• آیا جای گزینی واردات به این سادگی است؟

    احمد سیف عزیز مطلبی نوشته و ضمن ارائه آمار و ارقام مربوط به واردات و صادرات کشور این سوال را مطرح کرده که “من نمی دانم چرا برای جانشینی بعضی از اقلام وارداتی کاری نمی کنیم؟”. به نظرم ماجرا به این سادگی که احمد تصویر کرده نیست. ۱) درآمد سرانه ایران به احتساب روش اطلس بالای ۲۰۰۰ دلار و با احتساب روش قدرت خرید حدود ۸۰۰۰ دلار است. طبیعی است که مردم هر کشوری متناسب با سطح درآمدشان سبدی از کالاهای قابل تبادل با خارج را مصرف کنند. نمی توانند درآمد سرانه ای در این حد داشت و انتظار داشت که مردم اتومبیل سوار نشوند و موبایل نخرند و رایانه نداشته باشند و الخ. مهم هم نیست که ارز کشور از کجا می آید. از نفت یا غیرنفت به هر حال درآمد ما الان در این سطح است. ۲) ممکن است گفته شود این درست ولی چرا واردات ۲۵-۴۰ میلیاردی که از خارج داریم را در داخل تولید نکنیم که هم از خروج ارز جلوگیری کنیم و هم در داخل اشتغال ایجاد کنیم؟ مقدمتا بگویم که این ایده “جلوگیری از خروج ارز” حرف خیلی دقیقی نیست. وضعیت اکستریمی را تصور کنید که ما از خروج هر ارزی جلوگیری کردیم و همه چیز را در داخل تولید کردیم. آن وقت می خواهیم با این ارزهایی که ذخیره کرده ایم چه کار کنیم؟ هر کشوری تا می تواند صادر می کند و تا می تواند پول صادراتش را برای خرید کالاهای دیگر مصرف می کند. اگر هم این کار را نکند دینامیک بازار ارز با کاهش قیمت ارز خود به خود این را تحمیل خواهد کرد. ۳) چرا با جای گزینی واردات اشتغال ایجاد نکنیم؟ همه می دانید که ایده جای گزینی واردات که دهه ۶۰ و ۷۰ در کشورهایی مثل هند و برزیل اجرا شد با شکست جدی مواجه شد و...ادامه مطلب ...
  • تضادهای نظریه تصمیم

    در حوزه مدل سازی رفتار فردی سه جریان اصلی را می شود شناسایی کرد. نظریه تصمیم که کسانی مثل آومن و سویج و اشمایدلر و اپشتاین روی آن کار می کنند و عمدتا مبتنی بر پذیرش فرض عقلانیت و تلاش برای طرح ریزی پایه های نظری آن است. جریان بعدی جریان رفتاری است که با کارهای مهم و تاثیرگذار کانمن و ترسکی شروع شد که در آن نظریه چشم انداز (Prospect) نقش محوری دارد. فرق دو روی کرد در این است که اولی نگاه نرماتیو به مقوله تصمیم گیری دارد و سعی می کند با فرض گرفتن عقلانیت پایه های خرد آن را طوری بسط دهد که به رفتار انسانی نزدیک باشد. در روی کرد رفتاری ماجرا برعکس است یعنی رفتار عامل ها مشاهده شده و از طریق آن نظریه پردازی صورت می گیرد و لذا روی کرد بیش تر توصیفی است. روی کرد سوم هم که جدیدتر است روی کرد عصبی است که سعی می کند مکانیسم تصمیم گیری تحت شرایط مختلف را از طریق ردیابی تاثیرات آن در فرآیندهای مغز روشن کند. البته در این بین کسانی هم وضعیت میانی دارند و سعی می کنند مقاله های ترکیبی منتشر کنند. دی روز تقارن جالبی رخ داد. صبح تا ظهر با لری بلوم از دانشگاه کرنل کلاس نظریه تصمیم داشتیم که کاملا در جناح اول قرار می گیرد. یکی از مقاله هایی که لری اول کلاسش به شدت توصیه کرد بخوانیم مقاله نسبتا مشهوری از گول و پسندورفر با عنوان موضوعی برای اقتصاد فراموش کار است که در آن روی کرد عصبی نقد شده و گفته که انتزاعی که اقتصاددان ها برای کارهایشان لازم دارند با انتزاع روان شناسان متفاوت است و لذا دو برنامه تحقیقاتی نمی تواند ناقض یک دیگر باشد. عصر رفتم سخن رانی پیتر بوسرت از انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا (کل تک) که جز افراد مشهور در...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد رفتاری

    اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) و نظریه تصمیم حالت های متعددی که تحت آن افراد به طور سیستماتیک متفاوت از مدل مطلوبیت انتظاری رفتار می کنند را مستند کرده اند. یکی از این وضعیت ها به اثر نحوه بیان (Framing Effect) معروف است و می گوید اگر به افراد اطلاعات کاملا یک سانی را با بیان های مختلف ارائه بدهیم تصمیمات متفاوتی می گیرند. یکی از مشهورترین آزمایش ها مربوط به موردی بود که از مردم می خواستند بین دو راه حل انتخاب کنند. یکی از راه حل ها ثابت است و راه حل دیگر را به دو گروه به زبان متفاوتی ارائه می دهند. به گروه اول می گویند : ” در صورت اجرای این راه حل ۲۰۰ نفر از ۶۰۰ بیمار از مرگ نجات پیدا می کنند”. به گروه دوم می گویند “در صورت اجرای این راه حل ۴۰۰ نفر از ۶۰۰ نفر بیمار می میرند” . در واقع هر دو جمله یک چیز را می گویند ولی مردم به طور معنی داری به سمت راه حلی که به شیوه اول بیان شده متمایل بودند. نمونه عملی این اثر را در زندگی روزمره می توان دید. اگر به مردم قیمت کالا را ۱۰۰ بدهیم و بگوییم با خرید نقدی آن را ۵ تومان ارزان تر می خرید یا این که قیمت خرید نقدی (۹۵ تومان) را بدهیم و بگوییم در صورت خرید با کارت اعتباری باید ۵ تومان بیش تر بپردازید باز هر دو جمله یک چیز است ولی مردم گزینه اول را ترجیح می دهند. مورد بعدی اثر وضعیت اولیه (Status Quo Effect) گفته می شود و نشان می دهد که مردم نوعی تعصب ذهنی به گزینه دیفالت در مقابل گزینه ای که باید انتخاب شود دارند. این موضوع یک بار در عمل به خوبی مشاهده شد. در یک ایالت دو نوع بسته بیمه طراحی شد که به...ادامه مطلب ...
  • نورو فاینانس

    پیتر بوسرت از کل تک امروز این جا راجع به نورو فاینانس صحبت می کند. این شاخه جدید فاینانس روی مدل کردن فرآیند های بازار مالی از طریق بررسی فرآیندهای فیزیولوژیک در مغز انسان بحث می کند. متاسفانه وقت ندارم خلاصه صحبتش را ترجمه کنم و همین طوری این جا می گذارمش. روی سایتش کلی مقاله آن لاین وجود دارد که اگر به این تیپ مباحث علاقه مند باشید برایتان جالب خواهد بود. Finance has always treated humans as black boxes, whereby behavioral rules are either imposed by decision theory (neoclassical finance) or derived from observation of actual or hypothetical choice (behavioral finance). In contrast, neuro-finance attempts to understand behavior by examining the physiological processes in the human brain when exposed to financial risk. The talk will illustrate this with the recent discovery that the brain analyzes monetary gambles by separately encoding their expected payoff and the payoff variance (even when subjects have never heard of these concepts). As such the brain uses the same inputs as Markowitz’ portfolio theory. This is in sharp contrast with economics (which includes Prospect Theory), which represents desirability of gambles through scores on a single-dimensional utility scale.
  • انجمن های نخبگان

    دقت کرده اید که در مقابل سنت ریشه دار انجمن های مخفی و نیمه مخفی نخبگان (مثلا فراماسونری یا انجمن جمجمه و استخوان) در غرب ما تقریبا هیچ نهاد مشابه جدی نداریم؟ این انجمن ها چند کارکرد مهم دارند : اولا برای نخبگان شبکه سازی و البته هویت سازی می کنند، ثانیا نوعی “عقلانیت ناشی از تجربه و عمل” را نسل به نسل منتقل می کنند و ثالثا یک جوری مسیر کلی جامعه را هدایت می کنند و نمی گذارند موج احساسات توده ای آن را به هر سو ببرد. “گسست” یکی از کلمات کلیدی است که رمز عدم پیش رفت جامعه ما را نشان می دهد و یکی از کارکردهای این نوع انجمن ها این است که جلوی گسست ها را بگیرند.
  • تکنولوژی و خانه داری زنان

    پیش رفت فن آوری در دو سه دهه اخیر باعث شده تا بهره وری بسیاری از فعالیت های مربوط به امور خانه به شدت افزایش پیدا کند. میکرویو، چرخ گوشت، مخلوط کن برقی، جاروبرقی، ماشین لباس شویی و ظرف شویی، اتوی ایستاده، پلوپز و الخ نمونه هایی از وسایلی هستند که بهره وری انجام فعالیت های رایج داخل خانه مثل تهیه غذا و نظافت را کاملا بالا برده اند. خب حالا سوال همیشگی اقتصاددانه : با این اوصاف و با نظر گرفتن این واقعیت که دست مزدهای زنان به نسبت پیش رفت های اساسی رخ داده در بهره وری فعالیت های منزل، چندان بالا نرفته است آیا گسترش استفاده از وسایل جدید در خانه داری باعث می شود که زنان بیش تر در بیرون خانه کار کنند یا کم تر؟ قاعدتا اولین جواب سر راست این است که “حتما بیرون بیش تر کار می کنند” چون سریع تر به کارهای خانه می رسند و می توانند زمان بیش تری برای کار کردن در بیرون خانه اختصاص دهند. و البته طبق معمول جواب درست این قدرها هم بدیهی نیست. متناسب با الگوی زندگی خانواده پیش رفت فن آوری در کارهای منزل ممکن است باعث شود زنان وقت بیش تری را برای کارهای منزل اختصاص دهند و کم تر بیرون از خانه کار کنند! کمی عجیب به نظر می رسد نه؟ فعلا بهش فکر کنید تا فردا دلیلش را توضیح دهم. البته اگر خیلی عجله دارید این پست را که چند ماه پیش در مورد بهره وری مصرف انرژی نوشتم بخوانید. در هر دو مورد اثر مشابهی می تواند رخ دهد.
  • کاربرد ریاضیات در اقتصاد غیر از ارتقاء دقت زبانی و مفهومی بحث ها یک تاثیر بسیار مهم – و تا حد زیادی ناشناخته – در جامعه اقتصاددان ها برجای گذاشته است. حاکم شدن زبان ریاضی در دوره های تحصیلات تکمیلی اقتصاد نقش نوعی فیلتر را در گزینش افراد برای ورود به دنیای حرفه ای اقتصاددان ها ایفا می کند. اگر این زبان با این شدت حاکم نبود و زبان علم اقتصاد به زبان داستان وار قرن نوزدهم و یا زبان رایج در برخی کشورهای اروپایی ادامه پیدا می کرد افراد خیلی بیش تری می توانستند از فیلتر آموزش اقتصاد گذشته و با اسم اقتصاددان وارد جامعه شوند. حال آن که این افراد با مشاهده این دشواری یا از ورود به حوزه صرف نظر می کنند و یا نمی توانند به عنوان اقتصاددان جدی مطرح شوند. از طرف دیگر جذابیت ریاضی اقتصاد باعث شده تا تعداد زیادی ریاضی دان – که معمولا در هر جامعه ای جزو به ترین ها هستند – وارد این حوزه شوند. هر دو عامل باعث شده است تا سطح متوسط قابلیت فردی اعضای جامعه اقتصاددان ها بالا برود. من این اثر را به وضوح در مورد خودم دیده ام. هم در بین هم کلاسی های اتریش من و هم در بین دوستان ایرانی کسانی هستند که از من خیلی قابل تر – باهوش تر، متمرکز تر یا پرکار تر- هستند. زبان ریاضی اقتصاد تفاوت قابلیت های ما را به خوبی برجسته کرده است در حالی که در یک فضای توصیفی ممکن بود من بتوانم خودم را هم سطح آن ها جا بزنم.
  • تئوری عدم عقلانیت

    ما برای رفتار عقلانی عامل ها نظریه انتخاب عقلانی (Rational Choice) را داریم که به ما می گوید فرد نماینده جامعه (Representative Agent) – خصوصا در جمعیت های بزرگ و در طول زمان – چگونه تصمیم می گیرد. طبیعی است که عده ای به این نظریه نقد داشته باشند. تا این جا مشکلی نیست مشکل این جا است که منتقدین معمولا به این توجه نمی کنند که ما برای “رفتار غیر عقلانی” (Irrational) تئوری نداریم و منتقدین هم چیز دندان گیری ارائه نکرده اند. حتی در چارچوب بحث عقلانیت محدود که موضوعی پذیرفته شده است هنوز روش دقیقی برای مدل کردن این محدودیت وجود ندارد. لذا وقتی شرط عقلانیت را رها کنیم وارد فضای گنگی می شویم که هیچ حرف روشنی راجع به تحلیل رفتار عامل نمی توانیم بزنیم. یک عامل با رفتار غیرعقلانی – یعنی عاملی که لزوما مطلوبیت خودش را بیشینه نمی کند – هر کاری می تواند بکند.
  • نت استیت

    تازه فهمیدم که تعداد بازدیدکننده وبلاگم خیلی بیش تر از این بوده که فکر می کردم. شمارنده نت استیت من نسخه قدیمی است که سایتش در ایران مسدود است لذا اکثر کسانی که از ایران وبلاگ را می خوانند جزو مراجعه کنندگان به حساب نمی آیند. نسخه جدید را که آدرسش باز است نصب کردم و با احتساب این که وسط روز کارش را شروع کرده بود با جهش ناگهانی تعداد بازدیدکننده مواجه شدم. اگر شما هم آیکون شمارنده با آدرس قدیمی دارید ممکن است این مساله برایتان پیش بیاید.
  • شوراها : یک

    به نظرم در کنار بقیه عوامل یک عامل که به جنبش اصلاحات لطمه جدی زد آدم های ناشناخته یا ضعیف دست چندمی بودند که به این جریان چسبیدند و دست آخر هم بزرگ ترین ضربه را در جریان شورای شهر اول و به تبع در انتخاب دوم شوراها زدند. در دور دوم خاتمی در کنار چند حزب ریشه دار و شناخته شده اصلاح طلب ناگهان سر و کله تعداد قابل توجهی روزنامه و حزب کم طرف دار و بی هویت پیدا شد که مدعی سهم بودند و آخر سر هم با غوغاهای پوپولیستی که سر جریان ممنوعیت فروش تراکم در زمان ملک مدنی راه انداختند کل شورای شهر تهران را فلج کردند. ابراهیم اصغرزاده هم که در جریان تاسیس حزب مشارکت به عنوان موسس دعوت نشده بود و کینه عمیقی از کسانی مثل عبدی – و ظاهرا خاتمی – به دل گرفته بود سردسته این حرکت ها بود. من تخمینی از شانس پیروزی اصلاح طلبان ندارم ولی می بینم که شانس کوچکی که ممکن است وجود داشته باشد با این سر و صداهایی که کسانی مثل کواکبیان راه انداخته اند رو به افول است. با توجه به قدرت رسانه ای جریان مقابل همین سر و صداهای آدم های دست دو می تواند به یک قدرت تخریبی اساسی علیه اصلاح طلبان تبدیل شود.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها