• اثر سهمیه بندی روی بازار خودرو

    برنامه‌ریزان با این برداشت درست که صاحبان وانت معمولا برای مصارف حرفه‌ای خود نیازمند مصرف بنزین بالا هستند سهمیه ماهانه این وسیله نقلیه را معادل 600 لیتر تعیین کرده‌اند. این در حالی است که قیمت یک وانت ارزان قیمت در بازار متناسب با طول عمر آن بین 7 تا 10میلیون تومان است. چون هنوز اطلاع مشخصی از عرضه یا عدم‌عرضه بنزین مازاد بر سهمیه نداریم می‌توان در یک تخمین محافظه‌کارانه و دست پایین قیمت بازار سیاه بنزین را حدود 600 تومان فرض گرفته و به این نتیجه رسید که دارنده وانت می‌تواند از محل فروش سهمیه بنزین خود در بازار آزاد ماهانه حدود 300 هزار تومان به دست آورد که معادل 5/3‌میلیون تومان در سال است. به عبارت دیگر افراد می‌توانند با سرمایه‌گذاری 7میلیون تومانی در خرید یک وانت قدیمی انتظار بازگشت سرمایه‌ای در حد 50درصد در یک‌سال را داشته باشند. طبیعی است که این نرخ به مراتب بالاتر از نرخ تعادلی بازده با ریسک کم در ایران است و لذا فورا خود را در قالب افزایش قابل توجه در قیمت وانت نشان خواهد داد. همین اتفاق در مورد موتور‌سیکلت هم قابل مشاهده است. در حالی که سهمیه ماهانه موتورسیکلت‌ها 30 لیتر تعیین شده است می‌توان یک موتور‌سیکلت سبک و دست دوم را با کمتر از 250هزار تومان خریداری کرده و از سهمیه ماهانه بنزین آن بهره‌مند شد. طبیعی است که افراد زیادی حاضر خواهند بود تا با صرف یکی 2میلیون تومان چندین دستگاه موتور‌سیکلت خریداری کرده و از رهگذر مجموع سهمیه بنزین آنها فشار سهميه‌بندي خودرو خود را تعدیل کنند. این امر به افزایش ناگهانی تقاضا برای موتورسیکلت و در نتیجه جهش قیمت آن در جامعه منجر خواهد شد. اگر موضوع صرفا در قالب افزایش قیمت برخی وسایل نقلیه در مقایسه با برخی دیگر خلاصه می‌شد می‌توانستیم مساله را در قالب یک اثر گذرا که نهایتا خود را روی بازتوزیع ثروت به نفع صاحبان قبلی این وسایل نشان می‌دهد تحلیل کنیم. ولی مساله این جا است که نظام قیمت‌ها در اقتصاد علامت‌های متعددی را به بخش‌های مختلف فرستاده و روی برنامه تخصیص منابع تاثیر می‌گذارد و این جا است که اختلال در قیمت‌ها می‌تواند به رفتار غیربهینه در نظام تولیدی منجر شود. افزایش قیمت ‌وانت و موتورسیکلت به شرکت‌های تولیدی این محصولات انگیزه خواهد داد تا در کوتاه‌مدت سبد تولیدات خود را بیشتر متوجه تولید این نوع وسایل نقلیه کنند و لذا اگر برنامه سهميه‌بندي برای مدت قابل‌ملاحظه‌ای اجرا شود بخش مهمی از منابع کمیاب تولید در کشور به سمت محصولاتی خواهد رفت که مطلوبیت ناشی از خرید آنها نه به جهت مصرف بلکه به خاطر بهره‌مند شدن از مزیت‌های تخصیص اداری بنزین است. این در حالی است که به محض برداشته شدن نظام سهميه‌بندي، مطلوبیت قبلی از بین رفته و بازار با حجم بزرگی از مازاد عرضه مواجه خواهد شد. در این میان آنچه از بین رفته است منابع ملی است که صرف تولید محصولاتی شده که در جامعه متقاضی ندارد. آنچه می‌تواند از این اختلال جلوگیری کند کاهش رانت ناشی از فروش سهمیه بنزین وسایل نقلیه در بازار آزاد است. طبعا با ممانعت‌های قانونی نمی‌توان جلوی چنین چیزی را گرفت بلکه تنها راه عملی آن اعلام هر‌چه سریع‌تر وضعیت بنزین آزاد و تنظیم قیمت بنزین آزاد و سهمیه‌های خودروهای مختلف در مقادیری است که بازده ناشی از فروش سهمیه بنزین در بازار آزاد را به نسبت قیمت فعلی خودروها در‌ تعادل با بقیه سرمایه‌گذاری‌ها حفظ کند و لذا برای کسی انگیزه فروش سهمیه بنزین را فراهم نکند.
    ادامه مطلب ...
  • سیستم باز یا بسته؟

    وقتی راجع به نقد همه گیر شدن نادرست به اصطلاح “تفکر سیستمی” در ایران فکر می کنم یاد اولین خاطره ام از این ماجرا می افتم. قضیه مال سال ۷۸ است. آن موقع داشتیم برای شرکت … ایران که از متولیان یکی از بخش های مهم اقتصادی کشور است یک پروژه اصلاح ساختار اجرا می کردیم. از جمله بخش های این پروژه نظام انفورماتیک برای کل سازمان بود و باید در آن توضیحی در مورد ماتریس داده – فرآیند می دادیم و چون ماجرا به سیستم های اطلاعاتی مربوط بود مجبور بودیم مرتبا اصطلاحا سیستم اطلاعاتی و زیرسیستم های آن را تکرار کنیم. وسط ارائه متدولوژی کار بودیم که یکی از مدیران ارشد سازمان که اتفاقا قرار بود مسوول این جور پروژه ها باشد پرسید “آقا این سیستم های شما باز هستند یا بسته؟”. من درست مثل حالتی که آدم گیج می شود یک چند لحظه ای صبر کردم و هر چه فکر کردم نتوانستم ربط این سوال را به بحث خودمان پیدا کنم. گفتم ببخشید متوجه نمی شوم. با حالتی عاقل اندر سفیه گفت ببین آقا جان طبق تئوری سیستم ها یک سیستم یا باز است یا بسته و می خواهم ببینم این سیستم شما باز است یا بسته. خلاصه قضیه را رفع و رجوع کردیم و کمی بعد دلیلش روشن شد. جناب مدیر به تازگی دانش جوی “مرکز آموزش مدیریت دولتی” شده بود و خوب طبیعتا درس عمیقی در مورد روی کرد سیستمی داشت که در آن جا یاد می دادند که جهان یک سیستم است و سیستم ها ۹ سطح دارند و باز و بسته هستند و هر سیستمی از زیر سیستم تشکیل می شود و الخ. (طنز تلخ و فراموش نشدنی روزگار این که این جا همان موسسه ای است که بعدا با ایده جناب ستاری فر و مدیریت مرحوم عظیمی با “موسسه عالی پژوهش در...ادامه مطلب ...
  • “سهمیه بندی : پیش نهادهایی برای اجرای به تر ” مطلبی است که در سایت الف نوشته ام.
  • سهمیه بندی و عرضه حمل و نقل

    اگر کسی علاقه مند به بررسی تئوری های اقتصادی در عمل باشد شرایط بعد از سهمیه بندی موقعیت مناسبی است. آن چه تا کنون می دانیم این است که سهمیه خودروهای شخصی محدود و سهمیه تاکسی ها و آژانس ها و مراکز تعلیم رانندگی به اندازه کافی است. قیمت بازار آزاد هنوز تعیین نشده ولی قطعا چند برابر (چند را هنوز نمی دانیم) برابر قیمت رسمی خواهد بود. اثر این ماجرا روی عرضه حمل و نقل چه خواهد بود؟ به علت تعدد مسافرکش ها و تاکسی ها و همگن بودن خدمات آن ها بازار خدمات حمل و نقل را رقابتی فرض می کنیم. ۱) کوتاه مدت با کنترل قیمت: مقامات دولتی ممکن است بخواهند با این استدلال که بنزین کافی با قیمت سابق به تاکسی و آژانس داده می شود قیمت خدمات آن ها را در حد قبلی کنترل کنند (ظاهرا این اتفاق دقیقا در حال رخ دادن است). فرض کنیم که سیاست کنترل قیمت با شدت عملی شود و قیمت ها در سطح سابق باقی بماند. با این که ظاهرا قیمت بنزین دریافتی برای راننده ها فرقی نکرده ولی “هزینه فرصت” آن تغییر کرده است (هزینه فرصت بنزین برابر قیمت بنزین بازار سیاه است) و می دانیم که بنگاه ها در هنگام محاسبه هزنه نهایی هزینه فرصت عوامل را در نظر می گیرند. به زبان ساده راننده تاکسی با خودش حساب می کند که برای هر کیلومتر بیش تر چه پولی را از دست می دهد و چقدر درآمد کسب می کند و نهایتا میزان کارکردی را انتخاب می کند که این دو باهم برابر شوند. چون تابع تولید معمولا مقعر است (شیبش با افزایش تولید کم می شود) با بالا رفتن هزینه فرصت عوامل تولید و ثابت بودن قیمت فروش محصول مقدار تولید باید کم شود تا برابری مشتق تابع هزینه و قیمت حفظ شود. پس عرضه کم...ادامه مطلب ...
  • نگاه سیستمی؟

    “من فکر می کنم شما یا سیستم اقتصادی ایران را نمی شناسی یا اصلا سیستمی نگاه نمی کنی. اگر بصورت سیستمی به اقتصاد ایران نگاه کنیم و اقتصاد ایران را در قالب یک سیستم ببینیم. تمای اجزا سیستم باید با هم هماهنگ باشند. بعنوان مثال نظام سیاست گذاری برنامه ریزی و تصمیم گیری با نظام اجرایی با نظام آمار و اطلاعات با نظام آموزشی و تربیت منابع انسانی هم جور باشند. خانه از پای بست …… شما میخواهی درون سیستم پیکان موتور زانتیا قرار بدی . شما چطوری تا پایان مقطع کارشناسی ارشد در ایران بودی و سیستم و اجزای آن را نشناختی ” این را حسین جعفری گرامی نوشته است. خب من ترجیح می دهم که وقتی متنی با بحث به اصطلاح نگاه سیستمی شروع می شود خیلی وارد بحث نشوم چون ماجرا خیلی ابطال پذیر نیست. البته امیدوارم زودتر چیزی بنویسم و در آن توضیح دهم که چرا به این کلمه “نگاه سیستمی” آلرژی عجیبی دارم و چرا فکر می کنم که یک نسخه قدیمی و ساده این اصطلاح در ایران جای نگاه کاربردی تر مبتنی بر دینامیک سیستم ها را گرفته است. ولی علی الحساب این کامنت حسین باعث شد تا یاد آگهی که چند هفته پیش در اکونومیست دیده بودم بیفتم و چیزی بنویسم. چون الان آن شماره مجله پیشم نیست جزییات را ذکر نمی کنم ولی فقط این را بگویم که یک آگهی تمام صفحه از طرف دانشگاه (در حال تاسیس) “فن آوری ملک …” در عربستان چاپ شده است که در آن از متخصصان برجسته دانشگاهی در سطح جهانی برای فعالیت به عنوان رییس این دانش گاه دعوت به هم کاری شده است و برای کاندیداها هم شرایط بسیار سختی گذاشته است. تازه رییس را هم شیخ جاسم و زاید انتخاب نمی کنند بل که یک شرکت بین المللی مدیریت منابع انسانی وظیفه بررسی...ادامه مطلب ...
  • کارت گزارش کیفیت و اثر معکوس

    در دو ایالت آمریکا برنامه ای را اجرا کردند که بیمارستان ها را مجبور می کرد تا آمار حمله قلبی و مرگ و میر بیمارانی که سال گذشته در آن بیمارستان عمل قلب انجام داده اند را منتشر کنند. طبعا این کار با این هدف انجام شد که مردم از کیفیت بیمارستان ها اطلاع بهتری پیدا کرده و بیمارستان ها انگیزه بیش تری برای بهبود عمل کرد خود پیدا کنند. ولی متاسفانه مثل خیلی از اوقات نتیجه سیاست خلاف شهودی بود. دو محقق نتایج را بررسی کردند و در مقاله ای که در ژورنال اقتصاد سیاسی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که بعد از این سیاست تعداد عمل های قلب افراد سالم افزایش پیدا کرده و در مقابل تعداد کسانی که هم ناراحتی شدید قلبی داشته و دچار سکته قلبی شده اند زیاد شده است. به عبارت دیگر این سیاست درست به زیان جامعه تمام شد. جالب است نه؟ فکر می کنید چه مکانیسمی باعث این ماجرا شده است؟ جالب توجه علی براتی عزیز: تیتر مقاله هست: “آیا اطلاعات بیش تر همیشه به تر است؟ …” 🙂
  • روابط و ضوابط

    راستش را بگویم اولش که رفته بودم دانش گاه و قرار بود مهندس بشوم اصلا به تحصیل بالاتر از لیسانس فکر نمی کردم. دوست داشتم یک آدم عملی آچار به دست بشوم و بروم در صنعت کار کنم. چند اتفاق مشخص باعث شد که از این ایده دست بکشم که اولینش یک بازدید از یکی کارخانجات مواد شوینده بود که به من فهماند که آدم این نیستم که بروم و روزی ۸ ساعت در یک کارخانه کار کنم (خدا را شکر این را همان سال اول فهمیدم). ولی ماجرا یک دلیل جدی تر هم داشت. سال دوم بودم که مشغول کار شده بودم و می دیدم که شرکتی که باهاشان کار می کنم برای گرفتن پروژه چه قدر محتاج “روابط” است و چه کارهایی را باید بکند که من دوست نداشتم و ندارم. تازه این شرکت به نسبت بقیه خیلی سالم تر بود و چون آدم هایش مذهبی بودند روش هایش از چیزهایی مثل “رشوه دادن” و “پورسانت دادن” مستقیم دور بود ولی به هر حال مجبور بودند وارد مسایل دیگری بشوند که از نظر من دست کمی از پول دادن مستقیم نداشت. آن جا بود که دیدم باید تصمیم خودم را بگیرم و ببینم که آیا دوست دارم برای گرفتن کار وارد این روابط بشوم یا نه و خب نمی خواستم و همان جا بود که دلیل محکمی برای درس خواندن و تخصص داشتن پیدا کردم. دیدم اگر نخواهم وارد زد و بندها شوم باید آن قدر معتبر بشوم یا تخصصم آن قدر کم یاب باشد که کارفرمایان حاضر باشند بدون زد و بند هم بهم کار بدهند. این استراتژی اتفاقا خیلی خوب کار کرد. روی یکی دو حوزه خاص مثل استراتژی در سطح شرکت های هولدینگ که تقریبا کسی رویش کار نکرده بود متمرکز شدم و در نتیجه در ۵-۶ سالی که در ایران کار مستقل (Free Lance)...ادامه مطلب ...
  • رده بندی در بازار کار

    بازار کار در اکثر کشورهای دنیا ساختار لایه لایه ای از جذابیت را پیش نهاد می کند. رشته های دیگر را دقیق نمی دانم ولی در اقتصاد و فاینانس و توسعه و سیاست گذاری عمومی و رشته های نزدیک به آن می شود چند لایه مشخص را مشاهده کرد. احتمالا آرزوی هر فارغ التحصیل دکترا در این رشته ها این است که در یک دانش گاه خوب شغل دانش گاهی بگیرد. در کنار این گزینه بحث بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و بقیه سازمان های بین المللی است که به لحاظ مالی و شغلی از دانش گاه جذاب تر ولی به لحاظ محتوی تا حدی روتین تر هستند. در لایه بعدی شرکت های مشاوره معروف مثل مک کینزی و اکسنچر و بی سی جی و بقیه می آیند و به موازات آن ها بانک های بزرگ و موسسات مشاوره مالی مثل گولدمن اند ساکس و کردیت سویس و جی پی مورگن و مودی گروپ و غیره. بانک های مرکزی و برخی موسسات تحقیقاتی مشخص و معتبر گزینه بعدی هستند و نهایتا اگر کسی در هیچ کدام از این ها موفق نشود باید شغل های رده پایین تر مثل تدریس در دانشگاه ها و کالج های نه چندان سرشناس یا کار در بخش ستادی شرکت ها یا وزارت خانه ها یا دستیاری تحقیق در دانشگاه ها را برگزیند. نکته من این است که موقعیت (Position) بخش تقاضا در بازار کار کامل روشن است. افراد در بازار کار به شدت با هم رقابت می کنند و معمولا هم نهادهای رده اول (مثل دانشگاه های برتر آمریکا و بانک جهانی و صندوق پول) بهترین ها را بر می دارند و بعد نوبت به لایه بعدی می رسد و الخ. این طوری هر دانش جویی هم برای خودش یک سری ایده آل برای محل شغلی آینده اش دارد و تمام انرژی اش...ادامه مطلب ...
  • قیمت بنزین و دستمزد (دور دوم)

    من دو پاسخ و محسن مهدیان یک پاسخ به بحث قبلی بنزین اضافه کردیم که می توانید این جا بخوانید. به نظر من نوشته مهدیان دارای اشکالات متعددی بود که سعی کردم به آن جواب دهم (از جمله اصرار بر قیمت ۵۲ ریال برای بنزین وارداتی) ولی یک نکته جالب در صحبت های او بود که به نظرم کم تر در بحث های ما مطرح می شود و آن اقتصاد سیاسی توزیع درآمدهای بنزین پس از آزادسازی قیمت است. هر چند من چهار سال پیش مقاله ای در همشهری با عنوان “دموکراسی و بنزین” نوشتم و بر اساس مقاله ای از دکتر صالحی اصفهانی کمی به این موضوع پرداختم ولی به نظرم جا دارد که بیش از این به بحث ساختار دولت پس آزادسازی بپردازیم. این نکته مثبتی بود که من از بحث با مهدیان آموختم.
  • تو مگه درس نداری؟

    پارسال با یکی از رفقای اقتصاد خوانده در ایران که ادعای عجیب و غریبی مطرح می کرد و بعدش هم یک باره غیب شد در حال جنگ کامنتی بودیم که یک دفعه گفت تو مگه درس نداری؟ چقدر علافی که این کار را می کنی؟ منم گفتم امروز یک شنبه است و من در حال استراحت هستم ولی تو که باید سر کار باشی چرا داری کامنت بازی می کنی؟ و ماجرا ختم به خیر شد. راستش این موضوع را چند بار از رفقای شفیق و رقبای عزیز شنیده ام که تو مگر کار و زندگی نداری که این همه می نویسی و اصلا این همه وقت را از کجا می آوری. گفتم شاید بد نباشد که برای روشن شدن اذهان توضیح مختصری بدهم. ۱) آن هایی که من را می شناسند می دانند که اصولا تند تند راه می روم و می خورم و حرف می زنم و البته می نویسم. چون باور نمی کنید نمی گویم که نوشتن هر مطلب چه قدر از من وقت می گیرد (در واقع نمی گیرد). این زمان غیر از زمان لازم برای فکر کردن (فکر؟ آهان از اون جنبه!) راجع به مطالب است. خوش بختانه روزانه حدود یک ساعت پیاده راه می روم و فرصت کافی برای فکر کردن به تمامی مشکلات بشریت! را دارم. ۲) زندگی در وین بهره ور است و لذا یکی دو ساعتی که در تهران از من برای امور جاری صرف می شد تقریبا به صفر می رسد. این جا نه در صف بانک و نان می ایستم و نه برای کار اداری باید ساعت ها علاف شوم و نه در مراسم های اجتماعی-خانوادگی شرکت می کنم. کار حرفه ای هم که مثل ایران ندارم که بخواهم با اشتیاق از این جلسه به آن یکی بروم و برایش پرزنتیشن درست کنم و گزارش بنویسم. از این حیث...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها