• زندگی و زمانه تکاورها: شماره سه

    امیرحسین ولی قزوینی (مدیرعامل شرکت پیوند مدیریت): خلاصه خصوصياتي كه يك تكاور از نظر من بايد داشته باشه به دو دسته عمده تقسيم ميشه: يكي خصوصيات ذاتي و اخلاقي و ديگري قابليت هاي حرفه اي (كه اكتسابي هم هست). خصوصيات ذاتي و اخلاقي مثل: 1) سطح IQ و EQ 2) ميزان اعتماد به نفس 3) قابليت اعتمادپذيري و اعتمادسازي 4) نحوه رفتارهاي اجتماعي و ارتباطات بيروني 5) نحوه رعايت اصول و قواعد اجتماعي و عمومي 6) ميزان مطالعه عمومي و كتب و مقالات مرتبط 7) نظم و ترتيب درانجام كارها و امور شخصي 8) تعهد كاري و ارائه ضمانت اخلاقي در كار 9) پشتكار و تلاش مظاعف براي يادگيري بيشتر 10) قابليت مشاركت طلبي و همكاري گروهي 11) افتادگي و فروتني به جاي غرور كاذب 12) كنجكاوي، نوآوري و خلاقيت 13) ساير هنرها و توانمنديهاي شخصي خصوصياتي حرفه اي مانند: 1) ميزان دانش و توانمندي تخصصي و اطلاع از علوم و موضوعات جديد 2) توانايي تحليل و درك موقعيت و شرايط دنياي واقعي 3) تجزيه و تحليل مسائل و ارائه نتايج آن به صورت مستند و ارائه پيشنهاد و نظر 4) ارائه نتيجه و جمع بندي موضوعات كاري و نوشتن گزارش 5) توانايي ايجاد و ترسيم مدل ذهني از مسائل و موضوعات جديد 6) ميزان توانمندي بر روي زبانهاي تخصصي 7) ميزان توانمندي بر روي كامپيوتر و اينترنت 8) نحوه بيان و استفاده از فنون مذاكره 9) توانايي سوال كردن و پاسخ شنيدن 10) ارتباط با كارفرما و همكار و مدير و نترسيدن از نحوه ارتباط 11) هيچ يك از پارامترهاي سرعت، كيفيت و هزينه را فداي ديگري نكند. 12) اصرار به دريافت حقوق و دستمزد بالا نكند بلكه از طريق ايجاد ارزش افزوده بيشتر، كارفرما را راضي به پرداخت بيشتر كند. 13) متمركز روي كار باشد و وقتي خارج از محل كار هست سعي كند بيشتر به زندگي شخصي توجه كند. 14) عادت به مستندسازي و آرشيو اطلاعات و تجارب داشته باشد و در صورت نياز سريعا به آنها دسترسي پيدا كند. 15) اطلاعات فني در مورد كاري كه انجام مي دهد را بداند. ************************************************************************************** عیسی پیله ور (مشاور مدیریت): حامد عزيز، تكنيكها و توصيه هاي خوبي مطرح كرده ايد ... و هر چند ديدگاهم در مورد مشاوره مديريت با ديدگاه شما تفاوتهائي دارد (احتمالا مخالفش نباشيد ولي اولويتها و وزن آيتمها تفاوت دارد) ولي چند نكته را يادآوري مي كنم: اول اينكه تيم مشاوره نقشهاي متفاوتي دارد و توانائيهاي اعضا و بويژه ليدر كلي با هم متفاوت است كه ظاهرا شما به اعضا تيم پرداخته ايد. دوم اينكه كليد اصلي موفقيت اثربخش بودن فعاليتها و خروجيها براي حل مسئله و نياز كارفرماست. (لذا و)سوم اينكه بهترين كار را شروع كار از تهيه درفت گزارش نهائي به كارفرما مي دانم. در فرصت بهتري اگر مايل بوديد ديدگاه و روش خود را مطرح مي كنم كه به تكميلش كمك كنيد. ************************************************************************************** علی سرزعیم (کارشناس ارشد اقتصاد و سرمقاله نویس دنیای اقتصاد): حامد در مورد حرفه اي بودن يا به تعبير خودش تكاور بودن نكات خوبي را نوشته ولي به نظرم بيشتر كسي را مدنظر قرار داده كه اولا در حوزه مدیریت كار مي كند و ثانيا بيشتر در شركت هايي مشغول به كار هستند كه تحقيقات تخصصي نمي كنند. يعني هر روز يك جور پروژه سراغشان مي آيد يا گير مي آورند و آنها بايد بتوانند از پس آن برآيند. لذا آدم هاي فوق العاده منعطفي را نياز دارند تا اين نيازهاي متنوع را برآورده سازد. من حرفه اي بودن را صرفا در مورد پژوهشگري اقتصاد در نظر دارم و براي چنين شغلي اين معيارها را در نظر مي گيرم. 1) در عرصه آكادميك و در عرصه كارهاي كارشناسي و اداري نيز يك نوشته ناقص و كوچك بهتر از صدساعت حرف زيباست. لذا بايد در اولين زمان ممكن مقصود را نوشت و مكتوب كرد. مكتوبات مي ماند ولي حرف ها فراموش مي شود. لذا يك كارشناس حرفه اي اقتصاد با نوشتن مانوس است. زياد مي نويسد و دستش به نوشتن باز است. وبلاگ نوشتن يا مقالات مكرر نوشتن در روزنامه راه مناسبي براي روان شدن نگارش است. 2) يك كارشناس حرفه اي با اصول ويرايش آشناست. من تقريبا ندرتا كسي را ديدم كه سراغ كلاس ويرايش برود. به همين دليل اكثر متن هايي كه مي خوانم سرشار از اغلاط ويرايشي است. متاسفانه اصول نگارش درست به طور عام و نگارش علمي و نگارش اداري (گزارش اداري، صورتجلسه نويسي، نامه اداري نويسي) به طور خاص در دانشگاه هاي ما آموزش داده نمي شود. لذا زمان زيادي صرف مي شود تا افراد چنين چيزهايي را ياد بگيرند. اگر نيم نگاهي به تزهاي فوق ليسانس (از جمله تز خودم) و حتي دكترا بياندازيم و به اين اشكالات توجه كنيم سردرد مي گيريم. 3) يك كارشناس حرفه اي قطعا خود تايپ انجام مي دهد. زمان اينكه چيزي را دستي بنويسي و بعد بدهي تا تايپ شود گذشته است. فرد بايد تايپ فارسي و انگليسي خوبي داشته باشد. 4) يك كارشناس حرفه اي بايد در زمينه ارائه مطلب يعني درست كردن پاورپوينت هاي خوب و ارائه شفاهي مهارت داشته باشد. پاورپوينت درست كردن مهارت مهمي است كه نبايد صرفا كار با اين نرم افزار را ملاك گرفت. مقصود اين است كه بتوان از ابزار گرافيكي براي انتقال مفاهيم استفاده كرد. اين كار نياز به آموزش دارد. كو استاد؟ كو كلاس؟ مهارت ارائه شفاهي كه خود مهارت سخت تر و ديرياب تري است. مجهز بودن به اشعاري از مثنوي و لطايفي كه مقصود را به خوبي برساند قطعا در اقناع كنندگي تاثير بينهايت دارند. "واقعا دو صد گفته چون نيم ضرب المثل نيست" 5) يك كارشناس حرفه اي بايد زبان خوبي داشته باشد. بخش بزرگ كار ما خواندن مطالب انگليسي است. 6) يك كارشناس حرفه اي اقتصاد بايد مرتب روزنامه هاي اقتصادي، گزارش هاي فصلي و ماهانه و سالانه بانك مركزي را بخواند. به طور مستمر به گزارش هاي اقتصادي مربوط به ايران كه توسط نهادهاي بين المللي عرضه مي شود را نگاه كند. 7) به اعتقاد من نمي شود نيم نگاهي به جهان نداشته باشيم. لذا خواندن ادواري گزارشهاي مربوط به رشد اقتصاد جهاني و وضعيت قطب هاي اقتصاد جهاني ضروري است. دكتر هادي صالحي اصفهاني در ايران كه بود مي گفت مرتب اكونوميست را از اين لحاظ مطالعه مي كند. 8) يك كارشناس حرفه اي بايد مجموعه اي از آمار و ارقام را حفظ باشد. اگر كسي در مورد بودجه دولت، سهم ماليات ها، درآمد سرانه، حجم نقدينگي و مسائلي از اين دست سوال كرد اطلاعاتي داشته باشد. 9) يك كارشناس حرفه اي بانك اطلاعات خوبي در طول زمان فراهم مي آورد تا در زمان مقرر بتواند به سرعت از آنها استفاده كند. اين مسئله خصوصا در ايران كه دست يابي به آمارهاي ابتدايي كار دشواري است اهميت زيادي دارد. 10) يك حرفه اي بايد سايت هاي تخصصي اقتصاد را روي اينترنت بشناسد و بتواند نياز خود را سريعا در آنها جستجو كند. تاكيد مي كنم كه جستجو در گوگل ابدا كافي نيست. 11) يك حرفه اي بايد سازمان هاي اقتصادي ايران و نهادهاي وابسته به آنها را بشناسد. تا جاي ممكن سري به آنها زده باشد. در هر سازمان يكي دو نفر را بشناسد تا وقتي كه نيازي مطرح شد بدون اينكه به دنبال درخواست نامه رسمي براي مراجعه باشد نيازش را به سرعت با يك تلفن برآورده سازد. 12) يك كارشناس حرفه اي اقتصاد بايد اهل فن در اين حوزه را در ايران بشناسد و بداند كه هر كس در چه حوزه اي وارد است و چگونه مي توان نيازهاي تخصصي را از افراد گوناگون طلب نمود. 13) آشنايي با نرم افزارهاي اقتصادسنجي و كمي رياضي براي يك حرفه اي اقتصاد ضروري است. داشتن اين نرم افزارها و آشنايي با نحوه بكارگيري آنها واجب عيني نيست گرچه سطح كارهاي كارشناسي در ايران معمولا پايين تر از آنست كه كسي رگرسيون انجام دهد. 14) يك توصيه صحيح اما بدون كاربرد در ايران اين است كه بايد رياضيات خوبي داشت و سريع بتوان يك مدل ساخت و مقصود را از طريق مدلهاي رياضي بيان كرد. فعلا كه از اين حرفها در ايران خبری نیست 15) من خواندن وبلاگ هاي اقتصادي خصوصا آنها كه توسط اساتيد ممتاز خارجي نوشته مي شود را جدا توصيه مي كنم. به نظرم به اين شكل آدمي مفاهيم را بهتر مي فهمد و بهتر آنها را هضم مي كند. طبيعي است كه خواندن كتاب هاي اقتصادي كه هر از چندگاهي يكي از آنها گل مي كند قطعا در باز شدن فكر و يافتن درك بهتر نسبت به منطق اقتصادي موثر است. با اين تدابير هميشه عينك اقتصاد بر چشم شما خواهد بود حتي اگر سركار نباشيد و به تفريح برويد! تمام نكات فوق با اين فرض بود كه كاري براي شما تعيين شده و قرار است بتوانيد آن را خوب انجام دهيد. اما ابعاد ديگري هم مطرح است كه ربطي به چگونگي انجام كار ندارد: 1) يك حرفه اي تلاش مي كند تا در يك حوزه تخصصي كار كند تا به اين تخصص شناخته شود و مزيت پيدا كند. متاسفانه اين امر جز از طريق كار كردن در سازمان هاي دولتي و استخدام دائمي ممكن نيست. 2) يك نكته ساده و بديهي اما مهم. من از تجربه استخدام كردن فهميدم كه ما ايراني ها رزومه درست كردن را بلد نيستيم. تقريبا از روي نحوه رزومه درست كردن افراد مي توان حرفه اي بودن آنها را به خوبي تخمين زد. يك حرفه اي رزومه خوبي دارد و دائما آن را بروز مي كند. منظور از خوب قالب آنست نه محتوا. 3) حرفه اي فاصله خود را با روشنفكر خيالباف و كلي گو، مديران حراف و متملق، سياست مداران شارلاطان، كارمند كارشناس نما و بي سواد حفظ مي كند.
    ادامه مطلب ...
  • باز هم دویچه وله

    امسال مریم در لیست کاندیداهای دویچه وله است. من پارسال مبارزه انتخاباتی چندانی نکردم ولی فکر کنم به خاطر همسر باید به میدان بیایم. پس وعده ما پای صندوق های رای! 🙂
  • زندگی و زمانه تکاورها: شماره دو

    مجتبی لشگربلوکی (دانشجوی دکترای مدیریت) معتقد است که ضعف ها ناشی از نظام آموزشی ضعیف و بی انگیزه بودن خودمان برای بهبود است: (متن او توسط چای داغ اندکی تلخیص شده است). 1) مهارت تفکر خود را تقویت کنید. افراد بسيار باهوشی که به خاطر عدم پرورش توانمندی های تفکر خود دچار فلج فکری شده اند در بازار پر است! مهارتهای تفکر در سرعت و کيفيت تحليل و تصميم بسيار موثر است. شما شايد به صورت ذاتی در اين زمينه استعداد داشته باشند اما مطالعه و تمرين در اين زمينه باعث جهت دهی به استعدادهای شما خواهد شد. در درس های دانشگاهی هم به شما انديشه را ياد می دهند نه روش های انديشيدن. به موارد زیر فکر کنید: مهارت تفکر خلاق (تفکر جانبی)، مهارت تفکر منطقی و نقدی (منطق صوری و مغالطات)، مهارت تفکر سيستمی، مهارت تفکر استراتژيک، مهارت تفکر ارزشی (حل مساله و انتخاب هوشمندانه)، مهارت تفکر استعاری، تفکر جامع – عقلايي، ديگر مهارت¬های تفکر (مهارت های تفکر فلسفی، تفکر فازی، تفکر رمز انديشانه، تفکر ناب، کوانتومی، تفکر انتقادی و موشکافانه، سيستماتيک و ...)، من کمی در مورد اين مهارت ها تلاش کرده ام و حاصل آن در سايت شخصی من هست. 2- جای درسی در حوزه تئوری¬های تصميم گيری و تکنيک¬های کمی و کيفی تحليل و تصميم¬گيری و متدولوژی (روش¬شناسی حل مساله) بسيار خالی است. يک تکاور در هر مقامی در هر لحظه ای درگير يک مساله تصميم يا يک فرصت تصميم است. اما در طول دوران تحصيل بصورت پراکنده، ناکافی و غير جامع و غير کاربردی در مورد تصميم و تصميم گيری چيزهايي می خواند، اما....... 3- روش شناسی تحقيق حرفه ای و نه لزوماً علمی: ما معمولاً ادب علمی – حرفه ای نداريم. حرف مفت زياد می زنيم. خواندن روش تحقيق و متدولوژی علوم ما را مودب می کند. ادب کار علمی با مطالعه در اين زمينه ها افزايش مي يابد. اين درس نقش و کارکرد بسيار اساسی در فهم علم، متون علمی يا حرفه ای، کاربرد متون علمی دارد. باعث می شود فارغ التحصيلان مديريت/ مهندسی صنايع و ... دقيق تر، عميق تر، علمی تر حرف بزنند، تحقيق کنند و مشاوره بدهند. و در ضمن با اصول انتشار نتايج علمی آشنا شوند. با تفاوت های کار علمی و حرفه ای آشنا شوند. و در مورد آنها گفته نشود که چشم شان را می بندند و دهن شان را باز می کنند و هر چه می خواهند می گويند!!!! 4- طراحی سيستم¬ها و روش¬ها: يک درس/ مهارت بسيار کاربردی که جايش در دروس کاربردی خالی است. روش های طراحی يک سلسله فرم، چک ليست، دستورالعمل، راهنما، فلوچارت بصورت سيستماتيک و سيستميک که در هيچ درسی بدان اشاره نمی شود در حالی که در دنيای واقعی يکی ار بديهی ترين توانمندی های لازم برای يک تکاور است!! 5- توانايي مفهوم سازی تجارب خود برای استفاده در پروژه های بعدی 6- درصد تکاورها بايد بين رشته ای مطالعه داشته باشند (پراکنده خوانی کنند) اما درون رشته ای کار کنند (پراکنده کاری نکنند) 7- توانايي تجزيه و تحليل های مالی (اگر در سطح بنگاه کار می کنيد) و توانايي تجزيه و تحليل های اقتصادی اگر در سطح ملی کار می کنيد. *************************************************************************************** محمد مروتی (دانشجوی دکترای اقتصاد در تگزاس): 1) قاعده ۸۰-۲۰ را به خاطر داشته باشيد. یکی از مصادیق آن این است که ۸۰ درصد ارزش خروجی شما حاصل ۲۰ درصد از فعالیت شماست. وقت را روی آن قسمتهای کم اهمیت تر هدر ندهید. 2) اگر دنبال اين هستيد که کار ايده آل انجام دهيد بايد ايده آل گرايي خام را کنار بگذاريد! بسياری از کسانی که ميشناسم برای آنکه کار ایده آلی تحویل دهند آنقدر روی مراحل اوليه وقت ميگذارند که هميشه موعد تحويل کار را از دست ميدهند. يک خروجی ناقص بهتر از يک خروجی ايده آل است که به موعد نرسد. 3) عمده فعالیتهای ذهنی را میتوان هم به صورت فعال انجام داد و هم منفعل. فعال یعنی اینکه مثلا وقتی یک مقاله میخوانید نکات مهم را پیدا کنید٬ خلاصه تهیه کنید٬ نقد بنویسید... منفعل یعنی اینکه فقط بخوانید و بگذرید. سعی کنید منفعل نباشید. فعال مطالعه کردن مثل حل کردن مساله رياضی است و منفعل مطالعه کردن مثل خواندن متن درس رياضی. 4) قورباغه را قورت بده! وقتی در مواجهه با کاری دچار سردرگمی و آشفتگی هستيد بهترين کار اين است که به جای اتلاف انرژی ذهنی در مورد چگونگی شروع کار٬ آن را شروع کنيد ******************************************************************************** نیما نامداری (بی نیاز از معرفی): 1) كتابي هست به نام قورباغه را قورت بده، حرفش اين است كه اگر مثلا امروز چند كار هست كه حتما بايد انجامشان دهيد و سخت ترين آنها قورت دادن يك قورباغه زنده است حتما اولين كاري كه ابتداي روز انجام مي‌دهيد قورت دادن همان جناب قورباغه باشد. با اين پيشنهاد شديدا موافقم. تكاورها اول سراغ بخش مشكل كار مي‌روند. اين هم امكان مي‌دهد كه اصلاح برآوردهاي زماني و مالي بهتر و سريعتر انجام شود هم اعتماد به نفس براي مابقي فعاليتها را بيشتر مي‌كند. 2) هم نسلان ايراني من هر چقدر خوب حرف مي‌زنند بد مي‌نويسند. با زبان فارسي بيگانه‌ايم و جملاتمان نا مفهوم است. يك تكاور بايد بتواند سليس و خوشخوان بنويسد. دقت كنيد ادبي و زيبا منظورم نيست. گزارش پروژه جاي پيچيده نويسيها و آرايه‌هاي ادبي زائد نيست. پيشنهاد من براي بهبود نگارش مطالعه مستمر ادبيات داستاني است. 3) چقدر وحشتناك است وقتي كه دنبال سند يا گزارشي مي گردي و نمي تواني پيدايش كني. بارها براي من پيش آمده كه ايده‌اي در ذهنم جرقه زده اما براي پروراندن آن نتوانتستم بقيه مستندات پروژه را پيدا كنم. مستندات (كاغذي و الكترونيكي) راحت گم مي‌شوند. در قفسه‌ها، در كامپيوترها، در شاخه‌هاي فايل سرور شبكه، در ايميلها و در انبوه نسخه‌ها و ويرايشها. از آن بدتر وقتهائي است كه براي يك كار جديد احتياج به مستندات پروژه‌هاي قبلي دارم يا مي‌خواهم براي نوشتن پروپوزال از مدلها و تجربه‌هاي قبلي استفاده كنم اما آنها را پيدا نمي‌كنم. منظم باشيد و سعي كنيد مديريت مستندات را جدي بگيريد. 5) سليقه شخصي است اما افرادي را كه اهل نوشتن بر روي كاغذ و استفاده از فرد ديگري به عنوان تايپيست هستند خيلي جدي نمي‌گيرم. دقيقا مثل افرادي كه براي يك ارتباط رسمي و حرفه‌اي همان آي دي ياهو را مي‌دهند كه شبها با دوستانشان چت مي‌كنند. فكر كنيد مديركل يك اداره مهم در يك وزارت‌خانه‌، براي ارسال يك گزارش اين آدرس را به من داد: yahosein2000@... 6) بي هيچ اغراق من آدم موفقي نديده‌ام كه صبحها دير از خواب بيدار شود (مشاغل روشنفكرانه را لطفا فراموش كنيد). نمي‌دانم در هواي صبح گاهي چه رازي است كه آدم را به هيجان مي‌آورد كارائي را بالا مي‌برد و قدرت ذهن را چند برابر مي‌كند. به خصوص اگر با سازمانهاي دولتي سروكار داريد ناچاريد سحرخيز باشيد چون آنها فقط تا ظهر كار مي‌كنند، ژستهاي تا شب كار كردن و اضافه‌كاري دولتيها را جدي نگيريد! 7) يك تكاور جوان جاه‌طلب است اما حسود نيست. ميل به پيشرفت و بالاتر رفتن در ساختار پروژه را داشته باشيد اما از موفقيت همكارتان حرص نخوريد. در كنار همكاران قوي است كه شما هم قوي خواهيد شد. 8) دموكراسي را براي مديريت پروژه خلق نكرده‌اند. در پروژه وزن نظر آدمها يكسان نيست. يك تكاور بايد تصور واقع‌بينانه‌اي از جايگاه خودش داشته باشد اين جايگاه البته مي‌تواند با گذر زمان تغيير كند. اگر جايگاه واقعي خودتان را بدانيد بهتر مي‌توانيد با تيم پروژه ارتباط برقرار كرده و خودتان را در معرض تجربه‌هاي جديد قرار دهيد.
    ادامه مطلب ...
  • زندگی و زمانه تکاورها

    5) منظم باشید. اگر ده ها فایل از اینترنت پیدا می کنید قطعا در دل آن ها گم خواهید شد. اگر منظم باشید همین کار اندکتان برای تیم خروجی مهمی است. 6) تکاورها همیشه کارشان را دوست دارند و با کارشان حال می کنند. اگر انگیزه نداشته باشید نمی توانید 20 ساعت مداوم روی یک پروژه کار کنید و اگر نتوانید این کار را بکنید تکاور نمی شوید. بنابراین سراغ کارهایی بروید که شخصا لذت می برید. جذاب ترین کار دنیا برای من این است که یک موضوع بهم بدهند و بگویند هفته بعد برای عده ای مدیر راجع به تحلیل آن صحبت کاربردی کن. چون با این کار حال می کنم حتی موقع خواب هم دارم سخن رانی و مدل هایم را اصلاح می کنم. 7) مهارت های ارائه را یاد بگیرید. اصلا کار سختی نیست و یک سری اصول دم دستی دارد. ممکن است ایده های خوبی داشته باشید ولی اگر نتوانید آن را روشن به بقیه منتقل کنید جدی گرفته نمی شوید. 8) خودتان را به کار با اشکال و نمودارهای مفهومی عادت دهید. یکی از بزرگ ترین مهارت های تکاوران خلق مدل های مفهومی برای مساله ای است که روی آن کار می کنند. مدل مفهومی به شما اجازه می دهید تا نتایج را جمع بندی کنید و با بقیه گفت و گوی موثر برقرار کنید. تا می توانید در حوزه کار خودتان مدل های مفهومی متنوع بخوانید و ببینید دیگران چه گونه یک مساله پیچیده را با چند متغیر کلیدی جمع بندی می کنند. فراموش نکنید که بدتر چیز این است که فقط یک مدل مفهومی ساده و همه گیر را بشناسید و همه چیز را در قالب آن توضیح دهید. 9) "کتاب های" درسی دوره لیسانس و کتاب های آموزشی رشته مدیریت را خیلی جدی نگیرید. آن ها مقدمه قضیه هستند. مقاله بخوانید و مقاله بخوانید و مقاله بخوانید. مورد کاوی هم زیاد بخوانید. کتاب آدم را کلیشه ای و ملانقطی می کند و مقاله آدم را پخته و فرهیخته. اقتصاد استثناء است. در اقتصاد متون اساسی (مثل اقتصاد خرد مس کولل) اگر خوب خوانده شوند آدم را عمیق می کنند. 10) با گوگل و کتاب خانه رفیق باشید. وقتی دستور کاری را تحویل گرفتید اول فورا بروید سراغ جست و جوی پیش رفته گوگل و در عرض 10 دقیقه پاورپوینت های آن حوزه را سریعا مرور کنید. این طوری دیدتان خیلی خوب می شوید. فراموش نکنید که نباید در این حد توقف کنید و گرنه یک کارفرمای هوشمند بدجوری حالتان را می گیرد. 11) برای خواندن گزارش های تولید شده توسط مشاوران و متخصصان دیگر حریص باشید. هر جا که دستتان رسید گزارش های مشاوران خوب را بخوانید و الگوبرداری کنید. اگر رفقایی در شرکت های مشاوره دیگر دارید بهشان سر بزنید و گزارش هایشان را تورق کنید و از روی کردشان بیاموزید. 12) خودتان را عادت دهید که وقتی روی یک سازمان یا یک موضوع خاص کار می کنید چه طور در عرض یک ساعت دید جامعی از آن به دست آورید. یاد بگیرید که در هر مساله ای متغیرهای کلیدی چیست که باید در نیم ساعت اول آن ها را شناخت. این مهارت مهمی است که آدم به مدیر یا کارفرمایش نشان دهد که نکته را گرفته است. 13) خلاق باشید. تنها تکاور غیرخلاق تکاور مرده است. متاسفانه این یکی کمی ذاتی هست ولی قطعا می شود تا حدی بهبودش داد. ذهنتان را آزاد بگذارید و به جنبه های دیگر فکر کنید که در ذهن مدیر یا کارفرمایتان نبوده و واجد ارزش است. 14) با مدیرتان دائم در ارتباط باشید. سعی کنید هر روز خروجی تولید کنید و به بحث بگذارید تا هم او حس کند که شما در حال جلو رفتن هستید و هم شما مسیر اشتباه نروید. 15) چون چکش یک تئوری (مثلا سیستم دینامیک) را یاد گرفته اید همه دنیا را میخ نبینید. به تئوری ها و ابزارهای مدل سازی متعدد مسلط باشید تا سرجایش از ابزار مناسب استفاده کنید. دانستن ابزارهای مدل سازی عمیق و کاربردی شما را در بین مشاوران محبوب می کند. از کلیشه های کتاب درسی پرهیز کنید و سعی کنید فلسفه و فروض مدل ها را خوب بدانید. 16) به مکانیسم مرور همکارانه (Peer Review) به شدت اتکا کنید. هر کاری را قبل از تحویل به مدیر به همکارانتان بدهید تا بخوانند و تا می توانند ایراد بگیرند. به غلط های جزیی حساس باشید. شیطان در جزییات لانه می کند. مدیران خروجی کار بدون ایراد را دوست دارند. 17) اول کار سعی کنید یک ماکت یا مدل از کل مسیر برای خودتان ترسیم کنید. بعد بروید سراغ خروجی که باید تحویل مدیرتان بدهید و آن خروجی را در ذهن خودتان شبیه سازی کنید. بعد مسیر استنتاج معکوس (Backward Induction) را طی کنید و ببینید از الان چه کار باید بکنید که به آن خروجی برسید. 18) هر چه زبان و رایانه بدانید باز هم کم است. اگر اقتصادی هستید هر چه ریاضی بدانید باز هم کم است. باید در جست و جوی اینترنتی و بانک های داده و درست کردن صفحات اچ تی ام ال و الخ حرفه ای باشید. 19) حریص و تنبل نباشید. اگر قرار است بابت پروژه ای پول مشخصی بگیرید و نفرساعت مشخصی صرف کنید همان قدر کار کنید. طبع آدم از کار گریزان است و دوست دارد با ساعت کم تری کار را سرهم بندی کنید. جلوی خودتان را بگیرید. این را شعار همیشگی خودتان بکنید که " اندکی پول کم تر بگیر و اندکی بیش از مقدار مقرر کار کن". 20) دوراندیش باشید. از محیط های اداری پرهیز کنید ولو این که وام مسکن و مجتمع تفریحی و حقوق بی دردسر و بن و اینترنت پرسرعت داشته باشد. کسی در اداره تکاور نمی شود. سعی کنید کارراهه خودتان را از شرکت های کوچک و جاهایی که شما را در معرض کارهای پرچالش و پیچیده و فسفرسوز قرار می دهد شروع کنید. ذهن تکاور باید ورزیده باشد. این جوری خیلی سریع رشد مهارتی پیدا می کنید. 21) تکاوران باید از بقیه تکاوران یاد بگیرند. کارهای پردرآمد ولی آبکی را به کارهای سخت و کم پول که به شما اجازه کار کردن زیر دست یک تکاور کهنه کار را می دهد ترجیح ندهید. 22) اعتماد به نفس داشته باشید. لزوما مدیر شما چیز زیادی راجع به کاری که به شما سپرده است ندارند (همکاران فعلی و آتی بنده لطفا سوء استفاده نفرمایند :) ) بنا براین خود را به کلمات کلیدی و سرنخ های مدیرتان محدود نکنید. 23) اعتماد به نفس داشته باشید و مرتبا نگویید من که چیز خاصی راجع به موضوع نمی دانم. سعی کنید حداکثر چیزی که می دانید و می اندیشید را مرتب روی کاغذ بیاورید و تحویل دهید. 24) خودتان را عادت بدهید که از کلمات مد روز (Fads) خوشتان نیاید. این کلمات به درد سوسول های بخش بازاریابی می خورد. تکاور باید "تئوری" و مفهوم (Concept) زیاد بداند و نه اصطلاح. 25) با حرفه تان زندگی کنید. وقتی بیرون محل کار هستید و باید در صف اتوبوس و نان معطل شوید یا مجبورید در مهمانی خسته کننده ای شرکت کنید ذهن خود را متوجه مساله ای که رویش کار می کنید بکنید و ایده هایتان را یادداشت کنید. لطفا این توصیه را در زمان رانندگی فراموش کنید وحواستان به ماشین ها باشد. 26) متمرکز باشید. متمرکز باشید. متمرکز باشید. هیچ آدم پراکنده و شلخته ای تکاور نمی شود. روی یک حوزه بمانید و با اتکا به تجربه هایی که روی هم می اندوزید تکاور شوید. بعید نیست که این کار در کوتاه مدت درآمد شما را کم کند ولی در بلندمدت موفق می شوید. 27) کتاب های کاربردی و جدید و منتشر شده توسط ناشر معتبر خارجی در رشته های اطراف حوزه خودتان (مثلا جامعه شناسی و روان شناسی و حقوق) بخوانید تا ذهنتان باز باشد. اگر مدیریتی هستید این برایتان حکم نان شب را دارد. تکاور باید عمیق باشد. فلسفه تحلیلی زیاد بخوانید ولی لباس فلسفه قاره ای را موقع ورود به شرکت مشاوره کاملا از تن به در کنید. 28) این یکی شاید ترجیح شخصی من است ولی به نظر من یک تکاور باید سریع باشد و معطل نکند. ببینید چه طور می توانید تند و سریع کار کنید. اگر تند کار کنید نه تنها می توانید بابت کم کردن نفر ساعت پروژه طلب پول بیش تر بکنید بل که باید پاداش بزرگی به خاطر کاستن از بار مدیریتی پروژه هم درخواست کنید. 29) شبکه ارتباطی قوی داشته باشید. وقتی صورت مساله ای را تحویل گرفتید آن را با رفقای خردمندتان مطرح کنید و ایده بگیرید. این یکی از اولین کارهایی است که در اول هر پروژه باید بکنید. 30) در هر ارتشی تکاوران چند مهارتی هستند. شما باید متمرکز روی یک حوزه ولی دارای قابلیت های متعدد باشید. در زمینه جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات خبره باشید. یاد بگیرید مصاحبه گر خوبی باشید. در این زمینه کتاب بخوانید. روش های تحقیق کمی و کیفی را بشناسید. نرم افزارهای تحلیل داده را مسلط شوید و الخ. 31) ...
    ادامه مطلب ...
  • مهارت های کاری

    الان نزدیک ده است که در ایران کار مشاوره ای و تحقیقی می کنم و در این مدت حدود ۴۰-۵۰ نفر کارشناس مستقیم با خود من کار کرده اند. با این همه وقتی تجربه کارم و نتایج همکاری ها را مرور می کنم می بینم که حاضرم (و البته بسیار مشتاقم) که با کم تر از ۱۰ نفر از آن جمع دوباره کار کنم یا آن ها را برای کار در جایی اکیدا توصیه کنم. جالب این جا است که تقریبا (شاید هم تحقیقا) همه این کارشناسان فارغ التحصیل دانشگاه های بسیار خوب (عمدتا هم شریف) بوده اند و احتمالا به لحاظ علمی نه تنها کم نداشته اند که در بسیاری موارد از خود من بیش تر می دانستند. مشکل در سواد هیچ کدام از آن ها نبود بلکه مشکل این بود که بسیاری از آنان قادر نبودند “خروجی” با استانداردهای کار حرفه ای تولید کنند. هر بار که یک پروژه جدید شروع می کنم و چند نفری را به عنوان همکار انتخاب می کنم این علامت سوال پررنگ جلوی چشمم می آید که آیا این تیم “خروجی تولید کن” هست یا نه؟ و متاسفانه خیلی وقت ها هم از بعضی ها که اطلاعات و تحلیل هایشان قبل از شروع کار جدی کاملا امیدوارکننده بود در طول کار ناامید می شوم. خروجی تولید کن برای من یعنی این که یک پاراگراف تعریف مساله به یک نفر بدهی مثلا بگویی ما در این بخش لازم داریم تا بدانیم که “بیزنس ساختمان سازی در دنیا چه ساختاری دارد” یا “هزینه های عمده کارفرما در چه نقاطی متمرکز است” یا “روندهای جدید فن آوری در صنعت آب و فاضلاب شهری چیست؟” و او برود و در اینترنت سرچ کند و اطلاعات نایافتنی در نگاه اول را با هنر خودش بیابد و کتاب و گزارش بخواند و آدم های خبره را پیدا کند و...ادامه مطلب ...
  • از نویسنده مدعو: طراحی مکانیسم

    مثال دیگر تخصیص یک واحد غیرقابل تقسیم از کالایی است به یکی از چندین متقاضی که کالا برای هر یک از آن‌ها ارزش متفاوتی از دیگران دارد. در شرایط وجود اطلاعات کامل، فروشنده مشابه یک انحصارگر عمل می‌کند و کالا را به خریداری که کالا را به بالاترین میزان ارزش‌گذاری می‌کند با قیمتی که تنها کمی از این ارزش کوچکتر است، می‌فروشد. اکنون حالتی را تصور کنید که ترجیحات هر خریدار تنها برای خود او آشکار است، در این حالت طراحی مکانیزم به بحث تئوری حراج ختم می‌شود. ‌راه‌حل مسئله فوق با هدف دستیابی به این هدف که خریداران ترجیحات واقعی خود را آشکار کنند، مکانزیمی است که حراج قیمت دوم با پیشنهادهای مخفی (Second-Price Sealed Bid Auction) نامیده می‌شود و قانون آن بدین صورت است که هر خریدار پیشنهاد قیمت خود برای کالا را در پاکت دربسته ارائه می‌دهد و برنده کسی است که بیشترین پیشنهاد را ارائه داده است و او باید دومین بیشترین پیشنهاد را بپردازد (موضوع جالب آن که به سادگی می‌توان نشان داد حاصل این مکانیزم معادل حراجهای متداول -که حراج انگلیسی خوانده می‌شوند- که طی آن افراد با افزایش قیمت در مقابل یکدیگر تلاش در به دست آوردن یک کالا دارند خواهد بود، البته به شرط برقرار بودن یک یا دو فرض ساده‌کننده). در تئوری حراج‌ها همچنین در مورد اینکه اگر ارزش کالا برای هر خریدار تابعی از نظر سایر خریداران بود و یا حالتی که بیش از یک واحد کالا برای فروش ارائه می‌شود نیز می‌پردازد. به تصور من از لحاظ عمق تئوریک، بحث حراج‌ها و قراردادها از جذاب‌ترین مباحث طراحی مکانیزم است. شاخه دیگر طراحی مکانیزم، مبحث Matching است (در برخی از متن‌ها ممکن است به عنوان طراحی بازار هم نامبرده شود، هرچند عنوان طراحی بازار موضوعات گسترده‌تری را دربرمی‌گیرد). مثال قریب به ذهن بازار ازدواج است. بازاری با تعداد متنابهی از عوامل با خصوصیاتی کیفی (توجه کنید که این خصوصیات لزوما دارای مفهوم ارزشی یکسان برای تمامی عوامل بازار نیستند) و هدف، ایجاد بیشترین تعداد پیوندهای دو به دو بین عوامل و هم‌زمان دستیابی به کمترین انحراف بین خصوصیات است. فرض کنید در یک بازار ازدواج این خصوصیات قد، وزن، سایر مشخصات فردی هر شخص و انتظاراتی که او در مورد این مشخصات در شریک خود دارد باشد. هدف این خواهد بود که مجموع فاصله خصوصیات هر فرد با انتظاراتی که طرف مقابل دارد را به حداقل برسانیم. در زمینه طراحی بازارها می‌توانید به کارهای اَل راث (Al Roth) از دانشگاه هاروارد در زمینه تبادل کلیه نگاه بیاندازید. به طور خلاصه مشکلی که راث سعی در حل آن دارد از این قرار است: افراد فراوانی هستند که نیازمند پیوند کلیه هستند و در بسیاری از موارد یکی از بستگان آن‌ها حاضر است یکی از کلیه‌های خود را به آن‌ها بدهد، مشکل در اینجاست که در بسیاری از موارد کلیه این فرد با بدن گیرنده سازگاری ندارد (گروه خون و سازگاری بافتی). حال وقتی در نظر بگیریم که در آمریکا سالانه چندین هزار از این موارد وجود دارد و خرید و فروش اعضای بدن هم ممنوع است، این راه حل به نظر می‌رسد که چرا تلاش نکنیم در بین این جامعه از زوجها (دهنده - گیرنده)، دو زوج را پیدا کنیم که با وجودی که با هم قابل Match شدن نیستند، ولی دهنده هر زوج با گیرنده زوج دیگر سازگاری دارد. در اینجا موضوع انگیزه‌های دهنده‌ها و گیرنده‌ها وتیم‌های پزشکی پیش می‌آید، مضاف بر آنکه سازگاری گروه خونی رابطه‌ای یک یه یک نیست (فردی با گروه خونی A می‌تواند از گروه‌های A و O کلیه بگیرد ولی می‌تواند به گروه‌های A و AB کلیه بدهد). اگر موضوع برایتان جالب شد سری به سایت او بزنید. چند تا از مقاله‌های او مثل این یکی که برای نشریات پزشکی نوشته شده‌اند، پیچیدگی‌های ریاضی و فنی سایر مقالات را ندارند. مثالهای دیگر طراحی مکانیزم روشهای تامین منابع کالاهای عمومی (Public Goods)، طراحی نظام‌های رای‌گیری برای بیشینه سازی مطلوبیت اجتماعی و طراحی ساختارهایی که مانع از ائتلاف برخی از بازیگران که باعث کاهش مطلوبیت کل می‌گردد است. فکر می‌کنم حجم این نوشته بیشتر اندازه مورد نظر حامد برای یک پست شد، هر چند بسیاری از موضوعات بدون اشاره باقی ماند.
    ادامه مطلب ...
  • نظرسنجی در مورد وبلاگ های اقتصادی

    صادق الحسینی کار جالبی کرده و نظرسنجی در مورد وبلاگ های اقتصادی فارسی راه انداخته است. من هم به سهم خودم دعوت می کنم که در این نظرسنجی شرکت کنید و اجازه دهید تا ما بلاگرهای اقتصادی تصویر به تری از عملکرد دسته جمعی مان به دست آوریم.
  • آربیتراژ چیست؟

    ظاهرا بحث حسابی بر سر معمای قبلی درگرفته است. من هم پاسخ ها را خواندم و بهره بردم. سال ها بود که این معما گوشه ذهنم بود و جوابی برای آن نداشتم. بعدا که بررسی کردم دیدم اتفاقا معمایی است که در علم اقتصاد هم مطرح است و محققان روی آن بحث می کنند. سعی می کنم خلاصه ای از بحث های ادبیات را این جا بنویسم ولی فکر کردم خوب است که قبل از رفتن سراغ بحث اصلی این مفهوم “آربیتراژ” که چند بار به کار برده ام و ممکن است برای برخی دوستان گنگ باشد را توضیح بدهم. آربیتراژ (و به تبع آن بازار یا قیمت بدون آربیتراژ) کلیدی ترین مفهوم برای متخصصین فاینانس است و همان نقشی را بازی می کند که “تعادل” برای اقتصاددان ها دارد. البته فهم من این است که فقدان آربیتراژ و تعادل در واقع دو روی یک سکه هستند و هر دو به مفاهیم مشترکی اشاره می کنند. حالا آربیتراژ یعنی چه؟ مفهوم آربیتراژ را می توان حداقل با دو روی کرد متفاوت (و البته معادل) توضیح داد. اولین توضیح می تواند این باشد که دقت کنیم که دارایی ها در بازار قابل بازتولید شدن توسط دارایی های دیگر هستند. یعنی می توان خروجی یک دارایی را عینا توسط ترکیبی از دارایی های دیگر به دست آورد. حال اگر قیمت دو دارایی با هم متفاوت باشد آربیتراژ رخ می دهد. تعریف دوم که تعریف ریاضی و دقیق است می گوید آربیتراژ زمانی رخ می دهد که قیمت سبدی از دارایی ها در همه حالت ها صفر یا منفی و بازده آن در همه حالت ها بزرگ تر یا مساوی صفر و در برخی حالت ها اکیدا بزرگ تر از صفر باشد. یعنی ما بدون این که هزینه ای متحمل شویم سود انتظاری مثبت به دست می آوریم. دقت کنید که این مفهوم...ادامه مطلب ...
  • Breaking News: Nobel Prize

    خوب حتما خبر را تا الان شنیده اید. جایزه نوبل امسال به هورویج و مایرسون و مسکین به خاطر کارهایشان در حوزه طراحی مکانیسم رسید. من متاسفانه سرم خیلی شلوغ است و نمی توانم مطلب مفصل بنویسم فقط چند نکته به اشاره بگویم و بعدا خدمت برسم. ۱) آفرین بر روزبه حسینی که با قاطعیت پیش بینی کرد که جایزه امسال به احتمال زیاد در حوزه طراحی مکانیسم است و هورویج و مایرسون احتمالا جزو برندگان آن هستند. دقت پیش بینی روزبه فوق العاده بود. ۲) این جایزه از این حیث برای ایران مفید است که یکی از مهم ترین و پرکاربردترین حوزه های اقتصاد که اتفاقا یکی از ناشناخته ترین و مهجورترین بخش ها در ایران هست را سر زبان ها می اندازد و باعث می شود که علاقه مندان راجع به آن چیزهای بیش تری بیاموزند. تا جایی که من می دانم مبحث طراحی مکانیسم در هیچ دانشگاه ایران تدریس نمی شود. امسال تابستان پرویز قبله علی وند کلاس بسیار خوبی در این زمینه در شریف برگزار کرد که متاسفانه عده کمی در آن شرکت کردند. من هم در سمینار و کلاس گیم تئوری اشاره مختصری به مباحث مقدماتی طراحی مکانیسم (در قالب مثال طراحی حراج و قرارداد شغلی و تعادل های بیزین کامل) داشتم که البته فرصت نشد تکمیلش کنم. ۳) حالا طراحی مکانیسم چیست؟ مساله این است: شما طراح یک مکانیسم اقتصادی (مثلا مالیات گیری یا حراج یا استخدام افراد یا اعطای وام یا قیمت گذاری هزینه مکالمه موبایل و …) هستید که باید برداری از مقادیر را به عامل های اقتصادی تخصیص دهد (مثلا مالیات هر فرد یا برنده حراج یا حقوق فرد یا نرخ بهره وام یا قیمت مکالمه یا هزینه بیمه ماشین). اگر ما می توانستیم “نوع” (یعنی ترجیحات و سایر اطلاعات ذاتی) فرد را بشناسیم مساله ساده بود. مثلا اگر در یک...ادامه مطلب ...
  • معمای آربیتراژ نرخ بهره

    نرخ ظاهری دلار در ایران نزدیک به ۷ سال است که تقریبا ثابت است و حول ۹۰۰ تومان نوسان می کند. نرخ بهره سپرده های بدون ریسک (مثلا اوراق مشارکت) هم بین ۱۴ تا ۱۷ درصد است که به وضوح بالاتر از نرخ بهره وام در کشورهای غربی است. یک استراتژی آربیتراژ می تواند این باشد که کسی از بانک های غربی مثلا یک میلیون دلار وام ۸ درصد بگیرد و آن را به ریال تبدیل کرده و در اوراق مشارکت سرمایه گذاری کند. در پایان سال دوست ما ۱۵% روی ریال سود می گیرد و چون نرخ دلار هم ثابت است به همان نرخ قبلی اصل پول (به اضافه بهره دلاری) را تبدیل کرده و مابقی را به جیبش سرازیر می کند! این قضیه مختص ایران نیست. در اروپا هم نرخ بهره بانک های سوییس به طور سیستماتیک پایین تر از بانک های اتریشی است و نرخ تبدیل فرانک سوییس به یورو هم تقریبا حول یک مقدار میانگین نوسان می کند (بخش بلندمدت این نمودار را ببینید). لذا برای وام گیرندگان صرف می کند که از بانک های سوییسی وام بگیرند. در نگاه اول این وضعیت کمی عجیب است چرا که فرصت آشکاری برای یک آربیتراژ بی دردسر است. ضمن این که مثال نقضی برای فرض توازن نرخ بهره است. به عبارت دیگر در شرایط تصویر شده در بالا باید شاهد این باشیم که سالیانه میلیاردها دلار وارد ایران می شود تا از مزایای تفاوت نرخ بهره داخل و خارج ایران + ثبات نرخ ارز سود ببرد ولی این اتفاق نمی افتد. اگر با بحث بازارهای درآمد ثابت (Fixed Income) آشنا باشید می دانید که ارقام این بازار با دقت ۴ یا ۶ رقم اعشار بیان می شود و فرصت های آربیتراژ معمولا در رقم های ۴ به بعد ممیز ظاهر می شود حالا چه طور دنیای سوداگران از...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها