• چه کسی نفع می‌برد و چه کسی می‌بازد؟ اثرات بازتوزیعی طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها

    سرمقاله‌‌ دنیای اقتصاد طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها، قیمت‌های نسبی برخی از کالاهای کلیدی از جمله حامل‌های انرژی را به طور قابل ملاحظه‌ای تغییر داده است. تغییر در قیمت‌های نسبی و نیز هم‌راه شدن آن با برخی پرداخت‌های انتقالی باعث خواهد شد تا بازارهای مختلف کار، سرمایه و کالا در کوتاه‌مدت و بلندمدت به این تغیرات واکنش جدی نشان دهند و طبعن اثر این تغییرات برای همه عامل‌ها در اقتصاد یک‌سان نخواهد بود. ارزیابی جنبه‌های رفاهی سیاست حذف یارانه‌ها و طراحی مکانیسم‌های مناسب پوششی، مستلزم شناخت درست از برندگان و بازندگان تغییر است. تا کنون عمده توجه سیاست‌گذاران به تفکیک گروه‌های درآمدی بوده است حال آن‌که اثرات متفاوتی ممکن است در درون هر گروه درآمدی بروز کند و لذا تحلیل‌های سیاست‌گذاری باید در سطحی جزیی‌تر صورت گیرد. در این سرمقاله کوتاه سعی می‌کنیم برخی از اثرات بازتوزیعی طرح را برشمرده و نمونه‌هایی از برنده و بازنده‌‌های احتمالی هر اثر را ذکر کنیم: ۱) مصرف‌کنندگان: گروه‌های مختلف درآمدی نه تنها تقاضای متفاوتی دارند بل‌که سهم متفاوتی از درآمد خود را صرف حامل‌های مختلف سوخت می‌کنند. به عنوان مثال خانواده‌های کم‌درآمدتر معمولن تقاضای بیش‌تری برای نفت سفید (برای گرمایش و طبخ غذا) و گازوییل (به علت استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی) دارند و ممکن است سهم بیش‌تری از درآمد خود را صرف حامل‌های انرژی و گندم بکنند. در مقابل صاحبان خودرو مصرف بنزین بالاتری دارند. متناسب با افزایش نسبی قیمت هر یک از این محصولات، اثرات روی گروه‌های مختلف متفاوت خواهد بود. ۲) عامل‌های تولید: بالا رفتن قیمت انرژی، صنایع مختلف را به سمت بهینه‌سازی مصرف انرژی سوق خواهد داد. این که آیا در این فرآیند تمایل به جای‌گزینی انرژی با سرمایه بیش‌تر خواهد بود یا با نیروی کار به ساختار فناوری تولید و قیمت‌های نسبی این دو عامل جای‌گزین بستگی خواهد داشت. اگر صرفه‌جویی در مصرف انرژی از محل تجهیزات سرمایه‌برتر...ادامه مطلب ...
  • اهمیت مکانیسم بازنگری دوره‌ای قیمت سوخت

    سرمقاله‌ای است که برای دنیای اقتصاد نوشته‌ام. طرح هدف‌مندسازی یارانه‌ها در مرحله اول خود سعی کرده است با یک جهش ناگهانی و بزرگ در قیمت فرآورده‌های نفتی و برخی اقلام غذایی، شکاف بین قیمت‌های مصرفی داخلی و قیمت‌های جهانی این محصولات را از بین برده یا کاهش دهد. تا به ام‌روز قیمت داخلی بسیاری از این موارد کمابیش ثابت بوده، در حالی که قیمت جهانی آن‌ها به شدت متغیر است. به عنوان مثال برای اقلام سوختی در یک طرف عوامل عرضه مثل تصمیمات اوپک، کشف منابع جدید، خرابی‌ها و خراب‌کاری‌ها در تاسیسات، طوفان‌‌های موسمی و الخ قرار دارد و در طرف دیگر شوک‌های مانا یا گذرای تقاضا مثل تغییر در رشد اقتصادی جهانی و منطقه‌ای، تغییرات دما و هوا، تغییرات فناوری در کنار نوسانات نرخ دلار و وضعیت بازارهای مالی روی قیمت‌ها اثر می‌گذارد و لذا تلاطم‌های ساعتی و روزانه قیمت این محصولات را شاهد هستیم. با عنایت به این موضوع، یکی از نکات نسبتن مبهم در طرح هدف‌مندسازی، مکانیسم تطبیق دوره‌ای قیمت‌های رسمی داخلی با قیمت‌های متحول خارجی در طول زمان است. اگر قیمت‌‌های اسمی داخلی ثابت بمانند ولی قیمت‌های جهانی به هر دلیلی رشد کنند یا نرخ ارز افزایش یابد، شکاف پیشین بین قیمت واقعی داخلی و خارجی در طول زمان مجددن ظاهر خواهد شد. از سوی دیگر، اگر قیمت‌های خارجی یا نرخ ارز کاهش یابد – و تجارت خارجی سوخت آزادسازی نشده باشد – دولت رانت انحصاری را از این بابت به دست می‌آورد. تغییراتی از این جنس ایجاب می‌کند که مکانیسم مشخص و رسمی برای بازنگری دوره‌ای قیمت‌ کالاهای آزادسازی شده طراحی، تصویب واعلام شود. چنین مکانیسمی می‌تواند با طیفی از روی‌کردهای مختلف پیاده‌سازی شود. در یک سوی طیف، وصل کردن مستقیم قیمت‌های داخلی به قیمت‌های جهانی قرار دارد. چنین شکلی از مکانیسم تضمین می‌کند که شکاف قیمتی کوچک بماند ولی در عوض قیمت‌های داخلی را...ادامه مطلب ...
  • مصاحبه با دنیای اقتصاد

    دوستان روزنامه دنیای اقتصاد مصاحبه‌ای با من داشتند که ام‌روز این‌جا چاپ شده است. بحث بیش‌تر حول توسعه‌یافتگی مالی و بازارهای مالی است.
  • منطق لازم است، تحلیل انگیزه هم مفید است

    ممنون از ایمایان برای ادامه بحث. مطلب مفصل‌تری برای پایان بحث با ایمایان نوشته بودم که قبل از انتشار پرید. خلاصه‌ترش را این‌جا می‌نویسم. ۱) اشاره ایمایان به کتاب مشهور خندان و ذکر شماره صفحه مغالطه فلان کمکی به نکته اعتراضی من نمی‌کند. بحث من این بود که فهرست کردن مغالطه‌ها صرفن جنبه کمک آموزشی دارد (کاوه که منطق‌دان است می‌گوید حتی برای آموزش هم ابزار خوبی نیست و به جای آن باید شیوه موردکاوی مغالطه‌ها را به کار برد) و لذا همیشه می‌توان مغالطه جدیدی که اندکی با فهرست‌های قبلی تفاوت داشته باشد را پیدا کرد. در همین پست کذایی که خودم چند روز پیش بازنشر کردم یک سری مغالطه را اسم بردم که مطمئن نیستم همه آن‌ها در یک کتاب منطق پیدا شود ولی واقعن مغالطه هستند. دوستانی به طنز انواع و اقسام مغالطه‌های جدید را زیر پست من در گوگل ریدر کشف کرده‌اند که نگاه به آن‌ها خالی از لطف نیست. به نظرم به تعداد موقعیت‌های ممکن برای استدلال امکان مغالطه وجود دارد و ادعای این‌که فلان کتاب همه مغالطات ممکن را برشمرده است ادعای چندان محکمی نیست. این باز یک نکته فرعی بود. ۲) نکته اصلی را باید دوباره گویی کنیم. دوستی پیش‌نهاد کرده بود که صورت‌بندی‌ حرف‌مان را یک بار دیگر به روشنی بگوییم. حرف من این است: ۲-۱) حمله شخصی به گوینده سخن وقتی مغالطه است که توجه را از اصل استدلال منحرف کند و به گوینده اجازه بیان دقیق استدلالش را ندهد. تا این‌جا را من با ایمایان موافقم. ۲-۲) تحلیل انگیزه و منافع، تاثیر خاصی روی انسجام منطقی نتیجه حاصل از یک یا چند گزاره ندارد. این را هم با او موافقم. ۲-۳) ولی: وقتی به تمام محتوای پشت یک گزاره منفرد دست‌رسی نداریم، تحلیل منافع و انگیزه‌ها بر روی میزان باور ما در مورد صدق آن گزاره منفرد موثر است. طبیعی...ادامه مطلب ...
  • رویه دیگر تبعیض قضایی مثبت

    خبر این بود که استراس کان از حبس خانگی خارج شد چون تناقض‌هایی در روایت‌هایی که خانم مدعی پرونده ارائه کرده دیده شده است. من هیچ نظری در مورد ماجرای خاص کان و انگیزه‌های اطرف آن ندارم و وارد آن نمی‌شوم. ولی از این مثال برای بیان یک مشکل احتمالی که همیشه به نظرم رسیده است استفاده می‌کنم. اجازه بدهید از اصطلاح “تبعیض قضایی مثبت” برای توصیف وضعیت استفاده کنم. ماجرا این است که در بسیاری از کشورها نظام قضایی تمایل دارد تا حداقل در قدم اول به سمت یک طرف ماجرا متمایل باشد. مثلن در ماجرای خشونت خانگی یا تعرض جنصی و امثال آن، قدم‌های سنگینی به ضرر مرد متهم برداشته می‌شود. مثلن از خانه بیرون انداخته می‌شود یا زندانی می‌شود. منطق این‌که چرا این طور باید باشد را همه می‌دانیم و نیازی به تکرارش نیست. من می‌خواهم روی آن طرف قضیه متمرکز شوم. اگر فعلن فرض کنیم که ماجرای استراوس کان کاملن صادقانه جلو رفته وعوامل غیرقضایی در آن دخیل نبوده، می‌توان خوش‌بین بود که در انتهای پرونده حق به حق‌دار خواهد رسید و تبعیض قضایی مثبت در نهایت اثر منفی خاصی ندارد. ولی هنوز برای اتفاقات اطراف قدم‌های اولیه جای نگرانی هست: اگر طرفین ماجرا هزینه‌های متفاوتی برای ورود به یک پرونده قضایی داشته باشند، یک طرف عملن می‌تواند با اتکا به این تبعیض مثبت از طرف دیگر باج‌گیری کند. به همین مثال کان فکر کنید. کان ممکن است نهایتن تبرئه شود ولی همین یکی دو ماه تعلیق در جریان پرونده باعث شد تا شغلش را از دست بدهد و این هزینه‌ها گاهی غیرقابل برگشت است. در نهایت پرونده ممکن است طرف دیگر متهم به دروغ‌گویی شود و باید جریمه آن‌را بپردازد (در یک سناریوی توطئه‌محور فرض کنید که جریمه دروغ‌گویی توسط رقبای کان پرداخت خواهد شد) ولی این جریمه هزینه‌هایی که طرف تبرئه‌شده متحمل شده است...ادامه مطلب ...
  • در اهمیت منطق شکی نیست

    ایمایان در واکنش به نوشته قبلی این مطلب را نوشته است. من هم با اشتیاق بحث را ادامه می‌دهم چون از همه بیش‌تر برای خودم آموزنده است. فقط این توضیح را بدهم که پیش از این تجربه‌های تلخ متعددی از تبدیل شدن بحث وبلاگی دوستانه و آموزنده به جدل بی‌ثمر داشته‌ام. به این معنی که گفت و گوی تکمیل‌کننده معطوف به اثبات موضع و رد پاسخ‌های طرف مقابل می‌شود. من از این شیوه بحث پرهیز می‌کنم و دوست دارم بحث را به شکل مکمل ببینیم تا به شکل دو نظریه رقیب که قرار است یکی پیروز شود. لذا این نوشته در جهت رد کردن نوشته ایمایان نیست. موضع من این است که آن نوشته حرف‌‌های خوبی دارد و من ازش آموختم و شما را هم توصیه می‌کنم که بخوانید. امیدوارم نوشته این‌جا هم برخی حرف‌های مفید داشته باشد و قطعات تصویر ذهنی خوانندگان را تکمیل کند، بدون این‌که انتظار داشته باشیم که خواننده در انتها طرف‌دار یکی از متون شود. با این مقدمه من چند نکته می‌گویم که بحث قبلی‌مان را جلو ببرم بدون این‌که لزومن به همه نکات ایمایان پاسخ بدهم. ۱) در مقدمه یک نکته هم در مورد مغالطات بگویم. مغالطات منطقی محصول یک استدلال پیشینی (Ex-Ante) نیستند، بلکه صرفن برچسب‌های عملی هستند که به انواع و اقسام خطاهایی که در عمل مشاهده می‌‌کنیم می‌زنیم. فهرست مغالطات ممکن پایانی ندارد و هر کس می‌تواند در وسط هر بحث یک مغالطه جدید را کشف و نام‌گذاری کرده و طرف مقابل را متهم به عدم رعایت آن کند، گویی که این مغالطه جدیدکشف‌شده جزء بدیهی از اصول تفکر منطقی بوده است که طرف مقابل از آن اطلاع نداشته است. با این توضیح، من این شیوه بیان ایمایان را نپسندیدم که می‌گوید این مثال همان “مغالطه پارازیت” است،‌ گویی که اصل مشخص و مشهوری به اسم مغالطه پارازیت وجود دارد. این‌ها...ادامه مطلب ...
  • آیا مغالطه منطقی همه ماجرا است؟

    اواخر نوجوانی به یک سوال/چالش بزرگ مبتلا شده بودم. ماجرا این بود که در آن‌ سال‌ها (اوایل دهه هفتاد) مباحث فکری کمابیش رونق گرفته بود. مثلن سروش یک نکته‌ای را مطرح می‌کرد، شخص دیگری در شماره بعدی کیان – یا جای دیگری – جواب می‌داد و باز سروش در شماره بعد و الخ. مشاهده من این بود که من به عنوان یک غیرمتخصص در این حوزه‌ها هم‌چون تخته‌بندی روی موج این دریا هستم. یعنی هر بار که یکی از این “متخصصین” مقاله جدیدی می‌نویسد، آن‌را می‌خوانم و می‌بینم “حرف حساب” گفته است. لذا آخرین نظرم در آن لحظه منطبق با رای نویسنده آخرین مقاله می‌شود (طبعن داریم راجع به مقالاتی صحبت می‌کنیم که قوت ظاهری داشتند و شیوه رایج استدلال را رعایت کرده بودند و … و نه هر مقاله‌ای). دفعه بعد که پاسخ طرف مقابل می‌آمد می‌دیدم او هم حرف حساب زده است و الخ. به این ترتیب آخرین نظر من -اگر فرض کنیم با دقت بحث را دنبال می‌کردم- به این بستگی داشت که کدام مقاله آخر چاپ شده بود! نویسندگان این مقالات قادر بودند از هم ایراد‌های منطقی پایه‌ای بگیرند ولی من قادر نبودم! نکته اصلی حرفم در این است که دلیل این‌که من خواننده قادر به داوری کامل در باب این مقالات نبودم نه صرفن به خاطر ناآشنایی با مغالطه‌های منطقی بل‌که به دلیل محتوای تخصصی آن‌ها بود. یعنی گزاره‌های تخصصی در آن‌ها ذکر می‌شد که برای من خواننده، تحلیل صحت آن‌‌ها با ابزار منطق صرف ممکن نبود. آن موقع اینترنت نبود و متون تخصصی فلسفه علم و فلسفه دین و این‌ها هم کم‌تر چاپ شده بودند و لذا “هزینه” تحقیق مستقل در مورد مفاهیم تخصصی برای شخصی مثل من خیلی بالا بود. در واقع هیچ راهی نمی‌شناختم که بدانم این مفهوم که در مقالات اسم می‌برند دقیقن یعنی چی و مجبور بودم به نویسنده “اعتماد”...ادامه مطلب ...
  • موردکاوی‌هایی در مغالطه

    این از همان پست‌های قدیمی است که به خاطر از بین رفتن آرشیو وبلاگ از بین رفته بود و مجبورم از روی گودر به صورت دستی دوباره منتشرش کنم تا وارد آرشیو شود. می‌خواستم چیزی در مورد مغالطه‌یابی بنویسم که دیدم این پست روی آرشیو نیست. لذا دوباره منتشرش می‌کنم تا بعدن مطلب مورد نظرم را بنویسم. متاسفم که موضوع مثال‌های پست یادآور یک بحث و ماجراهای حاشیه‌ای نه‌چندان خوشایند برای من است. ××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××× داشتم اتفاقات دو روز پیش را برای خودم جمع‌بندی می‌کردم که دیدم یک نکته آموزنده در این بین هست و آن‌هم تمرین خوبی که در این روز روی شناخت مغالطه‌ها انجام شد. به لطف کامنت‌های دوستان و بحث‌هایی که شد من خودم متوجه مثال‌های ملموسی از مغالطه شدم که خب این قسمتش برایم به لحاظ متدولوژیک آموزنده بود. آموخته‌های خودم را جمع‌بندی می‌کنم. حتمن مریم اقدمی که حق الامتیاز سفسطه‌شناسی وبلاگ‌ستان را دارد و بقیه دوستان نکته‌‌سنج هم اگر نکته‌ای بود اضافه می‌کنند یا اگر خطایی بود تذکر می‌دهند. این‌جا در نام‌گذاری مغالطه‌ها رفتار دل‌خواهانه‌ای در پیش گرفته شده و لزومن عین اصطلاحات رایج علم منطق به کار نرفته است. ۱) مغالطه تعمیم مشاهدات محدود به همه جامعه: این نیاز به توضیح ندارد چون اصل مطلب خانم صدر حول این مغالطه بود. ۲) مغالطه نیت‌خوانی یا مصداق چوب و گربه:‌ در این نوع مغالطه هر کس به نادرستی سخنی که خطاب به گروهی گفته شده اعتراض کند خود مصداق آن دانسته می‌شود. بارها دیدیم که گفته شد مردانی که به این مطلب واکنش نشان‌ داده‌اند حتمن خود مصداق آن بوده‌اند. به این ترتیب منتقد ساکت می‌شود. اجازه دهید مثالی بزنیم. فرض کنید قانونی تصویب شود که طی آن کسانی که ماشین‌دزدی کرده‌اند فوری زنده زنده در قیرمذاب انداخته شوند. طبعن کسانی به این ماجرا اعتراض خواهند کرد. احتمالن مدافعین قانون با استفاده از این مغالطه خواهند...ادامه مطلب ...
  • ریشه‌های اقتصادی دموکراسی و دیکتاتوری

    این عنوان کتاب نسبتن مشهوری از دارون آجم اوغلو، استاد ترک‌تبار دانش‌گاه ام‌ای‌تی است. آجم اوغلو به هم‌راه دنی رودریک و تیمور کوران یک مثلث از اقتصاددان‌های ترکیه‌ای مقیم آمریکا را می‌سازند که به مسایلی فراتر از موضوعات استاندارد اقتصاد کشورهای توسعه‌یافته – بی‌کاری و تورم و ادوار تجاری و سیاست رقابت و امثال آن – علاقه دارند. آجم اوغلو از اقتصاد نیروی کار شروع کرد ولی بعد در حوزه اقتصاد سیاسی و اقتصاد توسعه مشهور شد، دنی‌رودریک در حوزه سیاست‌های اقتصادی و اقتصاد توسعه (عمدتن با نگاه انتقادی) حرف‌‌های خواندنی می‌زند (وبلاگش را ببینید) و کوران روی توسعه نیافتگی خاورمیانه و جهان اسلام متمرکز است. جالب است که آجم اوغلو مسیحی‌تبار، رودریک یهودی‌تبار و کوران مسلمان‌تبار است. نمی‌دانم چه قدر می‌شود این حدس را جدی گرفت که چون این‌ها از بستر یک جامعه پرچالش و پرسوال می‌آیند و بعد در فرآیند آموزشی و تحقیقاتی جدی قرار می‌گیرند می‌توانند این پیوندها را برقرار کنند و روی موضوعاتی متفاوت از جریان اصلی مطرح شوند. امیدوارم که حدسم درست باشد و نسل بعدی اقتصاددان‌های جوان ایرانی هم به همین دلیل و در همین جهت بدرخشند. حالا دو تا دوست پرکار ما یعنی جعفر خیرخواهان و علی سرزعیم این کتاب نسبتن حجیم را ترجمه کرده‌اند. فکر کنم در همه سال‌های اخیر جزو معدود کتاب‌های مطرح و در عین حال فنی اقتصادی باشد که در ایران ترجمه شده است. جعفر این‌جا مصاحبه‌ای کرده که خلاصه‌‌ای از کتاب را شرح می‌دهد. نشر کویر چاپش کرده و هفته اول شهریور به بازار می‌آید. ضمنن تیتر مصاحبه غلط است و به جای فرادستان باید گفت فرودستان.
  • درک محدودیت موقعیت

    سفر که می‌روم معمولن بار و بندیل زیاد دارم و با چمدان و این‌ها باید سوار وسایل حمل و نقل عمومی شوم. در کشورهای مختلف واکنش‌ها لزومن عین هم نبوده ولی کمابیش شبیه بوده: درک موقعیت. یک بار – فکر کنم در انگلیس – بود که با دو تا چمدان و کوله و اینا می‌رفتم و یک جوری در تکان‌های مترو مردم را اذیت می‌کردم و خیلی ناراحت بودم و عذرخواهی می‌کردم. خانم پیری که متوجه قضیه شده بود برگشت و گفت ببین همه ما وقتی می‌رویم فرودگاه همین وضع را داریم پس راحت باش. حرفش عین آب سردی بود که حالم را جا آورد. یکی دو هفته پیش یک سمیناری بودم. از این مدل سمینارهای با شرکت‌کننده محدود و تشریفات زیاد و سخن‌ران‌هایی در حد نوبلیست‌ها و این جزییات به حرف بعدی‌ام مربوط است. یک آقایی بچه نوزادش را هم آورده بود داخل سمینار. بچه که گریه می‌کرد روی کالسکه می‌بردش بیرون و آرام می‌کرد و بر می‌گرداند. برایم جالب بود. نه کسی بهش می‌خندید و نه هر بار که صدای بچه و باز و بسته شدن در و الخ حواس‌ها را پرت می‌کرد کسی ادای عصبانی‌شدن را درمی‌آورد. روشن بود که این آدم چاره دیگری نداشته. هم باید بچه را نگه دارد و هم به سمینارش برسد. همه ما یک روزی ممکن است بچه داشته باشیم و در همین وضعیت باشیم، پس درکش می‌کنیم. غربی‌ها رفتار کمابیش روشنی در قبال این موقعیت‌ها که در آن یک نفر تا حدی جمع را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد دارند: اگر آسیبی که به جمع می‌زنی ناشی از سهل‌انگاری تو باشد بدترین برخورد را می‌کنند. مثلن اگر موبایلت وسط سمینار زنگ بخورد یا وسط مترو با صدای بلند حرف بزنی مجبوری شرمندگی زیادی را تحمل کنی. اگر بچه‌ات گریه کند همه هم‌راه هستند. موبایل را می‌شود خاموش کرد و زنگ خوردنش نشانه بی‌مبالاتی...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها