بقیه از این موضوع ناراحت بودند که من این قدر از مقاله ها ایراد می گیرم. ولی چه کنیم که نمی شود کار دیگری کرد. آدم ها می آیند کنفرانس که از مقاله های بقیه چیز یاد بگیرند و آن ها هم مقاله ارائه می کنند که توسط دیگران نقد مرتبط با موضوع مقاله شوند. ظاهرا این دومی خیلی در کشور ما مد نظر نیست. من این کار را می کنم و اصرار دارم که ادامه دهم که کمی سنت شکنی بشود. ۴) دکتر نیلی مثل همیشه سخنرانی خوب و منسجمی در کنفرانس ارائه داد. قلب سخنرانی اش تعادل...ادامه مطلب ...
  • کار سخت سیاست مدار بودن

    دحتر ۱۵ ساله کوزوویی آریگونا زوگاج این روزها دوباره موضوع داغ خبری در اتریش شده است. خانواده او ۶ سال پیش به طور غیرقانونی وارد اتریش شدند و تقاضای پناهندگی کردند و این تقاضا در تمامی مراحل رد شد. احتمالا مبنای تصمیم گیری این بوده که چون کوزوو دیگر درگیر جنگ نیست اعطای پناهندگی بر مبنای ملاحظات انسان دوستانه برای شهروندان این کشور وجهی ندارد. امسال آخرین مرحله فرجام خواهی خانواده هم رد شد و پدر و ۴ برادر-خواهر وی مجبور به ترک اتریش شدند. دختر ۱۵ ساله از دست ماموران فرار کرد و به مدت دو هفته مخفی شد. در این زمان ویدئویی منشر شد که در آن تهدید می کرد که اگر به کوزوو برگردانده شود خودکشی می کند. (در این ویدئو کوتاه او را می بینید). پناه دهنده او کشیشی در روستای هم جوار است. مادر او هم در اتریش باقی ماند تا دنبال دخترش بگردد و در این فاصله دچار حمله عصبی شدید شد. گروه های حقوق بشری و فعالین اجتماعی هم در این دو هفته به شدت فعال بودند و موضوع یکی از سوژه های داغ خبری اتریش بود. بعد از دو هفته دختر از مخفی گاه بیرون آمد و دوباره به مدرسه برگشت و منتظر تصمیم نهایی دولت شد. این هفته وزیر کشور اعلام کرد که بنا به ملاحظات انسانی به وی و مادرش اجازه می دهد تا سال تحصیلی جاری را در اتریش بمانند ولی بعد از آن باید کشور را ترک کنند. جمعه هفته قبل دادگاه قانونی اساسی رای داد که در فرآیند رد تقاضای پناهندگی خانواده وی امر غیرقانونی رخ نداده است ولی اعطای اجازه اقامت / اخراج از کشور دختر و مادر را منوط به تصمیم وزیر کشور دانست و او هم اعلام کرد که مبنای انسان دوستانه برای اعطای این اجازه وجود ندارد. احتمالا اعلام این رای دوباره موجی...ادامه مطلب ...
  • گپ علمی در شریف: بازی های رای دادن سهام داران

    من روز سه شنبه ۴ دی ماه ساعت ۱۷:۰۰ صحبتی با عنوان “بازی های رای سهام داران” در دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف ارائه می کنم. نظریه حکومت گری در بنگاه ها و خصوصا بازی های سهام داران یکی از حوزه هایی است که یک سال گذشته مقداری روی آن وقت صرف کرده ام و در یکی از تحقیقاتم هم قضیه ای را برای اثبات وجود تعادل های هماهنگ شده خارج از پوسته محدب فضای نش در بازی رای سهام داران ارائه کرده ام که نتیجه ای متفاوت از ادبیات قبلی ارائه می کند. هر چند که دوست داشتم که در این سخن رانی بیش تر روی مدل کار خودم بحث کنم ولی به خاطر فنی بودن بحث و نوع مخاطب فکر کردم که کمی عمومی تر به موضوع بپردازم. لذا اول سعی می کنم کمی راجع به اهمیت مکانیسم رای گیری در بنگاه ها در غیاب بازار کامل (Incomplete Market) صحبت کنم و بعد کمی در مورد روی کرد بازی های تعاونی به رای دادن و شاخص های قدرت سهام داران صحبت کنم که با این که نسبتا قدیمی است ولی درک جالبی از رابطه غیرخطی و تاحدی خلاف شهود خام بین تعداد سهام و قدرت رای ارائه می کند. در قسمت بعدی مدل های رای دادن غیرتعاونی (Non-Cooperative Game) به رای دادن تحت فرض هزینه بر بودن رای بحث می شود که در آن اشاره مختصری به موضوع “پاراداکس رای دادن در جمعیت های بزرگ” می شود. در ادامه تمرکز اصلی صحبت روی پارادایم رای هزینه بر در دموکراسی بنگاهی (توزیع نابرابر حق رای) و مسایل مطرح در آن خواهد بود که سعی می کنم مختصری هم به مساله رای دادن استراتژیک (غیرصادقانه) بپردازم. نهایتا بحث را با معرفی اجمالی مدل ریتزبرگر (۲۰۰۵) و پیامدهای آن و بعد تشریح مدل خودم و نتایج آن و گسترش های ممکن...ادامه مطلب ...
  • پایان

    وجود غیرعاریتی از اندیشدن به مرگ به عنوان یک تجربه حقیقی ماورای مشغله های روزمره ناشی می شود. (مارتین هایدگر) مدت نسبتا طولانی است که دردی را سمت چپ قفسه سینه ام احساس می کنم. نمی دانم مشکل معده است یا ماهیچه یا توده ای در سینه و یا قلب. اگر این آخری باشد – که خیلی غیرمحتمل نیست – با احتمال مثبتی در هر لحظه از زمان باید منتظر یک حمله ناگهانی باشم. حمله ای که اگر جدی باشد دقایقی بعدش باید لحظه پایان را تجربه کنم. تجربه ای که متاسفانه فقط یک بار در زندگی رخ می دهد و آن هم احتمالا در لحظه ای که چندان آماده مواجهه با آن نیستی. ۱۰ ثانیه قبلش ممکن است فقط منتظر این باشی که مغازه دار میوه ات را وزن کند یا در حال خواندن چیزی باشی یا در حال تعریف کردن چیزی برای کسی یا راه رفتن برای رسیدن به یک کلاس درس معمولی و یا حتی در حال خواب. احتمالا در آن لحظه به تنها چیزی که فکر نمی کنی این است که ۱۰ ثانیه بعد همه چیز تمام می شود و تو خود با تمامی وجود این این تمام شدن را نظاره گر خواهی بود و در میانه اش دست و پا خواهی زد. نمی دانم در آن لحظه گذر از بودن به نبودن چه رخ می دهد و آدم چه حسی دارد. آیا مثل مسافری که دارد برای همیشه از کشورش می رود دلش برای زندگی اش تلف می شود یا بر پوچی عمری که گذرانده افسوس می خورد و یا فقط از وحشت ناشی از مواجهه با یک امر ناشناخته عظیم فریاد می زند و یا دست و پا می زند که یک جوری وضعیت قبلیش را ادامه دهد. هر چه که باشد به نظرم این که آدم می داند که دارد تمام می شود...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد و بازار کار

    به نظرم یک دلیل این که این قدر بحث های حاشیه ای اقتصاد در ایران قوی است و این که آدم های گاه پرت از مرحله می توانند خود را استاد اقتصاد و اقتصاددان و از این دست بخوانند این است که بازار کار واقعی و جدی برای متخصصان اقتصاد وجود ندارد. عمده کسانی که در ایران اقتصاد می خوانند کارهای “کیفی” و شبه مدیریتی (به معنی تخصص رشته مدیریت) یا شبه حسابداری و امثال آن انجام می دهند و یا در بخش دولتی گزارش می نویسند. در این کارها هم نتیجه فوری معلوم نمی شود و لذا خیلی معلوم نمی شود چی به چی است. اگر صنعت مالی در ایران رشد کند و بازار کار کارهای مدل سازی و کمی اقتصاد و فاینانس در ایران رونق بگیرد آن وقت کسی وقت چندانی برای بحث در مورد فروض علم اقتصاد و جنگ دون کیشوت وار با مدل های ریاضی اقتصاد را نخواهد داشت چرا که بازار به کسانی ارزش می دهد که مثلا بتوانند ساختار زمانی نرخ بهره یا ریسک اعتباری یک شرکت یا قیمت یک آپشن یا قیمت بهینه یک محصول را به تر تخمین بزنند یا یک پورت فولیوی بهتر برای سرمایه گذاری انتخاب کنند. آن وقت همه خواهند دانست که این مدل ها در عمل به خوبی کار می کند و کسانی موفق تر هستند که اتفاقا مدل های اقتصادی پیچیده تر و ریاضیات مرتبط با آن را بهتر بدانند. تفاوت دست مزدها خودش بهترین جواب برای کسانی خواهد بود که وقتشان را صرف بحث های فلسفی در این باب می کنند. متاسفانه از این شرایط خیلی دور هستیم و …
  • برنامه توسعه

    در ایران بسیاری از طرح های توسعه در واقع صرفا مکانیسمی برای توزیع پول هستند و بس. طرح تکفا مثال بارز قضیه بود که اگر اشتباه نکنم ۲۰۰ میلیارد تومان بودجه در آن پخش شد و فقط باعث شد وضع عده ای از فعالین صنعت رایانه و مشاوران آی تی (بلی می دانم از جمله آقای …) بهتر شود. یادم نمی رود یک بار جایی سخنرانی داشتم و اتفاقا یکی از مسوولین طرح تکفا هم آن جا بود. بعد از سخنرانی آمد و گفت این ایده ای که دادی جالب بود زود یک پروپوزال بده که بودجه ای بهت بدیم و روی قضیه کار کن. اگر از آن “زرنگ های” روزگار بودم احتمالا بهش پاسخ مثبت می دادم و در همان قدم اول ۳۰-۴۰ میلیونی به جیب می زدم. برایش توضیح دادم که گرچه ایده من ممکن است جالب باشد ولی من آدم پیاده ساز آن نیستم و به یک سری دیگر از رفقا سپردم که اگر دوست داشتند ماجرا را دنبال کنند. از آن روز همیشه پیش خودم فکر می کنم که وقتی به منی که نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز و کل آشنایی ایشان با من در حد شنیدن یک سخنرانی کوتاه بود این قدر راحت پیشنهاد دادن پروژه می دهند و هیچ هم نگران نیستند که آیا از من کاری بیرون می آید یا نه تکلیف دوست و آشنا و شرکت های حرفه ای از این خوان گسترده چه می شود. تکفا البته تنها مورد از این قضایا در ایران نبود. می توانید ده ها طرح توسعه دیگر اسم ببرید: من چندتایی که خودم از نزدیک دیده بودم را اسم می برم: مرکز صنایع نوین که جیب عده زیادی از رفقای ما را پر کرد و برایشان ده ها سفر خارجی مجانی تراشید، صندوق حمایت از صنایع الکترونیک، طرح توسعه مدیریت شهری در شهرداری...ادامه مطلب ...
  • نرخ دلار و قیمت نفت

    کاهش نرخ دلار در مقابل ارزهای دیگر مثل یورو و پوند باعث ایجاد خطا در تفسیر تغییرات قیمت برخی مواد مثل نفت و مس شده است. قیمت نفت (و اکثر محصولات دیگر) معمولا به دلار گزارش می شود و اگر حتی قیمت این ماده به ارزهای دیگر ثابت باشد ولی نرخ دلار تضعیف شود قیمت دلاری آن افزایش می یابد بی آن که لزوما قدرت خرید کشور صادرکننده زیاد شده باشد. قیمت نفت از نوامبر ۲۰۰۶ تا نوامبر ۲۰۰۷ از حدود ۶۰ دلار به ازای هر بشکه به حدود ۹۰ دلار رسید. در این مدت نرخ تبدیل یورو به دلار از ۱٫۲۹ به ۱٫۴۸ رسیده است. یعنی اگر قیمت هر بشکه نفت را به یورو حساب کنیم قیمت ان از حدود ۴۶ یورو به حدود ۶۰ افزایش یافته است که چیزی حدود ۳۰% افزایش قیمت را نشان می دهد. حال آن که قیمت دلاری نفت ۵۰% افزایش یافته است. طبیعی است که برای واقعی شدن محاسبات باید نرخ تورم منطقه ارزی ( برای منطقه یورو حدود ۲ درصد و برای آمریکا حدود ۲٫۵ درصد) هم از این رشد کم شود تا رشد قدرت خرید واقعی هر بشکه نفت محاسبه شود. البته این که یک کشور باید نرخ نفت را به کدام ارز در نظر بگیرد چندان سرراست نیست و بستگی به سبد خرید آن کشور دارد. اگر کشوری اکثر خریدهایش را از آمریکا یا به دلار آمریکا انجام می دهد طبعا بالا رفتن قیمت دلاری نفت برایش معنی واقعی دارد در حالی که اگر کشوری مثل ما بخش مهمی از خریدهای خارجی اش را به یورو و ین انجام دهد این اثر برایش کم تر است چون باید برای واردات کالا از اروپا پول را به یورو بپردازد و قیمت نفت به یورو کم تر رشد کرده است.
  • نظریه بازی و مسوولیت در قبال اشغال

    در قدم بعدی احتمالا من را مجبور می کند تا با صدای بلند مجموعه ای از مقالاتی که همه روزه در روزنامه ها منتشر شده اند و شیوه ای که اصول عدالت و اخلاق یهودی در سراسر "یهودیه" و "سامریه" اجرا می شود را بخوانم. نهایتا او ممکن است مجموعه ای از فایل های صوتی و تصویری به شدت محرمانه که حاوی حقایقی است که من از آن ها خبر نداشتم را برایم پخش کند. آدم های زیادی در این کشور هستند که زمانی که خدمت سربازی شان را در سرزمین (های اشغالی) انجام می دادند اشغال را با وحشت و ترس نظاره گر بوده اند. اشغال وجدان برخی از آن ها را آزار داده است. از همین گروه ها بود که فریاد سرپیچی از خدمت در سرزمین (های اشغالی) بلند شد. به مدد فعالیت های آنان اکثریت مردم این ایده را به خوبی درک کرده اند که فرمان راندن بر مردم دیگری تا قیام قیامت هم امنیت و احترام برای اسراییل به ارمغان نخواهد آورد. تجارب آنان منجر به فهم این موضوع شد که اشغال مسوولیتی استراتژیک است. در ظاهر، خدمت نظامی در سرزمین های اشغالی پرهزینه و بی فایده است. برای یک ارتش واقعا مضر است که کار آژان های شهربانی را انجام دهد. واحدهای ذخیره ارتش باید برای جنگ جدی بعدی آموزش ببینند و نه این که سنگ اندازان روستای شوفات را تعقیب کنند. در واقع اخیرا کمیته ای که ریاست آن با دیوید برودت بود پیشنهاد اصلاحاتی در بودجه دفاعی را ارائه داد که بر طبق آن فراخوانی واحدهای ذخیره برای انجام ماموریت در سرزمین های اشغالی باید به طور کاملا متوقف شود. کمیته محاسبه کرد و به این نتیجه رسید که یک هنگ سربازان دائمی می تواند کار 17 هنگ ذخیره را انجام دهد. کمیته پیشنهاد داد که این هنگ ها از سربازانی با قابلیت های نظامی پایین تشکیل شود. یعنی این که "لشگر اشغال" می تواند صرفا از سربازان درجه دو تشکیل شود و نیازی نیست که ما ذهن های درخشان واحدهای ویژه ارتش را در آن جا تلف کنیم. کمیته برودت مثال دیگری از کمیته های متشکل از اقتصاددان هایی است که سعی می کنند مسیر زندگی ما را از طریق منشور باریک درس های مقدماتی اقتصاد تعیین کنند. اگر توصیه های کمیته پیاده شود اشغال دست اول خودش را از قلب های ما حتی از همینی هم که هست دورتر خواهد کرد. تیتر: باز هم اقتصاددان های بی بصیرت فرضیات مالی کمیته برودت ممکن است ما را به این نتیجه برساند که بهتر است اشغال توسط ارتش حرفه ای که از کهنه سربازان جنگ چچن و پناهندگان ارتش جنوب لبنان (مترجم: در عرف اخبار ایران مزدوران آنتوان لحد) مدیریت شود. به این ترتیب چشم انداز کارآیی اقتصادی تحقق یافته، مصرف بودجه دولتی کم شده، وضع ذهن ما بهتر و وجدان های ما هم آسوده تر می شود. بار دیگر اقتصاددان ها از دیدن نقطه کلیدی بحث عاجزند. سربازان احتیاط باید به خدمت خود در سرزمین های اشغالی ادامه دهند تا حداقل به عنوان روزنه ای عمل کنند که از طریق آن ما ها قادر به دیدن همین چیزهای اندکی که می بینیم باشیم. هر چند این موضوع به لحاظ اقتصادی پایدار نیست ولی به نظر من هر شهروندی باید داوطلب شود که متناسب با قابلیت هایش یک روز در سال وظایف اشغال را انجام دهد. مثلا یک نفر می تواند در ایست بازرسی خدمت کند و دیگری می تواند کارمند وزارت کشور در بیت المقدس شرقی شود. آن هایی که از دستشان برمی آید باید در دستگیری افراد تحت تعقیب در نیمه های شب در روستایی نزدیک نابلس کمک کنند. کسانی که خلاق تر هستند باید دیوار حایل را بسازند. البته در این بین از پس هر کسی برمی آید تا به روی مردم خشمگینی که در بین خرابه های یک دوگیت (مترجم: شهرک اسراییلی در مناطق اشغالی) تخلیه شده در جست و جوی آهن هستند آتش بگشاید. جوانک های نزاع های شنبه شب های کلوپ های شبانه می توانند جنگ پرتاب سنگ با کودکان فلسطینی اطراف راه ها را بر عهده بگیرند. افراد رقیق القلب تر باید وظیفه نگهبانی از دستگیرشدگان را حین بازجویی های شین بت (مترجم: سرویس امنیت داخلی اسراییل) بر عهده بگیرند. تمامی ماموریت های اشغال باید برای همه ما آشکار بوده و همه ما باید آن را از نزدیک مشاهده کنیم. این طوری کسی نمی تواند بگوید که تصاویر تلویزیونی از اشغال را ندیده است چرا که مشغول تماشای "ستاره الف به دنیا می آید" (مترجم: برنامه تلویزیونی برای انتخاب بهترین خواننده جوان) بوده است. این طوری کسی نمی تواند بگوید که مقاله های روزنامه ها را نخوانده چون مشغول مطالعه کتاب های آ ب یهوشا (مترجم: نویسنده ای اسراییلی) بوده است. این طوری کسی نمی گوید که سرکوب در بیت المقدس را ندیده است چرا که بعد از به جای آوردن وظایف مذهبی در دیوار غربی دیگر سر و کارش به بیت المقدس شرقی نمی افتد. وقتی که روز (موعود) فرا برسد هیچ اسراییلی نمی تواند به صاحب کائنات یا به وجدان خودش بگوید که "من نمی دانستم"
    ادامه مطلب ...
  • کارگاه مهارت های مشاوره مدیریت و سایت گروه مالی ایران

    ۱) اردیبهشت امسال یک کارگاه تخصصی آموزش مهارت های مشاوره مدیریت توسط انجمن بین المللی مدیران ایرانی و با همکاری یک موسسه بزرگ و معتبر آموزش/مشاوره مدیریت ایرانی در تهران برگزار خواهد شد که مدیریت پروژه اش با من است. سعی ما این است که طی یک برنامه فشرده (که آموزش تکاوری هم جزوی از اهداف آن است 🙂 ) هم مهارت های عملی لازم برای مشاوران مدیریت (از فرموله کردن مساله و نوشتن پروپوزال تا تحلیل مسایل سازمان، توسعه راه حل ها و پیاده سازی راه حل ها) را به صورت تئوریک و کارگروهی آموزش بدهیم و هم از تعدادی از مشاوران ایرانی باتجربه که سابقه فعالیت طولانی در شرکت های مشاوره خارجی دارند بخواهیم تا سخنرانی های مختلفی در زمینه تجارب عملی خود ارائه کنند تا مشاوران ایران حس بهتری از واقعیت های جزیی کار مشاوره به دست آورند. برداشت ما این است که چنین برنامه ای برای اولین بار در ایران اجرا می شود و با توجه به تیمی که طراحی و ارائه آموزش ها را بر عهده دارد و استانداردهای کیفی که مد نظر است امیدوارم که برنامه تاثیرگذار و متفاوتی باشد. برنامه از هفت مادول آموزشی اصلی تشکیل شده که با توجه به فقدان منابع آموزشی فارسی در این زمینه تیم پروژه در حال ایجاد مواد آموزشی دوره است. حال ما یک پیشنهاد داریم. هزینه شرکت در این کارگاه بین ۵۰۰-۶۰۰ هزار تومان خواهد بود و احتمالا این رقم برای دانشجویان و مشاوران جوان بالا است. پیشنهاد ما این است که هفت نفر برای کمک به توسعه این مواد آموزشی انتخاب کنیم و در ازای کمک داوطلبانه آن ها در این بخش کار اجازه شرکت رایگان در دوره را به ایشان بدهیم. علاوه بر حضور در دوره شاید برای افراد جوان تجربه کار زیر نظر مشاوران باتجربه تر یا اساتید دانشگاه های آمریکای شمالی برای...ادامه مطلب ...
  • مدل های جست و جو در ازدواج

    به تجربه دیده ام که هر وقت مثالی از یک مدل اقتصادی را در حوزه مرتبط با ازدواج بزنم مخالفت زیادی بر می انگیزد با این مضمون که همه چیز را نمی شود اقتصادی دید و الخ. بلی این حرف درست است که همه اعمال انسان اقتصادی نیست. این نکته را هم باید برای بار چندم تکرار کنم که مدل های اقتصادی ادعای مدل کردن رفتار یک فرد را ندارند و نمی گویند هر کس که ازدواج کرده این طور رفتار کرده ولی خیلی وقت ها تخمین خوبی از رفتار یک جمعیت در مقابل تغییرات یک پارامتر خاص ارائه می دهد. در پست قبلی گفته بودم که در مثال ازدواج اگر افراد صبر کنند کیفیت همسری که پیدا می کنند بالاتر می رود و دوستان زیادی مخالف بودند. منطق مدل های جست و جو (Search Models) از این قرار است: ۱) هر فرآیند جست و جو دو طرف دارد که هر دو طرف در پی بیشینه کردن مطلوبیت خود هستند. مثال معروف دو طرف کارفرمای جوینده نیروی کار و فرد جویای کار است. زن و مرد هم دو طرف مدل های جست و جو در فرآیند ازدواج را شکل می دهند. ۲) هر فردی در طول زمان طبق یک فرآیند تصادفی (مثلا پواسن) تعداد مشخصی از افراد طرف مقابل را می بیند. در مثال بازار کار مصداق آن دیدن آگهی کار و در مثال ازدواج ملاقات افرادی از جنس مخالف است. ۳) شانس ملاقات افراد طرف مقابل از یک طرف تابع تعداد جمعیت طرف مقابل و از طرف دیگر تابع تلاشی است که طرف مقابل برای جست و جو انجام می دهد. مثالش تعداد شرکت های متقاضی و هزینه ای است که شرکت برای آگهی نیرویابی انجام می دهد. مثال ازدواجش تعداد جمعیت ایرانی در شهر محل زندگی در خارج از کشور است. ۴) هر فردی در فرآیند انتخاب دو...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها