• صدای پای عرفی شدن «عرفی

    صدای پای عرفی شدن
    «عرفی شدن» به عنوان ترجمه‌ای برای «سکولاریزاسیون» را اول بار در مقالاتی که سعید حجاریان با اسم مستعار جهانگیر صالح‌خو (اگراسمش را اشتباه نگویم) در مجله کیان می‌نوشت دیدم. او بعدها مجموعه مقالاتش را در کتاب «از شاهد قدسی تا شاهد بازاری» منتشر کرد که به قول علی سرزعیم بهترین‌ کتاب در زمینه جامعه‌شناسی دین بعد از انقلاب است. برای سکولاریسم تعریف دقیق و مورد اجماعی نیافتم ولی این تعریف به نظرم جالب آمد: سکولاریسم در وجه سیاسی – اجتماعی که یکی از دامنه های آن می باشد، فرآیندِ تحولِ تدریجی و هماهنگِ دین و دولت و جامعه مدنی در جهت ملزوماتِ «ایام» ما است.
    حجاریان در یکی از مهم‌ترین مقالاتش اشاره می‌کند که مطرح شدن بحث مصلحت توسط بنیان‌گذار جمهوری اسلامی قدم مهمی در عرفی کردن نظام حکومتی بود. جایی که مصلحت امت به جای آموزه‌های خدشه‌ناپذیر قدسی بنشیند و عقل جای خود را در نظام سیاسی دینی بیاید عصر جدیدی آغاز شده است که انتظار از این نظام و رابطه انسان را با آن تغییر می‌دهد. در حالی‌که دوره قبلی باورهای قدسی نقطه غایی (روی این غایی تاکید دارم) این نظام است در شرایط جدید تامین خواسته‌های زمینی انسان (ولو از طریق آموزه‌های دینی) وزن بیشتری می‌یابد و همین موضوع است که به لحاظ مفهومی سیستمی مثل جمهوری اسلامی را از نظام‌های بنیادگرا جدا می‌کند.
    با تکیه بر مفهوم مصلحت اگر مسیر شعارهای انتخاباتی جریان محافظه‌کار را در دوره ده ساله گذشته دنبال کنیم چرخشی تدریجی و مهم را در آن‌ها می‌بینیم. در انتخابات مجلس پنجم حفظ ارزش‌های اسلامی شعار محوری جامعه روحانیت و تشکل‌هم‌سو با آن‌ها بود. همان‌ جریان در دور دوم انتخابات جمله‌ای از مقام رهبری را شعار محوری خود کردند که مضمونش این بود: «به کسانی رای ندهید که می‌خواهند با شعار آزادی و لیبرالی پایه‌های تفکر اسلامی را در این کشور سست کنند.» به عبارتی شعار راست‌ها این بود که پیروزی در انتخابات را می‌خواهند تا امکان حفظ دین و بسط ارزش‌های مرتبط با آن‌را به دست آوردند. عملا هم تا دوم خرداد سال ۷۶ منبع اصلی آرای این جناح رای‌هایی بود که طرفدارانشان بر اساس «تکلیف شرعی» و بر پایه اعتمادشان به افرادی مثل روحانیون و مومنین به صندوق‌ها می‌انداختند. دوم خرداد نشان داد که عصر این‌گونه رای دادن به سر آمده است.
    شکست دوم خرداد زمینه را برای یک تجدید نظر اساسی در میان محافظه‌کاران گشود. آن‌ها دریافتند که مردم برآورده‌شدن خواسته‌های مادی‌شان را به تلاش در راه اهداف آرمانی ترجیح می‌دهند. به عبارت دیگر انسان‌محوری آرام‌آرام حتی در بین دین‌داران نیز جای خود را می‌یافت. نشانه‌های چرخش زمانی آشکار شد که راست‌ها نام آبادگران را برای خود برگزیدند و به دنبال آن در مجلس طرح‌های مردم‌گرایانه اقتصادی را دنبال کردند. این چرخش در انتخابات ریاست جمهوری به نقطه اوج خود رسید. به محتوای شعارها نگاه کنید تا ببینید که اگرچه ارزش‌های اسلامی بخش نه چندان بزرگی از آن‌ها را تشکیل می‌دهد ولی این ارزش‌ها نیز عمدتا نه به عنوان آرمان‌هایی بالاتر بلکه به عنوان وسیله‌ای در جهت تامین رفاه بیشتر برای مردم است.
    عرفی شدن محافظه‌کاران نه در ظاهر شیک‌پوش و تبلیغات مدرن آن‌ها بلکه در هدف‌هایی غایی است که برای شعارهای انتخاباتی خود انتخاب کرده‌اند. شعارهای محوری آن‌ها یعنی رفاه اقتصادی، امنیت، سلامت اداری، حفظ فرهنگ ملی، تقویت قدرت دفاعی کشور، توسعه علمی، توزیع برابر ثروت و … همه شعارهایی هستند که به راحتی در گفتمان احزاب محافظه‌کار و چپ‌گرا هم می‌گنجند. (البته نکته جالب این‌جا است که جریان راست‌گرا در ایران در واقع ترکیبی از ارزش‌های محافظه‌کارانه و چپ‌گرایانه را به طور همزمان دنبال می‌کند.). حتی احمدی‌نژاد هم که شاید ارزش‌گرا نامزد انتخاباتی باشد ساده‌زیستی خود را بیش از آن‌که ارزشی غایی بداند اصلی برای مدیریت موفق معرفی می‌کند.
    این‌ها که می‌گویم نشانه‌‌هایی از تغییر در گفتمان است که خود را به سطح رسانده است. ادعا نمی‌کنم که تغییرات لزوما آگاهانه و عمدی بوده است. به نظرم عرفی‌شدن فرآیندی است که بیش از آن‌که عقلانی باشد جنبه روانشناختی دارد. این‌را هم می‌دانم که هنوز زود است که از تغییرات جدی در جریان محافظه‌کار سخن بگوییم. گروه‌های سنتی درون این جریان به این سادگی اجازه این تغییر را نمی‌دهند ولی نسل جوان‌تر آن‌ها که در درون یک نظام عرفی تحصیل کرده و سودای ساختن جامعه‌ای پیشرفته را دارد به عنوان موتور تغییر در درون آن‌ها عمل می‌کند. نسلی که بدیلی برای مدل‌های رایج توسعه و اداره کشور ارائه می‌کند و آن‌را مدلی کارا و موفق می‌داند. بدیلی که باید شایستگی خود را برای دست‌یابی به همان اهدافی که دیگر سبک‌ها نیز ادعا می‌کنند اثبات کند و لذا باید در معرض نقد‌های معطوف به نتیجه و عملکرد باشد. من امیدوارم حضور در میدان مسابقه با دیگر رویکرد‌ها نقطه شروعی برای دور شدن مطلق‌اندیشی در تفکر و عمل آن‌ها باشد.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها