احمد سیف است دیگر. یک سری حرف هایش را که ما خیلی متوجه نمی شویم، یک سری را هم جدی نمی گیریم و یک سری را هم مثل این یکی می خواهیم زیرسیبیلی رد کنیم ولی نوشته آن قدر ضایع است که عملا باید چیزکی در بابش نوشت . شلینگ آمد و سخنرانی کرد و رفت. مخاطبین هم از نزدیک دیدند که نظرش راجع به گرم شدن زمین چی بود. ضمن این که مشاهده کردند که یک آدم ۸۷ ساله چه طور با دقت استدلال می کند و چه طور به سوالات جواب می دهد و الخ.
حالا در این بین احمد سیف یاد یکی از مطالبی که قبلا ترجمه کرده بود می افتد (اگر اشتباه نکنم) و از دانشمند بزرگ تری میسن مطلب عمیقی منتشر می کند که با برهان های ریاضی متعددی اثبات می کند که “نظریات شلینگ در نظر و عمل غلط است”. خب من حس طرف داری خاصی نسبت به شلینگ ندارم، جهت گیری ام هم در نظریه بازی با روش او متفاوت است و این اختلاف نظر را در سوالی که ازش پرسیدم بیان کردم ولی فکر کنم هر کسی که صرفا به اندازه یک درس مقدماتی از نظریه بازی ها اطلاع داشته باشد می داند که اگر قرار باشد که فقط بخش های معدودی از نظریه بازی جایی کاربرد داشته باشد قطعا نظریات شلینگ در بحث هایی مثل نقاط کانونی و تهدید و بازدارندگی جزو آن ها خواهند بود. حالا من نمی دانم که میسن که یک روزنامه نگار فرانسوی و از نظریه پردازان تئوری توطئه است اصلا می داند نظریه بازی یعنی چه که بخواهد راجع به شلینگ (و البته آومن که شک ندارم نویسنده و مترجم مقاله هیچ چیزی از مقالات او را نخوانده اند) نظر بدهد. البته دوستمان در این حد در مورد نظریه بازی می داند که این حوزه توسط فون نویمان که از سازندگان بمب اتم بوده بنیان گذاری شده و در نتیجه علمی در خدمت نابودی بشر است. (این فون نویمان از آن نابغه های عجیب و غریب است که در توسعه ریاضیات محض و فیزیک گرفته تا علم رایانه و اقتصاد نقش کلیدی داشته است)
نکته دومی که در پست احمد سیف حسابی چشم را می نوازد این مفهوم بامزه است که توماس شلینگ جزو مخالفان اقدام برای بهبود وضعیت گازهای گل خانه ای است. کار سختی نیست کسی یکی از مقالات شلینگ در این باره را بخواند (از جمله سخن رانی اش در شریف یا مثلا این یکی) تا ببیند نظر واقعی او چیست. شلینگ به عنوان کسی که درک عمیقی از بحث مکانیسم ها و مشوق ها دارد به درستی اشاره می کند که توافق نامه های فعلی کارآیی کافی برای برانگیختن اقدامات عملی کشورها ندارد و لذا به دنبال الگوهای دیگری می گردد که چنین توافقی را اجرایی کند. جمله آخری که من در مقاله ام از او نقل کرده بودم این بود که “دست یابی به توافق در این مسیر بسیار طولانی است و لذا باید تلاش برای آن هر چه زودتر آغاز شود”. خب من البته مقالات او در زمینه گازهای گل خانه ای را شخصا با دقت خوانده بودم و لذا بر خلاف احمد سیف عزیز موضوع را از منبع اصلی اش بیان کرده بودم.
محور سوم هم متهم کردن شلینگ به جنگ طلب بودن است که البته وقتی بحث جایزه نوبل در سال ۲۰۰۵ مطرح بود عده ای از “فعالین” پتیشنی برای محکوم کردن این جایزه امضاء کردند. کسی که نظریه بازی نداند از خواندن نوشته های شلینگ ممکن است دچار سوء تفاهم شود ولی اگر بتواند درخت بازی را بکشد و به نقش معتبر کردن تهدیدات (در واقع استراتژی تهدید زیرشاخه کامل) دقت کند می داند که این تهدیدات معتبر می شود جلوی جنگ از ابتدا گرفته می شود. نمی دانم به نوشته میسن بخندم یا به حال مخاطبین ایرانی مطلب او که از برکت زحمت احمد سیف با نظریات او آشنا شده اند تاسف بخورم وقتی که بحث شلینگ را در باب منازعه می خوانم و پیشنهاد هوشمندانه او در باب “افزایش مطلوبیت رقیب در شرایط باختن برای تشویق او به جلوگیری از جنگ” را تحسین می کنم.
احمد سیف جای پدر ما است. آدم بزرگواری است و موقع ناراحتی هم همیشه جویای احوال ما جوان ها است و واقعا برای من وجهی ندارد که چیزی را به او متذکر شوم ولی واقعا نمی توانم تعجب خودم را از این کارهای او پنهان کنم. واقعا نمی فهمم او پیش خودش فکر می کند که ترجمه مقاله ای بی ارزش از یک آدم جنجالی بی ارتباط با موضوع چه فایده ای برای مخاطبی دارد که یک سطر هم از نوشته های شلینگ را نخوانده است. ساده ترین تاثیر مقاله او می تواند باشد که مخاطب ایرانی که از وضع موجود علم اقتصاد در ایران خیلی هم خوشحال است و آن را برتر از محیط جهانی می داند قانع می شود که گوش نکردن به شلینگ اتفاقا کار خوبی است و فرصت یاد گرفتن از یک متفکر هوشمند و دقیق را از دست می دهد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید