• سر قطار یا ته قطار

    فرض کنید قرار است سوار متروی بلند شوید و بسیار عجله دارید که به یک اتوبوس که در یکی از ایستگاه های بعدی است برسید. یا اصلا تصور کنید که از پله ها که بالا آمدید درست در اول مترو می ایستید. نکته این است که نمی دانید در ایستگاه بعدی که باید از مترو پیاده شوید از کدام در ایستگاه باید خارج شوید. ممکن است خروجی منتهی به ایستگاه اتوبوس در اول مترو یا بر عکس درست در آخر مترو باشد (اگر در وین زندگی کنید و اقتصاد خوانده باشید ۲۰% مغزتان دائم مشغول جمع آوری اطلاعات و مدل کردن این مساله برای صدها ایستگاه قطار است 🙂 ) و خوب فاصله بین سر تا ته مترو هم چند دقیقه پیاده روی است. فرض کنید طول قطار ۱۰۰ باشد و من هم موقع سوار شدن (Ex Ante) هیچ تخمینی از این که در خروجی بعدی کدام سمت قطار است ندارم. الان هم ده دقیقه وقت دارم تا قطار برسد و باید تصمیم بگیرم که کجا بایستم که سریع تر به اتوبوس برسم یا در ایستگاه بعدی راه کم تری بروم. فعلا سه گزینه پیش رویم است: وسط قطار، سر قطار، ته قطار. برای این که تصمیم بگیرم چه کار کنم امیدریاضی (میانگین) مسافتی که در هر حالت باید طی کنم را محاسبه می کنم: ۱) سر قطار: به احتمال ۵۰% ۱۰۰ متر باید بروم و به احتمال ۵۰% هیچ راهی نمی روم و صاف از در می روم بیرون. ۲) وسط قطار: به احتمال ۵۰% باید ۵۰ متر بروم و به احتمال ۵۰% دیگر هم باز ۵۰ متر ۳) ته قطار: به احتمال ۵۰% ۱۰۰ متر باید بروم و به احتمال ۵۰% هیچ راهی نمی روم و صاف از در می روم بیرون. اگر دقت کنید در هر سه حالت فوق میانگین مسافتی که باید بروم ۵۰ متر است...ادامه مطلب ...
  • چه خبر از کتاب؟

    به نظرم بازار کتاب در ایران کمی بهتر شده بود. من چندتایی کتاب خوب گیرم آمد که به شما هم معرفی می کنم: ۱) یک دوره جدید معرفی فیلسوفان با عنوان “نام آوران فرهنگ” و با ترجمه روان خشایار دیهیمی از انتشارات طرح نو: سه جلد راجع به جان استوارت میل، هانا آرنت و جان راولز را خریدم و خصوصا از خواندن جلد مربوط به آرنت بسیار لذت بردم. خوبی کتاب ها این است که هم امهات آرای افراد را با دقت بحث می کند و هم جزییاتی از زندگی شان را روایت می کند که ضمن هیجان انگیز بودن به فهم اندیشه کمک فراوان می کند. ۲) سرزمین موعود اثر کلاسیک ولادیسلاو ریمونت نویسنده لهستانی برنده جایزه نوبل ادبیات با ترجمه دکتر روشن وزیری. کتاب ماجرای روابط بین سه گروه لهستانی (کارگر) و آلمانی (سرمایه دار صنعتی) و یهودی (بانک دار) ساکن شهر لودز (مرکز صنعت نساجی لهستان) را در اواخر قرن ۱۹ روایت می کند ضمن این که نگاه نقادانه ای به شیوه زندگی اشراف و بورژواها دارد. دوستان لهستانی ام معتقدند که تصویر کتاب بسیار به واقعیت لهستان آن موقع نزدیک است. داستان کمی کشدار است و نمی توانم بگویم ترجمه اش عالی است ولی اگر به شناخت حال و هوای اروپای شرقی در اوایل قرن بیستم علاقه مند هستید قطعا به خواندنش می ارزد. مترجمش خانمی است از خانواده بزرگ علوی که خودش نسل دوم یک خانواده ایرانی مقیم لهستان است و قبلا هم کتاب درس هایی کوچک در باب مقولات بزرگ را ترجمه کرده است. از روی این داستان آندره وایدا کارگردان معروف لهستانی و پدر موج نوی سینمای لهستان فیلمی به همین عنوان ساخته که من درست مقارن با اتمام کتاب تماشایش کردم. از حیث فهم ماجرا به نظرم کتاب و فیلم مکمل هم هستند. ۳) همیشه دنبال کتاب هایی بودم که برای آدم...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد یا ام.بی.ا ؟

    شاید اغراق نباشد اگر بگویم به طور متوسط هفته ای یک ایمیل در این رابطه دریافت می کنم و این هفته تعداد این ایمیل ها آن قدر زیاد شد که فکر کردم خوب است یک بار به طور روشن نظرم را این جا بنویسم. سوال تکراری این است: “من مهندسی خوانده ام و حالا بین اقتصاد و ام.بی.ا شریف در تردید هستم. کدام را توصیه می کنید؟”. ۱) اقتصاد به طرز معنی داری سخت تر از ام.بی.ا است. شاید وقتی اقتصاد کلان دکتر نیلی یا سنجی دکتر سوری را بگیرید معنی درس سخت را برای اولین بار در عمرتان حس می کنید. ام.بی.ا به طرز قابل ملاحظه ای آسان تر است. دقت کنید که معنی این حرف این نیست که لزوما ام.بی.ا زمان کم تری نیاز دارد چون حجم تکالیف یا پروژه های مدیریتی هم ممکن است قابل توجه باشد ولی هر چه باشد فهم درس هایش نیاز به فسفر سوزاندن چندانی ندارد. ۲) ام.بی.ا به دنیای عمل بسیار نزدیک تر است. اگر می خواهید مستقیما از دانشگاه به بازار کار با دست مزد بالاتر وارد شوید ام.بی.ا راه به تر و کم ریسک تری است. چرا کم ریسک تر؟ چون یک ام.بی.ا ای متوسط هم در بازار کار خوب پیدا می کند ولی در اقتصاد باید کاملا خوب باشید تا کار دل خواه پیدا کنید. ضمن این که هنوز هم متوسط دست مزد فارغ التحصیلان ام.بی.ا (حداقل در میان مدت) بالاتر از فارغ التحصیلان اقتصاد است. ۳) شانس رفتن به خارج در اقتصاد کاملا بالاتر است. اقتصاد به استانداردهای دنیای علمی نزدیک تر است و دانشکده اقتصاد شریف هم کم کم شناخته شده است. ورود به مدارس مدیریت نیاز به تلاش و شانس (و گاهی پول) بیش تری دارد. ۴) گروه اساتید ام.بی.ا بزرگ تر است و طیف متنوع تری از دروس نسبت به اقتصاد در آن ارائه می...ادامه مطلب ...
  • بانک ها چه طور سود می برند؟

    در بحث مربوط به بانک ها یکی از دوستان نوشته بود “اگر قبول کنیم که بانکداری سود بیشتری نسبت به صنایع دارد پس در این مطلب که لابد برای صنایع صرف دارد که وام میگیرند خدشه وارد می شود”. این گزاره به کل اشتباه است و احتمالا از این تصور ناشی می شود که وقتی بانک نرخ برگشت سرمایه بالاتری نسبت به صنعت دارد پس باید بهره ای که از سرمایه اش از صنعت می گیرد بیش از سود صنعت باشد در نتیجه صنعت همیشه متضرر است. مشکل این استدلال این است که بین Return on Investment (ROI) و Return on Equity (ROE) بانک خلط می کند و توجه نمی کند که بانک ها بنگاه هایی با ضریب اهرمی (Leverage) بالا هستند یعنی نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام در آن ها خیلی خیلی بالاتر از صنایع دیگر است. مثلا در حالی که این نسبت در یک صنعت تولیدی ممکن است ۲ یا ۳ باشد در بانک ممکن است به ۲۰ یا ۳۰ برسد. بگذارید با یک مثال بحث را روشن تر کنیم. بانکی را فرض کنید که ۱۰ میلیارد تومان سرمایه متعلق به سهام دارانش دارد و موفق می شود که ۲۰۰ میلیارد تومان پس انداز از سپرده گذاران جذب کند. به این ترتیب این بانک ۲۱۰ میلیارد تومان “دارایی” دارد که البته ۲۰۰ میلیارد آن “بدهی” است. فرض کنید که پس از کسر هزینه های عملیاتی و هزینه سپرده قانونی بانک روی هر واحد وامی که می دهد فقط ۲% سود (اسپرید) می برد (مثلا به سپرده گذاران سود ۱۲% می دهد و وام هایش هم ۱۵% درصدی است و ۱% هم هزینه عملیاتی دارد). به این ترتیب در آخر سال بانک ما معادل ۴ میلیارد تومان از بابت آن ۲% سپرده های ۲۰۰ میلیاردی سود به دست می آورد. ۱۰ میلیارد هم خودش سرمایه داشت که فرض...ادامه مطلب ...
  • بانک سرمایه گذاری چیست؟

    شرکتی را تصور کنید که قصد ارائه سهام اولیه (Initial Public Offering) را در بازار دارد. این شرکت با مسایل متعددی مثل قیمت گذاری سهام در زمان ورود به بازار، اطلاع رسانی به بازار و انجام معامله با خریداران و مدیریت تلاطم های قیمتی بعد از عرضه سهام مواجه است. بانک سرمایه گذاری در چنین مواقعی وارد عمل شده و مشورت و مدیریت عملیات عرضه و فروش سهام شرکت را برعهده می گیرد. نوع عرضه نیز متناسب به قرارداد بین شرکت و بانک می تواند متفاوت باشد. بانک ممکن است در نقش وکیل شرکت عمل کرده و دست مزد خود را از حجم فروش سهام دریافت دارد (مکانیسم انگیزشی در این حالت به صورتی تعریف می شود که بانک بیش ترین تلاش را برای فروش حجم بالاتری از سهام در قیمت مناسب به کار گیرد) یا این که بانک خود راسا فروش تعداد مشخصی از سهام شرکت با قیمت مشخص را تعهد کرده و درآمد ناشی از آن را به شرکت پرداخت می کند و در عوض سعی می کند تا سهام خریداری شده را شخصا در بازار به فروش برساند. طبیعی است که هرقدر فاصله بین قیمت پرداختی به شرکت و قیمت فروش به خریداران نهایی بیش تر باشد بانک سود بیش تری به دست می آورد. از طرف دیگر شرکت ممکن است علاقه مند باشد تا تامین مالی خود را به روش بدهی (Debt) صورت دهد که شکل اجرایی آن از طریق انتشار اوراق قرضه یا اوراق مشارکت خواهد بود. همانند مورد قبلی بانک های سرمایه گذاری فرآیند انتشار اوراق قرضه و جمع آوری نقدینگی از بازار را بر عهده خواهند گرفت. در این فرآیند موسسات دیگری هم که تخصص ارزیابی ریسک اوراق قرضه را دارند (مثل موسسه Moody) وظیفه ارزیابی ریسک شرکت و لذا طبقه بندی اوراق قرضه را برعهده خواهند داشت تا خریداران با آگاهی به تری نسبت به خرید این اوراق اقدام نمایند. بانک سرمایه گذاری با قراردادن نام خود ذیل اوراق قرضه شرکت کمک می کند تا خریداران اطمینان بیش تری نسبت به اعتبار اوراق منتشر شده پیدا کرده و به این ترتیب یک شرکت گمنام یا کم تر شناخته شده در بازار نیز موفق به عرضه اوراق قرضه شود. با توجه به ریسک بالای کسب و کارهای نوین (مثلا کسب و کارهای اینترنتی یا دارای فن آوری جدید) معمولا بانک های سنتی که علاقه مند پرداخت وام در ازای دریافت وثیقه های مطمئن هستند در نوع شرکت ها سرمایه گذاری نمی کنند. سرمایه گذاری خطرپذیر (Venture Capital) که به حوزه تخصصی سرمایه گذاری (و دخالت در مدیریت و هدایت شرکت های جوان) اشاره می کند از جمله دیگر حوزه هایی است که بانک های سرمایه گذاری نیز در آن وارد می شوند. طبعا به علت ریسک بالای کسب و کارهای نوآورانه تعداد قابل توجهی از آن ها در سال های اولیه فعالیت شکست خورده و کنار می روند و تعداد معدودی به موفقیت های بالایی دست می یابند که نهایتا سرمایه گذاری در پورت فولیویی از این شرکت ها را برای بانک های سرمایه گذاری توجیه پذیرمی کند. در تمامی این موارد بانک سرمایه گذاری یک طرف فروشنده دارد که معمولا شرکتی است که سهام یا اوراق قرضه خود را از طریق بانک عرضه می کند و یک طرف خریدار که می تواند از نوع صندوق سرمایه گذاری یا بانک های تجاری یا موسسات خیریه و مواردی مانند آن باشد و قصد دارد تا نقدینگی خود را در فرصت های سرمایه گذاری مناسب سرمایه گذاری نماید. نقش بانک سرمایه گذاری در این میان تسهیل اتصال دو طرف فروش و خرید به یک دیگر است. تحلیل و ارائه مشاوره به شرکت ها و حل مشکلات ناشی از ادغام ها و تملک ها (Mergers & Acquisitions) یکی دیگر از عملیات بانک های سرمایه گذاری است که معمولا در شرایط رونق اقتصادی جزو بخش های داغ بازار بوده و درآمد خوبی را برای بانک و متخصصان این حوزه فراهم می کند. علاوه بر آن این نوع بانک ها معمولا دپارتمان های تخصصی تحقیق برای ارزش گذاری وضعیت صنایع مختلف یا سهام شرکت ها جهت هدایت بازار دارند که اطلاعات آن مورد استفاده عموم سرمایه گذاران قرار می گیرد. نکته ای که نباید فراموش کرد این است که بانک های سرمایه گذاری به جهت ایفای نقش دوگانه برای خرید شرکت ها و ارزیابی قیمت سهام شرکت ها در معرض مساله تضاد منافع هستند چرا که بخش تحقیقات باید به عنوان داوری منصف ارزش واقعی شرکت را به اطلاع عموم برساند در حالی که بخش سهام به عنوان فروشنده سعی می کند تا بالاترین قیمت را برای سهامی که نمایندگی می کند به دست آورد. تبانی بین دو بخش ممکن است به اعلام ارزش بالاتر از میزان واقعی برای سهام شرکت های مرتبط با بانک منجر شود. قوانین بانک های سرمایه گذاری به این موضوع بسیار حساس بوده و هر نوع ارتباط و تبادل اطلاعات بین دو بخش بانک را ممنوع می کنند (هر چند که در عمل رسوایی های متعددی از سوء استفاده بانک های سرمایه گذاری از این وضعیت رخ داده است). تاسیس بانک های سرمایه گذاری از زاویه کیفیت بازار کار برای دانش آموختگان رشته های مالی، اقتصاد و مدیریت در ایران خبر بسیار مهمی است. کارشناسان این بانک ها باید از یک طرف با مسایل مالی آشنا بوده و از طرف دیگر اطلاعات و دید مناسب در مورد تحلیل شرکت ها و صنایع خاص و نیز فضای اقتصاد کلان داشته باشند. این ترکیب مسوولیت ها و وظایف معمولا محیط کاری غنی و دارای عناصر متعدد که نیازمند کار تحلیلی و خلاقانه بالایی نیز هست فراهم می کند که یکی از جذاب ترین فرصت های شغلی (چه به لحاظ کیفیت کار و چه به لحاظ سطح دست مزدها) در سطح جهانی برای فارغ التحصیلان رشته های فوق به حساب می آید. ضمن این که این مشاغل اجازه تماس مستمر با مدیران سطح بالای شرکت ها و حضور در فرآیند تحلیل فرصت های کسب و کار با حجم بالا را فراهم کرده و لذا چگالی تجربه ناشی از آن بسیار بالا است. در مقابل اشکال این مسیر شغلی حجم بسیار بالای کار (بیش از 80 ساعت در هفته)، استرس زیاد و عدم تحمل خطا (به علت زیان های هنگفت ناشی از خطا) است. در پایان باید اشاره کرد که هر چند فعالیت های بانک سرمایه گذاری به لحاظ مفهومی از بانک تجاری متمایز است ولی به لحاظ سازمانی این دو فعالیت می تواند در داخل یک بانک (ولی در دپارتمان های متفاوت) صورت گیرد. هم اکنون در کنار بانک های متمرکز و تخصصی مثل گولدمن اند ساکس که صرفا در حوزه بانک سرمایه ای فعالیت می کنند بسیاری از بانک های بزرگ مثل سیتی گروپ، دویچه بانک یا کردیت سویس هر دو نوع فعالیت (به علاوه انواع دیگر فعالیت های مالی مثل مدیریت دارایی ها یا خدمات بیمه ای) را انجام می دهند. در گذشته قوانین بانکی در کشورهای غربی ترکیب این دو رشته فعالیت را در داخل یک بانک ممنوع می کرد ولی این محدودیت ها رفته رفته کم رنگ شده و علاقه شرکت ها برای دریافت مجموعه ای از خدمات از یک بانک واحد نهایتا روند فعلی را شکل داده است.
    ادامه مطلب ...
  • یک نکته فیلم لیلا برای من مبهم است و هر وقت هم می بینمش به چشمم می آید. در آن صحنه شاهکار فیلم که وقتی رضا و زن جدیدش با سر و صدا وارد خانه می شوند و لیلا آرام از خانه می رود “چادر مشکی” تنش (سرش؟) کرده است و انگار آن جا متوجه می شوی که لیلا چادری است. حال آن که در صحنه های قبلی این طور نیست و مانتو می پوشد. به نظرتان مهرجویی با این تغییر لباس خواسته چه چیزی را القاء کند؟
  • جیره بندی اعتبارات

    معمولا وقتی با دوستان گفت و گو می کنیم به این نکته اشاره می کنم که بحث تعادل در بازار پول و مسایل بانکی تفاوت ظریفی با بازار کالاهای دیگر دارد ولی آن را دقیق توضیح نداده ام. موضوع اصطلاحا جیره بندی اعتبارات (Credit Rationing) است که آن را برای اولین بار استیگلیتز و وایس تئوریزه کرده و ریشه آن را در مساله اطلاعات نامتقارن (Asymmetric Information) دانستند. فرض کنید شما یک بانک هستید. وقتی کسی (یا شرکتی) برای دریافت وام مراجعه می کند بانک اطلاع درستی از میزان ریسک وام گیرنده (به اصطلاح نوع یا type او) ندارد و لذا مساله اطلاعات نامتقارن پیش می آید. طبیعی است که هر قدر احتمال ورشکستگی وام گیرنده بیش تر باشد بانک بیش تر ضرر می کند.(در کل این موضوع حتی با فرض دریافت وثیقه کامل هم چندان تخفیف نمی یابد چرا که به هر حال نقد کردن وثیقه و تاخیر زمانی ناشی از آن برای بانک هزینه زا است). به این ترتیب بانک ترجیح می دهد تا حد امکان از مشتریان پرریسک حذر کند. حال فرض کنید که بانک نرخ بهره وام هایش را افزایش دهد در این صورت متوسط ریسک (احتمال ورشکستگی) متقاضیان وام بانک افزایش یافته و سود بانک کم می شود و به اصطلاح مساله کژگزینی (Adverse Selection) رخ می دهد. دلیل موضوع این است که به علت بحث مسولیت محدود در شرکت ها وقتی شرکتی وام می گیرد هزینه وام را در دو بخش حساب می کند: پرداخت هزینه بدون ورشکستگی (پرداخت اصل و فرع وام) و هزینه در صورت ورشکستگی (پرداخت اصل و فرع فقط تا سقف دارایی های موجود در شرکت). وقتی نرخ بهره بالاتر می رود توجیه پذیری وام برای کسانی که احتمال ورشکستگی پایین دارند و در نتیجه تمام هزینه های وام را تمام و کمال خواهند پرداخت کم تر می شود و...ادامه مطلب ...
  • ۱) اگر در یک سایت دارای خواننده عمومی – مثلا الف – مطلبی بنویسی و بر اساس یک چارچوب مبتنی بر اقتصاد آزاد استدلال کنی که دولت باید بنزین آزاد را در کنار جیره بنزین (به قول صادق الحسینی) به مردم بدهد بسیاری از خوانندگان شما را خواهند ستود. در حالی که اگر عینا با همین ذهنیت و دقیقا بر اساس همان خط استدلال از آزادسازی نرخ بهره و استقلال عمل بانک های خصوصی برای تعیین نرخ بهره وام ها دفاع کنی همه بهت فحش خواهند داد. ۲) در کارگاهی که شرکت کنندگانش مدیران صنعتی بخش خصوصی بودند داشتم صحبت می کردم. بحث به مفهوم نرخ بهره حقیقی و اسمی و مقایسه ایران با خارج از کشور رسید. یکی از مدیران گیر داده بود که این بهره ها ملت را نابود کرده و الخ. من هم هرچه استدلال از جنس تعادل بازار و عرضه و تقاضا آوردم دیدم قبول نمی کند. بهش گفتم شما که بنگاه بخش خصوصی داری دوست داری دولت روی محصول شرکتت قیمت بگذارد؟ گفت هرگز! گفتم پس چرا از دولت می خواهی که برای محصول بانک خصوصی قیمت بگذارد؟ چیزی که برای خود نمی پسندی برای دیگری هم نپسند. به طرز عجیبی این استدلال خطابه ای موثر واقع شد و فوری قبول کرد.
  • To Change or Not To Change: This is the Question

    هم کلاسی لیسانس بودند با آرزوها و دغدغه هایی نسبتا شبیه به هم: توسعه، روشن فکری دینی، حقوق زنان، دموکراسی، پول و مقام و طبعا زنی رویایی … اولی تصمیم گرفت “موثر” زندگی کند. یعنی از اولش این طور نبود. اولش این طور شروع شد که در دو ماجرای عشقی پیاپی شکست خورد و به ناچار لیسانسش را شش ساله کرد و به جایش خودش را با انبوهی از کارهای سیاسی قبل و بعد دوم خرداد و پروژه های اجرایی و جلسات فلسفی و ماجراهای عاشقانه بعدی خفه کرد. آخر سر هم فوق را ایران خواند و دکترایش را هم از سوئد گرفت و وسط های دکترا هم بلاخره با آن دختری که توی جلسه انجمن سرش داد کشیده بود ازدواج کرد و دست آخر هم شد استاد شریف. استاد سخت گیری است ولی با این همه کلاس هایش پر مشتری است و دانش جوها از کلاسش به عنوان تجربه منحصر به فرد در زندگی یاد می کنند. هنوز هم کتاب خانه اش در دفترش در دانشگاه و در دفترش به عنوان رییس هیات مدیره شرکتشان و خانه شان نیمی فنی است و نیمی دیگر انباشته از تاریخ و فلسفه و ادبیات و ادیان شرقی و گه گاهی سیاست است. در دانش گاه فقط درس فنی نمی دهد بل که یک پای ثابت بیانیه ها و سخن رانی های فرهنگی – سیاسی و دوست نزدیک بسیاری از روشن فکران معروف است. شرکت خوبی هم دارد که به اتکای آن از اخراج از دانش گاه باکی ندارد و دانش جوها آرزویشان است که آن جا کارآموزی کنند. یکی از گرفتاری هایش انبوه جلسات سیاست گذاری است که دعوت می شود و وقت ندارد که برود و دو در کردن درخواست های مصاحبه از طرف مجلات و روزنامه ها و تمام کردن مقاله هایی که به خواهش این طرف و آن طرف...ادامه مطلب ...
  • Happy or Not Happy, This is …

    هم کلاسی لیسانس بودند با آرزوها و دغدغه هایی نسبتا شبیه به هم: توسعه، روشن فکری دینی، حقوق زنان، دموکراسی، پول و مقام و طبعا زنی رویایی … اولی تصمیم گرفت “هپی” زندگی کند. یعنی از اولش این طور نبود. اولش این طور شروع شد که لیسانسش را پنج ساله کرد و چند ماهی خواند و تافل ۵۹۰ آورد و جی آر ای کوانت را ۸۰۰ زد و ۱۰-۱۲ تایی فرم برای انواع یو سی ها فرستاد و آخر سر هم رفت پیش یک استاد ایرانی و دکترا گرفت و صاف هم یک جاب گرفت در یکی دیگر از همان یو سی ها. در شهری که خوب چون نزدیک “وست کوست” است آب و هوایش هم حرف ندارد. ایرانی هایش هم تحصیل کرده هستند و مدل شان با “ال ای” ای ها فرق دارند. زنش هم رشته ای اش نبود ولی همان جا دکترا گرفته بود. الان روی هم ۲۳۰ هزار تا در سال می گیرند. خانه خوبی دارند که چمن ۱۰۰۰ متری دارد و از دانشگاه به اندازه یک درایو ۴۵ دقیقه ای فاصله دارد. صبح ساعت هفت و نیم می رود و عصرها همیشه ساعت ۶ خانه است. سالی چند تا پابلیش می کند، یکی دوبار برای تدریس یکی دو هفته ای می رود سوئد یا مالزی، سالی چند بار هم کنفرانس هایی در ایرلند و کره و آفریقای جنوبی و اسپانیا به تورش می خورد و این طوری دنیا را می گردد. مشکل رفت و آمد هم ندارد چون سه سال بعد از فارغ التحصیلی گرین کارت را گرفت. تابستان ها هم یک ماه می آید ایران، هم مایه افتخار فک و فامیل است، هم خانه خوبی برای پدر و مادرش خریده، هم کنفرانس هایی می دهد – در موضوعاتی که کسی با آن آشنا نیست و لذا به رشد علمی کشورش خدمت می کند – و...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها