• سندرم ان.جی.او بازی

    تجربه مختصری در کار کردن با ان.جی.او ها و نهادهای بین المللی دارم. تجربه ام می گویم که ان.جی.او ها به دو گروه اصلی تقسیم می شوند: آن هایی که کار می کنند و آن هایی که حرف می زنند. آن هایی که حرف می زنند بعد از مدتی دچار یک سندروم می شوند که فکر می کنند این حرف ها و بیانیه ها و کنوانسیون ها واقعا تاثیری به حال دنیا دارد. غافل از این که دنیا هم به دو بخش اصلی تقسیم می شود: بخش حقیقی و بخش مجازی. بخش حقیقی امور را پیش می برد و بخش مجازی در دنیای خودش محکوم می کند و توصیه می کند و گردهمایی می گذارد و خلاصه دنیای شیرین خودش را دارد. امروز دیدم خانم عبادی گفته که به سازمان ملل متحد پیشنهاد کرده کنوانسیون جدیدی را تنظیم کند که در صورت تصویب آن کشورهای امضاء کننده، اجازه ندارند بیش از بودجه بهداشت و آموزش برای مصارف نظامی خود هزینه کنند و همچنین بدهی های آن دسته از کشورهایی که ارتش خود را منحل می کنند بخشوده شود. این همان دنیای مجازی است که فکر می کند اگر کشوری فرضا این کنوانسیون را امضاء کرد در بخش حقیقی می اید و بودجه نظامی اش را شفاف می کند تا بقیه بدانند که بیش از بهداشت و آموزش برای مصارف نظامی خرج کرده است و جلویش را بگیرند. ضمنا خانم عبادی فراموش کرده که اولا هیچ کشوری ارتش خود را منحل نمی کند و ثانیا بدهی ها متعلق به سازمان ملل نیست که آن ها را ببخشد. این بدهی ها یک سری صاحب دیگر هم دارد. من مدت ها است به نتیجه ای که باید برسم رسیده ام. اگر می خواهید تغییر مثبتی ایجاد کنید باید در بخش حقیقی نفوذ کنید. در بخش مجازی البته شادتر و “کول تر” خواهید بود...ادامه مطلب ...
  • خوراک مرغ استعلایی

    این یکی از تجارب من برای پختن غذای رژیمی لذیذ است. اسم این غذا مرغ استعلایی* است که البته در برخی موارد مرغ ویتگنشتاینی (در مقابل مرغ پوپری) هم خوانده می شود. احتمالا در منزل یا خوابگاه پلوپز دارید و احتمالا پلوپزتان از این قطعات فلزی که برای بخارپز است دارد. ابتدا مقدار قابل توجهی سیر درشت را پوست بکنید (نگران بوی سیر نباشید. سیر بخارپز بو ندارد) و روی سوراخ های صفحه فلزی بچینید. لایه بعدی را از حلقه های پیاز بچینید و وسط آن بال مرغ به مقدار دل خواه گذاشته و مابقی فضا را با سیب زمینی و هویج پوست کنده و بادمجان پوست نکنده پر کنید. ظرف پلوپز را تا میزان ۴۰% با آب پر کنید و به آن نمک و فلفل و در صورت تمایل آب لیموی تازه اضافه کنید. اگر علاقه مند هستید می توانید کمی سبزی معطر هم به آب اضافه کنید. نهایتا به مخلوط بالای سینی نمک و فلفل و در صورت تمایل کمی روغن زیتون اضافه کنید. در پلوپز را بسته و آن را روشن کنید و بگذارید یک ساعت و نیم تا دو ساعت بخار کند. غذا آماده است. در قسمت پایین هم سوپ بسیار خوش مزه رقیق (Clear Soup) تشکیل شده است. کافی است کمی از سیرهای بالای صفحه را در آن خرد کنید تا خوش مزه تر شود. اگر علاقه داشتید مقداری سیب زمینی و هویج را هم می توانید داخل آن له کنید. این غذا کالری قابل قبولی دارد و زحمت تهیه آن هم خیلی کم است. می توانید به جای بال مرغ از سینه مرغ هم استفاده کنید ولی سوپ پایین به اندازه سابق غلیظ و خوش مزه نخواهد شد. * استعلایی به دلیل صعود مرغ به بالای پلوپز به این غذا اطلاق می شود. دلیل اطلاق نام ویتنگشتاین هنوز کاملا روشن نیست.
  • زنان در اقتصاد

    اقتصاد یکی از مردانه ترین حوزه های علمی در دنیا است و سهم زنان در آن بسیار اندک است. طبعا آمارها برای کشورهای مختلف کمی تفاوت می کند ولی مطالعات مختلف یک واقعیت مشترک را نشان می دهند. زنان در برنامه های لیسانس اقتصاد حضور تقریبا قابل قبولی دارند (چیزی بین ۳۰ تا ۴۰) درصد ولی این رقم وقتی به دوره دکترا می رسد نصف می شود و در لایه مشاغل آکادمیک به شدت افت می کند. مثلا این تحقیق نشان می دهد که فقط ۵% استادان اقتصاد در انگلیس زن هستند. این رقم در مورد مربیان اقتصاد به ۱۵% می رسد. مقاله دیگری موضوع را برای استرالیا بررسی کرده و به نتایج کمابیش مشابه رسیده است. بر اساس داده های این مقاله از بین ۶۶۰ نفر کارکنان دانشکده های اقتصاد بررسی شده فقط ۴ نفر استاد زن وجود دارد. نهایتا گزارش کمیته وضعیت زنان در اقتصاد می گوید که ۲۷% ورودی های دوره های دکترا و ۹% استادان اقتصاد در آمریکا را زنان تشکیل می دهند. تمامی این گزارش ها تاکید دارند که در مقایسه با متوسط حضور زنان در مشاغل آکادمیک اقتصاد وضعیت کاملا ضعیف تری را نشان می دهد. مثلا در استرالیا ۳۸% کارکنان علمی دانش گاه زن هستند ولی این رقم در اقتصاد به ۲۰% می رسد. چند فرضیه برای این ماجرا وجود دارد. فرضیه اول این است که چون زنان در ریاضیات ضعیف تر هستند در دور رقابت در اقتصاد کنار گذاشته می شوند. البته می شود به این حدس خدشه وارد کرد که با وجود نیاز یک سان به مهارت های ریاضی وضعیت زنان در مهندسی و ریاضیات و فیزیک از اقتصاد به تر است. فرض دوم ماجرا را به کم بود مدل های نقش (Role Model) زنانه در اقتصاد مربوط می داند و می گوید چون زنان موفق در اقتصاد به لحاظ تاریخی...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد کلان جدید

    یک نفر نقل می کرد که وقتی دانش جو بوده ادوارد پرسکات که آن موقع هنوز خیلی معروف نشده بود و نوبل نبرده بود برای سخن رانی می رود دانش گاه شان. می گفت یکی دو دقیقه این ور و آن را نگاه کرد و بعد رفت روی تخته یک منحنی بی تفاوتی مطلوبیت کشید و با آن لحن خاص خودش گفت: هر تحلیل و مقاله اقتصادی حتما باید حداقل یک عدد از این منحنی ها را در داخل خودش داشته باشد. از دیشب دارم به این جمله ظاهرا ساده ولی عمیقا تاثیرگذار که علم اقتصاد را در دو دهه اخیر زیر و رو کرده فکر می کنم. اشاره پرسکات در واقع به بازنویسی اقتصاد کلان بر پایه های خرد است. ایران که بودم بر خلاف اقتصاد خرد به اقتصاد کلان هیچ علاقه ای نداشتم و آن را مبحثی غیرعمیق و کسالت بار می دانستم. دلیلش هم این بود که بر خلاف اقتصاد خرد که خیلی روشن بر پایه فردگرایی روش شناختی بنا شده بود و می توانستی چارچوب منظم بهینه سازی را در تک تک مسایل آن ببینی حس من این بود که اقتصاد کلان به مبحثی حفظی شبیه است که بر پایه یک سری اتحاد روی مفاهیم گنگ کار می کند. متاسفانه خیلی از کتاب های اقتصاد کلان موجود در بازار ایران همین تصویر کسالت بار از اقتصاد کلان را ارائه می کنند و به این خاطر من معمولا به کسانی که مشتاق مطالعه اقتصاد کلان هستند توصیه می کنند که با احتیاط به کتاب های ترجمه شده نگاه کنند. خوش بختانه بعدا که با اقتصاد کلان جدید و روی کردهایی مثل بهینه سازی دینامیکی و مدل های بین نسلی آشنا شدم این تصورم تغییر کرد و فهمیدم که مرز بین اقتصاد خرد و کلان کاملا فرو ریخته است و به قول یکی از اساتیدمان اقتصاد کلان چیزی...ادامه مطلب ...
  • فرضیه تله انتظارات

    دارم روی معتبر بودن یا نبودن فرضیه “اثرات روانی تورم” خصوصا در رابطه با افزایش قیمت بنزین در ایران یک کار کوچکی انجام می دهم. یکی از مدل های تا حدی مرتبط به این ماجرا فرضیه تله انتظارات است. مدلی که این فرضیه ارائه می کند بر پایه عکس العمل سیاست گذار پولی نسبت به انتظارات تورمی بخش خصوصی عمل می کند. فرض کنید که به هر دلیلی – که در این مدل برون زا است – عوامل اقتصادی انتظار تورم بالایی را دارند (مثلا به خاطر این که دولت یک باره قیمت بنزین را چند برابر کرده است). این انتظار برای تورم بالا می تواند باعث بروز دو اثر در اقتصاد شود. اول این که بنگاه ها با اطمینان از حساسیت منفی سیاست گذار نسبت به رکود، حاضر می شوند قیمت بالاتری برای دست مزد (متناسب با تورم انتظاری) بپردازند. فرض کنید اول سال است و بعد از بالا رفتن قیمت بنزین کارگران و بنگاه ها مشغول مذاکره برای تعیین مزد در سال جدید هستند. چون همه تصور می کنند که قیمت جدید بنزین باعث یک تورم مثلا ۳۰%ی در اقتصاد می شود بنگاه ها به افزایش دست مزدی در همین حدود رضایت می دهند. دلیل این رضایت هم مشخص است چرا که بنگاه انتظار دارد که از رهگذر تورم پیش بینی شده قیمت کالایش را هم افزایش دهد و اثرات دست مزد بالا را خنثی کند. اثر دیگر انتظار تورمی در قالب کاهش پس انداز و افزایش نرخ بهره (به علت ترس از افت ارزش پول آتی) بروز می کند. بعد از رخ دادن این اتفاقات سیاست گذار در معرض تصمیم قرار می گیرد. سیاست گذار دو استراتژی مهم در اختیار دارد: تورم بالا یا تورم پایین. اگر او استراتژی تورم پایین را انتخاب کند (عرضه پول را محدود نگاه دارد) باعث رکود در اقتصاد می شود چرا...ادامه مطلب ...
  • فلسفه پول

    معمولا سر کلاس های اقتصاد کلان که می خواهند بحث پول را شروع کنند از این استدلال استفاده می کنند که در غیاب پول به علت عدم تطابق هم زمان نیازها در اقتصاد کالایی بسیاری از مبادلات امکان پذیر نمی شود. فکر کنم هر استاد اقتصاد کلان برای روشن شدن جمله قبل این مثال را بزند که اگر پول وجود نداشت و هر کسی فقط کالایی که تولید می کند را برای تبادل در اختیار داشت من مجبور بودم برای راننده تاکسی که من را می برد خانه اقتصاد کلان درست بدهم و او هم که می رود سلمانی مجبور است سلمانی را به جایی ببرد تا جبران زحمت شود ولی ممکن است سلمانی خانه اش همان بغل باشد و نیازی به تاکسی نداشته باشد. طبیعتا چون راننده تاکسی هم به اندازه کافی از این و آن اقتصاد کلان شنیده است نیازی به درس جدید ندارد و استاد را به منزل نمی رساند و اقتصاد بسیار ناکارا می شود. جالب این جا است که این استدلال رایج که در بسیاری کتاب های قدیمی تر هم آمده لزوما درست نیست. می توان نشان داد که حتی بدون وجود هیچ پولی در اقتصاد و بدون تطابق هم زمان نیازها هم می توان مبادله در اقتصاد را شکل داد. چه طور؟ راننده تاکسی می داند که هر چند خودش به درس اقتصاد کلان نیاز ندارد ولی کسانی در گوشه و کنار هستند که به این درس نیاز دارند و احیانا کالاهای مورد علاقه او را در اختیار دارند یا کالاهایی دارند که دیگران که کالاهای مورد علاقه او را دارند به آن ها علاقه دارند. پس می توان یک کار کرد: راننده تاکسی استاد را به مقصد می رساند و از او کاغذی می گیرد که استاد قول می دهد در عوض خدمت راننده تاکسی اقتصاد کلان درس بدهد ولی نه لزوما الان...ادامه مطلب ...
  • افسانه خیرخواه بودن دیگران

    پیمان: در این مملکت هر کسی تنها وظیفه خود را این می داند که طوری رفتار کند که در دوره بعد هم رای بیاورد … جهان سوم جایی است که هر فرد در آنجا – چه در دولت چه در دیگر نهادهای عمومی یا خصوصی تنها وظیفه مطلق خود را حداکثر کردن تابع مطلوبیت کاملا شخصی خود می داند. حامد: پیمان جان شما دانش جوی اقتصاد هستی و لذا نباید فراموش کنی که چیزی که تصویر کرده ای دقیقا فرضیات محوری است که علم اقتصاد از رفتار انسان ها ارائه می دهد. راجع به سیاست مداران صحبت کردی. اگر نظریه انتخاب عمومی (Public Choice) را که اتفاقا حوزه ای مهم برای فهم مسایل کشور ما هم هست بخوانی می بینی که کل این نظریه با این فرض شروع می شود که سیاست مداران افراد خودخواهی هستند که تنها به بیشینه کردن نفع خود می اندیشند. ضمن این که این جمله در انتخاب عمومی مشهور است که “سیاست مداران انتخابات را نمی برند که برنامه مناسبی تنظیم کنند، آن ها برنامه را طوری تنظیم می کنند که انتخابات را ببرند”. لذا چیزهایی که نوشتی نه فقط برای جهان سوم بل که برای تک تک کشورهای دنیا صادق است. مهم این است که یک جامعه چه مکانیسم هایی طراحی و پیاده می کند که از ماحصل نفع جویی سیاست مداران و افراد منفعت طلب ترجیحات خود را محقق کند.
  • سود بانک های تجاری

    یکی از سوالاتی که سال ها قبل هم در ذهن خودم بود و هم در سال های اخیر بارها از طرف دوستان با آن مواجه شده ام این است که اساسا یک بانک تجاری (در کشور ما بانک تجاری یعنی تقریبا همه بانک ها غیر از بانک مرکزی) چگونه خلق پول می کند و چگونه سود می برد؟ با یک مثال ساده توضیح می دهم. فرض کنید من هزار تومان در بانک الف در حساب پس اندازم می گذارم. آیا بانک با این هزار تومان قرار است هزار تومان وام بدهد؟ نه! احتمالا با این هزار تومان من چیزی در حد پنج هزار تومان وام می دهد!! کمی عجیب است ولی در واقع منطق بانک داری همین است. بانک می داند که اگر مثلا هزار تومان به یک مشتری وام بدهد او قرار نیست همه پول را یک جا از حسابش به شکل اسکناس بیرون بکشد و مثلا به فروشنده خانه اش بپردازد بل که معمولا چک می کشد و بدون جا به جا کردن اسکناس خرید و فروش را انجام می دهد. فروشنده خانه هم متعاقبا برای پرداخت هزینه سیمان و تیرآهن خانه هایی که می سازد لزوما پول نقد از بانک بیرون نمی کشد بل که مجددا چک به آن ها می دهد و این چک ها همین طور یا دست به دست می گردد یا وارد یک حساب می شود و از آن حساب چک جدیدی صادر می شود. ماجرا به همین سادگی است. بانک می داند که در هر لحظه از زمان هر مشتری به احتمالی کم تر از یک (مثلا ۲۰%) سعی می کند موجودی خودش را به نقد تبدیل کند لذا با داشتن هزار تومان پول نقد در صندوقش می تواند هم زمان به پنج نفر وام هزار تومانی بدهد. به این ترتیب بانک هزار تومان را عملا تبدیل به پنج هزار تومان نقدینگی...ادامه مطلب ...
  • جهان سوم

    چندین و چند بار ایمیل های حاوی عبارت هایی مثل عبارت زیر دریافت کرده اید یا در جلسات بحث با استدلال های مشابهی مواجه شده اید؟ “آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد. — پروفسور محمود حسابی ” حالا از اینش بگذریم که مثل قضیه حضرت مهرورز که در نامه اش به جرج بوش گفته بود من استاد دانشگاهم و دانش جویان سر کلاس از من در مورد اسراییل می پرسند (ایشان استاد حمل و نقل است) این جا هم می شود پرسید که مگر دکتر حسابی جغرافیا یا مطالعات توسعه درس می داده که دانش جو سر کلاس بپرسد که جهان سوم کجا است؟ و مگر دانش جوی نروژی دست رسی به دایره المعارف نداشته که در آن به تعریف جهان سوم مراجعه کند و سر کلاس از استاد فیزیکش نپرسد. چیزی که من می خواهم اضافه کنم این است که جهان سوم جایی است که آدم ها مرتبا به چیزهایی این قدر کلی علاقه نشان می دهند. عبارت هایی که فقط به درد گپ های کافه ای و سخن رانی عمومی می خورد و هیچ حرف مشخصی فراتر از آن چیزی که همه می دانند درون آن نیست.
  • چند لینک

    ۱) حمید مظلومی که دارد در فرانسه دکترای مدیریت تکنولوژی می خواند نقدی بر نوشته “گرایش سنجی یا نقد علمی” من نوشته است که بسیار خواندنی است. اگر مباحثی که حمید بحث کرده را در عمل تجربه کرده باشید از تک تک پاراگراف های نوشته اش چیزهایی خواهید آموخت. این مطلب خصوصا برای برخی خوانندگان عزیز که روی مدیریت فن آوری تز می نویسند جالب خواهد بود. یک نکته بسیار کلیدی نوشته حمید اشاره به این موضوع است که در غیاب روش های تحقیق درست در مدیریت، دانش جوهای ایرانی بسیار تمایل به استفاده از روش های کمی و بهینه سازی مهندسی صنایع – منظورم روش های اقتصادسنجی نیست – در مطالعات مدیریت دارند که بیش تر به خوراندن زورکی یک مبحث به یک مبحث دیگر شبیه است. آن موقع ها که در کار کنفرانس های زنجیره ای مهندسی صنایع بودیم گونی مقاله های ارسالی دکتر ع.ا زبانزد همه بود. محتوای گونی را ده ها مقاله در باب کاربرد الگوریتم ژنتیک و ای.اچ.پی و ام.سی.دی.ام و الخ در مدیریت استراتژیک تشکیل می داد. مقاله هایی که عنوان هایشان معمولا فقط در ایران یافت می شد. ۲) دکتر جعفر خیرخواهان را می شناسید؟ احتمالا برخی نوشته ها و ترجمه های پر سر و صدایش را در دنیای اقتصاد دیده اید. من اولین بار با این مطلبش که راجع به استیگلیتز بود با او آشنا شدم. دکتر خیرخواهان که اگر اشتباه نکنم تز دکترایش روی اقتصاد انرژی بود جدیدا وبلاگ نویس شده و با انرژی فراوان می نویسد. یک ویژگی جالب پست هایش – علاوه بر روانی زبان و محتوی- که من خیلی خوشم می آید مستند بودنشان است. ۳) نوید غفارزادگان که در دانش گاه سانی آلبانی – با آلبانی تاواریش انور خوجه اشتباه نشود- دانش جوی دکترای سیاست گذاری عمومی است نوشته ای انتقادی در باب مشاوره مدیریت و رشته...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها