فکر کنم همه اشتباهات کوچک میکنیم و من شخصن معتقدم که نباید در مورد خیلی از خطاها سخت گرفت (شاید چون خودم از نوع خطا زیاد مرتکب میشوم). از طرف دیگر برخی اختلاف نظرها (مثلن با دوستان چپ درست و حسابی) ممکن است حتی منجر به دعوا و کتککاری بینمان شود ولی ذرهای از احترام من نسبت به فرد مقابل کم نمیکند. این وسط یک چیزهایی هست که من را عمیقن تحت تاثیر قرار میدهد و وقتی از کسی ببینم دیگر به هیچ وجه نمیتوانم رابطهام را – حداقل به صورت عمیق و واقعی – با او ادامه بدهم. وقتی به شبکه دوستان مورد علاقهام که کم هم نیستند نگاه میکنم میبینم که در کمتر موردی چنین چیزهایی ازشان دیدهام. نمونههایی از رفتارهای غیراخلاقی که بدجوری حالم را میگیرد:
– تقلب در مصاحبه تلفنی پذیرش دانشگاه از طریق جا زدن کسی دیگر
– خرید بیمه بعد از دزیده شدن چیزی و پس گرفتن پول آن از بیمه
– هر قسمی از نژادپرستی خصوصن از نوع ضد عرب و ضد افغانی
– نخریدن بلبط ماهیانه مترو با این محاسبه که هزینه انتظاری پرداخت جریمه کمتر از قیمت بلیط است
– پس ندادن تعمدی جنسی که به اشتباه پولش دریافت نشده است
– پورسانت گرفتن و دادن
– نسبت به مسایل اساسی جهانی و مشکلات اساسی صریحن رویکرد I Don’t Care داشتن (بیشتر در مورد خارجیها)
– معتقد بودن به اینکه “برای زن بهتر است که … ”
– گفتن جملاتی از این دست که “ما … بودیم این اعراب به ما حمله کردند و … شد”
– ادعاهای فراوان چپی داشتن ولی با پول مفت نهادهای غربی زندگی راحت داشتن و خوش گذراندن
– گرفتن پناهندگی سیاسی در اروپا با مدارک و داستانهای دروغین
زندگی در جامعهای که پر است از این نوع ویژگیها دیگر برایم به اندازه قبل آسان نیست. بعضیها به من اعتراض میکنند و میگویند که از جامعهای که مردمش گرفتار مشکلات فراوان مادی هستند انتظار رعایت این نوع اخلاقیات (از دید برخی بورژوازی) غیرواقعبینانه است. یک جایی از کتاب “رویای پدر من” اوباما هست که مادرش از دست پدر دوم اندونزیاییاش به خاطر تقلبهایی از این دست شاکی است. اعتراض که میکند میشنود که توی آمریکایی نازپروده چه میفهمی که من اندونزیایی فقیر با چه مصیبتی زندگی کردهام. مادرش در مقابل به باراک نوجوان یادآور میشود که پدر واقعیاش با اینکه از سرزمینی فقیرتر (کنیا) آمده بود ولی هیچ وقت اصولش را زیرپا نگذاشت. دوست دارم لیستهای شماها را هم ببینم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید