• ریشخند به غرب

    پست روز قبل واکنش های متفاوتی را بر انگیخت. به نظرم برخی دوستان متوجه منظور اصلی پست نشدند. موضوع ناراحتی (یا عصبانیت) من اختلاف فنی که با دوستم سر برداشت از مقالات داشتیم نبود بل که اعتماد به نفس بیش از حدی بود که او در تحقیر نتایج دو مقاله که هر یک توسط چند نفر از اساتید دانش گاه های خوب دنیا نوشته شده بودند نشان می داد. راستش بر خلاف نظر برخی دوستان من معتقدم این “اعتماد به نفس بیش از حد در مقابله با دنیای غرب” ویژگی منفی و معضلی بزرگ است که دامن گیر حوزه های متفاوتی در کشور ما و از جمله جامعه علمی شده است. به نظرم چنین روحیه ای نتیجه مستقیم فرهنگی است که در طی سال های اخیر با حس افراطی”خودکفایی” و نقد افراطی نظریات وارداتی در کشور ما ایجاد شده است. کتاب های درسی ما متاسفانه پر است (یا حداقل در زمان ما بود) از صفحاتی که در آن پیچیده ترین و عمیق ترین نظریات حوزه علوم انسانی (مثل نظرات مارکس و فروید و داروین و نیچه) در یکی دو پاراگراف تحلیل شده و فاتحه آن خوانده می شود (و این کار دوست من هم فرق چندانی با این روش کتاب های درسی ندارد). به نظرم یک ریشه این “ابله پنداشتن” دیگران نشناختن خصوصیات جامعه غرب و سنت های حاکم بر جامعه علمی و فرهنگی آن ها است. غربی ها بر خلاف تصور ما نه تنها کم هوش تر از ما نیستند (اگر باهوش تر نباشند) بل که دو ویژگی مهم دارند که باعث می شود انسان عاقل در انتساب خطاهای بدیهی به نتایج کارهای آن ها کمی احتیاط کند. اول این که غربی ها معمولا بسیار پر کارتر از ما هستند و مهم ترین این که در همه کارهایشان از جمله در فهم درست مفاهیم و استدلال ها بسیار “جدی”...ادامه مطلب ...
  • انجمن مدیران ایرانی

    سه نفر از دوستان قدیمی و بسیار توانمند من علی زواشکیانی (فارغ التحصیل دکترای تورنتو)، هژیر رحمانداد (فارغ التحصیل ام آی تی و استاد فعلی ویرجینیا تک) و علی مستشاری (فارغ التحصیل ام آی تی و از مدیران یو ان دی پی) به همراه جمعی از اساتید مطرح مدیریت در خارج از کشور (مثل دکتر تبریزی و دکتر شیخ الاسلامی) انجمنی غیرانتفاعی به اسم انجمن بین المللی مدیران ایرانی تاسیس کرده اند. هدف انجمنشان انتقال دانش و تجربه های مدیریتی اساتید مدیریت، مدیران و کارآفرینان ایرانی موفق در خارج از کشور به مدیران داخل کشور است. انجمن را کسانی تاسیس کرده اند که افراد جدی، پرمشغله و توانایی هستند و معمولا انرژی خود را هدر نمی دهند لذا من کاملا امیدوارم که این انجمن منشاء تحولات مفیدی در بحث مدیریت در کشور شود. فکر می کنم هر کدام از ما که به نوعی به موضوع مرتبط هستیم باید بهشان کمک کنیم تا این انجمن رونق بگیرد. از جمله کارهایی که انجمن می کند برگزاری کارگاهی با عنوان مدیریت فرصت ورزی در تیرماه امسال در تهران است. اگر علاقه مند بودید ثبت نام کنید و شرکت کنید. من خودم خیلی دوست داشتم که در آن زمان در تهران بودم و از سخن رانی ها استفاده می کردم ولی حیف که نمی توانم بروم. ضمنا این جا فرم ثبت نام الکترونیکی عضویت در انجمن است. اگر دوست دارید خبرنامه ها و اخبار انجمن را دریافت کنید در آن عضو شوید. یکی از راه هایی که می توانیم به این فعالیت کمک کنیم است که بهشان در مورد کارهایی که می توانند در ایران انجام دهند ایده بدهیم. لذا اگر ایده ای دارید این جا بگذارید. اعضای هیات موسس انجمن آن را می خوانند و پیگیری می کنند. اگر هم وبلاگ دارید خوب است که راجع به این کارگاهشان اطلاع رسانی کنید.
  • برشی از یک گفت و گوی شبه علمی در ایران

    دوستی که اگر اشتباه نکنم از دانشگاه تهران فوق لیسانس اقتصاد دارد (اسم نمی برم چون دوست ندارم اختلاف علمی با رابطه شخصی خلط شود) پستی در نقد پست طول عمر من نوشته و مدعی شده که در واقع نتیجه ای که دو مقاله (مقاله اول و مقاله دوم) گرفته اند یک سان است چون هر دو مقاله می گویند “میانگین طول عمر برندگان نوبل بیش از بازندگان آن است”. بعد هم اضافه کرده که “در صورتی که این گزاره انتخاب شود، دعوای این دو گروه به آسانی قابل رفع است. در اصطلاح خودمان: چه «رجب علی»، چه «علی رجب». از این دست مسائل در الگوهای ذهنی مبتنی بر ریاضیات بیشتر است و به نوعی بازی با الفاظ است! ” من اول برایش توضیحی نوشتم و توضیح دادم که فرق دو مقاله چیست. گفتم که اولی نتیجه گرفته بود که مسابقات شهرت باعث “افزایش طول عمر برندگان می شود” حال آن که مقاله دومی این نتیجه را رد کرده و نشان داده که این مسابقات باعث “کاهش طول عمر بازندگان می شود” (و در واقع هر دو سر این گزاره ای که دوستمان فکر می کند کشف کرده است مشترکند). دوستم جواب داد که “من هم دقیقاَ همین نکته رو گفتم. گفتم نتایج قدیم و جدید هر دوتا یکی هستند” من مانده بودم (و هنوز هم درمانده ام) که چه طور می توان این تفاوت را برای یک نفر که منکر آن است توضیح داد و برایش بیان کرد که اگر فاصله دو متغیر در دوره زمانی افزایش یافته باشد دو تفسیر ممکن از آن (افزایش یکی یا کاهش دیگری) تفاوت عظیمی با هم دارد. راستش نتوانستم راهی برای بیان موضوع پیدا کنم و فقط به این نکته اکتفا کردم که آدم اگر از قیاس “رجب علی” و “علی رجب” برای بررسی تفاوت نتایج دو مقاله اقتصادسنجی استفاده کند حتما...ادامه مطلب ...
  • تله مهارت کم کیفیت ضعیف

    این بچه های وبلاگ مسیر توسعه دو پست نوشته اند در باب این که چرا افراد در ایران روی کسب تخصص سرمایه گذاری نمی کنند؟ مقدمتا باید بگویم که احتمالا نمونه ای که استنتاجشان را بر اساس آن بنا کرده اند بیش تر محدود به حوزه های علوم انسانی بوده که این وضع در آن برجسته تر است. در رشته های مهندسی و علوم و پزشکی در ایران انگیزه برای تمرکز روی حوزه مشخص بیش تر است و در مقایسه با افراد حوزه علوم انسانی معمولا متخصصان این رشته ها روی حوزه های باریک تری کار می کنند. این مقاله ساده و قابل فهم چارچوب نظری برای فهم این موضوع فراهم می کند. حرف مقاله این است که دو بخش اقتصاد یعنی بخش نیروی انسانی و بخش تحقیقات رابطه مکمل با یک دیگر دارند. معنای اقتصادی این حرف این است که بهره وری نهایی سرمایه گذاری در هر یک از بخش ها رابطه مثبت با “سطح” انباشت سرمایه در بخش دیگر دارد. بخش تحقیقات زمانی با بازده بالا کار می کند که سطح بالایی از انباشت نیروی انسانی در اقتصاد وجود داشته باشد و سرمایه گذاری برای کسب سرمایه انسانی زمانی بهره ورتر خواهد بود که سطح فعالیت های تحقیقاتی (و در نتیجه تقاضا برای نیروی متخصص) در اقتصاد بالا باشد. در عمل تصمیم برای سرمایه گذاری توسط هر دو بخش قبل از معلوم شدن نتیجه تصمیم بخش دیگر صورت می گیرد در نتیجه کل موضوع یک بازی را شکل می دهد. مقاله نشان می دهد که تعادل انتظارات عقلانی (Rational Expectations Equilibrium) شکل گرفته در اقتصاد می تواند دارای تعادل های چندگانه باشد. یک نقطه تعادل می تواند این باشد که افراد به درستی پیش بینی کنند که بخش تحقیقات رشد خواهد کرد و لذا انرژی بیشتری برای کسب سرمایه انسانی صرف کنند و بنگاه ها هم متقابلا با...ادامه مطلب ...
  • ۱) یکی از شانس های آدم این است که توسط افراد فهیم نقد شود. بعد از نوشته احمد سیف عزیز کاوه مجلسی و جعفر خیرخواهان هم دو نقد برای نوشته من در باب اقتصاد توسعه نوشته اند که هر دو خواندنی هستند. ۲) جمعی از رفقای اقتصاد خوانده همت کرده اند و وب سایت گروهی با اسم مسیر توسعه راه انداخته اند. سر بزنید. ۳) موسسه ما دو سال قبل از هشت نفر ورودی اش یک نفر ایرانی بود. سال قبل این رقم به دو نفر رسید و امسال شد سه نفر. امروز به مناسبتی به جلسه هیات علمی دعوت شده بودم و همین بحث بود که با این روند کم کم باید شعبه ای در تهران بزنند. یکی از استادها گفت مشکل این است که اگر رفتیم تهران نمی توانیم راجع به نرخ بهره حرف بزنیم. تصورشان این بود که نرخ بهره در ایران وجود ندارد. گفتم وجود دارد خیلی هم خوب وجود دارد طوری که یک شبه ۵% کاهش پیدا می کند.
  • طول عمر در آمریکا

    آمریکا بالاترین سرانه خدمات بهداشتی را در دنیا دارد. با این همه امید به زندگی در این کشور در رده ۲۹ ام جهانی است. آیا این به خاطر تفاوت ژن آمریکاییان است؟ پاسخ منفی است. آیا به خاطر شیوه تغذیه بد آمریکاییان است؟ تا حدی ولی نه کاملا. آیا به خاطر نابرابری و عدم دسترسی به خدمات بهداشتی مناسب در طبقات پایین است؟ احتمالا این می تواند تاثیر گذار باشد. به هر حال محققان بهداشت عمومی و اقتصاددانان حدس های مختلفی راجع به این موضوع دارند و آن را آزمون می کنند. در این بین یک فرضیه که حداقل به نظر من مرتبط می رسد به شرایط اجتماعی-روانی جامعه آمریکا مرتبط می شود که استرس در آن بالا است. در این بین یک موضوع مشخص تر توجه محققان را جلب کرده است: نقش نهادهای ارائه دهنده تشخص اجتماعی (مثل جایزه اسکار و نوبل) در این موضوع چیست؟ اگر بخواهیم تاثیر این نهادها بر روی طول عمر را بسنجیم می توانیم از روش طراحی ناپیوستگی رگرسیون استفاده کنیم. فلسفه این روش این است که برای بررسی تاثیر یک سیاست که با معیار مشخصی تخصیص داده می شود (مثلا تاثیر اعطای بورس تحصیلی به ورودی های دانشگاه ها) می توانیم گروه کنترل را از کسانی انتخاب کنیم که درست در مرز انتخاب بودند ولی انتخاب نشده اند. لذا گروه آزمایش در مثال ما پایین ترین دریافت کنندگان بورس و گروه کنترل کسانی که لب مرز بورس بودند ولی بورس دریافت نکرده اند هستند. چون این دو گروه احتمالا در اکثر ویژگی ها بسیار شبیه به هم هستند می توانیم نتیجه بگیریم که اگر تفاوتی در عمل کرد مشاهده شد مربوط به سیاست اعمال شده است. اگر همین روش را در مورد تاثیر برنده شدن در مسابقه اسکار (مثلا) به کار بگیریم می بینیم که بین طول عمر برندگان اسکار و کسانی که...ادامه مطلب ...
  • دعوای اقتصاد توسعه

    من در انتخاب آزاد متن کوتاهی راجع به اقتصاد توسعه نوشته بودم که احمد سیف با آن مخالف بود و نقدی نوشت و من بر نقد او جوابی و الخ ضمنا این جا خراب نشده. پهنای باند این ماه زیاد مصرف شده بود و رو به اتمام بود که ایمان حاجی زحمت کشید و سایت را سبک کرد که تا وقتی سرویس دهنده سطح خدمت را ارتقاء می دهد مشکلی پیش نیاید.
  • زبان ریاضی

    در انتخاب آزاد چیزکی راجع به زبان ریاضی در اقتصاد نوشتم.
  • بازارهای مالی و رشد اقتصادی

    پيش از ورود به اين سوال ابتدا بايد روشن کنيم که منظور از توسعه يافتگي مالي چيست؟ اين سوال پاسخ قطعي ندارد و مجموعه اي از معيارها براي آن به کار مي رود. يک معيار براي ارزيابي قدرت بازار مالي در يک کشور نسبت ارزش سهام شرکت هاي حاضر در بورس به کل توليد ناخالص ملي اين کشور است. چنين شاخصي نشان مي دهد که چه بخشي از سرمايه گذاري هاي کشور در بازارهايي که قدرت نقد شوندگي بالا دارند خريد و فروش مي شود. اين نسبت براي ايران حدود يک چهارم است در حالي که براي بسياري از کشورها بيش از يک است. نسبت هاي معمول ديگر حجم سهام خريد و فروش شده در بازار سهام، سهم وام هاي تخصيص يافته به بخش خصوصي در اقتصاد و سهم وام ها و اعتبارات اعطايي از طريق بانک هاي خصوصي به نسبت اعتبارات هدايت شده از طريق بانک مرکزي و بانک هاي دولتي است. هر قدر اين نسبت بزرگ تر باشد نشان مي دهد که اعتبارات بخش خصوصي که حساسيت بيشتري به کيفيت سرمايه گذاري دارد در اقتصاد قوي تر است. نقطه عزيمت محققاني که روي رابطه کيفيت بخش مالي و رشد متمرکز مي شوند اين است که بخش مالي با کاهش هزينه هاي مبادله و عدم تقارن هاي اطلاعي در اقتصاد نهايتاً باعث ارتقاي سطح پس انداز، انباشت سرمايه، رشد فناوري و رشد اقتصادي مي شود. چنين تاثيري از چند مسير مختلف مي تواند رخ دهد؛ 1- بازار مالي سرمايه ها را براي سرمايه گذاري در فناوري بسيج مي کند. مهندسي را تصور کنيد که ايده اي براي طراحي و توليد يک محصول خانگي جديد دارد که مي تواند سهم بسزايي در ارتقاي رفاه خانوارها ايفا کند. چنين فردي براي تبديل کردن ايده خود به يک محصول تجاري نيازمند سرمايه گذاري در ماشين آلات و تجهيزات است و طبيعي است که علاقه مند يا حتي قادر نيست که همه سرمايه مورد نياز را هم به طور شخصي تامين کند. بازارهاي مالي اين امکان را فراهم مي کنند تا او با عرضه سهام شرکتش در بازار بورس و يا عقد قرارداد با بانک هاي سرمايه گذار منابع مالي مورد نياز خود را تامين کرده و در عوض سرمايه گذاران را در عوايد مالي پروژه خود سهيم کند. بازارهاي مالي از يک طرف با تامين پول مورد نياز کارآفرين به رشد فناوري و تجاري شدن ايده او کمک مي کنند و از طرف ديگر مشوقي براي سرمايه گذاران کوچک براي سرمايه گذاري کردن در اين فرصت ها فراهم مي کنند. 2- بازارهاي مالي راجع به فرصت هاي سرمايه گذاري اطلاعات ايجاد مي کنند. يک سرمايه گذار خرده پا را تصور کنيد که قصد دارد پس انداز اندک خود را سرمايه گذاري کند. اگر بازارها و نهادهاي مالي (بانک هاي سرمايه گذار و بورس سهام) وجود نداشته باشد اين فرد مجبور است تا راساً به بررسي شرکت هاي مختلف و کيفيت آنها پرداخته و نهايتاً در چارچوب اطلاعات و شناخت محدود خود به سختي زمينه سرمايه گذاري را انتخاب کند که لزوماً هم بهترين انتخاب براي او نيست. حال آنکه با بودن نهادهاي مالي شخص مي تواند صرفاً سرمايه خود را وارد بازار مالي کند و عمليات جست وجوي فرصت هاي سرمايه گذاري و تخصيص سرمايه را به نهادهاي مالي واگذار کند. 3- بازارهاي مالي نقش نظارتي قوي براي شرکت هاي بزرگ فراهم مي کنند. قيمت سهام يک شرکت شاخصي است که رابطه تنگاتنگي با ارزش بنيادي شرکت دارد لذا عملکرد مديريت شرکت به سرعت خود را در قيمت سهام شرکت منعکس مي کند. بازارهاي مالي با عمومي کردن اطلاعات، تشويق شرکت هاي موفق و تنبيه شرکت هاي زيان ده نقش نظارتي قوي را ايفا مي کنند که از بسياري از سيستم هاي نظارت بوروکراتيک موثرتر عمل مي کند. با توجه به عدم تقارن هاي اطلاعاتي که در بازارهاي مالي وجود دارد و باعث مي شود تا موسسات وام دهنده اطلاعات کافي از کيفيت شرکت وام گيرنده نداشته باشند اين نقش بازارهاي مالي تاثير مهمي در کاهش شکست هاي بازار در بخش وام و اعتبارات ايفا مي کند. 4- بازارهاي مالي ريسک سرمايه گذاري را تقسيم مي کنند. اگر سرمايه گذاران مجبور باشند که شخصاً در پروژه ها سرمايه گذاري کنند قدرت متنوع سازي آنها به شدت کاهش مي يابد. حال آنکه نقد شوندگي بالاتر در بازار سهام و امکان خريد سبد متنوعي از سهام اين امکان را فراهم مي کند تا سرمايه گذاران خود را در مقابل ريسک شرکتي مصون کنند. اين ويژگي تمايل براي سرمايه گذاري در پروژه هاي مرتبط با توسعه فناوري يا محصولات نوآورانه که طبعاً با ريسک بالا همراه هستند را افزايش داده و نهايتاً به رشد فناوري در جامعه کمک مي کند. از طرف ديگر نهادهاي مالي که ماهيت بين نسلي دارند (مثلاً صندوق هاي بازنشستگي) اين امکان را فراهم مي کنند تا ريسک هاي ناشي از تحولات اقتصاد کلان که ممکن است تاثيرات منفي روي يک نسل خاص برجاي گذارد به يک نسل خاص منتقل نشود و لذا تمامي نسل ها از جريان مالي هموارتري برخوردار شوند. با در نظر گرفتن مجموعه مسيرهاي فوق مجموعه اي متنوع از مطالعات انجام شده است که همگي بر وجود تاثير مثبت از سمت توسعه يافتگي بازارهاي مالي به رشد اقتصادي تاکيد مي کنند. مطالعات مختلف نشان مي دهند که اگر شاخص هاي بازار مالي در کشورهاي کمتر توسعه يافته يا در حال توسعه به سطح متوسط اين شاخص ها در گروه کشورهاي پيشرفته تر ارتقا مي يافت آن گاه سرعت رشد اين کشورها مي توانست بين نيم تا يک درصد افزايش يابد و اين در يک فاصله زماني ده تا بيست ساله به معناي افزايش ده تا بيست درصدي در سطح درآمد سرانه اين کشورها است.
    ادامه مطلب ...
  • گفت و گو بر سر مفاهیم نادقیق

    آقا من بحث پست قبل را دوست دارم. بعد از مدت ها یک موضوع فکری جالب برایم پیدا شده است. اصل موضوع خودم را فراموش کرده ام ولی سوال این که اگر نتوانستیم مفهومی را دقیق کنیم تکلیف گفت و گو بر سر آن چیست برایم باقی است. فعلا این دو نظر برایم جالب و آموزنده بود. پسر فهمیده: یک بار جمله‌ی خودتان را بخوانید: «به رغم نداشتن تعریف و شاخص مشخص، دو طرف بحث برداشت بین الاذهانی نسبتا مشترکی از مفاهیم ژلاتینی این چنینی دارند.» فکر نمی‌کنید این ادعا تنها وقتی درست است که دو طرف بحث از خاست‌گاه نظری مشترکی باشند؟ مشکل حرف‌های غیردقیق این است که چند نفر که مثل هم فکر می‌کنند، آخر سر به توافق می‌رسند و فکر می‌کنند این توافق یک نتیجه‌ی اصیل است. نمونه‌اش همین روشن‌فکران چپ یا پست‌مدرنیست است که خودشان هم نمی‌فهمند چه می‌گویند، ولی حرف‌های همدیگر را تأیید می‌کنند. به نظر شما چه‌طور می‌شود از حرف غیردقیق نتیجه گرفت؟ نی لیک: نفس و اصل گفت و گو را پذیرفتن حرکت به سوی نقد و در نتیجه روشن شدن جنبه ی تاریک و نه روشن موضوع است. مضامین جدید هنوز تبدیل به مفاهیم دقیق نشده اند. برای همین به نظر من باید گفت و گو کرد، نقد کرد و بازبینی در دانسته ها و ادعاها کرد. این که گفته می شود تعریف دقیقا مفاهیم را ارائه بدهید درست نیست چرا که فضای خاکستری و مبهم که با ابتکار نظری به بحث گذاشته می شود اگر که از قبل تعریف داشته باشد به بحث یا تشکیک گذاشته نمی شود. به نظر من اجازه بدهیم که موضوع جدید وارده فضای فکر و نظری ما بشود و همه اش با اتکا به متعارف ها و دقایق ابتکار فکری را نکوبیم.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها