• قیمت گذاری تبعیضی

    در پس ایده قیمت گذاری تبعیضی یک درک اقتصادی عمیق خوابیده است : فروشنده از هر مشتری حداکثر سود ممکن را بیرون می کشد و این کار موقعی ممکن می شود که به هر کس به طور جداگانه بالاترین قیمتی که او حاضر است بپردازد پیش نهاد شود. در همان مثال قبلی فروشنده اگر قیمت را ۱۰۰ تومان تعیین کند ۱۰ نفر مشتری خواهد داشت و اگر ۵۰ تومان تعیین کند ۴۰ تومان. سود او در حالت اول ۱۰۰۰ تومان و در حالت دوم ۲۰۰۰ تومان است. ماجرا این است که اگر او به شکل تبعیضی قیمت گذاری کند حتی سود بیش تری هم به دست می اورد. این روش چطور است؟ اول قیمت را ۱۰۰ تومان تعیین می کنیم، وقتی در این قیمت ۱۰ نفر تقاضا داریم یعنی این ۱۰ نفر حاضرند ۱۰۰ تومان بابت قضیه بپردازند و لذا ما سود ۱۰۰۰ تومانی خودمان را کسب می کنیم. بعد که این ۱۰ نفر تمام شدند قیمت را می کنیم ۵۰ تومان. الان به چند نفر می توانیم بفروشیم و چقدر سود اضافه داشته باشیم؟ در این قیمت ۳۰ نفر دیگر مشتری ما می شوند. چرا ۳۰ و نه ۴۰؟ چون ۱۰ نفر قبلا خرید کرده بودند. پس از بابت این ۳۰ نفر هم ۱۵۰۰ تومان گیر ما می آید که با ۱۰۰۰ تومان قبلی می شود ۲۵۰۰ تومان که از هر دو قیمت قبلی برایمان پر سودتر است. این مثال گسسته بود. در واقع فروشنده وقتی سودش بیشینه می شود که به جای پرش از ۱۰۰ به ۵۰ قیمت را ذره ذره پایین بیاورد و در هر قیمتی جیب آدم های مربوط به آن قیمت را خالی کند. این البته وضعیت کاملا نظری است و در عمل معمولا قیمت تبعیضی روی چند قیمت گسسته کار می کند.. ولی چطور؟ مثال می زنم. ۱) ساندویچی یا فتوکپی که با کارت...ادامه مطلب ...
  • نشانه های انسان معنوی

    به نظر من این مقاله یکی از کلیدی ترین نوشته های استاد ملکیان است که دو سال پیش در روزنامه ایران چاپ شد و اگر حافظه ام خطا نکند در کتاب اخیرش هم موجود است. برای دوستانی که دست رسی ندارند می گذارمش این جا. ممنون از محمدرضا جلایی پور برای ارسال فایل. دو نکته در این مقاله برای من خیلی جالب توجه است. یکی روی کرد سلبی که در ابتدا هست و نشان می دهد آرامش معنوی تابع دین و علم و نظام اجتماعی خاصی نیست و دوم تعریفی که از زندگی اصیل ارائه می کند. به نظرمن این مقاله به طور هم زمان دو گیر اساسی موقعیت امروز ما را برجسته می کند (طبعا خیلی خلاصه). گیرهایی که داریوش شایگان معتقد است دو سر موقعیت پاندول زندگی ما است: استبداد و نیهیلیسم.
  • تبعیض قیمتی

    آقا اولش بگم این علیداد را من تازه کشف کرده ام و وبلاگش بسیار خواندنی است. علیداد یک نقدی بر نوشته قبلی من نوشته که حاوی اطلاعات مفیدی راجع به موضوعات مختلف است و توصیه می کنم اگر با بحث های بازاریابی آشنایی ندارید حتما بخوانیدش. با این همه نقد علیداد به نقطه مرکزی و اساسی بحث من اشاره نمی کند که به نظرم شاید دلیلش در نظر نگرفتن بحث کلیدی تبعیض قیمتی باشد. ابتدائا باید بگویم تبعیض قیمتی اصولا در شرایط انحصاری یا فزونی تقاضا بر عرضه امکان پذیر است و اگر در فضای رقابت کامل باشیم یا بازار بدون حضور ما هم قدرت پاک کردن تقاضا را داشته باشد چنین چیزی امکان پذیر نیست. در چنین شرایط به اصطلاح رقبا می توانند تبعیض ما را بشکنند. البته در دنیای عمل بسیاری از شرکت ها در شرایط دور از رقابت کامل کار می کنند. یعنی یا انحصار منطقه ای دارند یا کالایشان تمایزهای اندکی با بقیه دارد یا آن قدر بزرگ هستند که میزان عرضه آن ها روی بازار اثر می گذارد. مثال های متعدد را در پست بعدی می زنم. حالا فرض کنید من انحصاری یا شبه انحصاری جنسی دارم که اگر آن را به ۱۰۰ تومان بفروشم ۱۰ نفر می خرندش. اگر به ۵۰ تومان بفروشم ۴۰ نفر می خرند. برای راحتی بحث فرض کنید هزینه تمام شده ام صفر است و فروش همه اش سود است. به نظر شما من باید قیمتم را چگونه تعیین کنم؟ روی این موضوع فکر کنید. طبق معمول جوابش آن قدر که به نظر می رسد ساده و سر دستی نیست. هر چند علیداد در انتهای بحثش موضوع چرخه عمر را مطرح کرده ولی به این جهت گفتم از هسته اصلی بحث من دور افتاده که بحثش را به سمتی برده که روی کاهش قیمت تمام شده روی دوره عمر بحث...ادامه مطلب ...
  • خوبی خدا

    اگر از همنام و مترجم دردها خوشتان آمده، اگر داستان کوتاه آمریکایی دوست دارید و اگر بعد از استقرار دولت مهرورزی کتاب خواندنی جدید در بازار پیدا نمی کنید توصیه می کنم حتما “خوبی خدا” را بخوانید. حدس می زنم انتخاب زیرکانه اسم و ملایم و پنهان بودن تم مثلث عشق در بعضی داستان های کتاب باعث شده تا کل ماجرا یک جوری از زیر دست ممیزان تیزبین ارشاد در برود. تا تمام نشده بروید و بخرید. تجربه من می گوید هر داستانش به تنهایی قدرت مست کردن برای یکی دو ساعت را دارد. امیر مهدی عزیز ممنون برای انتخاب خوب داستان ها، ممنون برای ترجمه روان و ممنون بابت نسخه ای که هدیه کردی.
  • آقای مازیار که کامنت گذاشته اید و پرسیده اید که کجا من را دیده اید؟ کار یا دانشگاه؟ خب البته شما نباید خیلی یادتان بیاید چون اساتید دانش جوها را به خاطر نمی آورند ولی بنده یادم هست که ترم دوم لیسانس دانش جوی شما بودم و چون پاسکال بلد بودم قرار شد یک نرم افزار دیکشنری بنویسم و عوضش بیست بگیرم. دنیای کوچکی است. همین یازده سال پیش بود. راستی هنوز هم گیتار می زنید؟ این را هم اضافه کنم که چند سالی بعد از این که شما از ا.س رفته بودید بنده شدم مشاور حاجی و آقای ف.ا و رفقا و سر یک جلسه ای یک بار هم دیگر را آن جا دیدیم. چند نفر از خواننده های این جا دانش جوی ایشان بودند؟
  • خود درگیری انحصارگر

    می دانیم که انحصارگر سودی بیش از هزینه حاشیه ای می برد و در مقابل هر قدر که ساختار بازار به سمت رقابت کامل برود سود به سمت صفر میل می کند. در عمل انحصارگر لازم نیست که یک شرکت معظم باشد. پیتزا فروشی و کافی شاپ و خدمات تخلیه چاه داخل یک محله که در نزدیکی هایش مغازه مشابه نیست هم به نوعی انحصارگر به شمار می رود و می تواند قیمت انحصاری روی محصولات تعیین کند. اگر انحصارگر محصولی تولید کند که مصرف کنندگان یک بار برای مدت طولانی می خرند – باز زمان طولانی می تواند یک روز باشد، مردم فقط یک بار در روز شام می خورند – آن وقت همین انحصارگر با مساله جالبی مواجه می شود و آن هم رقابت با خودش در طول زمان است. ماجرا این است که هر قدر زمان جلو می رود انحصارگر دوست دارد برای جذب مشتریانی که تا الان خرید نکرده اند قیمت را پایین تر بیاورد و به اصطلاح تبعیض قیمتی اعمال کند. هلیم و آش را اگر سر شب نخرید ممکن است آخر شب به نصف هم بتوانید بخرید چون فروشنده نمی خواهد آن ها را دور بریزد، ضمنا دوست دارد زودتر مغازه اش را ببندد و برود (به عبارت دیگر گذشت زمان برایش پر هزینه است) و لذا ترجیح می دهد سریع ردشان کند. این یک بازی بین فروشنده و خریدار ایجاد می کند. خریدار به تجربه می داند که فروشنده به مرور زمان قیمتش را کاهش خواهد داد – چه فروش سبزی یک سوم قیمت آخر شب و چه پایین آوردن قیمت هندی کم و خودرو در ماه های بعد از عرضه به بازار – . لذا اگر خریدار به اندازه کافی صبور باشد سعی می کند در دوره های اول خرید نکند و صبر کند تا بعدا که قیمت پایین آمد محصول را...ادامه مطلب ...
  • از دی روز تا فردا برنامه روزانه تصحیح می شود : شروع { اپشتاین و اشمایدلر در نسخه های مختلف، لاتک (از نوع بیمر)، ساندویچ، نوشتن وبلاگ} برگرد به شروع. تازه دارم می شم دانش جوی تحصیلات تکمیلی + وبلاگ اضافه
  • در همین چند ساعت اخیر سه تا موضوع را فهمیدم که نه تنها برایم مفید فایده بود بل که از خنگی خودم و این که تا الان نمی دانستمشان شرمنده شدم. ۱) برای این که جست و جوی ارجاع معکوس انجام بدهیم یعنی بدانیم که چه مقاله هایی به مقاله مورد نظر ما ارجاع داده اند می شود از گوگل اسکالرهم استفاده کرد و “سایتت بای” را انتخاب کرد. ۲) اگر ویندوزتان مثل مال من داغون شده و هیچ روشی برای ورود به هارد دیسک و کپی کردن از فایل های مای داکیومنت جواب نداده ناامید نشوید. می شود یک ویندوز جدید نصب کرد و گفت که بغل نسخه قبلی نصب کند. من این کار را کردم و وقتی با ویندوز جدید بالا آمدم با کمال شگفتی دیدم به همه محتویات درایو سی و حتی فایل های داخل “مای داکیونت” قبلی دست رسی دارم. ۳) اشتفان دوستم علاقه ای به شرکت مجدد در امتحان تافل ندارد چون امیدی برای بهبود نمره اش ندارد. راست هم می گوید چون ۳۰۰/۳۰۰ را نمی شود به تر کرد.
  • حسن ختام مسابقه

    بابا حسین درخشان عزیز بی خیال. ما ها که شرکت کننده مسابقه هستیم هر کدام یک جوری زیرآب ماجرا را زدیم و گفتیم قضیه تفریح بود و تمام هم شد. بعدش هم رفتیم دنبال کار و زندگی. تو که داور مسابقه بودی و خواهی بود که نباید نقش عادل فردوسی پور را بازی کنی و رقابت ها را گزارش کنی. ضمنا من امید و ناامیدی نداشتم که بخواهم خودم را از چهارم به سوم بالا بکشم. به خدا کارهای مهم تر داریم رفیق. عزت زیاد. ضربه آخر : روزهای اول که نتایج را دنبال می کردم کلاش از من عقب تر بود. یک دفعه دیدم در عرض یک ربع پنجاه تا رای رفت بالا. دقیقه به دقیق رایش زیاد می شد. همین اتفاق برای سیبیل هم افتاد و دست آخر خودم هم مشمول محبت دوستان شدم. در عرض نیم ساعت رایم نزدیک صد تا رفت بالا. می خوام بگم که همین چند صد تا رای هم واقعی نیست.
  • تک و لاتک

    می گم همه مصیبت خواندن و فهمیدن و احیانا خدای نکرده نوشتن مقاله های اقتصادی یک طرف، درست کردن پرزنتیشن با این تک (Tex) و لاتک (Latex) یک طرف. نرم افزار به این یوزرهاستایلی (User Hostile!) در عمرم ندیده ام. همه انگیزه آدم را برای پرزنتیشن می کشد. راست می گویند که اگر نفع شخصی نباشد دنیا عقب می ماند. سی ساله که این نرم افزار داره توسعه پیدا می کنه و چون اوپن سورس و رایگانه کسی به فکر راحتی کاربر بدبخت و کور شدن چشماش نیست. هی پاور پوینت بیل گیتس، کجایی که یادت بخیر. هی پرزنتیش درست کردن ده دقیقه قبل از جلسه (بعضی وقت ها هم حین جلسه)، یادت بخیر.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها