• پرداخت های مدیران

    سال قبل این خبر که مجمع بانک پارسیان پاداش ۹۰۰ میلیون تومانی هیات مدیره را تصویب کرده و ۴۰۰ میلیون تومان از آن نصیب عبدالله طالبی شده همه جا پیچیده بود. آن موقع ها ایران بودم و تقریبا در هر محفل مرتبط با صنعت بانک و سرمایه گذاری که می رفتی این موضوع بحث بود. فشارها تا جایی رسید که فکر کنم یک نفر به آن ها پیش نهاد کرد تا مبلغ پاداش را صرف ساختن مدرسه ای در جنوب شهر کنند تا ماجرا فیصله یابد. نمی دانم چه قدر می شود دو موضوع را به هم مرتبط کرد ولی گمان من این است که این داستان زمینه روانی لازم برای عزل هیات مدیره پارسیان توسط بانک مرکزی را فراهم کرد. این مقاله که در ژورنال اقتصاد سیاسی چاپ شده است تا حدی به این موضوع مربوط است. مقاله روند پرداخت های متغیر متناسب با عملکرد به مدیران را بررسی کرده است. پرداخت های متغیر معمولا شامل مواردی مثل سهام شرکت، حق خرید سهام (Stock Options) و نیز واکنش بازار کار به عمل کرد ضعیف مدیر (مثل برکناری و بی کاری مدیر ارشد) را شامل می شود. یافته های مقاله نشان می دهد که نسبت دست مزد مدیران به نسبت ثروت خلق شده برای سهام داران در ۵۰ سال گذشته به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است. ضمن این که واریانس دریافتی های مدیران نیز کم تر شده و شکاف بین کم ترین و بیش ترین حقوق کوچک تر شده است. مقاله فرضیات متفاوتی را برای بررسی این موضوع مطرح کرده است. آیا مدیران در عمل کرد موثر نیستند؟ واکنش بازار سهام به مرگ یا استعفای مدیران نشان می دهد که این طور نیست. آیا مشوق های متغیر تاثیری در عمل کرد مدیران ندارد؟ این فرضیه هم مرتبط نیست چون واگذاری شرکت ها به مدیران (MBO)نشان می دهد که...ادامه مطلب ...
  • دایره علایق و دایره تاثیرگذاری

    می گویند آدم ها دو محدوده برای فکر کردن دارند: دایره علایق و دایره تاثیرگذاری. در کارگاه های آموزشی یا در جلسات مشاوره برای این که جلوی بحث هایی از جنس “چرا همه جای کشور ما کیفیت پیکانی دارد و نقش فرهنگ جامعه ما در آن چیست؟” را بگیرم و زمان را برای حرف های عملی نگاه دارم معمولا این دو دایره و اشتراک آن دو را می کشم و همان اولش چندتایی مثال از دایره علایق مدیران ایرانی می زنم که فکر نکنند این یارو که از دانشگاه آمده “مسایل واقعی و عینی و عملی” حالیش نیست و بعد می گویم اجازه دهید این بحث هایی که خارج از دایره “تاثیرگذاری مان” هست را بگذاریم کنار و به اشتراک دایره علایق و تاثیرگذاری مان بچسبیم.* پیش نهاد من این است که در حوزه تحلیل سیاست های اقتصادی هم همین دو دایره را بکشیم. من خودم در نوشته هایم سعی کرده ام تا جایی که ممکن است این اصل را رعایت کنم (طبعا گاهی هم یادم می رود و نمی کنم). راستش اگر قرار باشد بنشینیم و راجع به نبود “زیرساخت ها” در ایران حرف بزنیم احتمالا من یکی خوب بلدم راجع به این موضوع حرف بزنم. از این که چطور سیستم اداری ما فشل است و مردم مان در تحلیل های خود جدی و دقیق نیستند و قوانین مان سازگاری کافی ندارد و نیروی کارمان کم کار و از زیر کار در رو است و مالکیت خصوصی محترم نیست و اقتصاد سیاسی مان اجازه بزرگ شدن به کارآفرینان نمی دهد و الخ. می توانم روزها و روزها راجع به این چیزها مثال و خاطره و تجربه بنویسم (و گاهی هم برای تفنن و “نه به عنوان مطلب اقتصادی” می نویسم) ۵-۶ سال پیش جلسه ای راجع به موانع رشد کارآفرینی در ایران داشتیم و من هم تازه با نظریه...ادامه مطلب ...
  • تغییر واحد پول

    ایا تغییر واحد پول و حذف دو صفر از آن تاثیری در اقتصاد کشور دارد؟ از زاویه اقتصاد کلان نمی دانم و به نظرم هم نمی رسد که تاثیری داشته باشد ولی از زاویه بخش بانکی و خدمات پولی بلی تاثیر دارد! راستش واحد پول ما خیلی کوچک است. اگر واحد های پولی مهم دنیا را بررسی کنید می بینید که پول کشورهای ثروت مند (یورو، دلار آمریکا و کانادا و استرالیا و پوند) تقریبا هم ارزش است و در درجه بعدی هم ین و یوان و روپیه و پول های شبیه آن هستند. (اگر به این سایت بروید و نمودار قدرت برابری پول کشورهای مختلف را ترسیم کنید می بینید که ریال ایران تقریبا کم ارزش ترین است). طبیعی است که کلمه ارزشی که این جا به کار می بریم صرفا یک موضوع قراردادی است و منظور از آن قدرت خرید یک واحد از پول کشور در بازار بین المللی است که اصولا معنی خاصی در بخش حقیقی اقتصاد ندارد. حال چرا می گویم که تغییر واحد می تواند روی بخش بانکی اثر بگذارد؟ برای این که کم ارزش بودن واحد پول باعث شده تا تعداد اسکناس های لازم برای انجام مبادله در ایران به شدت زیاد شود و این هزینه مبادلات بانکی را افزایش می دهد. در بین خدمات بانکی یک مورد خاص بسیار برجسته می شود و آن ماشین های پرداخت خودکار (ATM) است. یکی از مشکلات معمولی که در ایران به آن برخورد می کنیم صف طولانی جلوی ماشین و خالی شدن سریع صندوق ماشین ها است که دلیل آن همین تعداد زیاد اسکناس است. در اروپا شما به راحتی می توانید اسکناس ۱۰۰۰ یورویی از ماشین بگیرید. حال آن که اگر بخواهید همین مقدار پول را از ای تی ام ایران بگیرید باید ۱۲۵۰ برگه اسکناس (نمی دانم ۵۰۰۰ تومانی را هم وارد سیستم کرده...ادامه مطلب ...
  • بانک های خصوصی

    یکی از خوانندگان گرامی وبلاگ که از متخصصان صنعت بانکی کشور هستند لطف کرده و توضیحی در مورد موضوع بانک های خصوصی فرستاده اند که حاوی اطلاعات جالبی است. از ایشان اجازه گرفتم که توضیحشان را منتشر کنم: به عنوان … کاملا با نظرت موافقم. چند روز پیش با اعضای هیات مدیره یکی از بانک های خصوصی صحبت میکردم، ایشان سیاست پیش روی سازمان مطبوعشان را در کوتاه مدت، صرفا خرید اوراق مشارکت! بنا گذاشته و تا اطلاع ثانوی –مگر از طریق شرکت های اقماری که آن نیز داستان خود را دارد– فعالیت در حوزه های دیگر را به حداقل کاهش خواهند داد. در مورد کاهش سودآوری این مو سسات، البته حباب سودهای بادآورده ناشی از عملکرد ضعیف بانک های دولتی که باعث ایجاد صفی از مشتریان حاضر به دریافت خدمات به قیمت خون! بودند، حتما از بین خواهد رفت –بلکه هم رفته– لیکن، همچنان تا فلج و ورشکست شدن راه درازی در پیش است. از دیگر دلایل اصلی کاهش قریب الوقوع سوددهی این موسسات، بزرگ شدن بی حساب و کتاب بانک های خصوصی در سه چهار سال اخیر است که منجر به کاهش راندمان و افزایش نجومی قیمت تمام شده خدمات گردیده، لیکن به دلیل بالا تا بحال کمتر محسوس بوده و در آینده نزدیک –با توجه به نزدیک شدن به فصل مجامع– خود را پر رنگ تر از پیش به رخ خواهد کشید
  • تنها در کلاس

    درس هایی داشته ام که تنها دانش جوی رسمی کلاس بوده ام و تنها امتحان داده ام ولی همیشه چند نفری مستمع آزاد هم سر کلاس بوده اند و فضا را تعدیل کرده اند. این هفته یک درس دارم که تنها دانش جوی سر کلاس هستم. خیلی اوضاع ناجور است. نه می شود دیر رفت، نه می شود ۵ دقیقه بیرون رفت، نه می شود چرت زد و الخ. درسش هم ناجور ریاضی است و از آن درس هایی است که اگر یک جایی را نفهمی دیگر بقیه اش را نمی توانی دنبال کنی. در کلاس های دیگر معمولا آدم این جور موقع ها جیم می شود ولی این جا باید تا آخر تحمل کنی. تازه همه سوال های استاد را باید یکه و تنها جواب بدهم و تمرین ها را هم حل کنم و مقاله هایی که می دهد را بخوانم. گاهی هم خجالت می کشم که این بنده خدا از آمریکا کوبیده و آمده تا به من یکی تک و تنها درس بدهد. خلاصه اوضاع سختی است. خدا به خیر بگذارند. راستی درسش نسبتا جدید است. اگر دانش جوی اقتصاد یا فاینانس هستید بد نیست نگاهی به سرفصل هایش بیندازید.
  • زنگ تفریح: ارزش زندگی

    این اقتصاددان ها هم یک وقت هایی کارهایی می کنند یا مجبور هستند بکنند که شاید بقیه را خوش نیاید. یکی از این کارها تخمین قیمت زندگی افراد است. این رقم برای منظورهای مختلفی مفید است (مثلا برای کارهای شرکت های بیمه عمر یا برای ارزیابی هزینه فایده برنامه های بهداشتی و الخ). طبعا تخمین زدن چنین چیز عجیبی کار سختی است و با خطاهای متعددی هم راه است ولی شاید برایتان جالب باشد که این کار چطور انجام می شود. دو روش اصلی که من می شناسم این ها است: ۱) از روی تفاوت بین ریسک و دست مزد مشاغل مختلف: دو شغل با سطح مهارت و سختی یک سان ولی خطر متفاوت را فرض کنید (مثلا کار در معدن در مقایسه با کار در کارخانه یا کار به عنوان مهمان دار هواپیما در مقایسه با کار کارکنان زمینی). قاعدتا دست مزد مشاغل پرخطر باید مقداری بیش تر از بقیه مشاغل باشد تا افراد را تشویق به گرفتن این شغل ها کند. تفاوت ریسک جانی مشاغل را می توان از طریق بررسی آمار تلفات بین مشاغل محاسبه کرد (هر چند در کشورهای پیش رفته به علت پایین بودن رقم مرگ و میر شغلی تخمین این رقم با خطای زیادی هم راه است). حال اگر تفاوت دست مزدها و تفاوت ریسک جانی را بدانیم می توانیم ارزش زندگی را از روی آن حساب کنیم. این مقاله به عنوان مثال از این روی کرد بهره می برد و قیمت زندگی را برای کارگران یقه آبی مرد رقم ۷ میلیون دلار و برای زنان ۸٫۵ میلیون دلار تخمین زده است. ۲) این مقاله روی کرد جالب و در عین حال مورد انتقادی به کار برده است. ایده این بوده که وقتی افراد با سرعت بیش تری رانندگی می کنند شانس مرگ خود را افزایش می دهند و این رقم از روی آمار...ادامه مطلب ...
  • نرخ بهره و بازی بهینه بانک های خصوصی

    نکته اولی که باید روشن شود این است که هزینه پول برای بانک‌های خصوصی لزوما بالاتر از 12درصد نیست. دلیل این موضوع این است که منابعی که بانک‌ها برای ارائه وام به مشتریان در اختیار دارند ترکیبی از سپرده‌های بلندمدت (با بهره بالا)، كوتاه‌مدت (با بهره پایین) و رسوب حساب‌های جاری بدون بهره) است که با توجه به ساختار منابع مالی بانک ممکن است هزینه نهایی پول را برای بانک بالاتر یا پایین تر از نرخ 12درصد ابلاغ شده قرار دهد. علاوه بر آن اگر پيش‌بيني شود که دولت تعهد و توانایی دنبال کردن سیاست نرخ ارز ثابت را در چند سال آتی دارد این بانک‌ها مي‌توانند بخشی از منابع خود را از طریق وام‌های ارزی (با انتخاب پوشش مناسب ریسک تغییرات نرخ ارز) تجهیز کنند و نهایتا به نرخ‌هایی نزدیک به 12درصد دست یابند. با همه این تفاصیل حتی اگر بانک‌های خصوصی بتوانند قیمت دست‌رسی به پول را برای خود به زیر 12درصد برسانند این لزوما به این معنی نخواهد بود که آن‌ها تمایلی به عرضه وام 12درصد به مشتریان خود خواهند داشت. بانک هم مانند هر عامل اقتصادی دیگر پیش از هر چیز «هزینه فرصت» عملیات تجاری خود را در نظر می‌گيرد. به این معنی که بانک این سوال را از خود مي‌کند که آیا بهترین راه استفاده از منابع مالی در اختیارش دریافت سود 12درصد ثابت از مشتریان است یا امکان استفاده‌های بهتر برای آن وجود دارد؟ در یک اقتصاد تورمی با نرخ تورم نزدیک به 15درصد پاسخ این سوال تقریبا روشن خواهد بود. بانک‌ها ترجیح خواهند داد تا به جای اعطای وام‌ها به مشتریان آن را مستقیما در فعالیت‌های سرمایه‌گذاری وارد کنند. لذا اگر سیاست نرخ بهره زیر تورم اجرایی شده و ادامه یابد احتمالا باید منتظر گسترش شکل‌های جدیدی از کسب و کارهای بزرگ در ایران باشیم. سرمایه‌گذاری مستقیم در پروژه‌های ساختمانی (معمولا با هم کاری شرکت‌های بزرگ سازنده) و عرضه مسکن به شکل اقساطی (بدون نیاز به وام بانکی) یک مثال مهم از شکل‌های محتمل چنین کسب و کارهایی است. سرمایه‌گذاری برای ساخت مجتمع‌های تجاری، تفریحی، ورود به بازار سهام و بورس فلزات، فعالیت‌های تجاری و شراکت با شرکت‌های صنعتی برای سرمایه‌گذاری مستقیم در پروژه‌ها دیگر زمینه‌هایی است که بانک‌ها احتمالا آن را دنبال خواهند کرد. در این بین گروه‌های لابی‌گری صنعتی و معدنی که سال‌ها است ایده کاهش نرخ بهره را دنبال مي‌کنند و آن را کلید حل مشکلات صنعت کشور قلمداد مي‌کنند زیان این ماجرا را از نزدیک احساس خواهند کرد. با این سیاست فرصت دست رسی کارآفرینان به یک شیوه نسبتا ارزان تامین مالی یعنی دریافت وام از بانک کاهش یافته و آن‌ها با کاهش جدی عرضه این خدمات از سوی بانک‌ها مواجه خواهند شد. خلاصه کلام این که اگر دولت مداخلات خود را در بازار بیش از حد فعلی گسترش ندهد بانک‌های خصوصی قادر خواهند تا هم چنان به عنوان دریافت‌كننده منابع مالی و پرداخت‌كننده سود به سپرده‌گذاران کار خود را ادامه دهند ولی مجبور خواهند بود تا فعالیت خود به عنوان عرضه‌كننده‌ این منابع را تعطیل کنند. لذا بانک‌ها در ظاهر بانک خواهند بود ولی عملا به شکل یک شرکت سرمایه‌گذاری به فعالیت خود ادامه خواهند داد. متاسفانه اولین کسانی که در این بین زیان خواهند کرد وام‌گيرندگان کوچکی هستند که وام‌های بانک‌های خصوصی را برای خرید مسکن، تحصیل یا تاسیس واحد تجاری دریافت مي‌کردند و از دریافت آن راضی بودند.
    ادامه مطلب ...
  • رابطه نقدینگی و تورم

    یکی از دوستان سوال به جایی پرسیده است. دولت جدید در یک سال گذشته حجم نقدینگی را به طور قابل توجهی افزایش داده ولی بر خلاف پیش بینی که اکثر ما داشتیم آن سطح از تورم مورد انتظار در جامعه ایجاد نشده است. همین مشاهده سریع از تجربه این سال اگر به درستی تحلیل نشود ممکن است نهایتا منجر به این برداشت شود که چنین رابطه ای وجود ندارد و بدعت جدیدی را در سیاست گذاری ایجاد کند. تا جایی که به ذهن من می رسد چند فرض می توان برای موضوع مطرح کرد: ۱) تورم ایجاد شده ولی دولت آمار واقعی آن را اعلام نمی کند: هر چند دولت ممکن است بخواهد چند درصدی تورم را پایین تر نشان دهد ولی این دست کاری نمی تواند در مورد تورم ناشی از افزایش ۴۰% در نقدینگی چندان کارا باشد. لذا من این فرضیه را خیلی صادق نمی دانم. ۲) تورم حاصل از نقدینگی خودش را نهایتا در قیمت مسکن نشان داده است: این فرضیه ای است که احتمال درست بودن دارد و باید به دقت بررسی شود. راستش چون آمار دقیق از افزایش قیمت را ندارم (یا شاید بقیه هم فعلا ندارند) قضاوت در مورد این فرضیه هم راحت نیست. یک عامل مهم هم که بر خلاف این فرضیه عمل می کند این است که به هر حال افزایش های دوره ای قیمت مسکن همیشه در اقتصاد ایران بوده و بعد از رکود دو سه سال گذشته در این بخش چنین افزایشی خیلی دور از انتظار نبوده است. ۳) بین افزایش نقدینگی و تورم تاخیر زمانی وجود دارد: اگر سری زمانی تورم و رشد نقدینگی در ایران را مشاهده کنید می بینید که تورم نقدینگی را دنبال می کند ولی دو نمودار اختلاف فازی در حدود چند ماه دارند (و لزوما هم پا به پای هم حرکت نمی کنند. برخی...ادامه مطلب ...
  • آقا این بحث بازگشت به میانگین انگار داغ شده است. از یک طرف ماجرا خیلی بی پایه نیست و از طرف دیگر انگار من مثال درستی انتخاب نکردم (فوتبال). به هر حال از دیشب که تذکرات دوستان را دیدم ذهنم روی این موضوع قفل کرده و لذا دارم سعی می کنم چیزی آماده کنم و این جا بنویسم در مورد خواص و رفتار فرآیند های تصادفی بازگشت کننده به میانگین و کاربردهای این مدل و البته اشکالاتی که پست قبلی ام داشت و از کامنت های دوستان آموختم. حالا این وسط نکته جالبی را می شود مشاهده کرد. مدل های بازگشت به میانگین نقش مهمی در تحلیل های کاربردی بازارهای دارایی و سهام ایفا می کند و لذا اگر کسی این نوع مفاهیم را خوب بداند می تواند در بازار مالی کار کند. از طرف دیگر اگر به کامنت ها دقت کنید (و کامنت دهنده ها را بشناسید) می بینید که غیر از اقتصادخوانده ها دوستان دیگری هم کامنت های کاملا مرتبط و مفیدی روی موضوع داده اند (هم مخالف و هم موافق). من که دوستانم را می شناسم می دانم که رشته هایشان چیزهایی مثل مخابرات و ریاضیات و فیزیک است. در واقع همین مثال ساده تا حدی نشان می دهد که چرا الان بازار کار فاینانس فارغ التحصیلان این تیپ رشته ها را هم با علاقه می پذیرد و چه جنبه های تخصص آن ها در این بازار خریدار دارد.
  • بازگشت به میانگین

    بسیاری از پدیده ها در دنیا خاصیت بازگشت به میانگین (Mean Reversion) دارند یعنی اگر رفتارشان را در طول زمان تماشا کنیم می بینیم که انگار وقتی از میانگین فاصله می گیرند تمایل دارند که دوباره به سمت میانگین باز گردند و لذا در بلندمدت حول یک خط نوسان می کنند. از این مفهوم در بازار دارایی زیاد استفاده می شود. وقتی قیمت دارایی ها که در بازار به این شکل رفتار می کند خیلی زیاد یا کم می شود احتمال این که دوباره به میانگین قیمت های قبلی برگردد بالاتر می رود. انگار فنری به متغیر وصل است که هر چه بیشتر از میانگینش دور می شود بیشتر او را می کشد. این ماجرا در زندگی روزمره هم فراوان است. حدس من این است که این حس گنگ که خیلی از ما نسبت به خوشی زیاد داریم و نگران هستیم که اگر خیلی شاد باشیم حتما به زودی اتفاق بدی خواهد افتاد ناشی از همین تجربه است. ما به تجربه فهمیده ایم که میزان لذت هر کس در زندگی میانگین مشخصی دارد و لذا وقتی برای مدتی خیلی زیاد شاد هستیم می فهمیم که الان باید منتظر این باشیم که اتفاقات بدی بیفتد تا خوشی ما را حول میانگین نگاه دارد. حالا جالب است که همین خاصیت بازگشت به میانگین می تواند باعث خطاهای جالبی در تحلیل نتایج یک کار شود. مثلا یک لیگ فوتبال را در نظر بگیرید. به تجربه می دانیم که احتمال این که یک تیم همه بازی هایش را ببازد یا همه بازی هایش را ببرد خیلی زیاد نیست و تیم های کمی این بلا سرشان می آید (معادلش یک دانش آموز معمولی را تصور کنید که معدل حول و حوش ۱۶ دارد و احتمال خیلی کمی دارد که همه امتحان هایش را بیست یا صفر شود.) حالا فرض کنید یک تیم متوسط به بالای...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها