• هر کدام از ادیان واجد

    هر کدام از ادیان واجد عناصری هستند که در فضای خارج از آن دین و بر اساس عقل عرفی توجیهی عقلانی برای آن‌ها وجود ندارد. مثلا سیک‌ها مو و ریششان را کوتاه نمی‌کنند، هندوها از خوردن گوشت گاو پرهیز می‌کنند، یهودیان لبنیات و گوشت را با هم نمی‌خورند (در نتیجه مثلا پیتزای گوشت برایشان حرام است)، کاتولیک‌ها از وسایل پیشگیری از بارداری استفاده نمی‌کنند و مسلمانان از تماس با سگ احتراز می‌کنند. این‌ها همه اعمالی است که پیروان دیگر ادیان به طور مرتب در زندگی روزمره خود انجام می‌دهند و آن‌را مانعی برای سعادت نمی‌بینند. فی‌المثل مسلمانان به طور عادی هم موهایشان را کوتاه می‌کنند، هم چیزبرگر گوشت گاو می‌خورند و هم از کاندوم استفاده می‌کنند و از وضع زندگی خود هم راضی هستند. در حالی‌که این‌ها برای یک سیک یا یک هندو یا یک یهودی یا یک کاتولیک خطاهای بزرگی به شمار می‌روند که موجب انحراف از راه صحیح و شاید مستلزم عذابی عظیم باشند. عکس آن‌هم در مورد قضاوت مسلمین از رفتار دیگران صادق است. به نظرم برای دین‌دارانی که در جهان متکثر زندگی می‌کنند این تفاوت‌ها همیشه محرک چالش فکری است. زندگی کردن در کنار بقیه دین‌داران و مشاهده اطمینان آن‌ها از برحق بودن راهشان آرام آرام این سوال را در ذهن می‌آورد که آیا اصرار بر این فرعیات این قدر مهم است؟ برای خود من این سوال دائما وجود دارد که آیا باید اصرار بر چنین فرعیاتی را در دین‌ها کنار گذاشت و به مشترکات ادیان پناه برد یا این تکالیف را اعمالی سمبولیک تلقی کرد که سازنده هویت یک دین خاص هستند و در نتیجه به عنوان عناصر هویتی باید از آن‌ها پاسداری کرد. جواب قطعی ندارم هر چند تمایلم به سمت تاکید بر عناصر مشترک است. وقتی به عناصر مشترک فکر می‌کنم چند آیه اول سوره مومنون به یادم می‌آید. آن‌جا که می‌گوید مومنان...ادامه مطلب ...
  • رقابت کامل؟ یک اشکال تکراری

    رقابت کامل؟ یک اشکال تکراری که مخالفین اقتصاد بازار بر تئوری‌های موجود علم اقتصاد وارد می‌کنند این است که این علم بر اساس فرضیات رقابت کامل بنیان نهاده شده است و چنین چیزی در عالم واقع وجود ندارد پس کل علم فقط به درد فرمول‌های ریاضی کتاب‌های درسی می‌خورد. این اشکال همان‌ قدر سست است که کسی بگوید فیزیک مقدماتی دانشگاه چیز بی‌خودی است چون مقاومت هوا در هیچ‌ یک از فرمول‌های آن وارد نشده است. در جواب این منتقدین باید گفت: ۱) اولا مدل‌های مبتنی بر رقابت کامل تنها مقدمات کار هستند و بیشتر جنبه آموزشی دارند. در مباحث پیشرفته‌تر در مورد بازارهای بدون رقابت کامل یا مسائلی که رفتار بازار را از رقابت کامل دور می‌کند مفصلا بحث می‌شود. اتفاقا اقتصاددان‌ها چون به معجزه دست نامریی بازار در تخصیص بهینه منابع اعتقاد دارند دایم در پی این سوال هستند که چه عواملی مانع از کارکرد موثر دست نامریی می‌شود و لذا بیشتر از همه به شناخت ریشه‌ها و خصوصیات رفتارهای غیربازاری علاقه‌مند هستند. ۲) در علم همیشه تصویری از واقعیت را داریم که باید از خود واقعیت ساده‌تر باشد تا به کار آید. مدل‌های مبتنی بر رقابت کامل اتفاقا چون مدل هستند تصویری ساده‌شده و عمومی از رفتار بازار را ارائه می‌دهند. مهم این است که فرض‌های اساسی مدل و پیش‌بینی‌های آن تعارض‌های اساسی با رفتار واقعی جهان نداشته باشد. تا جایی که من می‌دانم هنوز مدلی بهتر ارائه نشده است. ۳) در عمل خیلی از بازارها رفتاری نزدیک به رقابت کامل دارند و این مدل‌ها برای آن‌ها کاربرد دارد. چندتا رشته فعالیتی که به ذهن من می‌رسد که در ایران به رقابت کامل نزدیکند این‌ها هستند: تولید محصولات غذایی، فولاد، فرش ماشینی، لوازم الکترونیکی مثل رایانه و تلویزیون، نرم‌افزارهای رایانه‌ای، پوشاک معمولی (غیر تجملاتی)، خدمات مسافرکشی و آژانس‌داری، پزشکی، آموزش و خدمات رایانه، مبلمان اداری استاندارد (از...ادامه مطلب ...
  • فوکو بشوم یا آدام اسمیت؟

    فوکو بشوم یا آدام اسمیت؟ یادم است مراد فرهاد‌پوریک‌بار می‌گفت آقا ما بالا برویم و پایین بیاییم فوکو نمی‌شویم (نقل به مضمون). من این جمله حکیمانه مراد را با تمام وجود حس می‌کنم. خوب می‌دانم که در علوم انسانی چیزی نمی‌شوم. شاید مهندس یا فیزیک‌دان خوبی می‌توانستم بشوم ولی می‌دانم که اقتصاددان طراز جهانی نخواهم شد. چون نه زبان مادریم اروپایی است که بتوانم آثار کلاسیک را راحت و روان بخوانم. نه در مدرسه و دانشگاه به ما فلسفه تحلیلی و قاره‌ای و تاریخ جهان مدرن و تفکر انتقادی درس داده‌اند. نه شهروند کشوری هستم که به هر کجای دنیا که خواستم راحت سفر کنم. نه مثل این‌ خارجی‌ها فارغ از غم معاشم که همه وقتم را برای موضوعات مورد علاقه‌ام صرف کنم و نه شهروند کشوری گل و بلبل زندگی هستم که هر روز خدا خبری در آن نباشد که ذهنم را درگیر کند. انرژی هم که دایم باید برای حل پاراداکس‌های فکری‌ام (همین عبارت به ابتذال کشیده شده دعوای قدیم و جدید) بگذارم به جای خود. دست آخر این هم بماند که نظم کاری که این‌ها در سال‌ها آموخته‌اند را هم ندارم. خلاصه مسابقه نابرابری است. من خیلی هنر کنم همین چیزهایی که در غرب درس می‌دهند را خوب یاد می‌گیرم و می‌آیم در کشور خودم مترجم و معلم این افکار می‌شوم. شک ندارم که این بهترین کاری است که می‌شود برای این کشور انجام داد. حالا هم نزدیک امتحان و درست وقتی که هم‌کلاسی‌هایم اردو زده‌اند که برای امتحان درس بخوانند داریم می‌ریم پاریس شرق را ببنیم. شاید حس نوستالژی تاریخی من در مورد بهار پراگ ارضا شود. فعلا تا سه روز خداحافظ.
  • تعدیل و فقر : به

    تعدیل و فقر : به همین سادگی؟ سیما از من انتقاد می‌کند که بدون مطالعه در زمینه مطالعات زنان نظر می‌دهم. من هم می‌گویم اتفاقا بنابر برخی دلایل بیشتر تحقیقات و مقالات مربوط به مطالعات زنان در ایران را خوانده‌ام و می‌توانم در باب کیفیت آن قضاوت کنم. در مورد ادبیات جهانی فمینیسم چیز زیادی جز چند کتاب پایه نخوانده‌ام و البته هیچ نظری هم در این زمینه نداده‌ام. ولی سوال من از سیما این‌جا است که وقتی می‌گوید «کور شدن به این حقیقت که نئولیبرالیسم فقط برای عده معدودی منفعت دارد و به دلیل ضوابطش، عده بسیاری را به فقر می کشاند؟ » یا مثلا «نمی شود که نقش اقتصاد نئولیبرال را در به فقر کشاندن بسیاری از زنان نادیده گرفت» آیا هم‌چنان به عنوان یک مردم‌شناس یا پژوهش‌گر مسایل زنان حرف می‌زند؟ من نوشته سیما را بهانه کرده‌ام و به موضوع کلی‌تری اشاره می‌کنم. به نظرم این‌جا جایی است که اقتصاددان‌ها و اقتصاددان‌خوان‌ها باید خیلی محکم بایستند و بگویند دیگرانی که در این حوزه متخصص نیستند چگونه می‌توانند در مورد موضوعی پیچیده مثل تاثیر سیاست تعدیل بر فقر این قدر راحت و قاطعانه سخن بگویند؟ حقیقت این است که در درون گفتمان اقتصاد یک پژوهشگر نمی‌تواند به سادگی برخی حوزه‌های دیگر با چند مصاحبه یا نظرسنجی و بعد چند تست آماری ساده سر و ته قضیه را هم بیاورد. ماجرا خیلی پیچیده‌هر از این است. اولا تاثیر سیاست‌های نئولیبرال در برزیل با آرژانتین و در شیلی با مکزیک و در جمهوری چک با روسیه متفاوت بوده است. پس این‌جا هم گونه‌بندی داریم و همان‌گونه که از یک فمینیسم صحبت نمی‌کنیم از یک سیاست تعدیل هم حرف نمی‌زنیم. ثانیا پژوهشگر جدی اقتصاد وقتی می‌خواهد تاثیر سیاست تعدیل را بسنجد اول سوال‌هایی مثل سوال‌های زیر مطرح می‌کند: ۱) آیا اگر سیاست تعدیل رخ نداده بود وضعیت قبلی قابل ادامه بود؟...ادامه مطلب ...
  • به قول معروف یک کلمه‌

    به قول معروف یک کلمه‌ هم از مادر عروس. حسین درخشان پس از نظریه‌پردازی‌هایش در باب مسایل مختلف حالا مدافع نظری فمینیسم شده و به مطلب سیما در نقد نوشته من این طوری لینک داده است : «نقد یک آکادمیسین بر کسی که فکر می‌کند فمینیزم را نقد کرده است» با این توضیح که «از کسی که تنها به زبان فارسی راجع به فمینیزم خوانده است چه انتظاری است». بیچاره حسین درخشان که بر خلاف من خیلی انگلیسی می‌داند هنوز فرق فمینیست و فمینیسم را نمی‌داند و گرنه اگر به تیتر مطلب من دقت می‌کرد می‌فهمید که چه گفته‌ام. «نقدی کوچک بر فمینیست‌ها» یعنی نقدی بر نحوه رفتار کسانی که طرفدار مکتب فمینیسم هستند و این هیچ ربطی به نقد «فمینیسم به عنوان یک مکتب فکری» ندارد. تازه فکر کنم بنده خدا اصلا محتوای مطلب من را نخوانده یا آن را نفهمیده که فکر می‌کند من سعی کرده‌ام فمینیسم را نقد کنم.
  • همین الان نکته‌ای – به

    همین الان نکته‌ای – به نظر خودم مهم- را کشف کردم. در بحث‌هایم با آقای احمد سیف و خانم سیما شاخساری هر دو دوست عزیز من را به «بیسوادی» متهم کردند و من آن‌ها را به «بی‌دقتی». همین دوگانگی ذهنم را به خاطرات قبلی‌تری هم برد. یادم است که مارکسیست‌ترین اقتصاددان ایران استاد محبوب من را «بیسواد» می‌دانست چون اقتصاد سیاسی نمی‌داند و استاد بنده ایشان را «بی‌دقت» چون حرف‌هایش سازگاری درونی ندارد. فکر می‌کنم دلیل مهمی برای این‌که چرا گفتگو ما و دوستان چپ خیلی جلو نمی‌رود کشف کرده‌ام. این «بیسوادی» و «بی‌دقتی» سرنخ ماجرا است. کشف رمزش با شما.
  • گفتگوی فمینست و اقتصادخوان سیما

    گفتگوی فمینست و اقتصادخوان سیما شاخساری عزیز نقدی بر مطلب قبلی من نوشته است. من سیما را جزو باسواد‌ترین فمینیست‌های ایرانی می‌دانم و لذا نوشته او را جدی می‌گیرم. نقدهایی که بر نوشته او دارم این‌ها است: ۱) زبان نوشته سیما بسیار پیچیده است. این زبان هرچند نوشته‌ها را به نظر حرفه‌ای می‌نماید ولی در واقع با مغلق کردن زبان نقدپذیری محتوا را تضعیف می‌کند. این خلاف منطق علمی است. هر چند باید فروتنانه بگویم که گفتمانی که سیما ذیل آن می‌‌اندیشد و می‌نویسند در ذات خود گاهی دشوارهایی برای تن دادن به ابطال‌پذیری‌های رایج در علم دارد. وقتی بتوانی هر پدیده‌ای را ذیل هژمونی تحلیل کنی جایی برای ابطال باقی نمی‌ماند. ۲) من نقدی بسیار ساده و روشن به یک پاراگراف از مقاله‌ای که فرناز ترجمه کرد بود نوشتم. به نظر من این یک نقطه قوت مهم برای اقتصاد است که قادر است پدیده‌ها را با منطقی در حد زبان معمول و عقل سلیم تحلیل کند. اقتصاد با بستر مساله کاری ندارد بلکه به این موضوع حساس است که استدلال‌هایی خلاف اصل عقلانیت ارائه نشود. سیما در پاسخ من سعی کرده با استفاده گونه‌بندی‌ها و مفاهیم دشوارنمای معمول در علوم اجتماعی نشان دهد که نوشته من ساده‌لوحانه یا غیرمطلعانه بوده است. ولی متاسفانه حقیقت این است که نوشته من نسبت به این دسته‌بندی‌ها ممتنع است. یعنی این نوشته در پی قضاوت در باب فمینیسم نبوده است بلکه منطق یک عبارت را که می‌تواند در کانتکس‌های دیگری هم به کار رود (مثلا جنبش چپ) به چالش کشیده است. سیمای عزیز بهتر بود به جای هدایت بحث به سمت فمیسنیسم بر منطق استدلال من خدشه وارد می‌کرد. ۳) سیما خواهد گفت که در بخشی از نوشته‌اش این کار را کرده است. در واقع در جایی که گفته شغل زنان در بخش کشاورزی به خاطر جهانی‌شدن از بین رفته است استدلالی از...ادامه مطلب ...
  • خیلی هیجان‌انگیزاست وقتی می‌فهمی که دوست

    خیلی هیجان‌انگیزاست وقتی می‌فهمی که دوست عزیزی که مدت‌ها است ماهی یک‌بار همدیگر را می‌بینید و ساعت‌ها راه می‌روید و کافه‌نشینی می‌کنید و حرف می‌زنید و هیچ وقت هم از دیدنش سیر نمی‌شوی فامیل خیلی نزدیک آقای ملکیان است و اتفاقا فردا هم دارد می‌رود تهران. این جوری حداقل فرصتی می‌شود تا به رسم قدردانی هدیه‌ای ناقابل برای یکی از حقیقت‌جوترین و دقیق‌ترین آدم‌هایی که در زندگی‌ات دیده‌ای و ازش بسیار آموخته‌ای بفرستی. تازه! وقتی برگردد یک موضوع جدید به صحبت‌ها اضافه خواهد شد. احوالات شخصیه و سیر زندگی آقا مصطفی که شنیده‌ام بسیار درس‌آموختنی است.
  • دعوت به همکاری برای انجام یک

    دعوت به همکاری برای انجام یک پروژه تقریبا یک ساله در ایران در زمینه «تدوین استراتژی‌های آب و فاضلاب شهری» نیاز به یک نفرهمکار عملیاتی تمام وقت (مستقر در دفتر پروژه) و دو نفر همکار تحقیق پاره‌وقت (اینترنتی) دارم که در یکی از زمینه‌های مهندسی و فن‌آوری آب و فاضلاب شهری، اقتصاد خدمات زیربنایی و برنامه‌ریزی استراتژیک خصوصا در بخش دولتی تخصص داشته باشند. اگر هم هر دو تخصص مهندسی و اقتصادی را با هم داشته باشند که دیگر عالی است. مهارت‌هایی که این پروژه نیاز دارد: ۱) برای موضوع اول: تخصص مهندسی آب و فاضلاب (ترجیحا با سابقه کار)، آشنایی اولیه با مفاهیم اقتصادی و مدیریتی، توانایی ارتباط موثر با تیم کارفرما، آشنایی با ابزارهای تحقیق و قدرت بالا در نوشتن گزارش‌های مشاوره‌ای، تسلط به زبان انگلیسی و اینترنت و نرم‌افزارهای آفیس ۲) برای موضوع دوم: سرعت عمل، ترجیحا تخصص اقتصادی یا مدیریتی، تسلط بالا به زبان انگلیسی، خبرگی در جستجوی مقاله‌های تخصصی در اینترنت، توانایی جمع‌بندی و مفهوم‌پردازی از ادبیات و قدرت بالا در نگارش گزارش‌های سیاست‌گذاری و تحقیقی * به سبک آگهی‌های جذب همکار در سازمان‌های بین‌المللی: ” Female candidates are seriously encouraged to apply, specially for the second position” ** تلاش می‌کنیم دستمزد پیشنهادی‌مان بالاتر از نقطه تعادل بازار باشد. ممنون می‌شوم اگر کسی علاقه‌مند به همکاری بود به من میل بزند: Ghoddusi روی Gmail
  • زنان و جهانی شدن :

    زنان و جهانی شدن : نقدی کوچک بر فمینیست‌ها یک بحثی که من همیشه با دوستانم که در زمینه مسائل زنان فعال هستند دارم این است که اگر حرف‌هایشان مبتنی بر تحلیل نظری درستی نباشد تبدیل به بیانیه‌های ایدئولوژیکی می‌شود که معلوم نیست دست آخر چه نتایجی به بار می‌آورد. انتقاد از ضعف‌های نظری در این حوزه البته امری خطرناک هم هست. حوزه مسائل زنان جزو آن دسته از مسائل در جامعه ما است که کوچک‌ترین انتقادی و نظر مخالفی در باب آن سیلی از دلخوری‌ها و سوءبرداشت‌ها را به دنبال دارد. در این بین این‌ موضوع که آیا باید این انتقادات را علنی کرد یا نه برای ما یک بحث زنده خانوادگی هم هست. مریم هرچند در مواردی با محتوای انتقادات من موافق است ولی حرفش این است که جنبش زنان در ایران شبیه نهال تازه‌ای است که باید در تقویتش کوشید و هر نوع انتقادی -ولو درست- در این مرحله، ممکن است اصولا به خشکاندن این نهال کمک کند. من البته نگاهم کمی با او متفاوت است و به نظرم می‌رسد که تجربه ۵۰ سال اخیر ما نشان داده که جنبش‌های اجتماعی اگر بر اساس دیدگاه نظری درست پا نگیرند بعدها ممکن است نتایج فاجعه‌باری به دست دهند. حالا این یک مثال را که مدت‌ها بود می‌خواستم در بابش بنویسم ببینید. فرناز سیفی مطلبی را در سایت تریبون فمینیستی ترجمه کرده است که مربوط به تاثیرات جهانی شدن بر وضعیت زنان است. بخش اول پاراگراف دوم این مطلب می‌گوید «در اقصی نقاط جهان، از بین رفتن محدودیت های سرمایه گذاری بین المللی و بازار یابی، اجازه شراکت در تولید کالا در کشور های فقیر را می دهد که در این کشور ها قیمت ها نازل و دست یابی به بازارهای شمالی پر منفعت آسان است. یکی از نتایج گسترش چنین شیوه هایی به استخدام در آوردن میلیون ها...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها