• مسکن در تهران

    قیمت مسکن و مستغلات در اکثر پایتخت های دنیا بسیار بالا است و تهران هم از این امر مستثنی نیست. ماجرای گرانی پایتخت فقط به کشورهای پیش رفته محدود نمی شود. خانه مثلا در استامبول یا نایروبی هم به نسبت درآمد متوسط این کشورها بالا است. این موضوع هم معمولا پذیرفته شده است که سکونت در خود پایتخت یا مناطق مرکزی آن مختص کسانی است که علاقه مند به پرداخت هزینه های بالا هستند و در مقابل گزینه سکونت در مناطق اطراف برای کسانی که می خواهند پول کم تر بدهند مطرح است. تهران متاسفانه این امکان دوم را به راحتی فراهم نمی کند و دلیل آن اولا ضعف زیرساخت حمل و نقل عمومی ارزان و مطمئن بین مناطق اقماری شهر (مثلا شهریار یا رودهن) و ثانیا کیفیت پایین فضای شهری و زیرساخت های موجود در این مناطق است. مشکل دوم دینامیک درونی دارد که به مرور زمان حل می شود ولی مساله اول یک موضوع سیاست گذاری مهم برای دولت است. اگر خطوط قطار پرتردد با دسترسی خوب به شهرهای اقماری تهران (تا شعاع حدود یک ساعتی) تاسیس شود این مناطق می توانند گزینه جذابی برای کسانی باشند که زندگی در شهر کوچک تر با هوای تمیزتر و قیمت ارزان تر را ترجیح می دهند و هم چنان در تهران کار می کنند. اگر مساله حمل و نقل حل شود بحث ساخت و ساز و فضاهای شهری با کیفیت هم راه خودش را پیدا می کند. از یک اثر جنبی این سیاست البته نباید غافل شد: این گزینه تمایل به مهاجرت به استان تهران را تقویت کرده و باعث افزایش جمعیت کل ساکن در منطقه شهری تهران می شود. کم بود منابع آب یکی از مشکلات مهمی است که ظرفیت رشد تهران را محدود می کند و لذا افزایش جمعیت در کل منطقه شهری خودش یک عامل منفی به...ادامه مطلب ...
  • کولاک بهاری

    دوره دانش جویی تقریبا هر هفته می رفتم کوه. توی کوه بهار که می شد هوا رفتار عجیبی از خودش نشان می داد. صبح که بالا می رفتی اوضاع معمولی بود ولی یک دفعه درست بعد از ظهر (که معمولا به قله رسیده بودی و داشتی بر می گشتی) وضعیت تغییر می کرد و کولاک (برف و باد) شدیدی در می گرفت. من چندین بار گرفتار این کولاک ها شده بودم. وسط کولاک ناگهانی که گیر کنی تصور می کنی که دنیا به آخر رسیده است. خیس شده ای و باد به شدت به صورتت می زند و چشمت یک متر جلوتر را نمی بیند. این که چشمت جلوتر را نمی بیند وضع را بدتر می کند. حس می کنی که در وسط بلا گرفتار شده ای و نجاتی متصور نیست. یکی دو ساعتی که راه می روی و این وضع را تحمل می کنی هوا کم کم ملایم تر می شود و وقتی می رسی پایین می بینی آفتاب در حال تابیدن است و مردم دارند با لباس نیمه تابستانی در جمشیدیه و دربند تفریح می کنند و انگار نه انگار که چند صدمتر بالاتر کولاک زمین و آسمان را به هم دوخته بود. نه مردم از آن کولاک می دانند و نه تو دیگر نیازی به یادآوری اش داری. از کولاک عبور کرده ای. آن موقع از این تجربه کولاک درسی برای زندگی ام گرفتم. کولاک های زندگی هم می گذرند و تو اگر تجربه یا بصیرت داشته باشی می دانی که چند ساعت دیگر آفتاب درخشان در انتظار است. مهم است که در کولاک خودت را نبازی و در آن نمانی. فروردین شده و من یاد خاطره های ۱۰-۱۲ سال پیش افتادم. آن کولاک ها همین موقع های سال اتفاق می افتاد. یک دفعه ای دلم برای تماشای تهران از آن بالا و راه پیمایی در مسیر...ادامه مطلب ...
  • گزینه های جدید و دشواری انتخاب

    به اس اف یو گفته ام که می آیم و بندگان خدا یک بورس جدید هم روی بورس قبلی اضافه کرده اند. حالا این وسط سر و کله دو تا گزینه جدید پیدا شده که آدم را بدجوری به فکر می برد. اولیش دکترای اقتصاد بین الملل در موسسه مطالعات بین الملل ژنو است که ظاهرا جای با کلاسی است و عده قابل توجهی از فارغ التحصیلانش شغل های مهمی در سازمان های بین المللی به دست آورده اند (از جمله کوفی عنان). اگر این گزینه را انتخاب کنم شانسم برای کار آکادمیک کم می شود ولی احتمال خیلی بیش تری دارد که وارد کار بین المللی بشوم. قسمت هیجان انگیزش این است که ظاهرا از سال ۲۰۰۸ این موسسه با موسسه معروف مطالعات توسعه ژنو ادغام خواهند شد. اشکال مهمش این است که فرم درخواست بورسیه جزو مدارکم علامت نخورده (نمی دانم من نفرستادم یا آن ها گم کرده اند) و لذا هنوز خبری از پول نشده. ژنو هم که خدای گرانی است و یک سال درس خواندن با پول شخصی پدر آدم را می آورد. یک اشکالش هم این است که جزو فهرست دانشگاه های قابل قبول وزارت علوم نیست (شاید چون تا به حال کسی آن جا نرفته) و اگر رفتم آن جا باید خودم شخصی دنبال کار ارزیابی و تایید اعتبارش باشم. گزینه دوم هم مرکز اروپایی مطالعات پیش رفته در اقتصاد (ECARES) و وابسته به دانشگاه لیبرو بروکسل است که در حوزه طراحی قراردادها و اقتصاد بنگاه جای خیلی خوبی است و سابقه خوبی هم در بازار کار آکادمیک دارد. یک امتیاز این گزینه عضویتش در شبکه ENTER است که یک شبکه تبادل دانشجو بین دانشگاه های درجه یک اروپایی (مثل تولوز و تیلبورگ و استکلهم و لندن) است. لذا اگر بروم آن جا می توانم به قول معروف این دانشگاه ها را راحت “ویزیت”...ادامه مطلب ...
  • خاطرات پاریسی

    برداشت من از پاریس از طریق تقابل آن با تجربه زندگی در وین شکل می گیرد. اگر با کاربرد نادقیق کلمات مشکل ندارید فرض کنید از طریق “دیفغانس” بین این دو شهر. ۱) تجربه قطار نقطه شروع است. قطارهای اتریشی تمیزتر هستند و صبحانه هم سرو می کنند. ۲) در مقایسه با وین آرام و کوچک پاریس به وضوح متروپلیتن است. در همان لحظه ورود آهنگ تند زندگی و آدم هایی که در حال دویدن هستند و لباس پوشیدن های شهری تر و بوی عطرهای آدم ها که فضا را پر کرده این را به تو یادآوری می کند. ۳) سیستم حمل و نقل پاریس حرف ندارد. اولین افسانه در باب پاریس را دور بیندازید. نقشه حمل و نقلش بسیار روشن است و هیچ جایی برای گم شدن ندارد. بلیط حمل و نقلش قیمت بسیار معقولی (نزدیک به شش یورو برای ۲۴ ساعت) دارد و مترو و اتوبوس هایش شما را به هر جایی که بخواهید می برد. ۴) مثل همه توریست های جوگیر تمام روز اول را صرف لوور کردیم. متاسفانه با وجود مخالفت احتمالی برخی دوستان باید بگویم که دومین افسانه در باب پاریس را هم فراموش کنید. در باب عظمت لوور کمی غلو شده است. ما یک روزه حدود ۷۰% موزه را با دقت قابل قبولی دیدیم و نیازی هم به دویدن های دریمرزی نداشتیم. این را نمی توان نفی کرد که لوور “بزرگ” است ولی در مقایسه با موزه های دیگری که در اروپا و پاریس دیده ام اشیای داخل لوور “به طور متوسط” جذابیت کم تری برایم داشت. یکی از کم جذابیت ترین و خلوت ترین قسمت هایش بخش مربوط به ایران بود. برای من جذاب ترین قسمت ها یکی بخش مصر بود و دیگری نقاشی های فرانسوی در طبقه آخر. ۵) اگر دوباره به پاریس سفر کنم روز اول را به جای لوور صرف...ادامه مطلب ...
  • چند لینک

    ۱)کسی از دوستان از پاریس یا مونیخ این جا را می خواند؟ ما فردا برای چند روز عازم این دو شهر هستیم و خوش حال می شوم اگر کسی از دوستان فرصت و علاقه داشت گپی با هم در یکی از کافه های شهر بزنیم. ۲) دانشگاه وین یک برنامه دکترای جدید در حوزه مسایل کاربردی اقتصاد راه اندازی کرده است که دنیس مولر معروف هم جزو هیات علمی برنامه است. اگر علاقه مند هستید سایتشان را ببینید و درخواست بفرستید. ۳) از طریق پیام های دوستان متوجه شدم که مجله اینترنتی هفت سنگ یک لیوان چای داغ را به عنوان وبلاگ برتر سال در حوزه سیاسی اجتماعی انتخاب کرده است. از لطف دوستان خصوصا شخص مصطفی قوانلو ممنونم. جعفر خیرخواهان عزیز هم که جدیدا نوشتن را از سر گرفته است تذکری در این رابطه به صاحب چای داغ داده است. ۴) نمی دانم با سایت اینومیکز آشنا هستید یا نه؟ سایت بسیار مفیدی برای دنبال کردن اتفاقات در حوزه اقتصاد است. از مفیدترین قسمت هایش برای ما یکی بخش شغل ها است که بیش تر دانشگاه های اروپایی اطلاعیه پذیرش دانشجوی خود را به آن جا ارسال می کنند و دیگری هم بخش کنفرانس ها. می توانید عضو ایمیل لیستشان شوید و خبر تمامی فرصت های شغلی و سمینارهای جدید را هر هفته دریافت کنید.
  • اندازه دولت در ایران

    احمد سیف عزیز مطلبی درباره اندازه دولت در کشورهای مختلف نوشته و با استناد به آمار نشان داده که سهم دولت از تولید ناخالص ملی (۱۴%) بسیار کم تر از متوسط کشورهای توسعه یافته است و لذا مدعی شده که طرف داران کوچک سازی دولت در ایران در واقع بر اساس داده های فرضی غلط راجع به این موضوع صحبت می کنند و آدرس اشتباه می دهند. چند نکته در این رابطه مهم است: ۱) آن ۱۴% فقط بودجه جاری دولت ایران است. بخش مهمی از فعالیت های دولت در ایران در قالب دخالت های مستقیم در اقتصاد از طریق سهام داری شرکت های اقتصادی است که در آن ۱۴% لحاظ نشده است. اگر فهرست ۱۰۰ شرکت برتر ایرانی را ببینید ملاحظه می کنید که غیر از چند مورد معدود سهام بقیه شرکت ها یا به دولت و یا به نهادهای بخش عمومی تحت سلطه دولت (مثل سازمان تامین اجتماعی) تعلق دارد. اگر این رقم را اضافه کنید آن وقت آن ۱۴% ما ممکن است به رقم های خیلی بالاتری برسد و وضعیت نسبی ما و بقیه کشورها معکوس شود. برای این که حس به تری پیدا کنید توجه کنید که جمع فروش سازمان گسترش، سازمان صنایع معدنی، شرکت پتروشیمی و چند بانک بزرگ دولتی به تنهایی تقریبا معادل ۱۵% تولید ناخالص ملی ایران است. ۲) در این که اندازه ظاهری دولت در ایران (با شاخص سهم از تولید ناخالص ملی) و بسیاری از کشورهای در حال توسعه پایین تر از کشورهای توسعه یافته است شکی نیست. در یک تحقیقی که من خودم انجام دادم این رقم برای گروه منتخب کشورهای در حال توسعه حدود ۲۲% و برای کشورهای توسعه یافته اروپایی بالای ۴۰% به دست آمد. با این همه این عددها نباید ما را گول بزند. در واقع اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم – و به سوال احمد سیف...ادامه مطلب ...
  • رستاک

    رستاک ویژه نامه عید منتشر کرده است. من هم مطلبی در مورد رابطه تورم و نابرابری نوشته ام.
  • تعطیلات عید

    این روزها این قدر سرم شلوغ شده که تقریبا حساب عید هم از دستم در رفته است. حس و حال پارسال را هم نداشتم که لااقل بهارانه بنویسم. به هر حال تبریک من را با کمی تاخیر بپذیرید. نوشتن این وبلاگ در سال قبل هم مثل دو سال قبل از آن فرصت خیلی خوبی برای آموختن از نظرات دوستان را فراهم آورد و لذا باید تشکر عمیق خودم را از این بابت ابراز کنم. مطابق یک سنت حسنه هم اگر در بین بحث ها توهینی به کسی شد و نابردباری یا تعصب نظری نشان داده شد عذرخواهی می کنم و امیدوارم بحث های وبلاگی متفاوت از روابط شخصی در نظر گرفته شود. اگر ایران بودیم و دید و بازدید می رفتیم یک موضوع تکراری – غیر از خوردن زورکی پرتقال و سیب – بحث در مورد طولانی بودن تعطیلات نوروزی در ایران و این که این موضوع چه قدر باعث عقب ماندگی ما است و الخ می بود. من راستش خیلی با این تصور موافق نیستم. اطلاعاتم از کشورهای دیگر دقیق نیست ولی حداقل می توانم راجع به اتریش نظر دقیق بدهم. البته باید تذکر بدهم که اتریش در بین کشورهای اروپایی کشور نسبتا پر تعطیلاتی است ولی این موضوع باعث نشده که خیلی عقب مانده باشد. ضمن این که قاعدتا آمار تعطیلات مراکز آموزشی که من به عنوان شاخص مقایسه استفاده می کنم نباید در بین کشورهای اروپایی تفاوت زیادی داشته باشد. ترم تحصیلی این جا از اوایل اکتبر (نیمه اول آبان) شروع می شود و ۲۴ دسامبر (اوایل دی) تعطیلات شروع شده و عملا تا هفته دوم ژانویه ادامه می یابد. (این خودش حدود دو هفته تعطیلی است). امتحانات اوایل ژانویه برگزار می شود و بعد از آن تعطیلات بین ترم یا هفته اسکی (متناسب با فشرده بودن برنامه تحصیلی) شروع می شود که مدتش بین دو هفته...ادامه مطلب ...
  • رای استراتژیک

    رای استراتژیک (یا با کمی اغماض رای غیر صادقانه) زمانی است که یک فرد یا گروه در می یابد که رای دادن به گزینه مطلوب خودش و افزایش شانس او برای برنده شدن نهایتا به ضررش تمام خواهد شد. لذا فرد به گزینه های دیگری رای می دهد که لزوما انتخاب اول او نیست و به معنای دیگر ترجیحات خود را صادقانه ابراز نمی کند. این اتفاق معمولا در رای گیری بین چند گزینه که در آن برخی گزینه ها حذف شده و رای گیری تکرار می شود می تواند بیفتد. یک مثال کاملا عینی آن در دنیای سیاست در انتخاب ریاست جمهوری فنلاند در سال ۱۹۵۶ رخ داده است. در این سال چهار حزب کمونیست و سوسیالیست و محافظه کار و نهایتا حزب کشاورزان باید از بین سه کاندیدا یکی را به ریاست جمهوری انتخاب می کردند. ترجیحات احزاب طوری بود که اگر کمونیست ها به کاندیدای مورد علاقه خود (ککونن) رای می دادند این فرد با نفر مورد علاقه محافظه کاران (و ترجیح دوم سوسیالیست ها) به دور دوم می رفتند و چون تمام طرف داران کاندیدای سوم به شدت با ککونن مخالف بودند تمام رای های او هم به نفر دوم می رسید و نهایتا کاندیدای کمونیست ها شکست خورده و کسی که کم ترین اولویت را برای آن ها داشت انتخاب می شد. کمونیست ها چون دارای انضباط حزبی قوی بودند و ضمنا ترجیحات بقیه احزاب را هم می شناختند بخشی از رای خود را به جای کاندیدای اول خود به نفر بعدی دادند به گونه ای که نفر مورد نظر خودشان و این نفر به دور دوم برسند. در دور دوم رای خود را از آن فرد قبلی برگردانده و به کاندیدای اصلی خود دادند و به این ترتیب او رییس جمهور فنلاند شد.
  • یک سی چهل سالی طول کشید تا جامعه ما تا حدی قانع شد که سرمایه دار بودن و ثروت داشتن و پیمان کاری و کارخانه داری و کارآفرینی و الخ چیز بدی نیست و موتور رشد اقتصادی جامعه همین آدم ها هستند. ظاهرا باید همین قدر یا شاید هم بیش تر وقت و انرژی صرف کنیم تا به “روشن فکران اصولا مخالف” جامعه مان حالی کنیم که نفس بودن در یا مرتبط بودن با قدرت الزاما چیز بدی نیست و تجربه جوامع نشان داده که راه رشد و اصلاح جز از مسیر پیوند قدرت و تکنوکراسی مسوولانه نمی گذرد. ضمنا این را هم باید اضافه کرد که مسوولانه کار کردن و سالم ماندن در فضای قدرت خیلی شاق تر از بیرون گود نشستن و حرف های جذاب توخالی زدن است.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها