• زنان و جهانی شدن :

    زنان و جهانی شدن : نقدی کوچک بر فمینیست‌ها
    یک بحثی که من همیشه با دوستانم که در زمینه مسائل زنان فعال هستند دارم این است که اگر حرف‌هایشان مبتنی بر تحلیل نظری درستی نباشد تبدیل به بیانیه‌های ایدئولوژیکی می‌شود که معلوم نیست دست آخر چه نتایجی به بار می‌آورد. انتقاد از ضعف‌های نظری در این حوزه البته امری خطرناک هم هست. حوزه مسائل زنان جزو آن دسته از مسائل در جامعه ما است که کوچک‌ترین انتقادی و نظر مخالفی در باب آن سیلی از دلخوری‌ها و سوءبرداشت‌ها را به دنبال دارد. در این بین این‌ موضوع که آیا باید این انتقادات را علنی کرد یا نه برای ما یک بحث زنده خانوادگی هم هست. مریم هرچند در مواردی با محتوای انتقادات من موافق است ولی حرفش این است که جنبش زنان در ایران شبیه نهال تازه‌ای است که باید در تقویتش کوشید و هر نوع انتقادی -ولو درست- در این مرحله، ممکن است اصولا به خشکاندن این نهال کمک کند. من البته نگاهم کمی با او متفاوت است و به نظرم می‌رسد که تجربه ۵۰ سال اخیر ما نشان داده که جنبش‌های اجتماعی اگر بر اساس دیدگاه نظری درست پا نگیرند بعدها ممکن است نتایج فاجعه‌باری به دست دهند.
    حالا این یک مثال را که مدت‌ها بود می‌خواستم در بابش بنویسم ببینید. فرناز سیفی مطلبی را در سایت تریبون فمینیستی ترجمه کرده است که مربوط به تاثیرات جهانی شدن بر وضعیت زنان است. بخش اول پاراگراف دوم این مطلب می‌گوید «در اقصی نقاط جهان، از بین رفتن محدودیت های سرمایه گذاری بین المللی و بازار یابی، اجازه شراکت در تولید کالا در کشور های فقیر را می دهد که در این کشور ها قیمت ها نازل و دست یابی به بازارهای شمالی پر منفعت آسان است. یکی از نتایج گسترش چنین شیوه هایی به استخدام در آوردن میلیون ها زن جوان در سراسر دنیا با دستمزد های پایین و شرایط رقت انگیز کاری است».
    از این که بگذریم که در واقع کشورهای فقیر اجازه سرمایه‌گذاری به شرکت‌های بین‌المللی را نمی‌دهند بلکه باید تمهیدات متعددی را پیش‌بینی کنند تا این شرکت‌ها تشویق به سرمایه‌گذاری در آن‌جا شوند، سوال اصلی این است که آیا کسی این زنان را مجبور کرده است که تحت این شرایط کار کنند یا کار در این‌جا انتخابی بین وضعیت قبلی و وضعیت فعلی است؟ از نگاه نویسنده روشنفکر مقاله، زنان در شرایط رقت‌باری کار می‌کنند ولی نویسنده محترم نخواسته است که بررسی کند که قبل از آمدن این شرکت‌ها این زنان کجا بودند؟ جواب مساله تقریبا روشن است. بسیاری از این زنان پیش از آن بیکار بودند، بخشی مشغول کارهای سخت‌تر (خصوصا در بخش کشاورزی) بودند و بخش دیگری هم مجبور بودند برای گذران زندگی تن‌فروشی کنند. اتفاقا می‌توان حدس زد که آن‌ها از این‌که کاری به دست آورده‌اند که حقوق ثابتی دارند و ریسک کارهای قبلی را ندارد خوشحالند و گرنه دلیلی نداشت که کار قبلی خود را رها کنند. اتفاقا با روش پژوهش «تفهمی» جامعه‌شناسان هم که به مساله نگاه کنیم باید مساله را از نگاه آن زنان و نه خودمان ببینیم. شاید با همین نگاه و بدون نیاز به تحلیل اقتصادی هم به نتایج متفاوتی برسیم. حال خواندن بقیه مقاله و قیاسش با منطق عقل سلیم هم با خود شما.
    این نقد من نمونه‌ای از نقدهایی است که می‌توان به بخشی از ادبیات این حوزه داشت. نقدی که اتفاقا پیچیده و فنی نیست بلکه فقط کمی فاصله گرفتن از فضای احساسی حاکم بر این نوع نوشته‌ها و نگاه کردن به اطراف مساله را می‌طلبد. من فکر می‌کنم دوستانمان در حوزه مسائل زنان بهتر است اجازه ندهند این دعواها به بیرون راه پیدا کند به این معنی که کسانی را در جمع خود داشته باشند که بخشی از انرژی‌شان را صرف چنین نقدهایی کنند. اگر خواستید من چند نفر را می‌شناسم که می‌توانم بهتان معرفی کنم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها